معجزات حضرت موسی(ع)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۴ توسط Movahedian (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

معجزه عبارت است از امر خارق‌العاده‌ای که با اراده‌ی خدای متعال بدست مدعی نبوت، انجام می گیرد و نشانه‌ی صدق ادعای نبوت وی می باشد. طبق آیات قرآن، حضرت موسی علیه السلام شش معجزه برای قوم خود آشکار کرد و نُه معجزه‌ نیز برای فرعون و قوم او نازل شد.


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


اعجاز از ماده "عجز" است که در لغت به معنای ضعف بوده؛[۱] و در اصطلاح قرآنی به این معناست که انسان کار فوق‌العاده‌ای انجام دهد و با آن کار، هم دشمن خویش را ناتوان کند و هم غیر او از انجام آن کار ناتوان باشد.[۲]

پس معجزه عبارت است از امر خارق‌العاده‌ای که با اراده‌ی خدای متعال از شخص مّدعی نبوت ظاهر شود و نشانه‌ی صدق نبوت وی باشد.[۳]

حضرت موسی علیه السلام در قرآن

"موسی" لفظ عبری است، به معنای از آب گرفته شده؛ نام مبارک "موسی" علیه‌ السلام 136 بار در قرآن بکار رفته است.[۴] نسب آن بزرگوار با چهار واسطه (وهیب، لاوی، یعقوب و اسحاق) به ابراهیم خلیل‌الله علیه السلام می‌رسد.[۵]

حالات حضرت موسی در قرآن مجید بیشتر از حالات دیگر پیغمبران ذکر شده است؛[۶] چون کشور مصر وسیع‌تر و مردم مصر دارای تمدن پیشرفته‌تری از قوم نوح، هود، شعیب و مانند آن‌ها بود، مقاومت دستگاه فراعنه به همین جهت بیشتر بود؛ لذا قیام حضرت موسی علیه السلام از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و نکات عبرت‌انگیز فراوانتری دربردارد؛ به همین دلیل در قرآن به مناسبت‌های مختلف، روی فرازهای گوناگون زندگی موسی و بنی‌اسرائیل تکیه شده است.[۷]

ایشان یکی از پیامبران اولوالعزم الهی است که دارای شریعت و کتاب (تورات) بوده[۸] و جهت هدایت بنی‌اسرائیل و نجات آن‌ها از دست فرعون مبعوث شد که ماجرای ولادت آن حضرت، پرورش یافتن او در خانه‌ی فرعون، خروج از مصر، استقرار وی در مدین، داستان وادی طور، بازگشت به مصر، درگیری با فرعون، نجات بنی‌اسرائیل و نابودی فرعون و فرعونیان، معجزات حضرت بر فرعونیان و قوم خویش و... از جمله مباحثی است که در برخی سوره‌های قرآن[۹] بیان شده است.[۱۰]

قبل از بیان هر چیز بیان این نکته لازم است که در مقاله‌ی "معجزات حضرت موسی علیه السلام بر فرعون و قبطیان"، مباحثی پیرامون "نیاز پیامبران به معجزه و شرایط زمانی آن"، به عنوان مقدمه‌ی بحث اعجاز نقل شده که برای اطلاع بیشتر می‌توانید به آن مقاله مراجعه فرمایید.

معجزات حضرت موسی علیه السلام بر بنی‌اسرائیل در قرآن

طبق آیات قرآن، حضرت موسی علیه السلام شش معجزه برای قوم خود آشکار کرد و این معجزات، غیر از آن نُه معجزه‌ای است که بر فرعون و قوم او نازل شد (معجزه‌ی عصا، یدبیضاء، نزول طوفان، قمّل، جَراد، ضفادع، خون، قحطی و کمبود میوه‌ها)؛ یعنی از مجموع پانزده معجزه‌ای که قرآن برای حضرت موسی علیه السلام ذکر کرده، شش معجزه برای قوم موسی (بنی‌اسرائیل) نازل شده.[۱۱] که عبارتند از:

شکافته شدن دریا و عبور بنی‌اسرائیل

حضرت موسی علیه السلام پس از تبلیغ فراوان و دعوت فرعون و آل فرعون با ارائه‌ی معجزات گوناگون و عدم پذیرش آن‌ها، مأمور می‌شود که نیمه‌شب با بنی‌اسرائیل از مصر کوچ کند.[۱۲]

