علی بن حسین بن بابویه قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۲۵ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (اضافه کردن رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: ستارگان حرم، شماره 2، صفحه 26-46

نویسنده: محمدحسن امانی

ابن بابویه قمی، (‌‌صدوق اول)

ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، فقیه روشن ضمیر و محدث فرزانه قم در نیمه دوم قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجری قمری یعنی در زمان غیبت صغری امام زمان ارواحنا فداه زندگانی گرانمایه داشت. گرچه لقب «ابن بابویه» بیشتر به فرزندش ابوجعفر محمد (شیخ صدوق متوفی 381 ق) گفته می‌‌شود ولی پدر و نیز فرزند دیگرش ابوعبدالله حسین بدین لقب شهرت داشته‌اند و در کتاب‌های تراجم و نوشته‌های علم رجال، پدر و دو فرزندش به «ابن بابویه» معروف‌اند.

بابویه، نام جد بزرگ او یک نام کهن ایرانی است که در روزگار پس از ظهور اسلام نیز افرادی به این نام موسوم بوده‌اند. برخی این کلمه را منسوب به «بابُو» یعنی بابا، پدر، پیر و مرشد می‌‌دانند و در زبان عربی هم به ضم با و فتح واو و سکون یاء تلفظ می‌‌شود. بنابراین «ابن بابویه» به معنای پسر بابا می‌‌شود و هم اکنون نیز در میان خانواده‌های ایرانی تعبیر «فرزند بابا» یا «پسر بابا» به فرزند مورد احترام و علاقه پدر بسیار شهرت دارد.[۱]

علی بن حسین به «صدوق اول» نیز معروف است که هر جا «صدوقین» یا «ابنا بابویه» گفته شود او و فرزندش ابوجعفر محمد در نظر است و تصور این که شیخ صدوق و برادرش مراد باشد اشتباه است.[۲]

ابن بابویه قمی ‌‌این رادمرد بزرگ علم و دین در قم حرم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام چشم به جهان گشود و به حیات پربار علمی ‌‌و معنوی خویش ادامه داد.

گرچه تاریخ ولادتش معلوم نیست ولی با توجه به نامه‌ای که از امام حسن عسکری علیه‌السلام دریافت کرد و در آن نوشته از او تجلیل شده است، حکی از منزلت علمی‌‌ و فقهی این محدث بزرگ شیعی در عصر امامت امام یازدهم علیه‌السلام دارد. بنابراین در سال شهادت امام عسکری علیه‌السلام یعنی سال 260 ق، حداقل بیست بهار از عمر خود را سپری کرده است و سالروز تولد وی ممکن است از سال 235 ق، به بعد باشد.

منشور حیات طیبه

فقیه بزرگوار ابن بابویه قمی، در جوار بارگاه ملکوتی فاطمه معصومه سلام الله علیها از فقها و محدثان به نام قم که از قله‌های فرازمند فرهنگ تشیع به شمار می‌‌آمدند و در فقه، حدیث و دیگر علوم و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام سرآمد روزگار بودند بهره برد و به سرعت در حدیث و فقه و دیگر علوم اسلامی‌‌ و نیز در تقوا و پارسایی و فضائل اخلاقی از چهره‌های بی‌نظیر تاریخ اسلام گشت. نامه‌ای که یازدهمین پیشوای انسان‌ها برای وی نگاشت جایگاه رفیع ابن بابویه قمی‌‌ را در بین دیگر دانشمندان و فقهای قم و نیز موقعیت خاص و احترامی‌‌ که در نزد ائمه معصومین علیهم‌السلام داشت آشکار می‌‌سازد.

امام حسن عسکری علیه‌السلام پس از حمد و ثنای ربوبی و صلوات و سلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله و عترت طاهرینش خطاب به او می‌‌نویسد: «یا شیخی و معتمدی و فقیهی ابا الحسن علی بن الحسین القمی‌‌ وفّقک الله لمرضاته و جعل من صلبک اولادا صالحین برحمته؛ ای فقیه بزرگوار و مورد اعتمادم ابوالحسن علی بن حسین قمی! خداوند تو را بر انجام افعال پسندیده حق توفیق دهد و از نسلت به رحمت و کرمش فرزندان شایسته‌ای به وجود آورد».

امام علیه‌السلام در ادامه این پیام که به حق منشور عبادی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی برای یک زندگانی شرافتمندانه انسانی است، در روزگار پر از مخاطره و گرداب‌های جهالت و هوس‌ها چنین وصیت می‌‌کند: تو را وصیت می‌‌کنم به تقوای الهی، به پا داشتن نماز و پرداخت زکات زیرا نماز کسانی که زکات نمی‌‌دهند پذیرفته نمی‌‌شود، و تو را وصیت می‌‌کنم به گذشت از گناه دیگران، فرو بردن خشم، صله رحم، همدردی با برادران و کوشش در انجام نیازمندی‌های آنان در هنگامه کارها، هم‌پیمانی با قرآن، خوش خلقی و امر به معروف و نهی از منکر چرا که خداوند متعال می‌‌فرماید: «لاخیر فی کثیر من نجویهم الاّ من أمر بصدقة او معروف او اصلاح بین النّاس؛[۳] در بسیاری از گفتگوهای درگوشی آنان خیری نیست جز آن کس که به صدقه یا معروفی امر کند و یا میان مردم اصلاح نماید».

