ابو نصر فارابی: تفاوت بین نسخهها
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) (صفحه را خالی کرد) |
|||
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | {{خوب}} | ||
+ | محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی (258-339 ق)، معروف به «معلم ثاني»، فيلسوف، دانشمند، رياضيدانو منجم قرن سوم و چهارم هجری است که در زمان [[عباسیان]] می زیست. وی نقش بسزایی در رواج [[فلسفه]] در جهان اسلام داشت و برخی او را بزگترین مفسر و شارح فلسفه [[ارسطو]] دانستهاند. | ||
+ | {{شناسنامه عالم | ||
+ | ||نام کامل = محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی | ||
+ | |تصویر= [[پرونده:Farabi.jpg]] | ||
+ | ||زادروز = 258 قمری | ||
+ | |زادگاه = شهر فاراب | ||
+ | |وفات = 339 قمری | ||
+ | |مدفن = دمشق | ||
+ | |اساتید = یوحنا بن حیلان، ابوبشر متی بن یونس،... | ||
+ | |شاگردان = یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، ابوالحسن محمد بن یوسف عامری،... | ||
+ | |آثار= فصول الحکم، السیاسه المدنیه، تحصیل السعاده،... | ||
+ | }} | ||
+ | ==ولادت== | ||
+ | مشهور بین شارحان و مترجمان فارابی این است که وی در سال 339 در دمشق از دنیا رفته است و چون عمرش را 80 سال گفتهاند، بنابراین، تولد او در سال 258 هجری قمری بوده است. | ||
+ | |||
+ | در ایرانی بودن فارابی شکی نیست و از جهت آنکه منسوب به فاراب یا پاراب است که در ناحیه ترکستان ساحل غربی رود جیحون (ماوراء النهر) نزدیکی بلخ قرار داشته، نژاد ترکی و محل تولد (فاراب) وی را از ایران خارج نمی کند چه آنکه در قلمرو وسیع ایران نژادهای مختلف زندگی می کنند و میکردند.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345</ref> | ||
+ | ابن ابی اصیبعه میگوید:محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین خراسان، که در آن روزگار بسیار گستردهتر از خراسان فعلی بود.»<ref>عيون الابناء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 143.</ref> ابن خلکان میگوید:«فاراب را در زمان وی «اطراز» مینامیدند و این شهری آباد و نزدیک به تمدن چین بوده است و اهالی آن، از قرن سوم هجری، بعد از حمله نوح سامانی به اسلام گرویدند».<ref>ابن خلكان، وفيات الاعيان، ص 100.</ref> | ||
+ | |||
+ | در دوران سامانیان و عصر فارابی، ایران بسیار گسترده تر از امروز بود و بخش بزرگی از آسیای میانه، ماوراء النهر و افغانستان، جزء ایران و خراسان آن روز بود.<ref>رجوع شود به معجم البلدان، ج 2، ص 350</ref> | ||
+ | |||
+ | ==تحصیلات فارابی== | ||
+ | در آن دوران، دو مرکز علمی شهرت داشتند:یکی حران در جنوب شرقی ترکیه فعلی که این مرکز وارث مکتب اسکندریه بود و در عصر متوکل عباسی (232 - 247) از انطاکیه بدانجا منتقل شده بود و دیگری بغداد دارالخلافه بود که در واقع، ادامه مکتب حران بود؛ زیرا در همین دوران، استادان و مترجمان بزرگ حرانی به بغداد مهاجرت کردهاند.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی، فصل سوم: در دسترس در [http://www.seratolmobin.com/index.php/library/book/itemlist/category/119-2013-12-08-15-23-49 پایگاه صراط مبین] </ref> | ||
+ | |||
+ | فارابی برای تحصیل علوم و معارف به بغداد رفته و و در محضر استادان عالیمقام چون منطقی معروف ابوبشر متی حاضر گردید سپس به حران مسافرت کرد و در آنجا در نزد یوحنا بن حیلان (جیلان) حکیم و فیلسوف مسیحی به تکمیل علم منطق پرداخت. آنگاه برای تکمیل علوم فلسفی مجددا به بغداد بازگشته در افکار فلسفی و منطقی (ارسطو) بارها مطالعه و تحقیق کرد<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345</ref> | ||
+ | |||
+ | برخی او را بزگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانسته اند و اطلاق لقب معلم ثانی به او را از همین جهت دانسته اند.<ref>حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345</ref> | ||
+ | |||
+ | داوری اردکانی می گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه های علمی و دینی تدریس شده و می شود. <ref>اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه ریزی درسی، تابستان 1392، شماره 37 به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن</ref> | ||
+ | |||
