خسف بیداء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


خسف: زمین را با آنچه بر آن بود فرو برد.[۱]

بیداء: بیابانی بین مکه و مدینه که در زمان ظهور حضرت فرو می‌رود و اکنون نیز به همین اسم وجود دارد.

رضوی: نام کوهی است که در حجاز بین مدینه و شهر ینبع قرار گرفته است.

برای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یک ظهور است و یک قیام که ابتدا ظهور اتفاق می‌افتد و در این هنگام حضرت عیسی علیه السلام هم با عظمت و جلال و عظمت از آسمان فرود می‌آید و نیز همه روایاتی که در مورد گرد آمدن سیصد و سیزده نفر یاران خاص و دیگر یاران عام سخن می‌گویند در این هنگام است. از تحقیق در بین روایات چنین بدست می‌آید که پس از سه ماه و هفده روز بعد از ظهور، قیام جهانی حضرت اتفاق می‌افتد.


وقایع بعد از ظهور

در این سه ماه و هفده روز حضرت اطلاع رسانی می‌کنند و دین اسلام را به معنای واقعی همانگونه که نازل شده به تمام جهانیان می‌شناسانند و اکثر مردم چون دین اسلام را همان گم شده خودشان می‌یابند که همیشه در عقل و فطرت جستجویش می کرده‌اند به دین اسلام ایمان می‌آورند.

مسیحیان جهان نیز چون حضرت عیسی علیه السلام را می‌بینند که دنباله‌رو حضرت است و پشت سر حضرت نماز می‌خواند. اکثر قریب به اتفاق آنها به اسلام ایمان می‌آورند. سفیانی پس از ظهور حضرت در مکه لشگری را گسیل می‌دارد که حضرت را به قتل برساند. از طرف دیگر حضرت به همراه وزیرشان به مدینه تشریف برده بودند.

حضرت وقتی از حرکت لشگر سفیانی خبردار می‌شوند مثل حضرت موسی علیه السلام "خائفا یترقب" (در حالی‌ که ترسان بود)[۲] از مدینه به سمت مکه حرکت می‌کند و در بین راه، در زیر درختی تیره رنگ برای استراحت می‌نشینند. در این هنگام جبرئیل به صورت مردی از قبیله کلب به نزد ایشان می‌آید و می‌گوید: ای بنده خدا در اینجا چکار می کنی؟ حضرت جواب می‌دهند: ای بنده خدا منتظرم تا امشب بعد از عشا به سوی مکه حرکت کنم و خوشایندم نیست. ناگهان جبرئیل می‌خندد و از خنده ایشان حضرت جبرئیل را می شناسد.

سپس جبرئیل دست حضرت را می‌گیرد و با ایشان مصافحه و سلام می‌کند و می‌گوید: برخیز! سپس اسبی را برای ایشان آماده می‌کند که آن را براق می‌گویند و بر او سوار می‌شوند تا این که به کوه رضوی می‌آید و سپس عهدنامه‌ای را که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت امام علی علیه السلام برای ایشان نوشته بوده‌اند را برای مردم می‌خواند...

لشگر سفیانی هم به مدینه رفته و تا سه روز و سه شب در آنجا کشتاری وسیع و بیرحمانه به راه انداخته و چون حضرت را پیدا نمی‌کنند خیل عظیم لشگر که برخی تعداد آنها را صد و هفتاد هزار نفر[۳] و برخی دیگر دوازده هزار نفر[۴] و برخی هم سیصد هزار نفر[۵] ذکر کرده‌اند به طرف مکه روانه می‌شوند و به بیابانی به نام بیداء می‌رسند و در آنجا اطراق می‌کنند. اتفاقاً چوپانی هم از آنجا عبور می‌کند که وقتی چشم او به این لشگریان می‌افتد با خود می‌گوید: وای بر مردم مکه از این بلایی که این لشگر بر سر آنها خواهد آورد.

