تفسیر مأثور: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
+
حدیث و تفسیر قرآن پیوندى دیرین دارند. اولین نوع تفسیر، تفسیر مأثور بوده است و راویان و محدثان نخستین كسانى بودند كه به نقل احادیثى در تفسیر قرآن پرداختند، بدین ترتیب شكل‌گیرى علم تفسیر با تاریخ تدوین حدیث پیوند یافته است.<ref>رجوع کنید به خولى، ص 24ـ25.</ref> پیامبر صلی‌ اللّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم نخستین مفسِر قرآن محسوب می‌شود.
  
حدیث و تفسیر قرآن پیوندى دیرین دارند. اولین نوع تفسیر، تفسیر مأثور بوده است و راویان و محدّثان نخستین كسانى بودند كه به نقل احادیثى در تفسیر قرآن پرداختند، بدین ترتیب، شكل‌گیرى علم تفسیر با تاریخ تدوین حدیث پیوند یافته است <ref> (رجوع کنید به خولى، ص 24ـ25) </ref>. پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم نخستین مفسِر قرآن محسوب می‌شود.
+
قرآن وظیفه پیامبر را تبیین آیات اعلام کرده <ref>[[سوره نحل]]/۱۶، آیه۴۴.</ref><ref>[[سوره نحل]]/۱۶، آیه۶۴.</ref><ref>[[سوره  بقره]]/۲، آیه۱۵۱.</ref> و آن حضرت با سخنان و اعمال خود، بسیاری از آیات قرآن را تبیین کرده است، اما در این‌ که چه مقدار از آیات قرآن را برای صحابه شرح داده است، اختلاف وجود دارد.<ref>ابن ‌تیمیه، مقدمة فی اصول‌التفسیر، ج۱، ص۹، بیروت: دارمکتبةالحیاة، (بی‌تا).</ref><ref>عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، الاتقان فی علوم‌القرآن، ج۴، ص۱۹۶ـ۱۹۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۶۷)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.</ref>
  
قرآن وظیفه پیامبر را تبیین آیات اعلام کرده  <ref> نحل/سوره۱۶، آیه۴۴ </ref> 
+
در واقع تفسير نقلى يا تفسير ماثور در بيان و تفصيل آيات مبهم قبل از هر چيز، بر خود [[قرآن]] استوار است و سپس بر روايات نقل شده از معصوم (پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم يا امامان معصوم عليهم السلام كه جانشينان برگزيده آن حضرتند) و بعد از آن بر رواياتى از صحابه بزرگوار پيامبر و تابعان آنان رضوان الله عليهم كه در توضيح و شرح دشواري هاى آيات مبهم وارد شده است.
<ref> نحل/سوره۱۶، آیه۶۴. </ref> <ref> بقره/سوره۲، آیه۱۵۱ </ref>. و آن حضرت با سخنان و اعمال خود، بسیاری از آیات قرآن را تبیین کرده است، اما در این‌که چه مقدار از آیات قرآن را برای صحابه شرح داده است، اختلاف وجود دارد.  <ref> ابن ‌تیمیه، مقدمة فی اصول‌التفسیر، ج۱، ص۹، بیروت: دارمکتبةالحیاة، (بی‌تا) </ref>.  <ref> عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، الاتقان فی علوم‌القرآن، ج۴، ص۱۹۶ـ۱۹۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۶۷)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش. </ref>
 
  
در واقع تفسير نقلى يا تفسير ماءثور در بيان و تفصيل آيات مبهم قبل از هر چيز، بر خود قرآن استوار است و سپس بر روايات نقل شده از معصوم (پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم يا امامان معصوم (عليهم السلام ) كه جانشينان برگزيده آن حضرتند) و بعد از آن ، بر رواياتى از صحابه بزرگوار پيامبر و تابعان آنان - رضوان الله عليهم - كه در توضيح و شرح دشواريهاى آيات مبهم وارد شده است . اينكه روايات تابعان درباره تفسير را جزو تفسير نقلى قرار داده اند از آن جهت است كه كهنترين كتب تفسير نقلى مثل تفسير ابن جرير و ديگران بر اقوال و آراء تابعان در تفسير، به اندازه روايات ماءثور از معصومين اعتماد كرده اند؛ لذا ملاحظه مى كنيم كه منقولات تابعان را در كنار منقولات صحابه و بلكه همطراز احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ديگر ائمه (عليهم السلام ) قرار داده اند. از اين رو شايسته است از انواع تفسير ماءثور و ميزان درستى و اعتبار هر نوع در زمينه تفسير سخن بگوييم:
+
اين كه روايات تابعان درباره تفسير را جزو تفسير نقلى قرار داده اند از آن جهت است كه كهنترين كتب تفسير نقلى مثل تفسير ابن جرير و ديگران بر اقوال و آراء تابعان در تفسير، به اندازه روايات ماثور از معصومين اعتماد كرده اند؛ لذا ملاحظه مى كنيم كه منقولات تابعان را در كنار منقولات صحابه و بلكه همطراز [[احاديث]] پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ديگر ائمه عليهم السلام قرار داده اند. از اين رو شايسته است از انواع تفسير ماثور و ميزان درستى و اعتبار هر نوع در زمينه تفسير سخن بگوييم:
  
