اسماء بنت عمیس
اسماء» دختر عُمَیس، از بانوان مشهور جهان اسلام و یکی از همسران امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. پیامبر اکرم (ص) او را از زنان بهشتی خواند. اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (ص) است که با نقل 60 روایت، نقش مهمی در حوزه فکر و فرهنگ جامعه ایفا نموده است.
محتویات
نام و نسب
نام پدر وی «عُمَیس» است و مادرش «خَوْلَه» یا «هند» نام دارد. نسب اسماء از طرف پدر و مادر به قبایل یمنی میرسد. مادر اسماء را به اعتبار دامادهایش برترین زن جهان میدانستند. زیرا رسولخدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، جعفربن ابیطالب(جعفر طیار)، حمزه سیدالشهداء، عباسبن عبدالمطّلب، همگی دامادهای او هستند.
علم و ایمان
اسماء در سالهای نخستین بعثت به ازدواج جعفربن ابیطالب درآمد. و در همان ابتدای دعوت پیامبر(ص) اسلام را پذیرفت و ایمان آورد. پیامبرخدا (ص) اسماء را از زنان بهشتی خواند و بر صدق ایمان او شهادت داد [۱] و از وی و خواهرانش با تعبیر خواهرانِ مؤمن یاد کرد. [۲] امامصادق (ع) او را در شمار هفت خواهرِ اهل بهشت نام برد و برای آنان دعا کرد[۳] این دعا نشان میدهد که اسماء تا پایان زندگی بر ایمان خود استوار بود و هیچگاه در لغزشگاههای فکری و سیاسی نلغزید. اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (ص) است که با نقل 60 روایت، نقش مهمی در حوزه فکر و فرهنگ جامعه ایفا نموده است. به گفته عَجّاج (متوفایحدود 90 ه. ق)، او در دوره منع تدوین حدیث، برخی احادیث را جمعآوری کرد
هجرت به حبشه
او در سال پنجم بعثت به همراه شوهرش، جعفربن ابیطالب به حبشه هجرت نمود و در آنجا سه فرزند به نامهای عبدالله، محمد و عَون به دنیا آورد[۴] عبدالله نخستین فرزند آنان و نخستین مولود مسلمان در حبشه بود. فرزند نجاشی نیز همزمان با فرزند جعفر به دنیا آمد و نجاشی به دلیل دوستیاش با جعفر نام فرزند خود را عبدالله نامید. اسماء علاوه بر فرزند خود، فرزند نجاشی را نیز شیر داد که این مطلب نشان از جایگاه و منزلت اسماء نزد نجاشی و درایت و تلاش اسماء در جهت برقراری رابطه و استحکام آن میان پادشاه حبشه و مهاجران مسلمان دارد. آنچه این دوستی را پایدارتر میکرد، آن بود که فرزند نجاشی و عبدالله بن جعفر برادران رضاعی بودند و آنان پیوسته با یکدیگر ارتباط داشتند. اسماء در سال هفتم هجری و همزمان با فتح خیبر، همراه با جعفر و دیگر مهاجرانِ حبشه، به مدینه بازگشت.
وفات همسر
اسماء در سال نهم شوهر خود، یعنی جعفر را از دست داد. در برخی روایات چنین آمده که، رسولخدا (ص) پس از آنکه جعفر در سرزمین مُوتَه (منطقهای در 120 کیلومتری جنوب «عمان»، پایتخت «اردن») به شهادت رسید، به خانه اسماء آمد، با فرزندان وی مهربانی کرد و آنها را نوازش نمود. اسماء از این کار متوجه یتیمی فرزندانش شد. رسولخدا (ص) از عقل و تیزهوشی اسماء به شگفت آمد و او را از شهادت جعفر آگاه کرد. اسماء در مرگ شوهرش گریه میکرد و صیحه میزد. حضرت فاطمه (س) نیز بر جعفر میگریست و فریاد «واعمّاه» سر میداد. رسولخدا (ص) فرمود: «گریهکنندگان بایستی بر مثل جعفر گریه کنند». اما در عین حال اسماء را به صبر دعوت کرد و او را از تندگویی و به سینهکوفتن نهی کرد و برای تسلی خاطرش فرمود: «جبرئیل برای جعفر دو بال در بهشت از یاقوت قرار داده است». حضرت فاطمه (س) به فرمان رسولخدا (ص) به مدت سه روز نزد اسماء ماند و برای خانواده عزادار جعفر، غذا فراهم میکرد. از این رو در میان مسلمانان سنت شد که سه روز به خانواده عزادار غذا بدهند. [۵]