و دوری از تمام پلیدی‌ها و زشتی‌ها

و بر تو باد به نماز شب خواندن! زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به امام علی علیه‌السلام چنین سفارش کرد و فرمود: ای علی! بر تو باد به نماز شب خواندن - و این جمله را سه بار تکرار نمود - و هر کس نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست. پس توصیه مرا بکار بند و شیعیانم را بر انجام آن فرمان ده تا عمل کنند. و بر تو باد به صبر و انتظار فرج زیرا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج است. امت من و شیعیان ما همواره اندوهگین خواهند بود تا فرزندم که پیامبر صلی الله علیه و آله بشارت ظهور او را داده است قیام کند؛ او زمین را پس از آن که پر از ظلم و ستم شده است سرشار از عدالت و برابری خواهد بود.

ای شخصیت بزرگ من! (ابن بابویه قمی) پس صبر کن و شیعیانم را به صبر دستور ده، زیرا زمین از آن خداوند است به هر کس از بندگانش که بخواهد واگذار می‌‌کند و فرجام نیک از متقین خواهد بود. « والسلام علیک و علی جمیع شیعتنا و رحمة الله و برکاته».[۴]

باری نامه رهبری دینی و معنوی و پیشوای به حق در روی زمین که بدست ابن بابویه قمی ‌‌رسید، آن را بوسید و بر چشمانش گذارد و فرامین و سفارشات مولایش آب حیات و سرچشمه جوشانی در روزگار طلایی‌اش شد.

از نگاه سروقامتان

در فضل و بزرگواری و مراتب دانش و تقوای ابن بابویه قمی، همین بس که امام معصوم علیه‌السلام با تعابیر زیبا و افتخارآمیز تصریح به وثاقت و پاک سرشتی این ستاره شیعی بنماید و یادکردی ارزشمند از این محدث داشته باشد. این ستایش‌ها از جانب امام که خشنودی و رضایت قلبی ایشان را از عالمان دین آشکار می‌‌سازد، در سایه اخلاص و معنویت فقیهان و راویان در راه خدا بدست آمده و مشعل‌دار هدایت انسان‌ها بر راه مستقیم و استواری که ائمه اطهار علیهم‌السلام ترسیم کردند می‌‌باشد.

صفحات زرین زندگانی این مرد الهی، نگاه تحسین‌برانگیز تذکره‌نویسان را نیز به خود مجذوب ساخته، با جملات برخاسته از اندیشه و فکر و بدون اغراق او را ستودند. نجاشی می‌‌نویسد: ابوالحسن علی بن حسین بن موسی (رضوان خدا بر او باد) در روزگار خویش بزرگ، پیشوا و پیشرو، فقیه و مورد اعتماد قمی‌‌ها بود، آنگاه هیجده اثر از آثار این محدث را می‌‌شمارد.[۵]

شیخ طوسی می‌‌نویسد: ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (رضوان خدا بر او باد) فقیه بزرگوار و شخصیت مورد اعتمادی بود. آنگاه بیست کتاب از آثارش را نام برد و طرق روایی خویش را از کتاب‌های این محدث یادآور می‌‌شود.[۶]

علامه حلی و علامه مامقانی دو رجالی سرشناس نیز با عباراتی نظیر نجاشی و شیخ به ستایش این محدث و فقیه برآمده‌اند.[۷]

محقق خوانساری می‌‌نویسد: ابوالحسن علی بن حسین، استاد و پدر شیخ صدوق، صاحب همان رساله معروفی است که شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه از آن حدیث نقل کرده است. وی از فقهای بزرگ شیعی و پویندگان ثابت و استوار راه نبوت و خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام بود و مشعل‌دار هدایت انسان‌ها بر همان راه؛ غیرت دینی داشت و در برابر تهاجمات نااهلان، مرزبان مرزهای اعتقادی شیعه بود. از استادان بزرگوار شیعی و از ارکان و اساطین شریعت بشمار می‌‌رفت. دارای کرامات و مقامات بلند اخلاقی و در خویشتن‌داری و حفظ نفس بسیار کوشا بود. در نهایت بزرگ‌منشی این شخصیت همین بس که نامه‌ای از محضر مقدس مولایمان امام حسن عسکری علیه‌السلام بدست مبارکش رسید.[۸]

شیخ عباس قمی ‌‌محدث بزرگ از او چنین یاد کرده است: ابوالحسن علی بن حسین، از استوانه‌های بزرگ محدثین، دانشمند و فقیه بلندمرتبه که در روزگار خویش بزرگ قمی‌‌ها، فقیه دین شناس و مورد اعتمادشان بوده است. فضل و بزرگواری از او می‌‌درخشد و نامه شریف امام عسکری علیه‌السلام شاهد صادقی است بر قله‌های فرازمند کرامت و عظمت او که در نوشته‌اش خطاب کرده است: یا شیخی و معتمدی و فقیهی یا ابا الحسن![۹]