'''1. تفسير قرآن به قرآن'''
+
'''1. تفسير قرآن به قرآن:'''
  
بى ترديد، متقن ترين منبع براى تبيين و تفسير قرآن ، خود قرآن است ؛ زيرا بنا به فرمايش امير مؤ منان (عليه السلام ): ((برخى آيات آن ، يكديگر را تبيين مى كنند و آيات آن گواه صدق يكديگرند))<ref> ينطق بعضه ببعض ، و يشهد بعضه على بعض . نهج البلاغه ، خطبه 133، ص 192. </ref>آنچه در ضمن پاره اى از آيات ، مبهم ذكر شده است ، در جاى ديگرى از قرآن آشكار و مفصل آمده است و حق هم همين است ؛ زيرا قرآنى كه تبيان همه مبهات شريعت است ، به طريق اولى تبيان خودش نيز خواهد بود و به همين جهت است كه جمله ((القرآن يفسر بعضه بعضا)) در زبان مفسران شهرت يافته است .
+
بى ترديد، متقنترين منبع براى تبيين و تفسير قرآن، خود قرآن است زيرا بنا به فرمايش اميرمؤمنان عليه السلام: «برخى آيات آن يكديگر را تبيين مى كنند و آيات آن گواه صدق يكديگرند».<ref>ينطق بعضه ببعض، و يشهد بعضه على بعض. نهج البلاغه، خطبه 133، ص192.</ref> آنچه در ضمن پاره اى از آيات مبهم ذكر شده است در جاى ديگرى از [[قرآن]] آشكار و مفصل آمده است و حق هم همين است زيرا قرآنى كه تبيان همه مبهات شريعت است به طريق اولى تبيان خودش نيز خواهد بود و به همين جهت است كه جمله «القرآن يفسر بعضه بعضا» در زبان مفسران شهرت يافته است.
تفسير قرآن به قرآن خود به دو شيوه است : اول آنكه مطلبى در يك آيه مبهم و در آيه ديگر به طور واضح بيان شده است . در اين صورت بين دو آيه تناسبى معنوى يا لفظى وجود دارد؛ مانند آيه حم ، و الكتاب المبين ، انا اءنزلناه فى ليلة مباركة ...<ref> ((حاء، ميم ، قسم به كتاب روشنگر، (كه ) ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم ...)). دخان 44: 3 - 1. </ref> كه در سوره قدر، اين ((ليله مباركه )) به شب قدر تفسير شده است : ((انا اءنزلناه فى ليلة القدر))<ref> ((ما (قرآن را) در شب قدر نازل كرديم )). قدر 97: 1 </ref>. و در سوره بقره بيان شده است كه اين شب در ماه رمضان واقع شده است : شهر رمضان الذى اءنزل فيه القرآن ...<ref> ((ماه رمضان (همان ماه ) است كه در آن ، قرآن فرو فرستاده شد...)). بقره 2: 185. </ref>از مجموع اين آيات روشن مى شود كه : قرآن در شبى مبارك كه همان شب قدر ماه رمضان است نازل شده است
 
