آدم بن اسحاق قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: آدم بن اسحاق قمی، ' /> '''کلید واژه: آدم بن ...' ایجاد کرد)
 
(اضافه کردن رده)
سطر ۱۸۰: سطر ۱۸۰:
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
 +
[[رده:علمای قرن سوم]]

نسخهٔ ‏۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۱۹

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: ستارگان حرم، شماره 6

نویسنده: علی محمدی یدک

آسمان سرخ تشیع پوشیده از ستارگان پرفروغ و فراوانی است که با درخشش خود، راهیان طریق حق را راهنما شده‌اند و بر عزت، شرف و بالندگی این مکتب افزوده‌اند.

مردانی که در اوج سختی‌ها مقصد خود را به خوبی شناختند و لحظه‌ای از ولایت دست برنداشتند.

یکی از ستارگان «آدم بن اسحاق قمی» است، که در زمره راویان ثقه،[۱] و عالمان وارسته شیعه قرار داشت. او در سده دوم هجرت،[۲] همانند اجدادش، در شهر قم می‌‌زیست. عصر زندگی وی با دوران امامت ائمه طاهرین علیه‌السلام و روشنگری‌های آن بزرگواران پیوند خورد و جلوه‌ای ویژه به خود گرفته بود. از دیگر سو، حیات وی با خودکامگی‌های حکمان بنی‌عباس مصادف بود، که عرصه را بر پیروان مکتب علوی تنگ کرده بودند. آدم بن اسحاق در چنین شرایطی نه تنها مرعوب دشمنان نشد؛ بلکه توانست خود را در فهرست شیعیان راستین جای دهد، به گونه‌ای که پس از گذشت سال‌ها با وجود دسیسه‌های فراوان برای محو آثار تشیع، نام او همانند بسیاری از عالمان و راویان شیعه بر سر زبان هاست.

منابع تاریخی موجود، اشاره‌ای به زوایای مختلف زندگی آدم بن اسحاق نکرده‌اند و تنها به ذکر نام و معرفی بسیار مختصری از او پرداخته‌اند، بر این اساس ما از رسیدن به تحلیل و توضیح بیشتر درباره عصر زندگی وی، فضای سیاسی آن روز و نیز نقش آدم بن اسحاق در مسائل سیاسی و اجتماعی روزگارش محروم هستیم.

خاندان او از شیعیان بزرگ و قابل اعتمادی بودند و کثرت راویان و عالمان در میان آن‌ها به خوبی مشهود بود.[۳] پدرش؛ اسحاق بن آدم توفیق یافت از امام رضا علیه‌السلام روایت نقل کند.[۴] در همین فرصت موفقیت‌های فراوانی کسب کرد که در تربیت و بارور ساختن ریشه‌های اعتقادی فرزندش بی‌تأثیر نبود.

عموی والامقام:

«زکریا بن آدم؛ عموی آدم بن اسحاق بود و به گفته ابن داود: جایگاه ویژه‌ای نزد امام رضا علیه‌السلام داشت. زکریا که از راویان و یاران صدیق آن امام و نیز امام جواد علیه‌السلام بود، روایت‌گری قابل اطمینان، عالمی‌‌ فرهیخته و فقیهی نامدار در عصر خود به شمار می‌‌آمد[۵] و در بیان عظمتش همین بس که امام رضا و حضرت جواد علیها‌السلام بارها از او به نیکی نام بردند.

زکریا بن آدم وقتی که به امام رضا علیه‌السلام عرض کرد: می‌‌خواهم اهل بیتم را ترک کنم. حضرت فرمود: چنین کاری مکن؛ زیرا به وسیله تو از آن‌ها (بلاها و گرفتاری‌ها) برطرف می‌‌شود، آن چنان که به وسیله پدرم - اباالحسن کاظم علیه‌السلام - بلا از اهل بغداد دفع شد.[۶]

عبدالله بن صلت قمی ‌‌از یاران امام رضا علیه‌السلام می‌‌گفت: در آخر عمر حضرت جواد علیه‌السلام نزدش رفتم و شنیدم که می‌‌فرمود: خداوند، صفوان بن یحیی و محمد بن سنان و زکریا بن آدم را از طرف من پاداش نیکو عطا فرماید، آن‌ها نسبت به من وفادار بودند...[۷]

آدم بن اسحاق منسوب به قبیله بزرگ «اشعریون» است که پس از فتوحات اسلام در بخشی از سرزمین «ایران» سکن شدند.[۸]

هم عصر با امام علیه‌السلام

شکی نیست که «آدم بن اسحاق» روزگار پیشوایان معصوم علیه‌السلام را درک کرد؛ اما تاریخ و منابع موجود نام هیچ یک از آن بزرگواران را معین نکرده است. البته بر سنگ قبر او که حسب الامر آیت الله گلپایگانی نصب گردیده از اصحاب امام هادی علیه‌السلام شمرده شده است.