فرعون فردی طغیان‌گر و سرکشی بود که در رأس گروهی به نام قبطیان که فامیل‌ها و اطرافیان او بودند، صاحب قدرت و شوکت بود.[۱۳]

موسای نبی، بنی‌اسرائیل را شبانه حرکت داد و فرعون نیز به دنبال آنان با هزاران اسب سوار حرکت کرد؛ همراهان موسی که 620 هزار نفر بودند، فرعون با دیدن آنان به همراهان خود گفت: این‌ها گروه کمی هستند که موجب خشم و ناراحتی ما شده‌اند، ولی همه‌ی ما آماده‌ی مبارزه با آن‌ها هستیم؛[۱۴] حضرت موسی علیه السلام، بنی‌اسرائیل را حرکت داد تا به دریا رسیدند و آل فرعون نیز به دستور فرعون به دنبال آنان به راه خود ادامه دادند؛ در همان حال قوم حضرت موسی ابراز ناراحتی کردند از این که همراه موسی بوده و هستند و هر روز مورد آزار فرعونیان قرار می‌گیرند؛ چون در وضعیتی بودند که از پیش‌رو دریا و از پشت‌سر، لشگر نیرومند فرعون قرار گرفته بود؛ اما بعد از این که حضرت موسی وعده‌ی هلاکت آنها را بر قوم خود داد، فرمان الهی نازل شد:[۱۵]

«فَأَوْحَینا إِلی‌ مُوسی‌ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ»؛[۱۶] و به دنبال آن به موسی وحی کردیم، عصایت را به دریا زن، دریا از هم شکافته شد و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود.

دریا از هم شکافته شد و دو راه پدید آمد و برای هر سبطی یک راه نمایان شد. بنی‌اسرائیل گفتند: این راه مرطوب است و ما می‌ترسیم غرق شویم. خدا باد صبا را فرستاد تا آن راه‌ها خشک شد؛ البته در حال عبور از بین آب، ایراداتی دیگر به موسی می‌گرفتند که موسی با اعجاز از ناحیه خدا، بهانه‌ی آن‌ها را برطرف می‌ساخت.[۱۷] اما وقتی که فرعون با یارانش وارد دریا شدند، دریا متلاطم شد:

«وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیناکُمْ وَأَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»؛[۱۸] به خاطر بیاورید هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق کردیم در حالی که تماشا می‌کردید.

جسدهای هلاک شده‌ی لشکر فرعون روی آب‌ها قرار گرفت و بنی‌اسرائیل با چشم خود دیدند که دشمن به چه روزی افتاده است.[۱۹] در قرآن کریم در چند سوره‌ به این ماجرای عظیم اشاره شده است.[۲۰]

جوشیدن دوازده چشمه

این معجزه در وادی "تیه" اتفاق افتاد (سرزمین سینا که یک سرزمین بیابانی بوده و حضرت موسی و بنی‌اسرائیل، بعد از گذشتن از رود نیل، وارد آن سرزمین شدند). وقتی بنی‌اسرائیل از شدت تشنگی به حضرت موسی، شکایت نمودند و از حضرت طلب آب کردند، حضرت موسی این معجزه را نمایان کرد:[۲۱]

«وَ إِذِ اسْتَسْقی‌ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ...»؛[۲۲] و (بخاطر بیاور) زمانی را که موسی برای قوم خویش طلب آب کرد به او دستور دادیم عصای خود را بر سنگ مخصوص بزن، ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید، به طوری که هر یک (از طوائف دوازده‌گانه‌ی بنی‌اسرائیل) چشمه‌ی مخصوص خود را می‌شناخت...

"حَجَر" آن سنگ مخصوصی بود که موسی علیه السلام از کوه طور برداشته بود و همیشه آن را با خود داشت.[۲۳] وقتی به موسی وحی شد که عصایت را به‌ سنگ بزن، موسی این فرمان الهی را انجام داد؛ در نتیجه‌ دوازده چشمه به عدد دوازده سبط بنی‌اسرائیل بیرون آمد که برابر هر سبطی، یک چشمه از آن سنگ جاری شد.[۲۴]

لقب حضرت یعقوب اسرائیل است و فرزندان او را بنی اسرائیل می گویند، بنی‌اسرائیل به صورت دوازده گروه و امت بودند که بازگشت این دوازده گروه به دوازده پسر حضرت یعقوب بود و این دوازده نفر، رؤسای قبایل اسرائیلی بودند.[۲۵]