  
شيوه دوم تفسير قرآن به قرآن ، آن است كه در آيه اى سخنى آمده است ولى ظاهرا نه نظر معنوى و نه از نظر لفظى با موضع ابهام در آيه ديگر ارتباطى ندارد؛ اما مى توان براى بر طرف كردن آن ابهام بدان آيه تمسك جست . آيه سرقت <ref> و السارق و السارقة فاقطعوا اءيديهما جزاء بما كسبا نكالا من الله ، و الله عزيز حكيم . مائده 5: 38 </ref>.از همين قبيل است ؛ كه در آن ، موضع قطع دست سارق مبهم است ولى امام جواد (عليه السلام ) با تمسك به آيه و اءن المساجد لله فلا تدعوا مع الله اءحدا<ref> ((و مساجد ويژه خداست ، پس هيچكس را با خدا مخوانيد)). جن 72: 18 </ref>. موضع قطع دست را بن انگشتان تعيين نمودند و ابهام آيه سرقت را برطرف كردند؛ با اين بيان كه سارق بر خودش بازگردد و چون مواضع سجود از آن خداست و در ملك خدا كسى با او شريك نيست و از طرف ديگر چون كف دست جزو مواضع سجود است ، مشمول كيفر قطع - كه مربوط به فرد مجرم است - نخواهد شد؛<ref> ر.ك : تفسير عياشى ، ج 1، ص 319 و 320 </ref>. و نيز همه آياتى كه ظاهرش تشبيه خداوند است از اين نوع مى باشد كه به وسيله آيه ((ليس كمثله شى ء))<ref> شورى 42: 11 </ref> تفسير شده است ؛ زيرا در اين آيه ، هر گونه تشبيهى نسبت به خداوند، مردود شناخته شده است و ناگزير بايد آياتى را كه ظاهرش تشبيه است به گونه اى تاءويل كرد كه عقل سليم آن را بپذيرد.
+
تفسير قرآن به قرآن خود به دو شيوه است: اول آن كه مطلبى در يك آيه مبهم و در آيه ديگر به طور واضح بيان شده است. در اين صورت بين دو آيه تناسبى معنوى يا لفظى وجود دارد؛ مانند آيه حم و الكتاب المبين، انا انزلناه فى ليلة مباركة...<ref>«حاء، ميم ، قسم به كتاب روشنگر، (كه) ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم...». [[سوره دخان]] 44: 3-1.</ref> كه در [[سوره قدر]]، اين «ليله مباركه» به شب قدر تفسير شده است: «انا انزلناه فى ليلة القدر»<ref> «ما (قرآن را) در شب قدر نازل كرديم». [[سوره قدر]] 97: 1 </ref> و در [[سوره بقره]] بيان شده است كه اين شب در ماه [[رمضان]] واقع شده است: شهر رمضان الذى اءنزل فيه القرآن... <ref>«ماه رمضان (همان ماه) است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شد...» ([[سوره بقره]]2: 185)</ref> از مجموع اين آيات روشن مى شود كه قرآن در شبى مبارك كه همان شب قدر ماه رمضان است، نازل شده است.
 +
 
 +
شيوه دوم تفسير قرآن به قرآن آن است كه در آيه اى سخنى آمده است ولى ظاهراً نه نظر معنوى و نه از نظر لفظى با موضع ابهام در آيه ديگر ارتباطى ندارد؛ اما مى توان براى برطرف كردن آن ابهام بدان آيه تمسك جست. آيه سرقت<ref>والسارق والسارقة فاقطعوا اءيديهما جزاء بما كسبا نكالا من الله، والله عزيز حكيم. ([[سوره مائده]]5: 38)</ref>
 +
 
 +
از همين قبيل است كه در آن موضع قطع دست سارق مبهم است ولى [[امام جواد]] عليه السلام با تمسك به آيه و اءن المساجد لله فلا تدعوا مع الله اءحدا<ref>«و مساجد ويژه خداست پس هيچكس را با خدا مخوانيد». ([[سوره جن]]72: 18)</ref>
 +
 
 +
موضع قطع دست را بن انگشتان تعيين نمودند و ابهام آيه سرقت را برطرف كردند؛ با اين بيان كه سارق بر خودش بازگردد و چون مواضع سجود از آن خداست و در ملك خدا كسى با او شريك نيست و از طرف ديگر چون كف دست جزو مواضع سجود است، مشمول كيفر قطع - كه مربوط به فرد مجرم است - نخواهد شد؛<ref>ر.ك: تفسير عياشى، ج1، ص319 و 320.</ref> و نيز همه آياتى كه ظاهرش تشبيه خداوند است از اين نوع مى باشد كه به وسيله آيه «ليس كمثله شىء»<ref>[[سوره شورى]]42: 11.</ref> تفسير شده است زيرا در اين آيه، هر گونه تشبيهى نسبت به خداوند، مردود شناخته شده است و ناگزير بايد آياتى را كه ظاهرش تشبيه است به گونه اى تاويل كرد كه عقل سليم آن را بپذيرد.
  