سید حسن صدر در شمار دانشمندان و مفسرانی که در تفسیر قرآن از آنان اثری به یادگار مانده است می‌‌نویسد: از زمره دانشورانی که در تفسیر قرآن از آنان اثری به یادگار مانده علی بن بابویه پدر شیخ صدوق است. وی بزرگ شیعیان در قم و از شخصیت هایی بود که مولای ما امام حسن عسکری علیه‌السلام با او مکاتبه داشت. زندگانی‌اش مشحون از کرامات و حکایات ارزنده و یکی از آثارش کتاب «التفسیر» است.[۱۰]

وثاقت ابن بابویه قمی ‌‌تا بدانجا رسید که مورد اطمینان تمامی ‌‌فقهای شیعه قرار گرفت که از یک سو برخی از فقهای شیعی با توجه به سخن معصوم در حق این شخصیت قلمشان توانای نوشتن نداشت و از سوی دیگر، دانشمندان اهل سنت چون ابن ندیم را واداشت که قلم به ستایش از او بردارد و بنویسد: علی، ابن بابویه قمی، از فقهای شیعه و شخصیت مورد اطمینان است.[۱۱]

منزلت دینی و اجتماعی

ابن بابویه قمی، در بین مردم قم از موقعیت خاصی برخوردار بود و تعبیر دو رجالی معروف شیعی نجاشی و علامه حلی از او به «شیخ القمیین فی عصره»، «متقدمهم» و «فقیههم»[۱۲] آشکار می‌‌سازد که او منصب مرجعیت و پیشوایی شیعیان قم و اطراف آن را در روزگار خویش داشته است. به سبب همین مقام و منزلت دین و اجتماعی ارزشمند و بس خطیر این فقیه است که امام عسکری علیه‌السلام از سامرا برای شخص ایشان پیام می‌‌فرستد و به او وصایایی دارد که در ابتدا خود عمل کند و آنگاه شیعیان و پیروان راستین‌اش را بر انجام آن‌ها فرمان دهد.

او علاوه بر این مسئولیت بزرگ دینی که پاسخگوی مسائل شرعی مؤمنان بود و پرچم هدایت و ارشاد شیعیان را بر دوش داشت؛ به کار تجارت نیز مشغول بود. از آغاز تحصیل که در شهر قم فقه می‌‌آموخت دارای مغازه‌ای بود و در آنجا به تجارت اشتغال داشت. صاحب ثروت و مال بود و از این راه زندگی روزمره‌اش را می‌‌گذراند. آن طور که فرزندش ابوعبدالله حسین نقل کرده است، این شغل را تا اواخر عمر پربارش و نیز در زمان تصدی مرجعیت داشته است.[۱۳]

گرچه از چگونگی شغل شریف‌اش اطلاعی در دست نیست ولی این کار را برای این که در بیت المال تصرف نکند انتخاب کرد تا با امکانات بیشتر و دست بازتری به نیازمندی‌های شیعیان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام اهتمام ورزد.

منزلت علمی

ابن بابویه قمی ‌‌را در زمره پرکارترین محدثان در فرهنگ تشیع شمرده‌اند و فقهای بزرگ برای نظریات اجتهادی و فقهی او ارزش زیادی قائلند. او در فقه، حدیث و دیگر علوم اسلامی ‌‌آثار بسیاری از خویش به یادگار گذارد که ابن ندیم چنین اعتراف می‌‌کند: من به خط ابوجعفر محمد بن علی (شیخ صدوق) پسر ابن بابویه قمی، بر پشت کتابی خواندم که نوشته بود: به فلانی اجازه کتاب‌های پدرم علی بن حسین را که دویست کتاب و نیز کتاب‌های خود را که هیجده اثر است، دادم.[۱۴]

گرچه در نقل این سخن ممکن است اشتباهی رخ داده و جابجا شده است، زیرا نجاشی وقتی آثار علمی ‌‌ابن بابویه قمی ‌‌را یادآور می‌‌شود تنها هیجده اثر از آثار او را نام می‌‌برد، ولی جایگاه رفیع و دست به قلم بودن این دانشور را آشکار می‌‌سازد.

