تبسم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۵۲ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


«تبسّم» از واژگان قرآنی، به معنای لبخند و خنده بدون صدا است. در علم اخلاق، به پیروی از روایات، انسان را از بسیار خندیدن (قهقهه) بر حذر داشته ­و در مقابل، تبسّم را نیکو شمرده‌­اند.

تبسم در لغت

«تبسّم» از ماده (ب س م) و در لغت برای آن چند معنا ذکر کرده ­اند: برخی آن را اولِ «ضحک» (خنده) که همراه با صدا نباشد معنا کرده ­اند.[۱] برخی آن را حالتی پایین­تر از خنده معنا کرده ­اند.[۲] و برخی در معنای آن گفته ­اند گشوده شدن لب­ها برای شادمانی و نمایان شدن دندان­ها بدون ایجاد صدا[۳] که معادل فارسی آن «لبخند» است.[۴]

تبسم در قرآن

در اصطلاح قرآنی و روائی «تبسم» برای خنده بدون صدا بکار می­ رود و از آن به مفهومی در مقابل «قهقهه» به معنای بسیار خندیدن یاد می ­کنند.[۵] ماده تبسم در قرآن یک بار آمده است، آنجا که حضرت سلیمان از سخن مورچه تبسمى کرد و خندید: «فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی‌ أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتی‌ أَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلى‌ والِدَی وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنی‌ بِرَحْمَتِک فی‌ عِبادِک الصَّالِحینَ»؛[۶] سلیمان از سخن او تبسمى کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر نعمت هایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى به من الهام کن و توفیق ده تا عمل صالحى که موجب رضاى توست انجام دهم و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!

و معنای مقابل آن (قهقهه) در قرآن بکار نرفته است، اما ماده «ضحک» که معنای عام تبسم است در قرآن ده مرتبه استفاده شده است. چنانچه گفتیم در آیه ۱۹ سوره نمل "تبسم" بکار رفته است که در آنجا همراه با کلمه «ضاحکاً» است که معنای متفاوتی با تبسم دارد، از این لحاظ مفسران برای این ترکیب علتی جستجو کرده ­اند، از جمله اینکه منظور، گذشتن از حد تبسم و نزدیک شدن به خنده است. این دلیل را جوامع الجامع،[۷] الکشاف[۸] و المیزان[۹] آورده ­اند.

تبسم در روایات

در روایات که گسترده تر از آیات قرآن به مسائل پرداخته اند، می ­توان چندین نوع روایت در باب تبسم یافت، از جمله روایاتی که نحوه خندیدن مؤمن را تبسم می­ دانند، مانند روایتی از امام صادق علیه السلام که می­ فرمایند: «ضِحک الْمُؤْمِنِ تَبَسُّم»؛[۱۰] خنده مؤمن تبسّم است.

و همچنین روایات دیگری وجود دارد که تبسم به روی برادر را نیکو و مستحب می دانند؛ این روایات به قدری است که در این باره در کتاب شریف کافی بابی گشوده شده است. در مقابل این روایات، گروهی از احادیث وجود دارد که نقطه مقابل تبسم یعنی قهقهه را تقبیح کرده ­اند مانند روایت معروفی از امام صادق علیه السلام که می ­فرماید: «الْقَهْقَهَةُ مِنَ الشَّیطَانِ»؛[۱۱] قهقهه زدن از شیطان است.

از این رو این رفتار در مورد پیامبران بیشتر باید صدق کند و قهقهه زدن از پیامبران قطعا قبیح تر است؛ پس ظاهر روایاتی که حکایت می­ کند پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله چنان خندیدند که دندانهای پسین ایشان نمایان شد اشتباه است و این روایات تنها می خواهند مبالغه در خنده پیامبر را اشاره کنند.[۱۲]

تبسم در علم اخلاق

در علم اخلاق نیز به پیروی از قرآن و روایات، انسان را از بسیار خندیدن و بسیار شوخی کردن بر حذر داشته ­اند و در مقابل آن، تبسم را نیکو شمرده و مدح کرده ­اند. از میان عالمان اخلاق می ­توان به عالم ربانی علامه ملا احمد نراقی اشاره کرد که در کتاب خود درباره شوخی خنده و تبسم می آورد: خنده مذموم، قهقهه است که با صدا باشد اما تبسم که کسی صدائی از او نشنود مذموم نیست بلکه محمود است و تبسم نمودن پیغمبر معروف و مشهور است.[۱۳]

عالمان اخلاق خنده را در حالی که از حد بگذرد بد می دانند و اگر عادت کسی شود نیکو نیست، اما اگر اتفاقی از کسی خنده با صدا رخ دهد کسی بد نمی داند چون این خنده در اختیار او نبوده و انسان به سبب اعمال خارج از اختیار مورد بازخواست قرار نمی گیرد.

پانویس

  1. طریحى، فخرالدین؛ مجمع البحرین،‌‌ کتابفروشى مرتضوى،‌ تهران،‌ ۱۳۷۵ ش، چاپ: سوم، ج‌۶، ص۱۷.
  2. ابن منظور، محمد بن مکرم‌؛ لسان العرب‌، دار صادر، بیروت‌، ۱۴۱۴ ق‌، چاپ: سوم، ج‌۱۲، ص۵۰.
  3. فراهیدى، خلیل بن احمد؛ کتاب العین‌، انتشارات هجرت‌، قم‌، ۱۴۱۰ ق،‌ چاپ: دوم، ج‌۷، ص۲۷۷.
  4. مهیار، رضا؛ فرهنگ ابجدى عربى- فارسى‌، بی تا، بی جا، ص۲۰۵.
  5. همان، ص ۷۱۰.
  6. سوره نمل/۱۹.
  7. مترجمان‌، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى‌، مشهد، ۱۳۷۷ ش‌، چاپ: دوم، ج‌۴، ص ۴۵۶.
  8. زمخشرى، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل‌، دارالکتاب العربی‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ ق‌، چاپ: سوم‌، ج‌۳، ص ۳۵۶.
  9. طباطبائی، علامه محمدحسین، ترجمه: موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان‌، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، قم‌، سال: ۱۳۷۴ ش‌، چاپ: پنجم‌، ج‌۱۵، ص۵۰۲.
  10. محدث عاملى‌، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، آل البیت‌، قم‌، ۱۴۰۹ ق‌، چاپ: اول‌، ج‌۱۲، ص ۱۱۵.
  11. همان.
  12. زمخشرى، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل‌، دارالکتاب العربی‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ ق‌، چاپ: سوم، ج‌۳، ص:۳۵۶.
  13. ملا احمد نراقی، معراج السعادة، CD المکتبه الشامله، جزء ۴۲، ص۹.

منابع