 
'''2. تفسير قرآن با سنت'''
 
'''2. تفسير قرآن با سنت'''
  
شكى نيست كه مجموعه احكام شرعى و فروع آن ، تفصيل مبهماتى است كه در قرآن به طور مجمل و به شكل عام يا مطلق آمده است و همه رواياتى كه از معصومين (عليهم السلام ) صادر شده و نيز فعل و تقرير آنان كه به منظور بيان ابعاد مختلف شريعت انجام پذيرفته است ، همه و همه ، توضيح و تفسير كلياتى است كه در قرآن كريم درباره احكام و اخلاق و آداب ذكر شده است . خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد: و اءنزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون .<ref> ((... و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى ، و اميد كه آنان بينديشند)). نحل 16: 44 </ref>. بنابراين وظيفه اساسى پيامبر تبيين مبهماتى است كه در قرآن آمده است و از اين رو، همه بيانات پيامبر در زمينه ابعاد شريعت ، تفسير قرآن به حساب مى آيد.
+
شكى نيست كه مجموعه احكام شرعى و فروع آن، تفصيل مبهماتى است كه در قرآن به طور مجمل و به شكل عام يا مطلق آمده است و همه رواياتى كه از معصومين عليهم السلام صادر شده و نيز فعل و تقرير آنان كه به منظور بيان ابعاد مختلف شريعت انجام پذيرفته است، همه و همه توضيح و تفسير كلياتى است كه در قرآن كريم درباره [[احكام]] و اخلاق و آداب ذكر شده است.
آنچه ذكر شده ، علاوه بر مواردى است كه صحابه به پيامبر مراجعه مى كردند و سوالاتشان را در زمينه معانى آياتى كه ابهام داشت مطرح مى كردند و حضرت با شرح و توضيح بر آنان پاسخ مى گفت .
+
 
 +
خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد: و اءنزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلهم يتفكرون.<ref>...و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند. [[سوره نحل]]16: 44.</ref> بنابراين وظيفه اساسى پيامبر تبيين مبهماتى است كه در [[قرآن]] آمده است و از اين رو، همه بيانات پيامبر در زمينه ابعاد شريعت، تفسير قرآن به حساب مى آيد.
 +
 
 +
آنچه ذكر شده علاوه بر مواردى است كه صحابه به پيامبر مراجعه مى كردند و سوالاتشان را در زمينه معانى آياتى كه ابهام داشت مطرح مى كردند و حضرت با شرح و توضيح بر آنان پاسخ مى گفت.
 +
 
 +
'''3. تفسير قرآن بنابر سخنان صحابه'''
  
'''3. تفسير قرآن بنا بر سخنان صحابه'''
+
همچنين در گذشته از ارزش تفسير صحابه ياد كرديم؛ كسانى كه در دامان رسالت پرورش يافته و زلال گواراى دانش را بدون واسطه از منبع اصلى اش ‍ نوشيده بودند و در سايه ارشاد و راهنمايى مستقيم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درس دين آموخته بودند؛ از اين رو بى ترديد معانى قرآن را بهتر از ديگران مى فهميدند و بيش از ديگران به نشانه هاى روشن معارف عالى آن راه مى يافتند.
  