یکی از آثار ارزشمندش «الشرائع» همان رساله معروفی است که برای فرزندش نوشته و شیخ صدوق در کتاب‌هایش از آن بهره زیادی برده است. دانشمندان و فقهای بزرگ هر وقت به حدیث و روایتی از امامان معصوم علیهم‌السلام دسترسی پیدا نمی‌‌کردند به فتاوی و نظریاتی که در این رساله ارائه شده مراجعه می‌‌کردند و آراء مطرح شده در آن را به مثابه متن حدیث می‌‌دانستند و این به سبب سخن نویسنده در آغاز کتاب است که فرموده: آنچه در این کتاب موجود است از ائمه طاهرین علیهم‌السلام گرفته شده است.[۱۵]

دانشمندان و فرهیختگان حوزه علوم اسلامی، شیوه ابن بابویه قمی ‌‌را در رساله الشرائع ستوده‌اند چرا که وی اولین شخصیتی است که در این رساله مبتکر جمع روایات شبیه به هم بود و اصل حدیث را با قرائن آن یادآور گردید.[۱۶]

از آثار او می‌‌توان از الامامة من الحیره، الاملاء والنطق، الأخوان، التسلیم، التوحید، التفسیر، الجنائز، الصلاة، الطب، قرب الاسناد، المعراج، مناسک الحج، المنطق، المواریث، النکاح، النساء والولدان، الوضوء، الحج که کامل نیست والنوادر نام برد.[۱۷]

شاگردان و راویان

جمعی از محدثان و استادان اندیشمند از ابن بابویه قمی ‌‌حدیث نقل کرده‌اند که از جمله آن‌ها عبارتند از:

  • 1- قرزندش ابوجعفر محمد (شیخ صدوق، متوفی 381 ق) که بیشترین روایت را در کتاب‌هایش از پدرش دارد.
  • 2- فرزند دیگرش ابوعبدالله حسین (متوفی 381 به بعد).
  • 3- ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی‌‌ (متوفی 368 ق) که در کامل الزیارات این محدث بزرگوار احادیث زیادی را از این استادش نقل کرده است.[۱۸]
  • 4- احمد بن داوود بن علی قمی.
  • 5- فرزند خواهرش ابوعبدالله حسین بن حسن بن محمد.
  • 6- هارون بن موسی تلعکبری.[۱۹]
  • 7- محمد بن حسن بن بندار قمی.[۲۰]
  • 8- ابوالحسن عباس بن عمر بن عباس کلوذاتی که خود می‌‌گوید: زمانی که علی بن حسین (ابن بابویه قمی) وارد بعداد شد به من اجازه تمام کتاب‌هایش را داد.[۲۱]

استادان حدیث

ابن بابویه قمی، در محضر بسیاری از بزرگان و استادان فقه و حدیث شاگردی نمود و از دریای دانش و تقوای آن‌ها عطش درونی‌اش را سیراب کرد و به مقام نقل حدیث از آنان نایل گشت. وی بیشترین حدیث را از این محدثان و راویان شیعی نقل کرده که عبارتند از:

ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری قمی (متوفی 301 ق)؛ ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری؛ علی بن ابراهیم بن هاشم قمی‌‌(307) احمد بن ادریس قمی؛ محمد بن یحیی العطار؛ محمد بن حسن صفار قمی (متوفی 290 ق) محمد بن ابی‌القاسم ماجیلویه؛ علی بن موسی بن جعفر کمندانی؛ حسین بن احمد مالکی؛ عبدالله بن حسن مؤدب؛ حسین بن محمد بن عامر؛ علی بن محمد بن قتیبه؛ علی بن حسن بن علی کوفی؛ علی بن حسین سعدآبادی.[۲۲]

در برابر اندیشه باطل

محدثان فقیه و آگاهان به احکام شرع و حلال و حرام، مرزبانی از مرزهای اعتقادی شیعی و اسلام ناب را بر عهده دارند. سلامت دین و باورهای اعتقادی راستین از تهاجمات نااهلان و عنادورزان مغرض در سایه تلاش و زحمت‌های طاقت‌فرسای شخصیت‌ها و فقهای تیزبین و آگاه همچون ابن بابویه قمی‌‌ پدر شیخ صدوق، ماندگار مانده است. او با تدبیر، بصیرت و موقعیت شناسی تحسین برانگیزی که داشت در هنگامه خطر با قاطعیت و صلابت در برابر اندیشه‌های باطل می‌‌ایستاد و مدعیان دروغین را طرد می‌‌کرد.

حسین بن منصور حلاج، ادعای وکالت از جانب صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف را داشت؛ از یک سو به سراغ افراد ضعیف الایمان می‌‌رفت و با نیرنگ‌ها و معرکه‌گیری‌های خود آنان را می‌‌فریفت و به پیروی از خویش دعوت می‌‌کرد و گاهی نیز به سراغ شخصیت‌های علمی‌‌ که در میان مردم مشهور بودند و موقعیت خاصی داشتند می‌‌رفت! از این روی در بغداد نزد ابوسهل بن اسماعیل نوبختی که از متکلمان بزرگ شیعی بود و در دانش و ادب شهرت فراوان داشت رفت به تصور این که شاید نیرنگ‌های شیطانی‌اش در او مؤثر واقع شود ولی سرش به سنگ خورد و با رسوایی بغداد را به قصد قم ترک کرد.

