احمد بن حنبل: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
أحمد بن حنبل (۱۶۴- ۲۴۱ ق) پیشوای حنبلیان - یکی از چهار مذهب فقهی [[اهل سنت]] - و یکی از شاخص‌ ترین افراد مکتب اصحاب حدیث است. پس از وی اصحاب حدیث بیش از هرکس به گفته‌ها و نوشته‌های وی در تأیید افکار خویش استناد جسته‌اند.
+
'''«احمد بن حنبل»''' (۱۶۴-۲۴۱ ق) پیشوای [[حنبلی|حنبلیان]] - یکی از چهار مذهب فقهی [[اهل سنت]] - و یکی از شاخص‌ ترین افراد مکتب اصحاب [[حدیث]] است. پس از وی اصحاب حدیث بیش از هرکس به گفته‌ها و نوشته‌های وی در تأیید افکار خویش استناد جسته‌اند. کتاب «[[مسند احمد بن حنبل (کتاب)|مُسند]]» او، از معتبرترین کتب در نزد اهل سنت است.
 +
 
  
 
احمد بن محمد بن حنبل شيبانى، در [[ربيع الاول]] سال 164 قمرى ديده به جهان گشود. پدر و مادرش از اهالى "مَرو"<ref>هم‌اكنون در كشور تركمنستان قرار دارد.</ref> بوده و به خاطر موقعيت كارى خود، به [[بغداد]] كوچ كردند. هنگامى كه به بغداد مى‌ رفتند، مادر احمد بن حنبل وى را حامله بود و در بغداد او را به دنيا آورد. روايت ديگرى حاكى است كه وى در "مرو" به دنيا آمد و در ايام نوزاديش، پدر و مادرش وى را برداشته و به بغداد مهاجرت نمودند. به هر روى وى در ميان عرب‌ ها رشد و بر مذهب اهل سنت تربيت يافت.
 
احمد بن محمد بن حنبل شيبانى، در [[ربيع الاول]] سال 164 قمرى ديده به جهان گشود. پدر و مادرش از اهالى "مَرو"<ref>هم‌اكنون در كشور تركمنستان قرار دارد.</ref> بوده و به خاطر موقعيت كارى خود، به [[بغداد]] كوچ كردند. هنگامى كه به بغداد مى‌ رفتند، مادر احمد بن حنبل وى را حامله بود و در بغداد او را به دنيا آورد. روايت ديگرى حاكى است كه وى در "مرو" به دنيا آمد و در ايام نوزاديش، پدر و مادرش وى را برداشته و به بغداد مهاجرت نمودند. به هر روى وى در ميان عرب‌ ها رشد و بر مذهب اهل سنت تربيت يافت.
 +
  
 
احمد بن حنبل در نزد مدرسانى چند به فراگيرى دانش پرداخت و از اساتيد مبرزى بهره يافت. وى براى تحصيل [[علوم اسلامى]] به برخى از شهرهاى اسلامى مانند [[كوفه]]، [[بصره]]، [[مكه]]، [[مدينه]]، [[يمن]]، [[شام]]، جزيره و [[مصر]] سفر نمود. برخى از تاريخ‌نگاران نوشته اند، وى از شاگردان نزديك [[محمد بن ادریس شافعی]] (بنيانگذار مكتب شافعى، از مذاهب چهارگانه اهل سنت) و هميشه با وى همراه بود تا اين كه شافعى در مصر وفات يافت.
 
احمد بن حنبل در نزد مدرسانى چند به فراگيرى دانش پرداخت و از اساتيد مبرزى بهره يافت. وى براى تحصيل [[علوم اسلامى]] به برخى از شهرهاى اسلامى مانند [[كوفه]]، [[بصره]]، [[مكه]]، [[مدينه]]، [[يمن]]، [[شام]]، جزيره و [[مصر]] سفر نمود. برخى از تاريخ‌نگاران نوشته اند، وى از شاگردان نزديك [[محمد بن ادریس شافعی]] (بنيانگذار مكتب شافعى، از مذاهب چهارگانه اهل سنت) و هميشه با وى همراه بود تا اين كه شافعى در مصر وفات يافت.
  