همچنين در گذشته از ارزش تفسير صحابه ياد كرديم ؛ كسانى كه در دامان رسالت پرورش يافته و زلال گواراى دانش را بدون واسطه از منبع اصلى اش ‍ نوشيده بودند و در سايه ارشاد و راهنمايى مستقيم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درس دين آموخته بودند؛ از اين رو، بى ترديد معانى قرآن را بهتر از ديگران مى فهميدند و بيش از ديگران به نشانه هاى روشن معارف عالى آن راه مى يافتند.
+
ابن مسعود مى گويد: هر يك از ما - صحابه - كه ده آيه را مى آموخت از آن نمى گذشت مگر آن كه معنا و كيفيت عمل به آن را فرامى گرفت.<ref>تفسير طبرى، ج1، ص27.</ref>
ابن مسعود مى گويد: ((هر يك از ما - صحابه - كه ده آيه را مى آموخت از آن نمى گذشت مگر آنكه معنا و كيفيت عمل به آن را فرا مى گرفت )).<ref> تفسير طبرى ، ج 1، ص 27 </ref>  .امير مؤ منان (عليه السلام ) مى فرمايد: ((... دانشى است كه از دانشورى آموخته شده ... دانشى كه خدا آن را به پيامبرش ارزانى داشت و او آن را به من آموخت و دعا كرد كه سينه من آن را فرا گيرد و درونم آن را در خود جاى دهد))<ref> و انما هو تعلم من ذى علم ... فعلم علمه الله نبيه فعلمنيه ، و دعا لى باءن يعيه صدرى ، و تضطم عليه جوانحى . نهج البلاغه ، خطبه 128، ص 186 </ref> و نيز گزاره هايى كه نشان دهنده اشتياق فراوان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به تربيت صحابه و آموختن معارف كامل قرآن به آنان بوده است .
 
  
'''4. تفسير قرآن بنا بر گفته هاى تابعان'''
+
اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمايد: ...دانشى است كه از دانشورى آموخته شده... دانشى كه خدا آن را به پيامبرش ارزانى داشت و او آن را به من آموخت و [[دعا]] كرد كه سينه من آن را فراگيرد و درونم آن را در خود جاى دهد.<ref> و انما هو تعلم من ذى علم... فعلم علمه الله نبيه فعلمنيه، و دعالى باءن يعيه صدرى و تضطم عليه جوانحى. نهج البلاغه، خطبه 128، ص186.</ref> و نيز گزاره هايى كه نشان دهنده اشتياق فراوان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به تربيت صحابه و آموختن معارف كامل قرآن به آنان بوده است.
  
بدون شك تابعان ، به احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و دانشمندان [[صحابه]] بيشتر دسترسى داشته اند و معانى آيات قرآن را بهتر مى فهميدند؛ زيرا به ابزار فهم قرآن كه پايه آن زبان فصيح ، دست نخورده و تغيير نيافته بود، نزديكتر بودند و به راحتى به حوادث و رخدادهايى كه با نزول آيات ارتباط داشت يا مستقيما سبب نزول پاره اى از آيات بود دسترسى داشتند و باب سوال از مفاهيم قرآن و دانستن اسباب نزول و پرسش از مواضع ابهام آيات به طور كامل بر روى آنان گشوده بود؛ نعمتى كه مفسران دوره هاى بعد، از آن برخوردار نبودند.
+
'''4. تفسير قرآن بنابر گفته هاى تابعان'''
  
ولى ، با تمام اين اوصاف ، قول تابعان در تفسير، تنها به عنوان شاهد و مويد نزد ما اعتبار دارد و آن را حجت قطعى نمى دانيم و همرتبه حديث صلى الله عليه و آله و سلم كه خود، حجت است و سخنان صحابه - كه به طور نسبى در اكثر موارد - حجيت دارد، نيست ؛ بلكه در درجه سوم اعتبار قرار دارد.
+
بدون شك تابعان به [[احاديث]] پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و دانشمندان [[صحابه]] بيشتر دسترسى داشته اند و معانى آيات قرآن را بهتر مى فهميدند؛ زيرا به ابزار فهم قرآن كه پايه آن زبان فصيح، دست نخورده و تغيير نيافته بود، نزديكتر بودند و به راحتى به حوادث و رخدادهايى كه با نزول آيات ارتباط داشت يا مستقيماً سبب نزول پاره اى از آيات بود، دسترسى داشتند و باب سوال از مفاهيم [[قرآن]] و دانستن اسباب نزول و پرسش از مواضع ابهام آيات به طور كامل بر روى آنان گشوده بود؛ نعمتى كه مفسران دوره هاى بعد، از آن برخوردار نبودند.
  
 +
ولى با تمام اين اوصاف، قول تابعان در تفسير تنها به عنوان شاهد و مويد نزد ما اعتبار دارد و آن را حجت قطعى نمى دانيم و همرتبه حديث صلى الله عليه و آله و سلم كه خود، حجت است و سخنان صحابه - كه به طور نسبى در اكثر موارد - حجيت دارد، نيست؛ بلكه در درجه سوم اعتبار قرار دارد.
  