عاقبت لشگر سفیانی

در این هنگام جبرئیل به اذن خدا چنان ضربه‌ای به زمین می‌زند که هیچ کس از آنها نجات پیدا نمی‌کند و زمین دهان باز کرده و تمام آنها را با همه ابزار و ادوات جنگی اشان می‌بلعد. طبق برخی روایات فقط دو نفر[۶] و طبق برخی دیگر فقط یک نفر زنده می‌ماند و آن همان چوپان است و برخی دیگر از روایات یک نفر از آن لشکر را بیان می‌کند. همچنان که امام امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: زمانی که سپاه سفیانی در راه مکه قرار می‌گیرند در سرزمین بیداء توقف می‌کنند. در این هنگام زمین آنها را فرو می‌برد.

در آنجا ندا داده می‌شوند که: و ای کاش می‌دیدی هنگامی را که [کافران‌] وحشت ‌زده‌اند [آنجا که راهِ‌] گریزی نمانده است و از جایی نزدیک گرفتار آمده‌اند.[۷]

و این جای نزدیک یعنی از پاهایشان گرفته می‌شود و یک مردی از لشگر برای پیدا کردن شترش خارج شده و بعد که برمی‌گردد هیچ کسی را نمی‌بیند و آن کسی است که مردم را به این حادثه خبر می‌دهد.[۸]

باقی ماندگان سپاه سفیانی

برخی دیگر از روایات بیانگر این است که دو نفر باقی می‌مانند به نام بشیر و نذیر[۹] که صورتهایشان به پشت سرشان برمی‌گردد.

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: این آیه در رابطه با آنها نازل شده است که:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُواالْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی‌ أَدْبارِها»؛[۱۰] ای کسانی که کتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل کردیم و - هماهنگ با نشانه‌هایی است که با شماست - ایمان بیاورید، پیش از آنکه صورت هایی را محو کنیم سپس به پشت سر بازگردانیم.[۱۱]

پس از آن که چوپان گله‌اش را بازمی‌گرداند، می‌بیند هیچکدام از لشگریان نیستند و بسیار تعجب می‌کند که چگونه ممکن است لشگر به این بزرگی به این سرعت عبور کرده باشد. پس از جستجو می‌بیند که نیمی از یک لباس داخل زمین و نیمی دیگر بیرون زمین می‌باشد و می‌فهمد که اینها در زمین فرورفته‌اند. این چوبان نفر سومی می‌باشد که با بشیر و نذیر تفاوت دارد.[۱۲]

بشیر به طرف امام زمان می‌رود و وقتی به مکه می‌رسد که حضرت در مسجدالحرام و در کنار کعبه تشریف فرما هستند. او در حالی‌ که صورتش به عقب برگشته است در حضور حضرتش می‌ایستد و عرض می‌کند: من بشیر هستم. یکی از ملائکه به من فرموده است که محضر شما شرفیاب شوم و به هلاکت لشگریان سفیانی، شما را بشارت دهم. آری همه آنها در سرزمین بیداء در زمین فرورفتند. حضرت می‌فرمایند جریان خودت و برادرت را نقل کن.

عرض می‌کند که من و برادرم در لشگر سفیانی بودیم که شهرها را از دمشق تا زوراء و همچنین شهر کوفه را ویران کردیم. آنگاه به مدینه آمدیم و این شهر را نیز در هم کوبیدیم و نیز مسجد نبوی را خُرد کردیم و مرکبهای سواری خود را در روضه نبوی بستیم و مرکبها آنجا را آلوده کردند و سپس از مدینه با سپاهی مجهز به قصد خراب کردن خانه خدا و کشتار مردم حرکت کردیم. چون به سرزمین بیداء رسیدیم مقداری در آنجا توقف کردیم. ناگاه صدایی بلند شد و گفت: ای سرزمین بیداء! ستمگران را در کام خویش فرو ببر و هلاک کن.