احمد پس از شافعى، خود به ايجاد مكتب تازه اى در [[فقه]] اسلامى پرداخت و در رشته [[حديث]]، مهارتى ستودنى داشت و در همين رشته كتاب گرانسنگ «[[مسند احمد بن حنبل (کتاب)|المسند]]» را تأليف نمود و در آن احاديث و روايات زيادى كه ديگران به آن دست نيافته بودند، گردآورى كرد. زندگى هفتاد و هفت ساله وى با [[خلافت]] هشت تن از [[حکومت بنی عباس|خلفاى عباسى]] به نام هاى ذيل معاصر بود:
+
احمد پس از شافعى، خود به ايجاد مكتب تازه اى در [[فقه]] اسلامى پرداخت و در رشته [[حديث]]، مهارتى ستودنى داشت و در همين رشته كتاب گرانسنگ «[[مسند احمد بن حنبل (کتاب)|المسند]]» را تأليف نمود و در آن احاديث و روايات زيادى كه ديگران به آن دست نيافته بودند، گردآورى كرد.  
 
 
#مهدى عباسى؛
 
#هادى عباسى؛
 
#[[هارون الرشيد]]؛
 
#امين عباسى؛
 
#[[مأمون عباسى]]؛
 
#[[معتصم عباسى]]؛
 
#[[واثق عباسى]]؛
 
#[[متوكل عباسى]].
 
  
وى مورد پذيرش و تقويت دستگاه خلافت عباسى بود و جز در عصر معتصم و واثق كه براى وى ناراحتى‌هايى به وجود آوردند در بقيه عمر از احترام [[عباسيان]] برخوردار بود. در عصر وى بحث اختلاف ازلى بودن [[قرآن]] و يا مخلوق بودن آن، بسيار گرم بوده و دانشمندان و عامه مردم را به خود سرگرم كرده بود. برخى مى‌ گفتند كه قرآن از ازل بوده و ايجاد تازه اى نداشت و برخى ديگر مى‌ گفتند كه قرآن همانند ساير مخلوقات از سوى خداوند متعال آفريده شد و خلق تازه اى داشت.
+
علاوه بر مسند، کتب دیگر او عبارتند از: الفضائل، الزهد، الملل، التفسير، الأيمان، الأشربة و السنّة.
  
خلفاى عباسى نيز بر دو دسته بودند. مأمون و معتصم عباسى از جمله قائلين به خلق قرآن بودند. در زمان معتصم از احمد بن حنبل خواسته شد كه به خلق قرآن [[فتوا]] دهد و او از اين كار امتناع ورزيد و در مناظره و مباحثه با ساير درباريان معتصم عباسى به اين گفتار رضا نداد. معتصم دستور داد وى را دستگير و بر او تازيانه زنند و سپس وى را زندانى نمود و به مدت بيست و هشت روز در زندان نگه داشت. آنگاه، وى را از زندان آزاد كرد.
+
از میان محدّثان [[اهل‌سنّت]]، [[محمد بن اسماعیل بخاری]]، [[مسلم بن حجاج نیشابوری]]، [[ابو داوود سجستانی|ابوداود سجستانی]] و بسیاری دیگر از او روایت کرده‌اند.  
  