به عقیده نگارنده: احتمال همزمانی دوران زندگی او با عصر امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم‌السلام قوت می‌‌یابد، به دلیل آن که پدرش - اسحاق بن آدم[۹] - و شاگرد او، ابراهیم بن هاشم[۱۰] از راویان و یاران امام رضا علیه‌السلام بودند و همچنین دیگر شاگردش - احمد بن محمد بن عیسی - از یاران سه تن از امامان: رضا، جواد و هادی علیهم‌السلام بود.[۱۱]

در هر صورت بزرگترین افتخار آدم بن اسحاق همزمانی با عصر امام معصوم بود؛ هر چند توفیق حضور مستقیم در پیشگاه امام عصر خود را نیافت. البته وی با وجود جوّ خفقانی که به وسیله خلفای ظالم عباسی بر علیه شیعیان به وجود آمده بود هرگز رابطه معنوی‌اش را با خاندان امامت قطع نکرد و با نقل روایت‌هایی هر چند اندک، وفاداری خود را نسبت به مکتب بالنده تشیع به اثبات رساند.

دیدگاه دانایان:

نام این محدث شیعی در کتاب‌های رجال شیعه و نیز اهل سنت به چشم می‌‌خورد و مؤلفان آن‌ها به نیکی از وی یاد کرده و سیمایش را به خوبی معرفی کرده‌اند.

«آدم بن اسحاق» در نگاه رجال شناسان، فردی شایسته و ثقه است، به طوری که بزرگانی همچون: نجاشی،[۱۲] علامه حلی[۱۳] و برخی دیگر از عالمان شیعه با لفظ «ثقه» به تعریف و تمجید شخصیت او پرداخته‌اند.

در میان عالمان اهل سنت «ابن حجر عسقلانی» نویسنده «لسان المیزان» از او نام برده و با نقل جمله‌ای پرمعنا بر عظمت این شخصیت شیعی افزوده است. ابن حجر بعد از معرفی «آدم بن اسحاق» و برشمردن اساتید و شاگردانش، به نقل از «ابوعبدالله برقی» می‌‌نویسد: «قال: و کان زاهداً خاشعاً» ابوعبدالله برقی گفت: او (آدم بن اسحاق) زاهدی فروتن بود.[۱۴]

بدیهی است چنین جمله‌ای در کتاب ابن حجر عسقلانی می‌‌تواند دلیلی مضاعف بر عظمت شخصیت این محدث شیعی به شمار آید.

جایگاه علمی:

از مجموعه منابعی که درباره آدم بن اسحاق است، چنین بدست می‌‌آید که وی با قافله علوم و معارف رایج آن روزگار همراه بود و حضور در پیشگاه استادان، تعلیم شاگردان و تألیف کتاب، جایگاه علمی‌‌ او را به خوبی نشان می‌‌دهد.

استادان:

با توجه به منابع موجود تنها شمار اندکی از استادان را می‌‌توان یافت که وی در محضر آنان تحصیل کرده و نقل روایت کرده است. در کتاب‌های رجال شناسی با نام سه تن روبرو می‌‌شویم و با مراجعه به روایت‌هایش در کتاب‌های شیعی (بحارالانوار، وسائل الشیعه، کتب اربعه) این تعداد به بیش از پنج نفر می‌‌رسد.

این اشخاص عبارتند از: «عبدالله بن محمد الجعفی» آدم بن اسحاق بیشترین روایت را بدون حذف موارد تکراری - از او نقل کرده است.

«شیخ طوسی» عبدالله را صحابی امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیها‌السلام می‌‌داند.[۱۵] و با دقت در روایات آدم بن اسحاق درمی‌‌یابیم که او از هر استاد، فقط یک روایت نقل کرده است و این روایت‌ها پس از گذشت زمان در میان کتاب‌های روائی شیعه با تفاوتی اندک بارها به ثبت رسیده است.