گرچه در این آیه تعبیر به "إنْفَجَرَتْ" شده ولی در آیه 160 سوره اعراف که همین معجزه را مطرح می‌کند، تعبیر به "إنْبَجَسَتْ" می‌کند؛ دلیلش این است که ابتدا حضرت موسی علیه السلام عصا را به سنگ زد، مقدار کمی آب جاری شد که تعبیر "انبجاس" مناسب آن است و بعد از آن، آب به صورت دوازده چشمه به سوی دوازده گروه مانند جوی به مقدار زیاد، جاری شد که تعبیر "انفجار" با آن تناسب دارد.[۲۶]

زنده شدن مقتول بنی‌اسرائیل

در میان بنی‌اسرائیل پیرمرد ثروتمندی بود که برادرزادگانش او را به قتل رساندند تا از او ارث ببرند؛ جسد وی را بر سر راه یکی از قبایل بنی‌اسرائیل انداختند، سپس در مقام خون‌خواهی برآمده و برای اقامه‌ی دعوی نزد موسی رفتند، موسی پرسید: چه کسی از این جریان آگاه است؟ گفتند: تو پیامبر خدا هستی و داناتری‌. در این هنگام خداوند وحی فرستاد و امر کرد که آنان گاوی را کشته و عضوی از آن را به مقتول بزنند تا مقتول زنده شود و واقعه را شرح دهد.[۲۷]

«وَ إِذْ قالَ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً...»؛[۲۸] (و بخاطر بیاورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور می‌دهد ماده گاوی را ذبح کنید (و قطعه‌ای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد).

لازم به ذکر است که بنی‌اسرائیل بعد از این دستورِ خداوند، بهانه‌های زیادی مبنی بر مقدار سن گاو، چگونگی شکل، رنگ و نحوه‌ی کار آن گاو گرفتند؛ حتی در ابتدای کار که موسی علیه السلام به آن‌ها دستور ذبح گاو را داد، تصور کردند که موسی آن‌ها را مسخره می‌کند؛ اما حضرت بعد از هر بهانه، طبق امر خداوند که در قرآن بیان شده، صفات و ویژگی گاو را به آنها بیان ‌نمود تا این که گاو مورد نظر را یافتند و ذبح کردند.[۲۹]

در ادامه‌ی همین آیات کریمه می‌فرماید: «خداوند این‌گونه مردگان را زنده می‌کند و آیات خود را به شما نشان می‌دهد، شاید درک کنید».[۳۰] چون پس از آن که پاره‌ای از اعضای گاو را به مقتول زدند، به اراده خداوند زنده شد و در حالی‌ که خون از رگ‌های گردنش می‌جوشید، قاتل خود را معرفی کرد تا این که قاتل نیز کشته شده و مورد قصاص گرفت و پس از این ماجرا، هیچ قاتلی از مقتول ارث نبرد.[۳۱]

ابر‌های سایبان

وقتی حضرت موسی علیه السلام بنی‌اسرائیل را از دریا عبور داد، وارد بیابانی شدند. در آن بیابان بنی‌اسرائیل به موسی گفتند: ای موسی تو ما را در این بیابان خواهی کشت، برای این‌که ما را از آبادی به بیابانی آورده‌ای که نه سایه‌ای است، نه درختی و نه آبی. پس از آن به اعجاز حضرت موسی علیه السلام، روزهای آفتابی ابری از کرانه‌ی افق برمی‌خاست و بر بالای سر آنان می‌ایستاد و سایه می‌انداخت تا گرمای آفتاب آن‌ها را آزار ندهد؛ خدای تبارک در قرآن می‌فرماید:[۳۲]

«وَظَلَّلْنا عَلَیکُمُ الْغَمام...»‌؛[۳۳] و ابر را بر شما سایبان ساختیم...‌

نزول "منّ" و "سلوی"

"مَنّ" غذای لذیذی است که پروردگار متعال بر بنی‌اسرائیل منّت نهاد و بر آنان نازل فرمود و "سَلوی‌" به معنی گواراست و مراد از آن، پرنده‌ای شبیه به کبوتر است که گوشت آن از گواراترین گوشت‌های پرندگان ‌است.[۳۴]

«...وَأَنْزَلْنا عَلَیکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوی‌ کُلُوا مِنْ طَیباتِ ما رَزَقْناکُم...»؛[۳۵] ‌...و با "منّ" (شیره‌ی مخصوص و لذیذ درختان) و "سلوی" (مرغان مخصوص شبیه کبوتر) از شما پذیرایی به عمل آوردیم (و گفتیم) از نعمت‌های پاکیزه‌ای که به شما روزی دادیم بخورید...