پس از مرگ معتصم در حاكميت واثق عباسى نيز در خانه خويش محصور بود و اجازه بيرون آمدن از آن را نداشت. تا اين كه در سال 232 قمرى، واثق وفات يافت و متوكل عباسى به حكومت رسيد. متوكل وى را نوازش و به او اكرام و احترام زيادى نمود و بدرفتارى ‌هاى معتصم و واثق عباسى را جبران كرد.
+
زندگى هفتاد و هفت ساله وى با [[خلافت]] هشت تن از [[حکومت بنی عباس|خلفاى بنی‌عباس]] (یعنی از [[مهدی (خلیفه عباسی)|مهدى عباسى]] تا [[متوكل عباسى]]) معاصر بود.  وى مورد پذيرش و تقويت دستگاه خلافت عباسى بود و جز در عصر [[معتصم]] و [[واثق عباسی|واثق]] كه براى وى ناراحتى‌هايى به وجود آوردند، در بقيه عمر از احترام [[عباسيان]] برخوردار بود. در عصر وى بحث اختلاف ازلى بودن [[قرآن]] و يا مخلوق بودن آن، بسيار گرم بوده و دانشمندان و عامه مردم را به خود سرگرم كرده بود. برخى مى‌ گفتند كه قرآن از ازل بوده و ايجاد تازه اى نداشت و برخى ديگر مى‌ گفتند كه قرآن همانند ساير مخلوقات از سوى خداوند متعال آفريده شد و خلق تازه اى داشت.  
  
سرانجام اين دانشمند بلندآوازه در دوازدهم [[ربيع الاول]] و به روايتى در بيست و سوم ربيع  الاول سال 241 قمرى در بغداد وفات يافت و در مقبره "باب حرب" به خاك سپرده شد. گفته شد كه در تشييع جنازه وى حدود هشتصد هزار مرد و شصت هزار زن شركت نمودند.<ref>نك: وفيات الاعيان، ج 1، ص 40؛ [[الانسباب]]، ج 2، ص 227.</ref>
+
خلفاى عباسى نيز بر دو دسته بودند. [[مأمون]] و معتصم عباسى از جمله قائلين به خلق قرآن بودند. در زمان معتصم از احمد بن حنبل خواسته شد كه به خلق قرآن [[فتوا]] دهد؛ ولی او از اين كار امتناع ورزيد و در مناظره با ساير درباريان معتصم عباسى به اين گفتار رضا نداد. معتصم دستور داد وى را دستگير و بر او تازيانه زنند و سپس وى را زندانى نمود و به مدت بيست و هشت روز در زندان نگه داشت. آنگاه، وى را از زندان آزاد كرد.
  
وليكن همه آنان از دوستان وى نبوده و بسيارى از آن‌ ها از مخالفان و دشمنان او بودند كه در ميان آن‌ ها، كسى را گماشته بودند كه با صداى بلند مى‌ گفت: اى مردم! لعنت كنيد اين كس را كه بر ضد [[احكام]] [[شريعت]] حكم مى‌ داد. گفته شد كه احمد بن حنبل، لعنت كردن بر [[يزيد بن معاويه]] را جايز مى‌ شمارد.<ref>وقايع الايام، ص 213.</ref>
+
احمد پس از مرگ معتصم در حاكميت واثق عباسى نيز در خانه خويش محصور بود و اجازه بيرون آمدن از آن را نداشت. تا اين كه در سال 232 قمرى، واثق وفات يافت و متوكل عباسى به حكومت رسيد. متوكل به او اكرام و احترام زيادى نمود و بدرفتارى ‌هاى معتصم و واثق عباسى را جبران كرد.
  
 +
== ابن‌حنبل و امیرالمؤمنین ==
 +
احمد بن حنبل سخنانی درخور توجه در مورد [[امام علی علیه السلام|حضرت امیرالمؤمنین علی]] (علیه السلام) دارد، از جمله:
  