+ | در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می کردو پارسا و تهیدست بود و دیده نمی شد مگر اینکه به کتاب می نگریست یا رقعه هایی می نوشت.<ref>دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاييز و زمستان 1354 - شماره 16 و 17</ref> | ||
+ | |||
+ | فارابی را در دانش موسیقی سرآمد دانسته اند | ||
+ | |||
+ | ==رفتن فارابی به دمشق== | ||
+ | شخصیت علمیِ فارابی در بغداد شکل گرفت و تکامل یافت. او در آنجا وارث زحمات نهضت ترجمه شد و خود تالیفات بسیاری نمود. <ref>صفدی و قفطی، هر دو تصریح میکنند که فارابی «دخل العراق و استوطن بغداد و قرأ بها العلم الحکمی مدینة السلام فی ایام المقتدر و الّف ببغداد معظم کتبه»(صفدى، صلاح الدين، الوافى بالوفيات؛ قفطى، تاريخ الحكماء.)</ref> | ||
+ | |||
+ | فارابی نزدیک به بیست سال در این شهر تدریس و تالیف نمود، اما او در اواخر در دوران مستکفی بالله (329-333) بغداد را ترک نموده به دمشق که در آنجا سیف الدوله حمدانی ، حاکم شیعی مذهب بود، رفت. | ||
+ | |||
+ | در مورد علت این مهاجرت برخی گفته اند: مجموعه گزارشهای تاریخی، در کنار تفکر و اندیشه فارابی مؤید آن است که وی از جدالهای بیحاصل بغداد به تعب آمده بود و با وجود جنگ خونین داخلی، زمینهای برای فعالیتهای علمی و سیاسی در بغداد نمیدید.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref> | ||
+ | |||
+ | ابن ابی اصیبعه (600 668) مینویسد: فارابی در اواخر عمر خویش از مصر بازدید کرده است.<ref>ابن ابى اصيبعه، عيون الانباء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 139.</ref> و ابراهیم مذکور معتقد است این سفر کاملاً محتمل است؛ زیرا شام و مصر، سالیان دراز با یکدیگر پیوندهای نزدیکی داشتند و حیات فرهنگی در زمان سلسله طولونی و سلسله اخشیدی، دارای جاذبه فراوان بود.<ref>مذكور، ابراهيم، فارابى؛ تاريخ فلسفه در اسلام، ج 1، به كوشش م . م . شريف، ص 639.</ref> | ||
+ | |||
+ | برخی حتی گفته اند که او حدود 6 سال در مصراقامت داشته است. <ref>بکار، عثمان، طبقه بندی علوم از نظر حکمای مسلمان، جواد قاسمی، انتشارات آستانه قدس رضوی، مشهد، ۱۳۸۱، ص۳۷. به نقل از علی اصغر نجابت، فارابی، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی:10 خرداد 1396 </ref> | ||
+ | |||
+ | در مورد مرگ او ظهیرالدین بیهقی (499 565) در «تاریخ حکماء الاسلام» میگوید: فارابی در اواخر عمر خویش از دمشق عازم عسقلان در فلسطین بود که در سال 339 به دست گروهی از راهزنان کشته شد. <ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref> | ||
+ | |||
+ | == مذهب فارابی <ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref>== | ||
+ | اگر چه در عصر فارابی، [[ماوراء النهر]] و ترکستان و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، سنی مذهب و پیرو مذهب [[شافعی]] بودند،<ref>حلبى، على اصغر، آل بويه و اوضاع زمان ايشان، ص 439.</ref> اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که شیعه است و مخالف جدی دراین باره وجود ندارد. برای پی بردن به حقیقت مذهب فارابی، سه راه وجود دارد:اول، شهادت اهل تراجم معتبر، به ویژه از مشاهیر شیعه. دوم، تفکر و اعتقاد ایشان، که از طریق آثار و تألیفاتش به دست میآید. سوم، اعمال و رفتار وی که از طریق نقل تاریخی بیان شده است. | ||
+ | |||
+ | بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابی تردید نکردهاند. صاحب «اعیان الشیعه» معتقد است:فارابی اولین فیلسوف در اسلام است و بعضی از معاصران گفتهاند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از شیعیان، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب. و گفتهاند که هر کس درباره فارابی تأمل کند، درمییابد که او از امامیه عدلیه و قائلان به عصمت ائمه علیهم السلام است.ا<ref>مين، محسن، اعيان الشيعه، ج 43، ص 263.</ref> علامه شیخ آقا بزرگ طهرانی آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن میشود که ایشان جزء امامیه عدلیه قائلان به عصمت ائمه علیهم السلام بوده است.<ref>طهرانى، آقا بزرگ، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 1، ص 33. براى اطلاع بيشتر، ر . ك: به روضات الجنات؛ تأسيس الشيعه.</ref> | ||
+ | |||
