ابتر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۱۷: سطر ۱۷:
 
در برخى منابع نيز آمده كه بعضى از مشركان، پس از وفات ابراهيم در [[مدينه]] به پيامبر ابتر مى‌گفتند.<ref>الدرّالمنثور، ج‌8‌، ص‌652‌.</ref> روايت شده كه چون كعب‌ بن‌ اشرف به [[مكه]] آمد، بزرگان قريش به او گفتند: ما آب‌رسان و كليددار كعبه‌ايم و تو بزرگ مدينه‌اى. بگو ما بهتريم يا اين تنهاى بريده از قومش كه گمان مى‌كند از ما بهتر است؟ گفت: شما بهتر از اوييد؛ پس آيه {{متن قرآن|«إنّ شانِئَكَ هُوَ الأَبتَر»}} نازل شد.<ref>جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌428.</ref>
 
در برخى منابع نيز آمده كه بعضى از مشركان، پس از وفات ابراهيم در [[مدينه]] به پيامبر ابتر مى‌گفتند.<ref>الدرّالمنثور، ج‌8‌، ص‌652‌.</ref> روايت شده كه چون كعب‌ بن‌ اشرف به [[مكه]] آمد، بزرگان قريش به او گفتند: ما آب‌رسان و كليددار كعبه‌ايم و تو بزرگ مدينه‌اى. بگو ما بهتريم يا اين تنهاى بريده از قومش كه گمان مى‌كند از ما بهتر است؟ گفت: شما بهتر از اوييد؛ پس آيه {{متن قرآن|«إنّ شانِئَكَ هُوَ الأَبتَر»}} نازل شد.<ref>جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌428.</ref>
  
برخى گفته‌اند: شخصى كه به پيامبر نسبت ابتر داد، عقبة بن ابى‌معيط، ابوجهل، ابولهب و يا عمرو بن عاص بود.<ref>الميزان، ج‌20، ص‌372؛ التفسير الكبير، ج‌32، ص‌133.</ref> و بر پايه روايتى از [[امام حسن]] مجتبى عليه السلام مقصود از دشمن در اين آيه، بنى‌اميّه است؛<ref> التفسير الكبير، ج‌32، ص‌134.</ref> البتّه مشهور همان است كه وى عاص بن وائل بوده و پس از وفات قاسم و عبداللّه در [[مكه]] اين سخن را گفته است.
+
برخى گفته‌اند: شخصى كه به پيامبر نسبت ابتر داد، عقبة بن ابى‌معيط، ابوجهل، ابولهب و يا عمرو بن عاص بود.<ref>الميزان، ج‌20، ص‌372؛ التفسير الكبير، ج‌32، ص‌133.</ref> و بر پايه روايتى از [[امام حسن مجتبى]] عليه السلام مقصود از دشمن در اين آيه، بنى‌اميّه است؛<ref> التفسير الكبير، ج‌32، ص‌134.</ref> البتّه مشهور همان است كه وى عاص بن وائل بوده و پس از وفات قاسم و عبداللّه در [[مكه]] اين سخن را گفته است.
  
 
ابن‌ عباس، سعيد بن‌ جبير، مجاهد و قتاده روايت كرده‌اند كه وى عاص‌ بن وائل بوده است.<ref>جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌426.</ref> به گفته فخررازى؛ ابن‌ عباس، مقاتل، كلبى و عموم مفسران، گوينده اين سخن را عاص‌ بن وائل دانسته‌اند. او هم‌چنين در جمع بين روايات گوناگون احتمال داده كه گوينده، همه اين‌ها بوده‌اند و علت شهرت عاص‌ بن وائل در روايات اين است كه بيش‌تر از ديگران اين نسبت را مى‌داده است.<ref>التفسير الكبير، ج‌32، ص‌133.</ref>
 
ابن‌ عباس، سعيد بن‌ جبير، مجاهد و قتاده روايت كرده‌اند كه وى عاص‌ بن وائل بوده است.<ref>جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌426.</ref> به گفته فخررازى؛ ابن‌ عباس، مقاتل، كلبى و عموم مفسران، گوينده اين سخن را عاص‌ بن وائل دانسته‌اند. او هم‌چنين در جمع بين روايات گوناگون احتمال داده كه گوينده، همه اين‌ها بوده‌اند و علت شهرت عاص‌ بن وائل در روايات اين است كه بيش‌تر از ديگران اين نسبت را مى‌داده است.<ref>التفسير الكبير، ج‌32، ص‌133.</ref>
سطر ۲۸: سطر ۲۸:
  