از میان محدّثان [[اهل‌سنّت]]، محمد بن اسماعیل بخاری، مسلم بن حجاج نیشابوری، ابوداود سجستانی و بسیاری دیگر از او روایت کرده‌اند.  
+
* در [[تاریخ دمشق (کتاب)|تاريخ دمشق]] به نقل از احمد بن سعيد رِباطى آمده است: از احمد بن حنبل شنيدم كه مى گفت: «لَم يَزَل عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَهُ حَيثُ كانَ»؛ على بن ابى طالب، همواره با حق بود و حق با او بود، هر جا كه بود.<ref>تاريخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۹ .</ref>
 +
* همچنین از عبداللّه بن احمد بن حنبل نقل می کند: روزى نزد پدرم نشسته بودم. گروهى از كَرْخيان آمدند و از خلافت [[ابوبکر|ابوبكر]]، [[عمر بن خطاب|عمر بن خطّاب]] و [[عثمان بن عفان|عثمان بن عفّان]] ياد كردند و بسيار سخن گفتند و از خلافت على بن ابى طالب عليه السلام ياد كردند و درباره آن، بسيار سخن گفتند. پدرم سرش را به طرف آنان گردانيد و گفت: اى مردم! درباره رابطه على با خلافت و خلافت با على، بسيار سخن گفتيد. خلافت، على را نياراست، بلكه على، خلافت را آراست.<ref>همان، ج42 ص446.</ref>
 +
* و در الصواعق المُحرقة آمده است: عبداللّه بن احمد بن حنبل گفت: از پدرم درباره على عليه السلام و [[معاویه|معاويه]] پرسيدم. گفت: على عليه السلام دشمنان بسيارى داشت. دشمنانش بسيار كوشيدند چيزى عليه او پيدا كنند و نيافتند. پس به سوى مردى آمدند كه با او جنگيده و درگير شده بود و از روى مكر عليه على، به ستايش بیجاى او پرداختند.<ref>ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ص ۱۲۷ .</ref>
 +
* محمد بن منصور طوسى می گوید: از احمد بن حنبل شنيدم كه مى گفت: براى هيچ كدام از ياران پيامبر خدا، فضايلى كه براى على نقل شده، نقل نشده است.<ref>المستدرك على الصحيحين، ج ۳ ص ۱۱۶؛ تاريخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۸ ؛ الكامل في التاريخ، ج ۲ ص ۴۴۱.</ref>
  
أحمد بن حنبل در ۷۷ سالگی در بغداد درگذشت. مشهورترین کتاب أحمد بن حنبل همان مُسند اوست که از معتبرترین کتب در نزد اهل سنت بوده و از نظر زمان تألیف نیز مقدم بر بسیاری از کتب معتبر حدیثی اهل سنت من‌جمله [[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]] است.  
+
== وفات ==
 +
احمد بن حنبل سرانجام در 12 [[ربيع الاول]] و به روايتى در 23 ربيع  الاول سال 241 قمرى در ۷۷ سالگی در [[بغداد]] وفات يافت و در مقبره "باب حرب" به خاك سپرده شد. گفته شده كه در [[تشییع جنازه|تشييع جنازه]] وى حدود هشتصد هزار مرد و شصت هزار زن شركت نمودند.<ref>نك: وفيات الاعيان، ج 1، ص 40؛ الانسباب، ج 2، ص 227.</ref> وليكن همه آنان از دوستان وى نبوده و بسيارى از آن‌ها از مخالفان و دشمنان او بودند كه در ميان آن‌ها، كسى را گماشته بودند كه با صداى بلند مى‌ گفت: اى مردم! لعنت كنيد اين كس را كه بر ضد [[احكام]] [[شريعت]] حكم مى‌ داد. گفته شده كه احمد بن حنبل، [[لعن|لعنت]] كردن بر [[يزيد بن معاويه]] را جايز مى‌ شمرد.<ref>وقايع الايام، ص 213.</ref>
  
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*[http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=187435 سایت موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان]
+
*[http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=187435 سایت مؤسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان].
 +
*سيد تقى واردى، روزشمار تاريخ اسلام، جلد سوم، ماه ربیع الاول.
 +
*[http://hadith.net/post/49550/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D9%86%D8%A8%D9%84-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9/ "احمد بن حنبل و امام علی(ع)"، سایت حدیث نت].
  