در همان بیابان گرم که آب و غذایی نبود و بنی‌اسرائیل مدت چهل سال در آن بیابان سرگردان بودند، در شب هنگام به اعجاز حضرت موسی علیه السلام از ناحیه‌ی خدا برای بنی‌اسرائیل "منّ" نازل ‌می‌شد و روی گیاهان، بوته‌ها و سنگ‌ها می‌نشست و بنی‌اسرائیل آن‌ها را می‌گرفتند و می‌خوردند و در آخر شب، "سلوی" (مرغ بریان) بر آن‌ها نازل می‌شد و داخل سفره‌هایشان می‌افتاد. وقتی می‌خوردند و سیر می‌شدند، آن مرغ‌ها دوباره پرواز ‌کرده و می‌رفتند.[۳۶]

قرار گرفتن کوه طور بالای سر بنی‌اسرائیل

هنگامی که موسی علیه السلام از کوه طور بازگشت و تورات را با خود آورد، به قوم خویش اعلام کرد، کتاب آسمانی آورده‌ام که حاوی دستورات دینی و حلال و حرام است؛ دستوراتی که خداوند برنامه‌ی کار شما قرار داده، آن را بگیرید و به احکام آن عمل کنید. یهود به بهانه‌ی این که موسی تکالیف مشکلی برای آنان آورده، بنای نافرمانی و سرکشی گذاشتند؛ لذا خدای متعال نیز فرشتگان را مأمور کرد تا قطعه‌ی عظیمی از کوه طور را بالای سر آن‌ها قرار دهند:[۳۷]

«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ...»؛[۳۸] و به خاطر بیاورید زمانی را که از شما پیمان گرفتیم و طور را بالای سر شما قرار دادیم...

در این هنگام حضرت موسی علیه السلام اعلام کرد که چنان‌چه پیمان ببندید و به دستورات خدا عمل کنید و از سرکشی و تمرّد توبه نمائید، این عذاب و کیفر از شما برطرف می‌شود وگرنه همه هلاک خواهید شد:

«وَظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَیناکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا ما فیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون‌»؛[۳۹] گمان کردند که آن کوه بر سر آن‌ها فرود خواهد آمد (و در این حال از آن‌ها پیمان گرفتیم و گفتیم) آنچه را به شما (از احکام و دستورات) داده‌ایم با قدرت (و جدّیت) بگیرید و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید (و عمل کنید) تا پرهیزگار شوید.

پس آن‌ها تسلیم شدند و تورات را پذیرفتند و برای خدا سجده نمودند، در حالی‌ که هر لحظه انتظار سقوط کوه را بر سر خود می‌کشیدند؛ ولی سرانجام به برکت توبه، این عذاب الهی از آن‌ها دفع شد.[۴۰]

در چگونگی قرار گرفتن کوه بالای سر بنی‌اسرائیل، مطالبی ذکر شده که به برخی اشاره می‌کنیم.

  • الف. به فرمان خداوند، کوه طور از جا کنده شد و همچون سایبانی بر سر آن‌ها قرار گرفت‌.[۴۱]
  • ب. بر اثر یک زلزله‌ی شدید، کوه چنان تکان خورد که افرادی که پای کوه بودند، سایه‌ی قسمت بالای آن را بر سر خود مشاهده کردند.
  • ج. قطعه‌ی عظیمی از کوه کنده شد و در یک لحظه‌ی زودگذر بر فراز سر آن‌ها قرار گرفت، سپس از آن‌جا گذشت و کنار افتاد.