در قم اطلاع پیدا کرد که خاندان ابن بابویه قمی‌‌ و به ویژه ابوالحسن علی بن حسین، بنیانگذار و شخصیت بزرگ علمی‌‌ این خاندان، بیشترین موقعیت را در میان فقها و شیعیان قم دارند، لذا دام شیطانی‌اش را به سمت ابن بابویه قمی ‌‌گستراند! جریان را از زبان ابوعبدالله حسین، فرزند ابن بابویه قمی، پی می‌‌گیریم او می‌‌گوید: حسین بن منصور حلاج به قم آمد و نامه‌ای به پدرم نوشت و در آن ادعا کرد: من فرستاده امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف و وکیل او هستم از من پیروی کنید! نامه‌رسان نوشته او را به دست پدرم داد و به محض این که از مضمون نامه آگاه شد آن را پاره کرد و به نامه رسان گفت: چه می‌‌پنداری درباره انسان‌های نادان؟ قاصد مطالبی بر زبان جاری کرد و به پاره کردن نامه اعتراض کرد که حاضران بر سخنان او خندیدند و به مسخره گرفتند. سپس پدرم برخاست و با جمعی از یاران و دست اندرکارانش به مکان تجارت خود رفت؛ وقتی از در وارد شد کسانی که در آنجا نشسته بودند به احترام پدرم برخاستند، جز مرد ناشناسی که از جای خود بلند نشد و شیوه ادب را رعایت نکرد، البته پدرم نیز او را نمی‌‌شناخت. پدرم نشست و دفتر حساب و قلم و دواتش را چنان که معمول بازرگانان است درآورد و از یکی از افراد پرسید این مرد ناشناس کیست؟ آن شخص پاسخ پدرم را داد ولی آن مرد ناشناس وقتی متوجه شد درباره او جستجو می‌‌شود برخاست و نزدیک آمد و به حالت اعتراض گفت: با این که حاضرم چرا از دیگری درباره من می‌‌پرسی؟! پدرم گفت: ای مرد! احترام تو را نگه داشتم و تو را بزرگ شمردم که از خودت نپرسیدم. آن مرد گفت: نامه مرا پاره می‌‌کنی! من خودم دیدم که شما نامه مرا پاره کردی! پدرم گفت: تو همان شخص یعنی حسین بن منصور حلاج هستی! پدرم ناراحت شد و بلافاصله به شاگردش دستور داد: دشمن خدا و رسولش را ازاینجا بیرون کن! و خطاب به حسین بن منصور حلاج گفت: اتّدعی المعجزات؟ علیک لعنة الله! ادعای معجزه‌ای داری؟ لعنت خدا بر تو باد! همان طور که فرمان داده بود از پشت گردن حسین بن منصور حلاج گرفتند و او را از آنجا بیرون انداختند که پس از این جریان دیگر ما او را در قم ندیدیم.[۲۳]

مقام زیارت و دیدار یار

ابن بابویه قمی، از زمان ولادتش تا پایان دوره نیابت ابوجعفر محمد بن عثمان عمری، دومین سفیر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف، در شهر قم ماند و به جایی مسافرت نکرد. در آغاز عصر نیابت ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی یعنی سال 304 یا 305 ق، به منظور زیارت امامان معصوم علیهم‌السلام و دیدار سومین نایب خاص صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف وارد عراق شد.

او پس از زیارت چهار امام معصوم علیهم‌السلام و بهره روحی و معنوی از آستان مقدس آنان به بغداد رفت و به دیدار ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (سومین نایب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف) شتافت. احترام کرد و بین دو چشمانش را بوسید و در محضرش نشست و با مطرح کردن چندین سؤال، از مقام دانش و تقوا و انفاس قدسیه‌اش بهره‌ها برد.

نجاشی می‌‌نویسد: (علی بن حسین) به عراق مسافرت کرد و به محضر ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (رضوان خدا بر او باد) رسید. از مسائلی پرسید و پس از این دیدار به وسیله نامه با او در ارتباط بود.[۲۴]

علامه حلی نیز نظیر گفته نجاشی را نقل می‌‌کند.[۲۵]

از سخنان این دو رجالی سرشناس شیعی استفاده می‌‌شود که این سفر اولین مسافرت این محدث به عراق و بغداد بوده است زیرا اگر در عصر نیابت دومین نایب امام علیه‌السلام مسافرت داشت قطعا چنین دیداری را با او انجام می‌‌داد و چنین چیزی نقل نشده است و نیز نامه‌هایی که ابن بابویه قمی ‌‌از قم به جناب حسین بن روح نوشت پس از این ملاقات حضوری بوده است.[۲۶]

مقام توسل

بیش از 60 بهار از عمر پربار ابن بابویه قمی ‌‌گذشت ولی هنوز از همسرش که دخترعمویش بود دارای فرزند نشد. گرچه به واسطه بشارتی که امام یازدهم علیه‌السلام در حدود پنجاه سال پیش به او داد و در حقش چنین دعایی داشت که: خداوند به لطف و کرمش از نسلت فرزندان شایسته‌ای بوجود آورد! آرامشی داشت و در انتظار تحقق این بشارت بود ولی آن ارتباط ویژه با اولیاء خدا را قطع نکرد و اندیشه این که تنها امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف وسیله فیض است و این خواسته به توسط اوست که به اجابت خواهد رسید. لذا نامه‌ای به جناب حسین بن روح نوبختی نوشت و از نایب خاص امام علیه‌السلام استدعا کرد که از صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف تقاضا نماید دعا بفرماید خداوند فرزندانی فقیه و آگاه به احکام شرع به او عنایت کند.