پس تمام سپاهیان در کام زمین فرورفتند و فقط من و برادرم باقی ماندیم که ناگهان فرشته‌ای نمایان شد و به صورت من و برادرم آنچنان کوبید که صورت ما به عقب برگشت و به برادرم دستور داد به طرف سفیانی برود و خبر هلاکت لشگرش را به او بدهد و به من هم دستور داد به نزد شما بیایم و بشارت هلاکت لشگر سفیانی را به شما برسانم و بدست شما توبه کنم که خدا توبه من را خواهد پذیرفت. سپس حضرت توبه او را می‌پذیرد و دست مبارکشان را بر صورت وی می‌کشند و به حالت اول بازگردیده با حضرت بیعت می‌کند و همراه ایشان خواهد بود.[۱۳]

خسف قبل از ظهور یا بعد از آن

با دقت در روایات به نظر می‌رسد که مسئله خسف حدوداً یکماه بعد از ظهور واقع می‌شود. زیرا در روایت داریم که وقتی سفیانی بر پنج شهر (فلسطین، اردن، دمشق، حلب و حمص) مسلط می‌شود، نُه ماه حکومت می‌کند.[۱۴] و از طرفی روایت داریم که هشت ماه پس از حکومت سفیانی حضرت ظهور خواهند کرد. پس باقی می‌ماند یک ماه از عمر حکومت وی که مطلوب ما ثابت می‌شود.

در روایت آمده است که تمام سپاه سفیانی با هم در زمین فرورفته‌اند اما این مطلب دلیل نمی‌شود که تمام آنها هم عقیده هستند بلکه بعضی از آنها با اکراه یا تهدید سفیانی به آسیب رساندن به جان، مال یا ناموس آنهاست که جزو سپاه سفیانی می‌شوند. بنابراین صحیح است که عاقبتشان یکی هست ولی جزایشان یکی نیست و هر کدام طبق نیت هایشان در آخرت حساب و کتاب می‌شوند همان طور که پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: یبعث علی نیته یوم القیامه[۱۵] هر کس بر طبق نیتش برانگیخته می شود.

پانویس

  1. طریحی فخرالدین؛ مجمع البحرین؛ تحقیق: سید احمد حسینی؛ تهران؛ 1375ش؛ چاپ: سوم، ج5، ص44.
  2. محمد بن ابراهیم نعمانی؛ الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق، 1397 هجری قمری؛ 279.
  3. ابن طاووس، سید علی بن موسی؛ الملاحم والفتن، قم، ناشر الرضی، 1978، چاپ پنجم، ص136.
  4. کامل سلیمان؛ روزگار رهایی ترجمه یوم الخلاص، ترجمه لطیف راشدی، تهران، ارمغان طوبی، 1386، چاپ اول، ص317.
  5. نهاوندی، علی اکبر؛ العبقری الحسان فی أحوال مولانا صاحب الزمان تهران، دبستانی، بی تا، ج2، جزء5، ص128.
  6. بحارالأنوار، همان، ج52؛ ص186.
  7. قرآن کریم، سوره سبا، آیه51.
  8. الملاحم والفتن، همان، ص68.
  9. امیرالمومنان علیه السلام، گفتار امیرمؤمنان در شناخت امام و حوادث آخرالزمان (ترجمه خطبه البیان)، تهران، جلی، 1996م، چاپ اول، ص103.
  10. قرآن کریم، سوره نساء، آیه47.
  11. بحار الأنوار، همان؛ ج52؛ ص238، عیاشی، محمد بن مسعود؛ تفسیر العیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، 1380 هجری قمری؛ ج1؛ ص244، الغیبه، همان؛ ص279.
  12. روزگار رهایی ترجمه یوم الخلاص، همان، ج2، ص819.
  13. بحارالأنوار، همان؛ ج53، ص10.
  14. الغیبه، همان؛ ص300، بحارالأنوار، همان؛ ج52، ص140، لباف، علی؛ یاد مهدی، تهران، بدر، 1374هـ.ش، چاپ دوم، ص152.
  15. أبوحمزه الثمالی؛ تفسیر أبی حمزه الثمالی، تحقیق: أعاد جمعه و تألیفه: عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، مراجعه و تقدیم: الشیخ محمدهادی معرفه، قم، الهادی، 1378، چاپ اول، ص274، أحمد بن حنبل أبوعبدالله الشیبانی؛ مسند الإمام أحمد بن حنبل، مصر، مؤسسه قرطبه، ج6، ص290، الحاکم النیشابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ه-1990م، چاپ اول، ج4، ص475.


منابع