== کتب مشتمل بر احادیث تفسیری ==
+
==کتب مشتمل بر احادیث تفسیری==
  
 +
در کتاب‌هایی احادیث تفسیری گردآمده، که از آن جمله است: تفسیر علی‌ بن ابراهیم قمی، تفسیر عیاشی و تفسیر فرات کوفی از شیعه و تفسیر ابن ‌عباس و تفسیر طبری از اهل‌سنّت.
  
در کتاب‌هایی  احادیث تفسیری گردآمده، که از آن جمله است: تفسیر علی‌ بن ابراهیم قمی ، تفسیر عیاشی و تفسیر فرات کوفی از شیعه، و تفسیر ابن ‌عباس و تفسیر طبری از اهل‌سنّت.
 
 
کتاب اخیر کامل‌‌ترین مجموعه از احادیث پیامبر و اظهارات دیگران است که بی‌استثنا با آیه یا عبارتی از قرآن مرتبط است.  
 
کتاب اخیر کامل‌‌ترین مجموعه از احادیث پیامبر و اظهارات دیگران است که بی‌استثنا با آیه یا عبارتی از قرآن مرتبط است.  
 
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
  
== منابع==
+
==منابع==
 
+
* سید على آقایى، حدیث و تفسیر [http://lib.eshia.ir/23019/1/5873/ دانشنامه جهان اسلام]، تاریخ بازیابی: 3 مهر 1392.
* سیدعلى آقایى، حدیث و تفسیر [http://lib.eshia.ir/23019/1/5873/ دانشنامه جهان اسلام] تاریخ بازیابی: 3 مهر 1392.
+
* محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، قم: موسسه فرهنگی التمهید، 1379.
* محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، قم: موسسه فرهنگی التمهید،1379
 
  
 
[[رده:تفسیر قرآن]]
 
[[رده:تفسیر قرآن]]
 
[[رده:روشهای تفسیر قرآن]]
 
[[رده:روشهای تفسیر قرآن]]

نسخهٔ ‏۶ اکتبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۲۵

حدیث و تفسیر قرآن پیوندى دیرین دارند. اولین نوع تفسیر، تفسیر مأثور بوده است و راویان و محدثان نخستین كسانى بودند كه به نقل احادیثى در تفسیر قرآن پرداختند، بدین ترتیب شكل‌گیرى علم تفسیر با تاریخ تدوین حدیث پیوند یافته است.[۱] پیامبر صلی‌ اللّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم نخستین مفسِر قرآن محسوب می‌شود.

قرآن وظیفه پیامبر را تبیین آیات اعلام کرده [۲][۳][۴] و آن حضرت با سخنان و اعمال خود، بسیاری از آیات قرآن را تبیین کرده است، اما در این‌ که چه مقدار از آیات قرآن را برای صحابه شرح داده است، اختلاف وجود دارد.[۵][۶]

در واقع تفسير نقلى يا تفسير ماثور در بيان و تفصيل آيات مبهم قبل از هر چيز، بر خود قرآن استوار است و سپس بر روايات نقل شده از معصوم (پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم يا امامان معصوم عليهم السلام كه جانشينان برگزيده آن حضرتند) و بعد از آن بر رواياتى از صحابه بزرگوار پيامبر و تابعان آنان رضوان الله عليهم كه در توضيح و شرح دشواري هاى آيات مبهم وارد شده است.

اين كه روايات تابعان درباره تفسير را جزو تفسير نقلى قرار داده اند از آن جهت است كه كهنترين كتب تفسير نقلى مثل تفسير ابن جرير و ديگران بر اقوال و آراء تابعان در تفسير، به اندازه روايات ماثور از معصومين اعتماد كرده اند؛ لذا ملاحظه مى كنيم كه منقولات تابعان را در كنار منقولات صحابه و بلكه همطراز احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ديگر ائمه عليهم السلام قرار داده اند. از اين رو شايسته است از انواع تفسير ماثور و ميزان درستى و اعتبار هر نوع در زمينه تفسير سخن بگوييم:

1. تفسير قرآن به قرآن:

بى ترديد، متقنترين منبع براى تبيين و تفسير قرآن، خود قرآن است زيرا بنا به فرمايش اميرمؤمنان عليه السلام: «برخى آيات آن يكديگر را تبيين مى كنند و آيات آن گواه صدق يكديگرند».[۷] آنچه در ضمن پاره اى از آيات مبهم ذكر شده است در جاى ديگرى از قرآن آشكار و مفصل آمده است و حق هم همين است زيرا قرآنى كه تبيان همه مبهات شريعت است به طريق اولى تبيان خودش نيز خواهد بود و به همين جهت است كه جمله «القرآن يفسر بعضه بعضا» در زبان مفسران شهرت يافته است.