شاگردان:

با این که بخش‌های بسیاری از زندگانی آدم بن اسحاق، با گذشت زمان پنهان گشته است، منابع موجود به ویژه روایات او نشان از همت فراوانش در مسیر تعلیم و تربیت شاگردان کارآمد، دارد.

شاگردان اندکش با نقل حدیث از استاد، در راه نشر علوم و معارف اسلامی‌‌ قرار گرفته‌اند و هر کدام گام‌های بلندی برای حفظ آثار مکتب برداشتند.

«احمد بن محمد بن عیسی» و «ابراهیم بن هاشم» از جمله شاگردان آدم بن اسحاق هستند که هر یک به تنهایی روایت‌ها و احادیث فراوانی نقل کرده‌اند و در ردیف راویان موثق و عالمان وارسته شیعی قرار گرفته‌اند.

احمد بن محمد بن عیسی؛ در شمار یاران امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم‌السلام قرار داشت[۱۶] و فقیه، رئیس و بزرگ شهر قم[۱۷] و از محدثان موثق شیعی بود که بیش از دو هزار و دویست و نود روایت نقل کرده است.[۱۸]

ابراهیم بن هاشم؛ صحابی امام رضا علیه‌السلام[۱۹] بود و برای نشر احادیث از کوفه مهاجرت کرد و در قم سکن شد.[۲۰] وی در میان شاگردان آدم بن اسحاق، بیشترین روایات را نقل کرده است.

مرحوم خوئی در معجم رجال الحدیث معتقد است: «او بالغ بر شش هزار و چهارصد و چهارده روایت نقل کرده است و در کثرت روایت کسی از راویان به او نمی‌‌رسد».[۲۱]

تألیف کتاب:

آدم بن اسحاق در حیات علمی ‌‌خود و به منظور حضور هر چه بیشتر در این میدان، به تألیف کتاب روی آورد. و نوشته‌ای به نام «کتاب الحدیث» از خود به جای گذاشت که در بردارنده مجموعه‌ای از سخنان پیشوایان دینی بود؛ اما گذشت زمان و دسیسه‌هایی که در کمین محو آثار تشیع بود، موجب شد تنها اثر وی - همانند بسیاری از آثار دیگر عالمان شیعی - مفقود شود. فقط نام آن کتاب در منابع تاریخی موجود باقی بماند؛ البته احتمال می‌‌رود کتاب وی در میان کتاب‌های بزرگتر روائی شیعه، همانند: کتب اربعه و... ادغام شده باشد.

اغلب دانشمندان شیعی مانند: نجاشی،[۲۲] شیخ طوسی،[۲۳] ابن شهر آشوب،[۲۴] آقابزرگ تهرانی،[۲۵] و... وی را در شمار مؤلفان شیعه قرار داده و به تنها کتابش نیز اشاره کرده‌اند.

روایت نور:

تنها اثر به جای مانده از این محدث موثق شیعی، سخنان امامان معصوم علیهم‌السلام است که به طور غیرمستقیم از آن‌ها نقل کرده است. به عقیده نگارنده، شمار اندک احادیثی که از آدم بن اسحاق قمی‌‌ در میان کتاب‌های روائی شیعه (وسائل الشیعه، بحارالانوار و کتب اربعه) دیده می‌‌شود، از سی و یک مورد تجاوز نمی‌‌کند،که با حذف روایت‌های تکراری این تعداد به هفت روایت کاهش می‌‌یابد.

مرحوم خوئی تنها به یازده مورد از روایات او در «کتب اربعه» اشاره کرده است که تعدادی از آن‌ها تکراری است.[۲۶]

و محقق اردبیلی در «جامع الروات» بدون حذف روایت‌های تکراری شش حدیث از آدم بن اسحاق را در میان کتب اربعه برشمرده است،[۲۷] گرچه شمار روایت‌های او اندک است، اما محتوای متنوع و ژرف آن‌ها به گونه‌ای است که از یک موضوع فراتر رفته و در بخش‌های مختلفی از علوم اسلامی‌‌ (عقائد، تفسیر و اخلاق) و باب‌های گوناگون فقه (بیع، حدود، صلوة و صوم) جای گرفته است.