 
# بعضى چون [[شيخ طوسى]] برآنند كه دشمن پيامبر صلى الله عليه و آله از همه خوبى‌ها بريده است.<ref>التبيان، ج10، ص418.</ref> برخى در تفصيل اين رأى گفته‌اند: استفاده از كلمه «ابتر» براى مبالغه است و خداوند اين دشمن را از اهل و مال، زندگى دنيايى، [روشنى] قلب، اعمال [خير]، يار و ياور و... بى‌بهره كرده و اين كيفر كسى است كه به پيروى از هواى نفس با آن‌چه رسول‌ خدا صلى الله عليه و آله آورده، دشمنى كند.<ref>روح‌المعانى، مج‌16، ج‌30، ص‌446.</ref>
 
# بعضى چون [[شيخ طوسى]] برآنند كه دشمن پيامبر صلى الله عليه و آله از همه خوبى‌ها بريده است.<ref>التبيان، ج10، ص418.</ref> برخى در تفصيل اين رأى گفته‌اند: استفاده از كلمه «ابتر» براى مبالغه است و خداوند اين دشمن را از اهل و مال، زندگى دنيايى، [روشنى] قلب، اعمال [خير]، يار و ياور و... بى‌بهره كرده و اين كيفر كسى است كه به پيروى از هواى نفس با آن‌چه رسول‌ خدا صلى الله عليه و آله آورده، دشمنى كند.<ref>روح‌المعانى، مج‌16، ج‌30، ص‌446.</ref>
# دشمن از جهت فرزند و نسل، بريده است و فرزندى كه به او نسبت داده مى‌شود به واقع فرزند او نيست.<ref>التبيان، ج10، ص418؛ مجمع‌البيان، ج10، ص837.</ref> و گفته [[امام‌ حسن]] مجتبى عليه السلام به عمروبن عاص كه تو در فراش مشترك به دنيا آمده‌اى،<ref> نورالثقلين، ج5‌، ص684‌؛ الاحتجاج، ج2، ص‌35.</ref> اين نظر را تقويت مى‌كند. [[علامه طباطبايى]] به قرينه روايات مستفيض (فراوان) كه بيان‌گر نزول [[سوره كوثر]] پس از وفات قاسم و عبدالله و پس از سرزنش عاص‌ بن وائل است، مى‌گويد: ابتر به معناى مقطوع‌النسل و بدون دنباله است و «بريده از خير يا بريده از قوم» با روايات شأن نزول سازگار نيست. وى هم‌چنين به قرينه مقابله، كوثر را به معناى كثرت ذرّيّه و نسل دانسته است.<ref>الميزان، ج‌20، ص‌370.</ref>
+
# دشمن از جهت فرزند و نسل، بريده است و فرزندى كه به او نسبت داده مى‌شود به واقع فرزند او نيست.<ref>التبيان، ج10، ص418؛ مجمع‌البيان، ج10، ص837.</ref> و گفته [[امام حسن مجتبى]] عليه السلام به عمروبن عاص كه تو در فراش مشترك به دنيا آمده‌اى،<ref> نورالثقلين، ج5‌، ص684‌؛ الاحتجاج، ج2، ص‌35.</ref> اين نظر را تقويت مى‌كند. [[علامه طباطبايى]] به قرينه روايات مستفيض (فراوان) كه بيان‌گر نزول [[سوره كوثر]] پس از وفات قاسم و عبدالله و پس از سرزنش عاص‌ بن وائل است، مى‌گويد: ابتر به معناى مقطوع‌النسل و بدون دنباله است و «بريده از خير يا بريده از قوم» با روايات شأن نزول سازگار نيست. وى هم‌چنين به قرينه مقابله، كوثر را به معناى كثرت ذرّيّه و نسل دانسته است.<ref>الميزان، ج‌20، ص‌370.</ref>
 
# دشمن تو كم‌ترين و پست‌ترين است؛ چرا كه از همه خيرات بريده است.<ref>التبيان، ج‌10، ص‌418.</ref>  
 
# دشمن تو كم‌ترين و پست‌ترين است؛ چرا كه از همه خيرات بريده است.<ref>التبيان، ج‌10، ص‌418.</ref>  
 
# او بريده از كوثر (خير كثيرى) است كه به تو داديم.<ref>الفرقان، ج‌30، ص‌480.</ref>   
 
# او بريده از كوثر (خير كثيرى) است كه به تو داديم.<ref>الفرقان، ج‌30، ص‌480.</ref>   

نسخهٔ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۴۳

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ابتر: بی تبار، نافرجام، بريده از خير و نيكى