در هر حال شکی نیست که این یک موضوع خارق‌العاده بوده، نه یک جریان طبیعی.[۴۲]

علل تعدد معجزات موسی بر قوم خویش

  1. بنی‌اسرائیل که قومی لجوج و اهل بهانه بودند، هدایت یافته و عموم مردم به سوی توحید فراخوانده شود.[۴۳]
  2. تا مردم با مشاهده‌ی این معجزات الهی پند گرفته و رقّت قلب یابند؛ در نتیجه به سوی خدای یگانه گرویده و رضای الهی را در نظر بگیرند.[۴۴]
  3. برطرف شدن نیازهای مردم و توجه مردم به لطف و رحمت پروردگار نسبت به بندگانش، به این که جز خدا کسی قادر به رفع مشکلات عظیم آنها نیست و همیشه خدا به یاد آنها و شاهد اعمال آنهاست.[۴۵]
  4. اطمینان کامل به نبوت موسی و عظمت و حقانیت خدای موسی و همچنین رفع بهانه‌های مکرر قوم موسی.[۴۶]

پانویس

  1. ابن منظور، محمد بن مکرم‌؛ لسان العرب‌، بیروت، دار صادر، 1414ق،‌ چاپ سوم‌، ج5، ص369.
  2. طریحی، فخرالدین؛‌ مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی،‌ تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1375ش،‌ چاپ سوم‌، ج4، ص24.
  3. مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1377ش، چاپ دوم، ص220.
  4. قرشی، سید علی‌اکبر؛ قاموس قرآن‌، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1371ش،‌ چاپ ششم‌، ج6، ص304.
  5. نجفی خمینی، محمدجواد؛ تفسیر آسان‌، تهران، اسلامیه، ‌1398ق‌، چاپ اول‌، ج18، ص88.
  6. قاموس قرآن، ج6، ص304.
  7. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه‌، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374ش،‌ چاپ اول، ج6، ص279.
  8. طباطبایی(علامه)، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم، ‌1417ق‌، چاپ پنجم‌، ج18، ص218.
  9. سوره بقره، سوره اعراف، سوره طه، سوره قصص، سوره شعراء و سوره نمل.
  10. تفسیر آسان، ج14، ص330-332.
  11. المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص218 و تفسیر نمونه، ج12، ص309.
  12. تفسیر نمونه، ج1، ص251.
  13. المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص145.
  14. سوره شعراء/54-56.
  15. طبرسی، فضل بن حسن؛‌ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ‌1372ش‌، چاپ سوم، ج1، ص229.
  16. سوره شعراء/63.
  17. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص229.
  18. سوره بقره/50.
  19. تفسیر نمونه، ج1، ص251.
  20. سوره اعراف/136، سوره انفال/54، سوره إسراء/103، سوره شعراء/63-66، سوره زخرف/55 و سوره دخان/17 به بعد.
  21. طیب، سید عبدالحسین،‌ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، اسلام‌، تهران، 1378ش‌، چاپ دوم، ج2، ص43.
  22. سوره بقره/60.
  23. حسینی همدانی، سید محمدحسین؛ انوار درخشان،‌ تحقیق محمدباقر بهبودی،‌ تهران، کتابفروشی لطفی،‌ ‌1404ق‌، چاپ اول، ج1، ص184.
  24. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص250.
  25. صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی، ‌1365ش‌، چاپ دوم‌، ج1، ص432.
  26. طوسی، محمد بن حسن‌؛ التبیان فی تفسیر القرآن،‌ تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت‌، دار احیاء التراث العربی‌، ج5، ص8 و الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج1، ص432.
  27. طبرسی، فضل بن حسن‌؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، ‌1377ش،‌ چاپ اول، ج1، ص52.
  28. سوره بقره/67.
  29. سوره بقره/67–73.
  30. سوره بقره/73.
  31. تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص55.
  32. قمی، علی بن ابراهیم‌؛ تفسیر قمی‌، تحقیق سید طیب موسوی جزایری، قم‌، دارالکتاب‌، 1367ش، چاپ چهارم‌، ج1، ص48.
  33. سوره بقره/57.
  34. أنوار درخشان، ج1، ص176.
  35. سوره بقره/57.
  36. المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص191 و تفسیر قمی، ج1، ص48.
  37. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص262.
  38. سوره بقره/63.
  39. سوره اعراف/171.
  40. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص262.
  41. مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج4، ص763، تفسیر من وحی القرآن، ج10، ص280، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج12، ص13، تفسیر نمونه، ج1، ص294 و حسینی شیرازی، سید محمد؛ تقریب القرآن إلی الأذهان، بیروت، دارالعلم، 1424ق، چاپ اول، ج2، ص266.
  42. تفسیر نمونه، ج6، ص439.
  43. انوار درخشان، ج10، ص163.
  44. فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر الصافی، تهران، صدر، 1415ق، چاپ دوم، ج2، ص229.
  45. المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص191 و تفسیر نمونه، ج1، ص261.
  46. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص229.


منابع