1- تفسیر قرآن از زبان امام باقر علیه‌السلام:

آدم بن اسحاق با سه واسطه از امام محمدباقر علیه‌السلام حدیثی طولانی را روایت کرده است[۲۸] که حضرت با استفاده از آیات محکمات قرآن به تفسیری شفاف و گویا از قرآن پرداخته است. موضوع روایت مربوط به مردمی ‌‌است که در زمان امام باقر علیه‌السلام درباره قرآن از خود سخن می‌‌گفتند و آن را تفسیر به رأی می‌‌کردند، گفتار آن‌ها سبب شد تا حضرت این روایت مفصل را بیان فرماید. حاصل روایت را می‌‌خوانیم: «خدای تعالی به مقداری که به مردم رسانید و فهمانید، از آن‌ها بازخواست می‌‌کند؛ چون «امر به توحید» و «دعوت به یگانگی خدا» در برنامه تمام پیغمبران الهی بود و همگی به آن دعوت کرده‌اند. مردمی‌‌ که آن دعوت را از هر پیغمبری شنیدند و نپذیرفتند، مشرک نامیده می‌‌شوند و جزای آن‌ها جهنم است. همچنین از مردمی‌‌ که در زمان پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله در مکه بودند و پیش از هجرت در مکه مردند، آن‌هایی که به شهادتین اقرار کردند و مردند به بهشت روند و کسانی که انکار کردند، مشرک‌اند و به دوزخ درمی‌‌آیند.

بر پیغمبر صلی الله علیه و آله در مکه غیر از دعوت به توحید، امری از خدای تعالی نرسید؛ مگر دستوراتی مختصر، به زبان نرم به عنوان موعظه و اندرز و ادب، بدون آن که برای آن‌ها کیفر سختی بیان شود؛ اما وقتی پیغمبر کرم صلی الله علیه و آله به مدینه تشریف آورد، چهار ستون دیگر بر «شهادتین» به عنوان پایه و رکن اسلام اضافه شد و ارکان اسلام به پنج عدد رسید: شهادتین و نماز و زکات و حج و روزه و نیز حدود و ارث و بیان گناهان و معاصی، با شدت نازل گشت و کیفر و مجازات آن‌ها بیان شد، پس هر کس یکی از آن معاصی را مرتکب شود، هنگام ارتکاب، مؤمن نیست و در آن موقع پیراهن ایمان از تنش کنده می‌‌شود.

البته باید توجه داشت که امام باقر علیه‌السلام تمام این مطالب را با اتکاء به آیات شریفه قرآن و استدلال به محکمات به طور روشن بیان می‌‌فرماید...[۲۹]

2- ایمان حقیقی:

آدم بن اسحاق با دو واسطه، درباره ایمان حقیقی از امام جعفرصادق علیه‌السلام روایت کرد: «قال ابوعبدالله علیه‌السلام: یا هیثم التمیمی‌‌ اِنّ قوماً آمنوا بالظاهر و کفروا بالباطن فلم ینفعهم شییٌ و جاء قوم من بعدهم فامنوا بالباطن و کفروا بالظاهر فلم ینفعهم ذالک شیئاً ولا ایمان بظاهرٍ الّا بباطن ولا بباطنٍ الّا بظاهرٍ».

امام صادق علیه‌السلام خطاب به هیثم تمیمی‌‌ فرمود: به درستی گروهی ایمان به ظاهر آوردند و نسبت به باطن کافر شدند. این گونه ایمان هیچ نفعی به حال آن‌ها نخواهد داشت و گروهی بعد از آن‌ها به عرصه وجود آمدند که ایمان به باطن داشتند و نسبت به ظاهر کافر بودند، این چنین ایمانی (نیز) هیچ سودی به حال آنان ندارد. هیچ «ایمان به ظاهری» ایمان نیست؛ جز با ایمان به باطن و هیچ «ایمان به باطنی» ایمان نیست؛ مگر با ایمان به ظاهر.[۳۰]

حضرت در این سخن پرمعنا سیمایی زیبا از ایمان کامل و نافع به تصویر کشیده است که با ژرف اندیشی در آن می‌‌توان به معنای حقیقی ایمان و باورهای دینی که همان التزام عملی و قلبی به دین است، پی برد.