پس از مدتی در جواب نامه او چنین آمد: «انّک لاترزق من هذه و ستملک جاریة دیلمیّة و ترزق منها ولدین فقیهین؛[۲۷] از همسر فعلی خود فرزندی نخواهی داشت ولی بزودی کنیزی دیلمی‌‌ را مالک می‌‌شوی و دو پسر فقیه و دین‌شناس او نصیب تو خواهد شد».

فرزندان

دعای حجت خدا در روی زمین در حق ابن بابویه قمی ‌‌به اجابت رسید و خداوند متعال به او از کنیز دیلمی‌‌ که به همسری برگزید سه پسر عنایت کرد.

  • 1- ابوجعفر محمد معروف به شیخ صدوق (متوفی 381 ق)؛ از اندیشمندان و فقهای بزرگ شیعی و دارای تألیفات و آثار بسیار ارزشمند که از گنجینه‌های غنی فرهنگ تشیع و اسلام است.
  • 2- حسین بن علی؛ فرزند دوم ابن بابویه قمی‌ ‌که شیوه پارسایی و عبادت را گرفت و با مردم کم ارتباط داشت و از فقه بهره‌ای نداشت.[۲۸]
  • 3- ابوعبدالله حسین بن علی؛ فرزند سوم او که از فقهای بزرگ امامیه و از محدثان مورد اعتمادی که روایت بسیاری از راویان شیعی و نیز از پدر و برادرش شیخ صدوق نقل کرده است.

شیخ طوسی، سید مرتضی علم‌الهدی، ابوجعفر محمد بن علی اسود، ابوهاشم محمد بن حمزه که با شش واسطه به امام موسی کاظم علیه‌السلام نسب می‌‌رسانند از زمره شاگردان او هستند و دو کتاب «التوحید و نفی التّشبیه» و «الّرد علی الواقفة» به خامه قلم او نگاشته شده است.[۲۹]

شیخ صدوق و ابوعبدالله حسین، همان دو فقیهی اند که به دعای صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف نصیب ابن بابویه قمی ‌‌شدند. دو فقیه ماهر و خوش حافظه و مطالبی را در ذهن با استعداد خود داشتند که هیچ کس از اهل قم آن را حفظ نبود تا جایی که دانشمندان از حافظه قوی این دو فرزند در نقل روایات و احادیث تعجب می‌‌کردند و می‌‌گفتند: این مقام و جایگاه رفیع به دعای امام زمان علیه‌السلام نصیب شما شده است و این کرامت و سرچشمه جوشان معنوی بر اهل قم پیوسته سرازیر است.

علی بن حسین، پدر شیخ صدوق، مؤسس و سلسله جنبان خاندان ابن بابویه قمی ‌‌است که از نسل پاک او مردان دانشور و پارسایی تا اواخر قرن ششم هجری قمری، یکی پس از دیگری قامت برافراشتند. البته معرفی چهره‌های علمی‌‌ و عملی این خاندان بزرگ مقاله مستقلی را می‌‌طلبد که در جای خود ضروری است.[۳۰]

وفای به نذر زیارت خانه خدا

چشم ابن بابویه قمی ‌‌در سنین حدود هفتاد سالگی به ولادت فرزندانش روشن گردید و دعای دو امام معصوم امام حسن عسکری و امام زمان علیهم‌السلام در حقش و نیز نذری که در پیشگاه خداوند متعال کرده بود به اجابت رسید. او منتظر زمان مناسبی بود که شکر این همه لطف و خیر کثیر از جانب پروردگار را انجام دهد و در آستان ربوبی بر خود عهد بسته بود که حق سپاس و شکر در خانه خدا انجام پذیرد. از این رو مقدسات سفر معنوی و روحانی بیت الله الحرام را فراهم کرد.

علی بن حسین، گرچه مقام بزرگ مرجعیت شیعیان را در قم داشت و در فقه، حدیث، تفسیر و دیگر معارف و تهذیب نفس و اخلاق سرآمد بود ولی با تیزبینی و بصیرت به خوبی واقف بود که در روزگاری دارد نفس می‌‌کشد که عصر عیبت صغری امام زمان علیه‌السلام است و نایبان خاص آن حضرت در اوج دانش‌ها و فضیلت‌های اخلاقی و انسانی حضور دارند و احدی با مقام بلند آنان قابل قیاس نیست چرا که این چهار ستاره واسطه فیض و سرچشمه سرچشمه آب حیات از ناحیه صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف به جهان آفرینش‌اند و اعمال و رفتار دیگران با اجازه و رضایت آن‌ها که خشنودی و اذن مقام ولایت است مشروعیت دارد. لذا پیش از آهنگ زیارت خانه خدا از حرم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام از صاحبان حرم، اذن دخول به حرم امن الهی را تقاضامند است.