ازدواج با ابوبکر
اسماء به هنگام جنگ حُنین، با ابوبکر ازدواج کرد و به گفته ابنابیهلال، رسولخدا (ص) وی را به تزویج ابوبکر درآورد. ابوبکر برای جشن و ولیمه عروسی، مردم را دعوت کرد. نقل شده که خانه ابوبکر مقابل خانه عثمان در کوچه بقیع و خانهای دیگر کنار مسجد مدینه داشت[۶] که اسماء بنت عُمیس در آن میزیست [۷]
حضور در حجةالوداع
اسماء در سال دهم هجری قمری در حجةالوداع شرکت کرد و چهار روز مانده به ابتدای ماه ذیقعده، محمدبن ابیبکر را در «ذیالحُلَیفه» یا «بَیداء» بهدنیا آورد که این فرزند بعدها از دوستان اهلبیت و از یاران نزدیک امام علی (ع) شد. اسماء از نزول آیه اکمال « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ »[۸] در غدیر خم نیز خبر داده است. ==اسماء در عصر خلافت== پس از رسولخدا (ص) ابوبکر با نادیده گرفتن حق امام علی (ع) به خلافت رسید. با این وجود همسرش اسماء همواره در گفتار و کردارش به اهل بیت(ع) گرایش داشت و ارتباط نزدیکی با خانه امیرالمومنین داشت. اسماء شاهد آخرین لحظات زندگانی فاطمه (س) بوده است. وی، امامحسن (ع) و امامحسین (ع) را از شهادت مادرشان با خبر کرد [۹] و طبق وصیت فاطمه (س)، در غسل ایشان با امامعلی (ع) همکاری نمود. اسماء خدمتگزار و پرستار فاطمه (س) بود. حضرت به وی گفت: آیا آشکارا روی تختهای حمل خواهم شد؟ اسماء گفت: ای دختر رسولخدا (ص( چیزی مانند آنچه در حبشه دیدهام، برایت میسازم. اسماء با استفاده از چوبهای خرمای تازه و تختهای که در اختیار داشت، تابوتی ساخت. حضرت با دیدن آن لبخندی زد و جز آن روز با لبخند دیده نشد [۱۰]
ازدواج با امامعلی (ع)
اسماء پس از ابوبکر با امامعلی (ص) ازدواج کرد و از ایشان یحیی و عون را به دنیا آورد[۱۱] وقتی اسماء در سال 38 ه. ق، از شهادت فرزندش محمدبن ابیبکر خبر یافت، به مصلای خانهاش رفت و چنان خشم خود را فروخورد که خون از سینههایش جاری شد [۱۲] او هنوز در غم فراغ فرزندش میسوخت که خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) را نیز دریافت کرد.
وفات
اسماء پس از این وقایع تلخ، در شوق ملاقات شوهران و فرزندان شهیدش بیتاب شد و در حالی از دنیا پرکشید که همسری دو شهید و مادری سه شهید را در کارنامه پرافتخار زندگانی خویش ثبت نمود. درباره زمان درگذشت و مکان دفن اسماء ابهامات زیادی وجود دارد. ذهبی [۱۳] درگذشت او را پس از شهادت امامعلی (ع) در رمضان سال 40 ه. ق و برخی دیگر در سال 38 ه. ق میدانند [۱۴] امروزه صورت قبری به نام اسماء در قبرستان بابالصغیر دِمَشق وجود دارد. همچنین آرامگاهی در حومه هاشمیه عراق به او منسوب است و در نزدیکی آن، قبر فرزندش یحیی از نسل امامعلی (ع) وجود دارد.
احاديث اسما
احـاديـثى را كه اسما دختر عميس روايت كرده فراوان است , همانطور كه بسيارى از افراد مانند: جـعـفـر شـوهـر او, عـبـداللّه و مـحـمـد فـرزنـدان اسـمـاسـعـيدبن مسيب , عبيداللّه بن رفاعه , ابـوبـردة ابـى موسى , فاطمه دختر على (ع ), عبداللّه بن عباس , و افراد ديگرى احاديثى را از زبان او بـازگـو كرده ودانشمندانى مانند: شيخ صدوق فيض كاشانى ابن عبدالبر و ابن حجر عسقلانى و ديـگران به مقام ارزشمند روايت حديث اسما اعتراف نموده اند, واز باب نمونه سه حديثى را كه از زبان اسما روايت شده , از نظر مى گذرانيم :.