اگر شخصی بخواهد لذت ایمان را بچشد، ناگزیر باید آن را به تمام زوایای زندگی خود نفوذ دهد و ظاهر و باطن خود را به نور ایمان روشنی بخشد؛ بنابراین آن که تنها ظاهرش را با دین می‌‌آراید، بی‌آن که نوری از ایمان در دلش بتابد؛ هرگز به مقصد نمی‌‌رسد و ایمانش کامل و نافع نمی‌‌شود. از آن طرف هم کسی که فقط ایمان و عقیده را در درون خود می‌‌جوید و در عمل به دستورات دینی و پایبندی به آن‌ها سستی روا می‌‌دارد، هیچگاه نمی‌‌تواند به حقیقیت ایمان دست یابد و چنین «ایمان ناقصی» سودی به حال او نخواهد داشت. مسلمانی که مدعی ایمان به خدا و دستورات اوست، نباید تنها به بهانه ایمان قلبی و باطنی دست از عمل به ظواهر دینی (همانند نماز، روزه، جهاد، خمس، زکوة، امر به معروف، نهی از منکر، تولی، تبری...) بکشد و ایمان قلبی را کافی بداند. در ظاهر نیز نمی‌‌تواند با عمل به ظواهر دین، ایمان ناقص خود را به دیگران بنمایاند ولی در باطن از عقیده و ایمان حقیقی تهی باشد و تنها تا زمانی که منافعش در خطر نباشد، به دستورات دینی عمل کند.

شاید با توجه به این معنا است که امام صادق علیه‌السلام ایمان حقیقی و کامل را تنها در ایمان به ظاهر و باطن معرفی کرده و جز این را فاقد هر گونه نفع و کمالی دانسته است؛ البته ناگفته نماند که معنای یاد شده تنها مصداق حدیث شریف نیست؛ بلکه این سخن گهربار ممکن است مصادیق دیگری نیز داشته باشد که با معنای یاد شده منافاتی نخواهد داشت.

3- فایده‌های نماز شب:

آدم بن اسحاق، با واسطه از امام صادق علیه‌السلام درباره نتیجه‌های نماز شب چنین روایت کرده است: «...عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: علیکم بصلاة اللیل فانّها سنّة نبیّکم و دأب الصالحین قبلکم و مطردة الداءعن اجسادکم، و قال ابوعبدالله علیه‌السلام صلاة اللیل تبیض الوجه و صلاةاللیل تطیب الریح و صلاة اللیل تجلب الرزق».

امام صادق علیه‌السلام فرمود: بر شما باد نماز شب! که همانا روش پیامبر شما و شیوه و عادت صالحان پیش از شما و دورکننده بیماری از تن شما است. و (نیز) فرمود: نماز شب چهره را سفید و (آدمی‌‌ را) خوشبو و پاکیزه می‌‌سازد و روزی می‌‌آورد.[۳۱]

سوی دیار آخرت:

آدم بن اسحاق پس از سال‌ها تلاش، دیار ابدیت را در پیش گرفت و در کنار بهشتیان مقام یافت. احتمال می‌‌رود زمان رحلت او به اواخر قرن سوم هجرت برگردد، همان طور که نویسنده «اعیان الشیعه» نیز او را از راویان شیعی اواخر قرن سوم هجری می‌‌داند.[۳۲]

مدفن وی - آن چنان که آقا بزرگ تهرانی در الذریعه[۳۳] نوشته و در کتاب مراقدالمعارف[۳۴] آمده است. - در مقبره شیخان شهر قم بوده؛ اما در حال حاضر اثری از آن به جای نمانده است و با گذشت زمان قبر او همانند بسیاری از بزرگان؛ مانند، سعد بن عبدالله اشعری، محو شده است.

منابع و مآخذ

[۳۵]. رجال شیخ طوسی.

[۳۶]. رجال نجاشی.

[۳۷]. رجال کشی.

[۳۸]. خلاصة الرجال علامه حلی.

[۳۹]. رجال ابن داود.

[۴۰]. فهرست شیخ طوسی.

[۴۱]. اعیان الشیعه.

[۴۲]. معجم رجال الحدیث.

[۴۳]. لسان المیزان.

[۴۴]. معالم العلماء.

[۴۵]. الذریعه الی تصانیف الشیعه.

[۴۶]. جامع الرواة.

[۴۷]. کافی.

[۴۸]. اصول کافی (ترجمه شده سید جواد مصطفوی).

[۴۹]. بحارالانوار.

