ابوبصیر مرادی
مشهور به ابوبصير مرادى. قاضى نورالله در (مجالس) در ترجمه او گفته كه در (كتاب خلاصه) مذكور است كه كنيه او ابوبصير و ابومحمد است و از راويان امامين الهمامين محمد بن على الباقر و جعفر بن محمدالصادق عليهماالسلام بوده و حضرت امام محمدباقر عليه السلام در شأن او فرموده كه «بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ بِالْجَنَّةِ؛ بشارت است آن كسانى را كه خشوع از براى خدا مىكنند به دخول جنت» و از آن جمله (ليث) خواهد بود.
و در (كتاب خلاصه) از (مختار كشى) از جميل بن دراج روايت نموده كه گفت از حضرت امام جعفر عليه السلام شنيدم كه مىفرمود: «بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ بِالْجَنَّةِ بُرَيْدُ بْنُ مُعاوِيَةِ الْعجلى وَ اَبُوبَصير لَيْثُ بْن الْبَخْتَرى الْمُردى وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ زُرارَةٌ نُجَباءُ اُمَناءُاللّهِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ لَوْلا هؤُلاءِ لاَنْقَطَعَتْ آثارُ النَّبُوَةِ وَانْدَرَسَتْ».[۱]
و ايضا در (كتاب كشى) مسطور است كه ابوبصير يكى از آنها است كه اجماع نمودهاند اماميه بر تصديق او و اقرار كرده آن به فقه او. و از ابوبصير روايت كرده كه گفت: روزى به خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رفتم از من پرسيدند كه در وقت موت علباء بن درّاع الاسدى حاضر شده بودى؟ گفتم: بلى، و او در آن حال مرا خبر كرد كه تو ضامن دخول بهشت از براى او شدهاى و از من استدعا كرد كه اين مضمون را ياد شما آورم، گفتند كه راست گفته است، پس من به گريه درآمدم گفتم كه جان من فداى تو باد تقصير من چيست كه قابل اين عنايت نشدهام مگر پير سالخورده ضرير البصر منقطع به درگاه دين پناه شما نيستم؟ آن حضرت عنايت نموده فرمودند كه از براى تو نيز ضامن بهشت شدم، من گفتم كه پدران بزرگوار خود را نيز مىخواهم كه از براى من ضامن سازى و يكى را بعد از يكى نام بردم، آن حضرت فرمود كه ضامن كردم، باز گفتم كه مىخواهم جد عالى مقدار خود را نيز ضامن سازى، گفتند كه چنين كردم و ديگر باره درخواست نمودم كه حضرت حق جل و علا را ضامن سازد و آن حضرت لحظهاى سر مبارك گردانيدند و بعد از آن گفتند كه اين نيز كردم.[۲]
مولف گويد: كه شيخ كشى از شعيب عقرقوفى روايت كرده است كه گفت: گفتم به حضرت صادق عليه السلام كه بسا شود ما محتاج شويم به سؤال بعض مسايل، از كى سؤال كنيم؟ فرمود: بر تو باد به اسدى، يعنى ابوبصير.[۳] شيخ ما در (خاتمه مستدرك) فرموده: مراد به ابوبصير، ابومحمد يحيى بن قاسم اسدى است به قرينه قائد، يعنى عصاكش او على بن ابى حمزه، كه تصريح كردهاند علما به آن كه او راوى كتاب او است و اين ابوبصير ثقه است چنان كه در (رجال شيخ) و (خلاصه) است و عقرقوفى پسر خواهر ابوبصير مذكور است.[۴]
پانویس
منابع
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه السلام