 
[[رده:محدثان]]
 
[[رده:محدثان]]
 
[[رده:مذاهب فقهی اهل سنت]]
 
[[رده:مذاهب فقهی اهل سنت]]
 +
<references />

نسخهٔ ‏۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۱

«احمد بن حنبل» (۱۶۴-۲۴۱ ق) پیشوای حنبلیان - یکی از چهار مذهب فقهی اهل سنت - و یکی از شاخص‌ ترین افراد مکتب اصحاب حدیث است. پس از وی اصحاب حدیث بیش از هرکس به گفته‌ها و نوشته‌های وی در تأیید افکار خویش استناد جسته‌اند. کتاب «مُسند» او، از معتبرترین کتب در نزد اهل سنت است.


احمد بن محمد بن حنبل شيبانى، در ربيع الاول سال 164 قمرى ديده به جهان گشود. پدر و مادرش از اهالى "مَرو"[۱] بوده و به خاطر موقعيت كارى خود، به بغداد كوچ كردند. هنگامى كه به بغداد مى‌ رفتند، مادر احمد بن حنبل وى را حامله بود و در بغداد او را به دنيا آورد. روايت ديگرى حاكى است كه وى در "مرو" به دنيا آمد و در ايام نوزاديش، پدر و مادرش وى را برداشته و به بغداد مهاجرت نمودند. به هر روى وى در ميان عرب‌ ها رشد و بر مذهب اهل سنت تربيت يافت.


احمد بن حنبل در نزد مدرسانى چند به فراگيرى دانش پرداخت و از اساتيد مبرزى بهره يافت. وى براى تحصيل علوم اسلامى به برخى از شهرهاى اسلامى مانند كوفه، بصره، مكه، مدينه، يمن، شام، جزيره و مصر سفر نمود. برخى از تاريخ‌نگاران نوشته اند، وى از شاگردان نزديك محمد بن ادریس شافعی (بنيانگذار مكتب شافعى، از مذاهب چهارگانه اهل سنت) و هميشه با وى همراه بود تا اين كه شافعى در مصر وفات يافت.

احمد پس از شافعى، خود به ايجاد مكتب تازه اى در فقه اسلامى پرداخت و در رشته حديث، مهارتى ستودنى داشت و در همين رشته كتاب گرانسنگ «المسند» را تأليف نمود و در آن احاديث و روايات زيادى كه ديگران به آن دست نيافته بودند، گردآورى كرد.

علاوه بر مسند، کتب دیگر او عبارتند از: الفضائل، الزهد، الملل، التفسير، الأيمان، الأشربة و السنّة.

از میان محدّثان اهل‌سنّت، محمد بن اسماعیل بخاری، مسلم بن حجاج نیشابوری، ابوداود سجستانی و بسیاری دیگر از او روایت کرده‌اند.

زندگى هفتاد و هفت ساله وى با خلافت هشت تن از خلفاى بنی‌عباس (یعنی از مهدى عباسى تا متوكل عباسى) معاصر بود. وى مورد پذيرش و تقويت دستگاه خلافت عباسى بود و جز در عصر معتصم و واثق كه براى وى ناراحتى‌هايى به وجود آوردند، در بقيه عمر از احترام عباسيان برخوردار بود. در عصر وى بحث اختلاف ازلى بودن قرآن و يا مخلوق بودن آن، بسيار گرم بوده و دانشمندان و عامه مردم را به خود سرگرم كرده بود. برخى مى‌ گفتند كه قرآن از ازل بوده و ايجاد تازه اى نداشت و برخى ديگر مى‌ گفتند كه قرآن همانند ساير مخلوقات از سوى خداوند متعال آفريده شد و خلق تازه اى داشت.

خلفاى عباسى نيز بر دو دسته بودند. مأمون و معتصم عباسى از جمله قائلين به خلق قرآن بودند. در زمان معتصم از احمد بن حنبل خواسته شد كه به خلق قرآن فتوا دهد؛ ولی او از اين كار امتناع ورزيد و در مناظره با ساير درباريان معتصم عباسى به اين گفتار رضا نداد. معتصم دستور داد وى را دستگير و بر او تازيانه زنند و سپس وى را زندانى نمود و به مدت بيست و هشت روز در زندان نگه داشت. آنگاه، وى را از زندان آزاد كرد.