1 ـ شـيخ صدوق مى نويسد: اسما دختر عميس روايت مى كند: يكوقت پيامبر اسلام خوابيده بود و سـر آن بـزرگوار در دامن على (ع ) قرار داشت , اماآفتاب غروب كرد و نماز عصر على (ع ) ازدست رفـت , وقـتـى پيامبر بيدار شد و از اين وضع مطلع گرديد, گفت : خدايا! على در حال اطاعت تو وپيامبرت بوده اكنون خورشيد را براى او بازگردان .
اسـمـا مـى گـويـد: مـن بـا دو چشم خود ديدم با قدرت الهى باز خورشيد طلوع كرد, و آن گاه على (ع ) وضو گرفت و نماز خود را خواند و خورشيدهمچنان غروب كرد!.
2 ـ اسما روايت مى كند: در شبى كه عايشه خود را آماده مى كرد كه نزد پيامبر برود, من با تعدادى از بـانـوان هـمـراه عـايشه بوديم , وقتى به حضور آن حضرت رسيديم , به غير از ظرف شيرى چيز ديـگـرى در آنـجا وجود نداشت , پيامبر از آن شير نوشيد و سپس ظرف شير را به عايشه داد تا وى هم بنوشد, اما عايشه خجالت كشيد و ظرف شير را نمى گرفت !.
گفتم : دست پيغمبر(ص ) را كوتاه نكن , آن گاه كه عايشه شير را نوشيد, پيغمبر(ص ) فرمود:.
شـيـر را به دوستانت نيز بده , اما بانوان همراه كه گويا خجالت مى كشيدند, گفتند: ما شير ميل نداريم , ولى پيامبر(ص ) فرمود: گرسنگى را با دروغ جمع و مخلوط نكنيد!.
اسـمـا مـى گـويد: من گفتم : اى رسول خدا! آيا اگر كسى از ما چيزى را ميل داشته باشد, ولى بگويد: ميل ندارم , اين دروغ حساب مى شود؟ آن حضرت فرمود: دروغ هرچند كوچك باشد, دروغ است و در پرونده عمل انسان نوشته مى شود!.
3 ـ ابـن سعد روايت مى كند: وقتى اسما دختر عميس از حبشه به مدينه وارد شد, عمر به منظور يك افتخار براى خود, اسما را مورد خطاب قرارداد و گفت : اى بانوى حبشى ! ما بخاطر رسيدن به مقام هجرت از شما گوى سبقت را ربوده ايم !.
اما اسما هم در جواب گفت : درست مى گوئى , شما همراه پيامبر بوديد, و آن حضرت گرسنگان شـما را سير و نا آگاههاى شما را علم مى آموخت ,ولى ما از وطن خود دور و آواره بوديم , در عين حـال مـن سـخـن افتخارآميز ترا با پيغمبر(ص ) مطرح مى كنم , تا ببينم نظر او چيست ؟ سپس به حضوررسول خدا رفتم و آنچه را شنيده بودم معروض داشتم .
پـيامبر هم در جواب فرمود: اى اسما! اين را بدان كه , شما دو هجرت انجام داده ايد, و ديگران يك هجرت .
به هر حال , سراسر زندگى اسما دختر عميس , هجرت و فداكارى و نقل حديث و خدمات فرهنگى و تربيتى بوده , و آن طور كه امام صادق (ع ) هم فرموده : محمدبن ابى بكر, فرزند اسما هم , نجابت و شـخـصــيـت را از مــادر خـود بـه ارث بـرده و امـام باقر(ع ) هـم فرموده است : خداوند رحمـت كـندخـواهـرانى كه اهـل بهـشـت مى باشند و آنها عبارتند از: اسما دختر عميس , همسر جعفربن ابى طالب و سلمى دختر عميس , همسر حمزه سيدالشهدا.
پانویس
- ↑ طرائف، ابن طاووس، ص 249
- ↑ طبقات الکبری، ج 8، ص 209.
- ↑ خصال، صدوق، ص 363.
- ↑ طبقات الکبری، ج 8، ص 219.
- ↑ المغنی، ابنقدامه، ج 10، ص 511.
- ↑ تاریخ المدینة المنورة، ابن شَبّه، ج 1، ص 242.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج 2، ص 27.
- ↑ سوره مائده: آیه 3
- ↑ کشف الغمّه، ج 2، ص 122
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 115.122
- ↑ طبقات الکبری، ج 8، ص 222.122
- ↑ الغارات، ج 1، ص 287.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 287
- ↑ ر. ک: مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج 1، ص 441.
منبع
- احمد صادقى اردستانی،زنان دانشمند و راوى حديث
- زنان اسوه، حسین حسینیان مقدم