[۵۰]. تهذیب الاحکام.

[۵۱]. استبصار.

[۵۲]. من لایحضره الفقیه.

[۵۳]. علل الشرایع شیخ صدوق.

[۵۴]. ثواب الاعمال شیخ صدوق.

[۵۵]. وسائل الشیعه.

[۵۶]. المنجد فی اللغه.

[۵۷]. فرهنگ لاروس.

[۵۸]. نقدالرجال، علامه تفرشی.

[۵۹]. تنقیح المقال.

[۶۰]. منتهی المقال.

[۶۱]. الجامع فی الرجال، شیخ موسی زنجانی.

[۶۲]. رجال برقی.

[۶۳]. مراقدالمعارف.

پانویس

  1. رجال نجاشی، ص 105، رقم 262.
  2. اعیان الشیعه، ج 2، ص 85.
  3. همان.
  4. رجال نجاشی، ص 73، رقم 176.
  5. رجال ابن داود، ص 158، رقم 625.
  6. رجال کشی، ص 594، رقم 1111.
  7. همان، ص 503، رقم 964.
  8. اعیان الشیعه، ج 2، ص 85.
  9. رجال نجاشی، ص 73، رقم 176.
  10. رجال شیخ طوسی، ص 369.
  11. همان، ص 366، 397 و 409.
  12. رجال نجاشی، ص 105، رقم 2.
  13. رجال ابن داود، ص 9، رقم 1.
  14. لسان المیزان، ج 1، ص 335، رقم 1027.
  15. رجال شیخ طوسی، ص 127-98 و 225.
  16. همان، 366، 397 و 409.
  17. رجال علامه حلی، 13.
  18. معجم رجال الحدیث، ج 301-2.
  19. رجال شیخ طوسی، ص 369.
  20. فهرست شیخ طوسی، ص 4.
  21. معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 318.
  22. رجال نجاشی، ص 105، رقم 262.
  23. فهرست شیخ طوسی، ص 16، رقم 58.
  24. معالم العلماء، ص 21، رقم 124.
  25. الذریعه، ج 6، ص 303، رقم 1613.
  26. معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 4 و 5.
  27. جامع الروات، ج 1، ص 8.
  28. کافی، ج 2، ص 28 (بحار/69/85 ح 30).
  29. اصول کافی، ج 3، ص 54 (ترجمه سید جواد مصطفوی).
  30. بحارالانوار، ج 24، ص 302، ح 11.
  31. همان، ج 78، ص 149، ح 25.
  32. اعیان الشیعه، ج 2، ص 85.
  33. الذریعه، ج 6، ص 303، رقم 1613.
  34. مراقدالمعارف، ج 1، ص 314.
  35. رجال نجاشی، ص 105، رقم 262.
  36. اعیان الشیعه، ج 2، ص 85.
  37. همان.
  38. رجال نجاشی، ص 73، رقم 176.
  39. رجال ابن داود، ص 158، رقم 625.
  40. رجال کشی، ص 594، رقم 1111.
  41. همان، ص 503، رقم 964.
  42. اعیان الشیعه، ج 2، ص 85.
  43. رجال نجاشی، ص 73، رقم 176.
  44. رجال شیخ طوسی، ص 369.
  45. همان، ص 366، 397 و 409.
  46. رجال نجاشی، ص 105، رقم 2.
  47. رجال ابن داود، ص 9، رقم 1.
  48. لسان المیزان، ج 1، ص 335، رقم 1027.
  49. رجال شیخ طوسی، ص 127-98 و 225.
  50. همان، 366، 397 و 409.
  51. رجال علامه حلی، 13.
  52. معجم رجال الحدیث، ج 301-2.
  53. رجال شیخ طوسی، ص 369.
  54. فهرست شیخ طوسی، ص 4.
  55. معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 318.
  56. رجال نجاشی، ص 105، رقم 262.
  57. فهرست شیخ طوسی، ص 16، رقم 58.
  58. معالم العلماء، ص 21، رقم 124.
  59. الذریعه، ج 6، ص 303، رقم 1613.
  60. معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 4 و 5.
  61. جامع الروات، ج 1، ص 8.
  62. کافی، ج 2، ص 28 (بحار/69/85 ح 30).
  63. اصول کافی، ج 3، ص 54 (ترجمه سید جواد مصطفوی).