+ | الفاخوری و الجر معتقدند که فلسفه فارابی، آمیزهای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص شیعه اثناعشری به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در ما بعد الطبیعه، قلوطینی است.<ref>الفاخورى، حنا و الجر، خليل، تاريخ فلسفه در جهان اسلام، ص 401.</ref> | ||
+ | |||
+ | لاووست میگوید:«ویژگیهایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگیهای شیعه در مورد امامان و مخصوصاً امام علی علیهالسلام اولین امام و یکی از صحابه پیامبر و جانشین شرعیِ او است سپس این که رئیس مدینه فاضله میتواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و امام، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آنها میشود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است.<ref>عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السياسيه عندالفاربى، ص 25.</ref> | ||
+ | |||
+ | استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق میگوید:«شروط و حدود و اوصافی که برای رئیس مدینه فاضله شمرده است، همان اوصافی است که پیامبر و ائمه(ع) از نظر شیعه باید متصف بدان باشند؛ مثلاً میگوید:رئیس مدینه فاضله باید به مقتضای طبیعت و فطرت، شایسته مقامی باشد که به او سپرده میشود.»<ref>نعمه، عبدالله ، فلاسفه شيعه، ص 403.</ref> | ||
+ | |||
+ | بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر میشمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در «تحصیل السعاده» و دیگرکتابهای سیاسیِ خود معتقد است:«امام» و «واضع نوامیس»، «ملک مطلق»، «فیلسوف کامل» و «رئیس اول» معنای واحد دارند. | ||
+ | |||
+ | ویژگیهای رئیس اول را چنین بر میشمارد: | ||
+ | |||
+ | 1. ولایت مطلقه دارند. | ||
+ | |||
+ | 2. ولایتشان مقتضای فطرت و طبیعت آنها و ماهیت صناعتشان است. | ||
+ | |||
+ | 3. عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت امامت. | ||
+ | |||
+ | 4. عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت. | ||
+ | |||
+ | 5. فعلیت امامت. | ||
+ | |||
+ | 6. عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با خداوند از طریق عقل فعال. | ||
+ | |||
+ | 7. عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت. <ref>تحصيل السعاده ص 92 ـ 97؛ السياسة المدنيه، ص 79 ؛ آراء اهل المدينة الفاضله، ص 125.</ref> | ||
+ | |||
+ | ==شاگردان فارابی== | ||
+ | |||
+ | از شاگردان و پیروان مشهور وی میتوان این افراد را نام برد:یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، ابوالحسن محمد بن یوسف عامری و ابوحیان توحیدی.<ref>محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی</ref> | ||
+ | |||
+ | ==آثار== | ||
+ | برخی از آثار فارابی از این قرار است: | ||
+ | |||
+ | *ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه (آنچه شایستهاست قبل از فلسفه فرا بگیری): در این کتاب، فارابی منطق، هندسه، اخلاق نیکو و کنارهگیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر میکند و درباره ی هر یک مطالبی بیان مینماید. | ||
+ | *السیاسه المدنیه (سیاست شهری): این کتاب درباره ی اقتصاد سیاسی است. | ||
+ | *الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو طالیس (جمع بین آراء دوحکیم بزرگ، افلاطون الهی و ارسطو): فارابی در این کتاب میکوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد. | ||
+ | *رساله فی ماهیة العقل (رسالهای دربارهٔ ماهیت و چیستی عقل): در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آنها را بیان میکند. | ||
+ | * تحصیل السعاده (به دست آوردن سعادت): در اخلاق و فلسفه نظری | ||
+ | *اجوبة عن مسائل فلسفیة (پاسخهایی به مسائل فلسفی): پاسخهایی است به برخی پرسشها و مسائل فلسفی | ||
+ | *رساله فی اثبات المفارقات (رسالهای در اثبات وجود موجودات غیر مادی): در این رساله، فارابی دربارهٔ موجودات غیر مادی بحث میکند. | ||
+ | *اغراض ارسطو طالیس فی کتاب مابعد الطبیعه (اغراض ما بعدالطبیعه ارسطو) (مقاصد ارسطو در کتاب متافیزیک): این کتاب یکی از مهمترین کتاب های فارابی است که مورد استفاده ابن سینا هم قرار گرفت. | ||
+ | *رساله فی السیاسه (رسالهای در سیاست): فارابی درباره ی سیاست صحبت میکند. | ||