احمد پس از مرگ معتصم در حاكميت واثق عباسى نيز در خانه خويش محصور بود و اجازه بيرون آمدن از آن را نداشت. تا اين كه در سال 232 قمرى، واثق وفات يافت و متوكل عباسى به حكومت رسيد. متوكل به او اكرام و احترام زيادى نمود و بدرفتارى ‌هاى معتصم و واثق عباسى را جبران كرد.

ابن‌حنبل و امیرالمؤمنین

احمد بن حنبل سخنانی درخور توجه در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دارد، از جمله:

  • در تاريخ دمشق به نقل از احمد بن سعيد رِباطى آمده است: از احمد بن حنبل شنيدم كه مى گفت: «لَم يَزَل عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَهُ حَيثُ كانَ»؛ على بن ابى طالب، همواره با حق بود و حق با او بود، هر جا كه بود.[۲]
  • همچنین از عبداللّه بن احمد بن حنبل نقل می کند: روزى نزد پدرم نشسته بودم. گروهى از كَرْخيان آمدند و از خلافت ابوبكر، عمر بن خطّاب و عثمان بن عفّان ياد كردند و بسيار سخن گفتند و از خلافت على بن ابى طالب عليه السلام ياد كردند و درباره آن، بسيار سخن گفتند. پدرم سرش را به طرف آنان گردانيد و گفت: اى مردم! درباره رابطه على با خلافت و خلافت با على، بسيار سخن گفتيد. خلافت، على را نياراست، بلكه على، خلافت را آراست.[۳]
  • و در الصواعق المُحرقة آمده است: عبداللّه بن احمد بن حنبل گفت: از پدرم درباره على عليه السلام و معاويه پرسيدم. گفت: على عليه السلام دشمنان بسيارى داشت. دشمنانش بسيار كوشيدند چيزى عليه او پيدا كنند و نيافتند. پس به سوى مردى آمدند كه با او جنگيده و درگير شده بود و از روى مكر عليه على، به ستايش بیجاى او پرداختند.[۴]
  • محمد بن منصور طوسى می گوید: از احمد بن حنبل شنيدم كه مى گفت: براى هيچ كدام از ياران پيامبر خدا، فضايلى كه براى على نقل شده، نقل نشده است.[۵]

وفات

احمد بن حنبل سرانجام در 12 ربيع الاول و به روايتى در 23 ربيع الاول سال 241 قمرى در ۷۷ سالگی در بغداد وفات يافت و در مقبره "باب حرب" به خاك سپرده شد. گفته شده كه در تشييع جنازه وى حدود هشتصد هزار مرد و شصت هزار زن شركت نمودند.[۶] وليكن همه آنان از دوستان وى نبوده و بسيارى از آن‌ها از مخالفان و دشمنان او بودند كه در ميان آن‌ها، كسى را گماشته بودند كه با صداى بلند مى‌ گفت: اى مردم! لعنت كنيد اين كس را كه بر ضد احكام شريعت حكم مى‌ داد. گفته شده كه احمد بن حنبل، لعنت كردن بر يزيد بن معاويه را جايز مى‌ شمرد.[۷]

منابع

  1. هم‌اكنون در كشور تركمنستان قرار دارد.
  2. تاريخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۹ .
  3. همان، ج42 ص446.
  4. ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ص ۱۲۷ .
  5. المستدرك على الصحيحين، ج ۳ ص ۱۱۶؛ تاريخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۸ ؛ الكامل في التاريخ، ج ۲ ص ۴۴۱.
  6. نك: وفيات الاعيان، ج 1، ص 40؛ الانسباب، ج 2، ص 227.
  7. وقايع الايام، ص 213.