لغويان واژه ابتر را برگرفته از «بَتْر» به معناى قطع و بريدن مى‌دانند. جوهرى «بَتَرتُ الشيء» را به معناى قطع چيزى پيش از پايان يافتن آن و «انبتار» را انقطاع و «سيف باتر» را شمشير برنده، و‌ «ابتر» را دم بريده و چيز بدون دنباله دانسته است.[۱]

به گفته راغب، اَبتر به حيوان دم بريده سپس به مناسبت به كسى كه نسلى نداشته باشد تا جانشينش شود، مى‌گويند؛ هم‌چنين بر اساس روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به كلامى كه با ياد خدا آغاز نشود، ابتر گويند.[۲] ابن منظور هم گفتارى نزديك به اين دو نظر دارد.[۳] به روايت ابن‌عبّاس و سُدّى، قريش به مردى كه پسرانش مى‌مردند نيز ابتر مى‌گفت.[۴]

ابتر كيست؟

اين واژه فقط يك بار در سوره كوثر بكار رفته و در آن، دشمنِ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ابتر معرفى شده است: «إنّ شانِئَكَ هُو الأَبتَرُ»؛ همانا دشمن تو ابتر است. (سوره كوثر/108، 3)

ابن‌ عبّاس مى‌گويد: فرزند بزرگ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قاسم و پس از او زينب، عبدالله، ام‌كلثوم، فاطمه و رقيه است. پس از وفات قاسم و عبدالله در مكه، عاص‌ بن وائل‌ سهمى گفت: نسل محمد قطع شد و او ابتر است و خداوند فرمود: «إنّ شانِئَك هُوَ الأبتَر».[۵]

در سبب نزول سوره گفته‌اند: رسول‌ خدا صلى الله عليه و آله از مسجدالحرام خارج و عاص‌ بن وائل داخل مى‌شد. آن دو يكديگر را ملاقات كردند و به گفتگو پرداختند؛ در حالى كه بزرگان قريش در مسجد نشسته بودند. وقتى عاص بر آنان وارد شد، پرسيدند: با چه كسى سخن مى‌گفتى؟ گفت: با آن ابتر.[۶]

در برخى منابع نيز آمده كه بعضى از مشركان، پس از وفات ابراهيم در مدينه به پيامبر ابتر مى‌گفتند.[۷] روايت شده كه چون كعب‌ بن‌ اشرف به مكه آمد، بزرگان قريش به او گفتند: ما آب‌رسان و كليددار كعبه‌ايم و تو بزرگ مدينه‌اى. بگو ما بهتريم يا اين تنهاى بريده از قومش كه گمان مى‌كند از ما بهتر است؟ گفت: شما بهتر از اوييد؛ پس آيه «إنّ شانِئَكَ هُوَ الأَبتَر» نازل شد.[۸]

برخى گفته‌اند: شخصى كه به پيامبر نسبت ابتر داد، عقبة بن ابى‌معيط، ابوجهل، ابولهب و يا عمرو بن عاص بود.[۹] و بر پايه روايتى از امام حسن مجتبى عليه السلام مقصود از دشمن در اين آيه، بنى‌اميّه است؛[۱۰] البتّه مشهور همان است كه وى عاص بن وائل بوده و پس از وفات قاسم و عبداللّه در مكه اين سخن را گفته است.

ابن‌ عباس، سعيد بن‌ جبير، مجاهد و قتاده روايت كرده‌اند كه وى عاص‌ بن وائل بوده است.[۱۱] به گفته فخررازى؛ ابن‌ عباس، مقاتل، كلبى و عموم مفسران، گوينده اين سخن را عاص‌ بن وائل دانسته‌اند. او هم‌چنين در جمع بين روايات گوناگون احتمال داده كه گوينده، همه اين‌ها بوده‌اند و علت شهرت عاص‌ بن وائل در روايات اين است كه بيش‌تر از ديگران اين نسبت را مى‌داده است.[۱۲]

طبرى مى‌گويد: آيه درباره شخص معينى نازل شده؛ ولى ابتر، صفت هر كسى است كه با رسول‌ خدا صلى الله عليه و آله دشمنى كند.[۱۳]

دشمن پيامبر صلى الله عليه و آله بريده از چيست؟

در پاسخ به اين پرسش، مفسران آراى گوناگونى دارند:

  1. بعضى چون شيخ طوسى برآنند كه دشمن پيامبر صلى الله عليه و آله از همه خوبى‌ها بريده است.[۱۴] برخى در تفصيل اين رأى گفته‌اند: استفاده از كلمه «ابتر» براى مبالغه است و خداوند اين دشمن را از اهل و مال، زندگى دنيايى، [روشنى] قلب، اعمال [خير]، يار و ياور و... بى‌بهره كرده و اين كيفر كسى است كه به پيروى از هواى نفس با آن‌چه رسول‌ خدا صلى الله عليه و آله آورده، دشمنى كند.[۱۵]
  2. دشمن از جهت فرزند و نسل، بريده است و فرزندى كه به او نسبت داده مى‌شود به واقع فرزند او نيست.[۱۶] و گفته امام حسن مجتبى عليه السلام به عمروبن عاص كه تو در فراش مشترك به دنيا آمده‌اى،[۱۷] اين نظر را تقويت مى‌كند. علامه طباطبايى به قرينه روايات مستفيض (فراوان) كه بيان‌گر نزول سوره كوثر پس از وفات قاسم و عبدالله و پس از سرزنش عاص‌ بن وائل است، مى‌گويد: ابتر به معناى مقطوع‌النسل و بدون دنباله است و «بريده از خير يا بريده از قوم» با روايات شأن نزول سازگار نيست. وى هم‌چنين به قرينه مقابله، كوثر را به معناى كثرت ذرّيّه و نسل دانسته است.[۱۸]
  3. دشمن تو كم‌ترين و پست‌ترين است؛ چرا كه از همه خيرات بريده است.[۱۹]
  4. او بريده از كوثر (خير كثيرى) است كه به تو داديم.[۲۰]
  5. او بريده از ايمان و دين است.[۲۱]
  6. او بريده از هر چيزى است كه مى‌پندارد تو از آن بريده‌اى.[۲۲]

از كلام فخررازى استفاده مى‌شود: هر معنايى را كه دشمنان از گفتن «ابتر» اراده كرده باشند، درباره خودشان صادق است و اگر گمان مى‌كردند كه او بدون فرزند است، مى‌بينيم كه نسل آن كافران نابود شده، نسل حضرت هر روزافزون‌تر مى‌شود و تا قيامت اين‌گونه خواهد بود. اگر قصدشان اين بود كه پيامبر به هدف و مقصود نمى‌رسد، مى‌بينيم كه پرچم اسلام در همه جا برافراشته شد و آن‌ها مغلوب و مقهور شدند. اگر مقصودشان نبود مددكار و ياور براى پيامبر بود، دروغ گفتند؛ چرا كه خدا، جبرئيل و مؤمنان ياور او بودند و كافران ياورى نداشتند و اگر قصدشان حقارت و ذلت رسول‌ خدا صلى الله عليه و آله بود، خود حقير و ذليل شدند.[۲۳] به‌ نظر طبرسى، آيه «إنّ شانِئَكَ هُوَ الأبترُ» هم از اسرار مشركان كه در خلوت خود به پيامبر ابتر مى‌گفتند، پرده برداشت و هم از آينده تاريك آنان خبر داد؛ پس از دو جهت از غيب خبر داده و اين خود از معجزه‌هاى قرآن‌است.[۲۴]

پانویس

  1. الصحاح، ج‌2، ص‌584‌، «بتر».
  2. مسند احمد بن‌ حنبل، ج3، ص43، مفردات، ص‌107، «بتر».
  3. لسان‌العرب، ج‌1، ص‌309، «بتر».
  4. الدرّالمنثور، ج‌8‌، ص‌652‌.
  5. همان.
  6. التفسير الكبير، ج‌32، ص‌132.
  7. الدرّالمنثور، ج‌8‌، ص‌652‌.
  8. جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌428.
  9. الميزان، ج‌20، ص‌372؛ التفسير الكبير، ج‌32، ص‌133.
  10. التفسير الكبير، ج‌32، ص‌134.
  11. جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌426.
  12. التفسير الكبير، ج‌32، ص‌133.
  13. جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌428.
  14. التبيان، ج10، ص418.
  15. روح‌المعانى، مج‌16، ج‌30، ص‌446.
  16. التبيان، ج10، ص418؛ مجمع‌البيان، ج10، ص837.
  17. نورالثقلين، ج5‌، ص684‌؛ الاحتجاج، ج2، ص‌35.
  18. الميزان، ج‌20، ص‌370.
  19. التبيان، ج‌10، ص‌418.
  20. الفرقان، ج‌30، ص‌480.
  21. قمى، ج‌2، ص‌484؛ بحارالانوار، ج‌33، ص‌164.
  22. روض‌الجنان، ج‌20، ص‌432.
  23. التفسيرالكبير، ج‌32، ص‌133.
  24. مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌838‌.

منابع

دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 1، مدخل "ابتر" از على خراسانی.