+ | *فصول الحکم (جداکنندههای حکمت): این کتاب در مورد حکمت الهی و شامل 74 بحث در این زمینه و مباحث نفس میباشد. | ||
+ | *کتاب موسیقی کبیر: این اثر جنبههای گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین میکند.<ref>[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1+%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A8%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0 آثار فارابی، دانشنامه رشد]، بازیابی: 10 خرداد 1396</ref> | ||
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | {{پانویس}} | ||
+ | [[رده:علمای قرن سوم]] | ||
+ | [[رده:فیلسوفان]] | ||
+ | [[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]] | ||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= خوب | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= متوسط | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= خوب | ||
+ | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
+ | |رده=دارد | ||
+ | }} |
نسخهٔ ۹ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۳۹
محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی (258-339 ق)، معروف به «معلم ثاني»، فيلسوف، دانشمند، رياضيدانو منجم قرن سوم و چهارم هجری است که در زمان عباسیان می زیست. وی نقش بسزایی در رواج فلسفه در جهان اسلام داشت و برخی او را بزگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانستهاند.
محتویات
ولادت
مشهور بین شارحان و مترجمان فارابی این است که وی در سال 339 در دمشق از دنیا رفته است و چون عمرش را 80 سال گفتهاند، بنابراین، تولد او در سال 258 هجری قمری بوده است.
در ایرانی بودن فارابی شکی نیست و از جهت آنکه منسوب به فاراب یا پاراب است که در ناحیه ترکستان ساحل غربی رود جیحون (ماوراء النهر) نزدیکی بلخ قرار داشته، نژاد ترکی و محل تولد (فاراب) وی را از ایران خارج نمی کند چه آنکه در قلمرو وسیع ایران نژادهای مختلف زندگی می کنند و میکردند.[۱] ابن ابی اصیبعه میگوید:محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین خراسان، که در آن روزگار بسیار گستردهتر از خراسان فعلی بود.»[۲] ابن خلکان میگوید:«فاراب را در زمان وی «اطراز» مینامیدند و این شهری آباد و نزدیک به تمدن چین بوده است و اهالی آن، از قرن سوم هجری، بعد از حمله نوح سامانی به اسلام گرویدند».[۳]
در دوران سامانیان و عصر فارابی، ایران بسیار گسترده تر از امروز بود و بخش بزرگی از آسیای میانه، ماوراء النهر و افغانستان، جزء ایران و خراسان آن روز بود.[۴]
تحصیلات فارابی
در آن دوران، دو مرکز علمی شهرت داشتند:یکی حران در جنوب شرقی ترکیه فعلی که این مرکز وارث مکتب اسکندریه بود و در عصر متوکل عباسی (232 - 247) از انطاکیه بدانجا منتقل شده بود و دیگری بغداد دارالخلافه بود که در واقع، ادامه مکتب حران بود؛ زیرا در همین دوران، استادان و مترجمان بزرگ حرانی به بغداد مهاجرت کردهاند.[۵]
فارابی برای تحصیل علوم و معارف به بغداد رفته و و در محضر استادان عالیمقام چون منطقی معروف ابوبشر متی حاضر گردید سپس به حران مسافرت کرد و در آنجا در نزد یوحنا بن حیلان (جیلان) حکیم و فیلسوف مسیحی به تکمیل علم منطق پرداخت. آنگاه برای تکمیل علوم فلسفی مجددا به بغداد بازگشته در افکار فلسفی و منطقی (ارسطو) بارها مطالعه و تحقیق کرد[۶]
برخی او را بزگترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانسته اند و اطلاق لقب معلم ثانی به او را از همین جهت دانسته اند.[۷]
داوری اردکانی می گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه های علمی و دینی تدریس شده و می شود. [۸]
در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می کردو پارسا و تهیدست بود و دیده نمی شد مگر اینکه به کتاب می نگریست یا رقعه هایی می نوشت.[۹]
فارابی را در دانش موسیقی سرآمد دانسته اند
رفتن فارابی به دمشق
شخصیت علمیِ فارابی در بغداد شکل گرفت و تکامل یافت. او در آنجا وارث زحمات نهضت ترجمه شد و خود تالیفات بسیاری نمود. [۱۰]
فارابی نزدیک به بیست سال در این شهر تدریس و تالیف نمود، اما او در اواخر در دوران مستکفی بالله (329-333) بغداد را ترک نموده به دمشق که در آنجا سیف الدوله حمدانی ، حاکم شیعی مذهب بود، رفت.