تفسير قرآن به قرآن خود به دو شيوه است: اول آن كه مطلبى در يك آيه مبهم و در آيه ديگر به طور واضح بيان شده است. در اين صورت بين دو آيه تناسبى معنوى يا لفظى وجود دارد؛ مانند آيه حم و الكتاب المبين، انا انزلناه فى ليلة مباركة...[۸] كه در سوره قدر، اين «ليله مباركه» به شب قدر تفسير شده است: «انا انزلناه فى ليلة القدر»[۹] و در سوره بقره بيان شده است كه اين شب در ماه رمضان واقع شده است: شهر رمضان الذى اءنزل فيه القرآن... [۱۰] از مجموع اين آيات روشن مى شود كه قرآن در شبى مبارك كه همان شب قدر ماه رمضان است، نازل شده است.

شيوه دوم تفسير قرآن به قرآن آن است كه در آيه اى سخنى آمده است ولى ظاهراً نه نظر معنوى و نه از نظر لفظى با موضع ابهام در آيه ديگر ارتباطى ندارد؛ اما مى توان براى برطرف كردن آن ابهام بدان آيه تمسك جست. آيه سرقت[۱۱]

از همين قبيل است كه در آن موضع قطع دست سارق مبهم است ولى امام جواد عليه السلام با تمسك به آيه و اءن المساجد لله فلا تدعوا مع الله اءحدا[۱۲]

موضع قطع دست را بن انگشتان تعيين نمودند و ابهام آيه سرقت را برطرف كردند؛ با اين بيان كه سارق بر خودش بازگردد و چون مواضع سجود از آن خداست و در ملك خدا كسى با او شريك نيست و از طرف ديگر چون كف دست جزو مواضع سجود است، مشمول كيفر قطع - كه مربوط به فرد مجرم است - نخواهد شد؛[۱۳] و نيز همه آياتى كه ظاهرش تشبيه خداوند است از اين نوع مى باشد كه به وسيله آيه «ليس كمثله شىء»[۱۴] تفسير شده است زيرا در اين آيه، هر گونه تشبيهى نسبت به خداوند، مردود شناخته شده است و ناگزير بايد آياتى را كه ظاهرش تشبيه است به گونه اى تاويل كرد كه عقل سليم آن را بپذيرد.

2. تفسير قرآن با سنت

شكى نيست كه مجموعه احكام شرعى و فروع آن، تفصيل مبهماتى است كه در قرآن به طور مجمل و به شكل عام يا مطلق آمده است و همه رواياتى كه از معصومين عليهم السلام صادر شده و نيز فعل و تقرير آنان كه به منظور بيان ابعاد مختلف شريعت انجام پذيرفته است، همه و همه توضيح و تفسير كلياتى است كه در قرآن كريم درباره احكام و اخلاق و آداب ذكر شده است.

خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد: و اءنزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلهم يتفكرون.[۱۵] بنابراين وظيفه اساسى پيامبر تبيين مبهماتى است كه در قرآن آمده است و از اين رو، همه بيانات پيامبر در زمينه ابعاد شريعت، تفسير قرآن به حساب مى آيد.

آنچه ذكر شده علاوه بر مواردى است كه صحابه به پيامبر مراجعه مى كردند و سوالاتشان را در زمينه معانى آياتى كه ابهام داشت مطرح مى كردند و حضرت با شرح و توضيح بر آنان پاسخ مى گفت.

3. تفسير قرآن بنابر سخنان صحابه

همچنين در گذشته از ارزش تفسير صحابه ياد كرديم؛ كسانى كه در دامان رسالت پرورش يافته و زلال گواراى دانش را بدون واسطه از منبع اصلى اش ‍ نوشيده بودند و در سايه ارشاد و راهنمايى مستقيم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درس دين آموخته بودند؛ از اين رو بى ترديد معانى قرآن را بهتر از ديگران مى فهميدند و بيش از ديگران به نشانه هاى روشن معارف عالى آن راه مى يافتند.