فرزندش ابوعبدالله حسین می‌‌فرماید: جمعی از محدثان شیعی قم که در بغداد ساکن بودند برایم نقل کردند در سالی که فرقه قرامطه به زائران خانه خدا حمله کردند، یعنی همان سالی که شهاب‌های آسمانی فرو ریختند، پدرم رضوان خدا بر او باد به محضر ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی قدس سره نامه نوشت و از او اجازه خواست که به مکه مکرمه مشرف شود. در پاسخ آمد: امسال به زیارت خانه خدا حرکت نکن!

نامه دیگری نوشت و عرض کرد: نذر واجبی داشتم که همین امسال به مکه روم آیا چنین اجازه می‌‌دهید از زیارت صرف‌نظر کنم و تشریف نبرم؟ در پاسخ آمد: چنانچه از رفتن به زیارت خانه خدا ناگزیر هستی، پس لازم است هنگام حرکت همراه آخرین کاروان باشی! همان طور که آن حضرت دستور داده بود پدرم در آن سال با آخرین کاروان حرکت کرد و به سلامتی برگشت ولی زائرانی که با کاروان‌های پیش از آن حرکت کرده بودند جانشان را در حمله قرامطه از دست دادند.[۳۱]

دو حادثه کشتار زائران خانه خدا توسط قرامطه و سقوط شهاب‌های آسمانی که به «تناثرنجوم» معروف است سرآغاز واقع شد و ابن اثیر، مسعودی و مذهبی سه مورخ شهیر وقوع این دو حادثه را در سال 323 ق، می‌‌دانند.[۳۲]

بنابراین مسافرت ابن بابویه قمی‌‌ به زیارت خانه خدا در سال 323 ق بود که در همین سال برای بار دوم به بغداد وارد شد و مطابق نقل شیخ طوسی، هارون بن موسی تلعبکری از او حدیث نقل کرد و فرمود: در سالی که ستارگان فرو ریخت از وی (ابن بابویه قمی) احادیثی را شنیدم که در همان سال وارد بغداد شد و تمام کتاب‌ها و احادیثی را که روایت می‌‌کرد به من اجازه داد.

آرامگاه ابدی

صدوق اول، ابن بابویه قمی در دانش و کرامت‌ها و صداقت و راستی‌ها مورد احترام و اطمینان نایبان خاص صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف بود. ابوالحسن علی بن محمد سمری - چهارمین نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف - پیوسته از فقها و راویانی که به دیدارش می‌‌رفتند از سلامتی او می‌‌پرسید و آن‌ها از تندرستی و زندگی پربارش خبر می‌‌دادند و از این که می‌‌شنیدند صدوق اول مرد راستی‌ها حیات دارد و همچنان نورافشانی می‌‌کنند، خوشحالی در سیمای مبارکش آشکار می‌‌گشت.

در سال 329 ق، پیش از آن که علی بن محمد سمری از زندگانی دنیا رخت بربندد و عصر غیبت صغری به پایان رسد، جمعی از استادان بزرگ و ستارگان آسمان حدیث در محضرش بودند که ناگاه فرمود: رحم الله علی بن الحسین بن بابویه القمی! خدای تبارک و تعالی علی بن حسین بن بابویه قمی‌ ‌را بیامرزد! به نقلی چنین فرمود: آجرکم الله فی علی بن الحسین فقد قبض فی هذه الساعة. خداوند به شما مصیبت علی بن حسین (ابن بابویه قمی) اجر عنایت فرماید، او در این ساعت از دنیا رفت.

حاضران با شگفتی تاریخ آن روز را یادداشت کردند که پس از 17 یا 18 روز، از قم خبر آمد که علی بن حسین، صدوق اول در همان ساعت و روزی که علی بن محمد سمری آن جملات را فرمود چشم از این جهان فروبست.

فقها و شیعیان قم پیکر مطهرش را تشییع کردند و در جوار بارگاه ملکوتی فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپردند، هم اکنون آرامگاه این ستاره آسمان معرفت در مکانی که در ابتدای خیابان چهار مردان قم واقع است، زیارتگاهی است و دانشمندان و شیعیان به زیارتش می‌‌روند و از روح ملکوتی و فضای سرشار از معنویت گنبد و بارگاهش بهره می‌‌برند. رحمت خدا بر روانش باد!