در مورد علت این مهاجرت برخی گفته اند: مجموعه گزارشهای تاریخی، در کنار تفکر و اندیشه فارابی مؤید آن است که وی از جدالهای بیحاصل بغداد به تعب آمده بود و با وجود جنگ خونین داخلی، زمینهای برای فعالیتهای علمی و سیاسی در بغداد نمیدید.[۱۱]
ابن ابی اصیبعه (600 668) مینویسد: فارابی در اواخر عمر خویش از مصر بازدید کرده است.[۱۲] و ابراهیم مذکور معتقد است این سفر کاملاً محتمل است؛ زیرا شام و مصر، سالیان دراز با یکدیگر پیوندهای نزدیکی داشتند و حیات فرهنگی در زمان سلسله طولونی و سلسله اخشیدی، دارای جاذبه فراوان بود.[۱۳]
برخی حتی گفته اند که او حدود 6 سال در مصراقامت داشته است. [۱۴]
در مورد مرگ او ظهیرالدین بیهقی (499 565) در «تاریخ حکماء الاسلام» میگوید: فارابی در اواخر عمر خویش از دمشق عازم عسقلان در فلسطین بود که در سال 339 به دست گروهی از راهزنان کشته شد. [۱۵]
مذهب فارابی [۱۶]
اگر چه در عصر فارابی، ماوراء النهر و ترکستان و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، سنی مذهب و پیرو مذهب شافعی بودند،[۱۷] اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که شیعه است و مخالف جدی دراین باره وجود ندارد. برای پی بردن به حقیقت مذهب فارابی، سه راه وجود دارد:اول، شهادت اهل تراجم معتبر، به ویژه از مشاهیر شیعه. دوم، تفکر و اعتقاد ایشان، که از طریق آثار و تألیفاتش به دست میآید. سوم، اعمال و رفتار وی که از طریق نقل تاریخی بیان شده است.
بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابی تردید نکردهاند. صاحب «اعیان الشیعه» معتقد است:فارابی اولین فیلسوف در اسلام است و بعضی از معاصران گفتهاند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از شیعیان، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب. و گفتهاند که هر کس درباره فارابی تأمل کند، درمییابد که او از امامیه عدلیه و قائلان به عصمت ائمه علیهم السلام است.ا[۱۸] علامه شیخ آقا بزرگ طهرانی آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن میشود که ایشان جزء امامیه عدلیه قائلان به عصمت ائمه علیهم السلام بوده است.[۱۹]
الفاخوری و الجر معتقدند که فلسفه فارابی، آمیزهای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص شیعه اثناعشری به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در ما بعد الطبیعه، قلوطینی است.[۲۰]
لاووست میگوید:«ویژگیهایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگیهای شیعه در مورد امامان و مخصوصاً امام علی علیهالسلام اولین امام و یکی از صحابه پیامبر و جانشین شرعیِ او است سپس این که رئیس مدینه فاضله میتواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و امام، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آنها میشود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است.[۲۱]
استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق میگوید:«شروط و حدود و اوصافی که برای رئیس مدینه فاضله شمرده است، همان اوصافی است که پیامبر و ائمه(ع) از نظر شیعه باید متصف بدان باشند؛ مثلاً میگوید:رئیس مدینه فاضله باید به مقتضای طبیعت و فطرت، شایسته مقامی باشد که به او سپرده میشود.»[۲۲]
بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر میشمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در «تحصیل السعاده» و دیگرکتابهای سیاسیِ خود معتقد است:«امام» و «واضع نوامیس»، «ملک مطلق»، «فیلسوف کامل» و «رئیس اول» معنای واحد دارند.
ویژگیهای رئیس اول را چنین بر میشمارد:
1. ولایت مطلقه دارند.
2. ولایتشان مقتضای فطرت و طبیعت آنها و ماهیت صناعتشان است.
3. عدم شرطیت مقبولیت در ثبوت امامت.
4. عدم شرطیت اطاعت در ثبوت امامت.
5. فعلیت امامت.
6. عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با خداوند از طریق عقل فعال.
7. عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت. [۲۳]
شاگردان فارابی
از شاگردان و پیروان مشهور وی میتوان این افراد را نام برد:یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، ابوالحسن محمد بن یوسف عامری و ابوحیان توحیدی.[۲۴]
آثار
برخی از آثار فارابی از این قرار است:
- ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه (آنچه شایستهاست قبل از فلسفه فرا بگیری): در این کتاب، فارابی منطق، هندسه، اخلاق نیکو و کنارهگیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر میکند و درباره ی هر یک مطالبی بیان مینماید.
- السیاسه المدنیه (سیاست شهری): این کتاب درباره ی اقتصاد سیاسی است.
- الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو طالیس (جمع بین آراء دوحکیم بزرگ، افلاطون الهی و ارسطو): فارابی در این کتاب میکوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.
- رساله فی ماهیة العقل (رسالهای دربارهٔ ماهیت و چیستی عقل): در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آنها را بیان میکند.
- تحصیل السعاده (به دست آوردن سعادت): در اخلاق و فلسفه نظری
- اجوبة عن مسائل فلسفیة (پاسخهایی به مسائل فلسفی): پاسخهایی است به برخی پرسشها و مسائل فلسفی
- رساله فی اثبات المفارقات (رسالهای در اثبات وجود موجودات غیر مادی): در این رساله، فارابی دربارهٔ موجودات غیر مادی بحث میکند.
- اغراض ارسطو طالیس فی کتاب مابعد الطبیعه (اغراض ما بعدالطبیعه ارسطو) (مقاصد ارسطو در کتاب متافیزیک): این کتاب یکی از مهمترین کتاب های فارابی است که مورد استفاده ابن سینا هم قرار گرفت.
- رساله فی السیاسه (رسالهای در سیاست): فارابی درباره ی سیاست صحبت میکند.
- فصول الحکم (جداکنندههای حکمت): این کتاب در مورد حکمت الهی و شامل 74 بحث در این زمینه و مباحث نفس میباشد.
- کتاب موسیقی کبیر: این اثر جنبههای گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین میکند.[۲۵]
پانویس
- ↑ حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345
- ↑ عيون الابناء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 143.
- ↑ ابن خلكان، وفيات الاعيان، ص 100.
- ↑ رجوع شود به معجم البلدان، ج 2، ص 350
- ↑ محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی، فصل سوم: در دسترس در پایگاه صراط مبین
- ↑ حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345
- ↑ حسن حسن زاده، ابونصر فارابی و فلسفه او، مجله هلال، تیر 1345
- ↑ اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه ریزی درسی، تابستان 1392، شماره 37 به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن
- ↑ دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاييز و زمستان 1354 - شماره 16 و 17
- ↑ صفدی و قفطی، هر دو تصریح میکنند که فارابی «دخل العراق و استوطن بغداد و قرأ بها العلم الحکمی مدینة السلام فی ایام المقتدر و الّف ببغداد معظم کتبه»(صفدى، صلاح الدين، الوافى بالوفيات؛ قفطى، تاريخ الحكماء.)
- ↑ محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی
- ↑ ابن ابى اصيبعه، عيون الانباء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 139.
- ↑ مذكور، ابراهيم، فارابى؛ تاريخ فلسفه در اسلام، ج 1، به كوشش م . م . شريف، ص 639.
- ↑ بکار، عثمان، طبقه بندی علوم از نظر حکمای مسلمان، جواد قاسمی، انتشارات آستانه قدس رضوی، مشهد، ۱۳۸۱، ص۳۷. به نقل از علی اصغر نجابت، فارابی، دانشنامه پژوهه، بازیابی:10 خرداد 1396
- ↑ محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی
- ↑ محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی
- ↑ حلبى، على اصغر، آل بويه و اوضاع زمان ايشان، ص 439.
- ↑ مين، محسن، اعيان الشيعه، ج 43، ص 263.
- ↑ طهرانى، آقا بزرگ، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 1، ص 33. براى اطلاع بيشتر، ر . ك: به روضات الجنات؛ تأسيس الشيعه.
- ↑ الفاخورى، حنا و الجر، خليل، تاريخ فلسفه در جهان اسلام، ص 401.
- ↑ عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السياسيه عندالفاربى، ص 25.
- ↑ نعمه، عبدالله ، فلاسفه شيعه، ص 403.
- ↑ تحصيل السعاده ص 92 ـ 97؛ السياسة المدنيه، ص 79 ؛ آراء اهل المدينة الفاضله، ص 125.
- ↑ محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی
- ↑ آثار فارابی، دانشنامه رشد، بازیابی: 10 خرداد 1396