ابن مسعود مى گويد: هر يك از ما - صحابه - كه ده آيه را مى آموخت از آن نمى گذشت مگر آن كه معنا و كيفيت عمل به آن را فرامى گرفت.[۱۶]

اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمايد: ...دانشى است كه از دانشورى آموخته شده... دانشى كه خدا آن را به پيامبرش ارزانى داشت و او آن را به من آموخت و دعا كرد كه سينه من آن را فراگيرد و درونم آن را در خود جاى دهد.[۱۷] و نيز گزاره هايى كه نشان دهنده اشتياق فراوان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به تربيت صحابه و آموختن معارف كامل قرآن به آنان بوده است.

4. تفسير قرآن بنابر گفته هاى تابعان

بدون شك تابعان به احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و دانشمندان صحابه بيشتر دسترسى داشته اند و معانى آيات قرآن را بهتر مى فهميدند؛ زيرا به ابزار فهم قرآن كه پايه آن زبان فصيح، دست نخورده و تغيير نيافته بود، نزديكتر بودند و به راحتى به حوادث و رخدادهايى كه با نزول آيات ارتباط داشت يا مستقيماً سبب نزول پاره اى از آيات بود، دسترسى داشتند و باب سوال از مفاهيم قرآن و دانستن اسباب نزول و پرسش از مواضع ابهام آيات به طور كامل بر روى آنان گشوده بود؛ نعمتى كه مفسران دوره هاى بعد، از آن برخوردار نبودند.

ولى با تمام اين اوصاف، قول تابعان در تفسير تنها به عنوان شاهد و مويد نزد ما اعتبار دارد و آن را حجت قطعى نمى دانيم و همرتبه حديث صلى الله عليه و آله و سلم كه خود، حجت است و سخنان صحابه - كه به طور نسبى در اكثر موارد - حجيت دارد، نيست؛ بلكه در درجه سوم اعتبار قرار دارد.

کتب مشتمل بر احادیث تفسیری

در کتاب‌هایی احادیث تفسیری گردآمده، که از آن جمله است: تفسیر علی‌ بن ابراهیم قمی، تفسیر عیاشی و تفسیر فرات کوفی از شیعه و تفسیر ابن ‌عباس و تفسیر طبری از اهل‌سنّت.

کتاب اخیر کامل‌‌ترین مجموعه از احادیث پیامبر و اظهارات دیگران است که بی‌استثنا با آیه یا عبارتی از قرآن مرتبط است.

پانویس

  1. رجوع کنید به خولى، ص 24ـ25.
  2. سوره نحل/۱۶، آیه۴۴.
  3. سوره نحل/۱۶، آیه۶۴.
  4. سوره بقره/۲، آیه۱۵۱.
  5. ابن ‌تیمیه، مقدمة فی اصول‌التفسیر، ج۱، ص۹، بیروت: دارمکتبةالحیاة، (بی‌تا).
  6. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، الاتقان فی علوم‌القرآن، ج۴، ص۱۹۶ـ۱۹۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۶۷)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
  7. ينطق بعضه ببعض، و يشهد بعضه على بعض. نهج البلاغه، خطبه 133، ص192.
  8. «حاء، ميم ، قسم به كتاب روشنگر، (كه) ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم...». سوره دخان 44: 3-1.
  9. «ما (قرآن را) در شب قدر نازل كرديم». سوره قدر 97: 1
  10. «ماه رمضان (همان ماه) است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شد...» (سوره بقره2: 185)
  11. والسارق والسارقة فاقطعوا اءيديهما جزاء بما كسبا نكالا من الله، والله عزيز حكيم. (سوره مائده5: 38)
  12. «و مساجد ويژه خداست پس هيچكس را با خدا مخوانيد». (سوره جن72: 18)
  13. ر.ك: تفسير عياشى، ج1، ص319 و 320.
  14. سوره شورى42: 11.
  15. ...و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند. سوره نحل16: 44.
  16. تفسير طبرى، ج1، ص27.
  17. و انما هو تعلم من ذى علم... فعلم علمه الله نبيه فعلمنيه، و دعالى باءن يعيه صدرى و تضطم عليه جوانحى. نهج البلاغه، خطبه 128، ص186.


منابع

  • سید على آقایى، حدیث و تفسیر دانشنامه جهان اسلام، تاریخ بازیابی: 3 مهر 1392.
  • محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، قم: موسسه فرهنگی التمهید، 1379.