پانویس

  1. اعیان الشیعه، سید محسن امین؛ دارالتعارف بیروت، ج 2، ص 261؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 3، ص 61؛ دائرةالمعارف تشیع بنیاد اسلامی‌‌ طاهر، ج 1،‌ ص 305.
  2. اعیان الشیعه، ج 2،‌ ص 261.
  3. سوره نساء، آیه 114.
  4. قاموس الرجال، ج 7، ص 439؛ مجالس المؤمنین، ج 1،‌ ص 435؛ روضات الجنات، ج 4، ص 274؛ لؤلؤةالبحرین، ص 384؛ زندگانی امام حسن عسکری علیه‌السلام؛ باقر شریف قرشی، جامعه مدرسین، ص 84، مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 425.
  5. رجال النجاشی، ج 2، ص 89.
  6. الفهرست، شیخ طوسی، ص 93؛ رجال طوسی، جامعه مدرسین، ص 432، رقم 6191.
  7. خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، علامه حلی، نشر فقاهت، ص 178؛ تنقیح المقال، علامه مامقانی، ج 2،‌ ص 283.
  8. روضات الجنات، محمدباقر موسوی خوانساری، ج 4، ص 273.
  9. الکنی والالقاب، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 222؛ فوائد الرضویة، ص 280.
  10. تأسیس الشیعه، سید حسن صدر، ص 331.
  11. الفهرست، محمد بن اسحاق ندیم، ترجمه رضا تجدد، ص 363.
  12. رجال النجاشی، ج 2، ص 89؛ خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص 178.
  13. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 403؛ نامه دانشوران، ج 1، ص 2.
  14. الفهرست، ص 363.
  15. الذریعه الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 13،‌ ص 46، رقم 57.
  16. روضات الجنات، ج 4، ص 274.
  17. رجال النجاشی، ج 2، ص 89 و 90؛ الفهرست، شیخ طوسی، ص 93؛ معالم العلماء، محمد بن علی بن شهر آشوب، چاپ نجف، ص 65.
  18. مقدمه کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه، نشر الفقاهه، ص 11 و اساتید آن در صفحات متعدد.
  19. رجال طوسی، ص 432؛ طبقات اعلام الشیعه، آقای بزرگ تهرانی، اسماعیلیان، ج 1،‌ ص 185؛ بحارالانوار، ج 5، ص 79.
  20. اختیار معرفة الرجال، ص 222، رقم 397.
  21. رجال نجاشی، ص 90.
  22. رک: اسانید کامل الزیارات در صفحات متعدد؛ اسانید کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق؛ صفحات متعدد؛ اسانید التوحید، معانی الاخبار، من لایحضره الفقیه در صفحات متعدد آنها؛ شرح مشیخیه من لایحضره الفقیه، ج 4،‌ صفحات 107 و 40 و 110 و 31 و 81 و 27 و 136 در بحار نام 32 نفر از استادان او ذکر شده است. ج 5، ص 76 به بعد.
  23. کتاب الغیبه، ص 403؛ نامه دانشوران، ج 1، ص 3.
  24. رجال النجاشی، ج 2، ص 89.
  25. ر.ک خلاصة الاقوال، ص 178.
  26. رابط میان ابن بابویه قمی‌‌ و حسین بن روح نوبختی که نامه‌ها را به دست سومین سفیر می‌‌رساند، محدث بزرگ شیعی ابوجعفر محمد بن علی اسود بوده است. (کمال الدین و تمام النعمه، ص 502؛ کتاب الغیبه، ص 320)
  27. کتاب الغیبه، ص 308،‌ ر.ک کمال الدین و تمام النعمه، ص 502؛ کتاب الغیبه، ص 320؛ رجال النجاشی، ج 2، ص 89.
  28. بحارالانوار، ج 5، ص 80؛ ریحانةالادب، ج 7، ص 400.
  29. همان؛ همان؛ اعیان الشیعه، ج 6، ص 116؛ خلاصةالاقوال، ص 115.
  30. علامه بحرانی رساله‌ای درباره این خاندان دارد که در دسترس نیست ولی جهت آگاهی مراجعه کنید به بحارالانوار، ج 5، ص 79 به بعد و مقدمه کتاب آیین دوستی و برادری در مکتب اسلام که ترجمه کتاب مصادقة الاخوان است البته در «مصادقةالاخوان» به اشتباه به شیخ صدوق نسبت داده شده و این همان کتاب «الاخوان» از ابن بابویه قمی ‌‌پدر شیخ صدوق است سند روایات در این کتاب ذکر نشده که این با شیوه‌ای که پدر شیخ صدوق در نقل احادیث داشته سازگاری دارند نه با شیوه شیخ صدوق و نیز در چند پدر شیخ صدوق است سند روایات در این کتاب ذکر نشده که این با شیوه‌ای که پدر شیخ صدوق در نقل احادیث داشته سازگاری دارد نه با شیوه شیخ صدوق و نیز در چند حدیث که راوی ذکر شده، محمد بن یحیی العطار، علی بن ابراهیم بن هاشم و سعد بن عبدالله اشعری قمی ‌‌است که این سه محدث بزرگوار از استادان حدیث ابوالحسن علی بن حسین‌اند نه شیخ صدوق و صدوق از اینان به واسطه پدرش حدیث نقل کرده و نه بدون واسطه. (ر.ک الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 1، ص 382، رقم 1979)
  31. کتاب الغیبه، ص 322.
  32. ر.ک الکامل فی التاریخ، ج 7،‌ ص 176 و 177؛ مروج الذهب، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی‌‌ و فرهنگی، ج 2، ص 512؛ تاریخ الاسلام، محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، ج 24، ص 33.