ابن بواب
ابوالحسن علي بن هلال خوشنويس و مذّهِب مشهور كه در حدود نيمه دوم قرن چهارم تا اوايل قرن پنجم (سال 413ق/ 1022م) ميزيسته است؛ شهرتش به ابنبواب به اين جهت است كه پدرش دربان آل بويه بود[۱] ابوالفضل بن خيرون وي را از اهلسنت دانسته اما قاضينورالله شوشتري او را در شمار شيعيان آورده است؛ اينكه سيدمرتضي در مرگ او مرثيه گفت ميتواند رأي قاضي نورالله را تقويت كند بههرحال وي را به پارسايي و امانت ستودهاند[۲] وي علاوه بر خوشنويسي و تذهيب در زمينههاي ديگر از جمله وعظ و خطابه[۳] ، تعبير رويا[۴] و شاعري[۵] اهتمام داشته است. قصيده رائيه در ادوات خوشنويسي از آثار منظوم ابنبواب است[۶]. .
حبيب اصفهاني از او بهعنوان فقيه و حافظ كل قرآن نام ميبرد[۷] . ذهبي در سير اعلام النبلا آورده است كه ابنبواب پيش از خوشنويسي به نقاشي و نگارگري خانهها اشتغال داشته سپس به تذهيب كتب سرانجام به كتابت پرداخته است[۸] . از مهارت ابنبواب در تذهيب ميتوان به قرآن موجود در موزه چستربيتي اشاره كرد. اين قرآن به خط نسخ ابنبواب است كه بهتر است بگوييم نسخ آميخته به ريحان يا به عبارت ديگر نسخ ريحاني است. رايس اين نسخه را كه تذهيب آن را نيز كار ابنبواب برشمرده، از هر جهت مورد ارزيابي قرار داده است. همچنين زماني كه ابنبواب سرپرست كتابخانه بهاءالدوله در شيراز بود جزء ناقض قرآن موجود در آن كتابخانه را كه به خط ابنمقله بود، چنان با مهارت، كامل كرد كه بهاءالدوله نتوانست آن را از خط ابنمقله تمييز دهد. از اين امر به خوبي ميتوان دريافت كه ابنبواب در شبيهنويسي و در تذهيب و صحافي بسيار ماهر بوده است[۹] .
ابن بواب در خوشنويسي شاگرد محمدبن اسعد[۱۰] و محمدبن سمساني[۱۱] بود كه هر دو شاگرد ابنمقله (272 - 328ق) بودند و نيز در منابع آمده كه دختر ابنمقله به عليبن هلال تعليم خوشنويسي داد[۱۲] و بيشك ابنبواب از خط ابنمقله تأثير گرفته است، براي نمونه هندوشاه (ص208) آورده است كه ابنطقطقي از كتابي ياد ميكند كه ابتدا ميپنداشته به خط ابنمقله است، اما نظر ياقوت مستعصمي را درباره آن جويا ميشود. ياقوت با ديدن نسخه و تأمل در آن درمييابد كه به خط ابنبواب است و ميگويد كه وي آن را به شيوه ابن مقله نوشته است[۱۳] ، لذا عليرغم تلاش ابن بواب در شبيهنويسي خط ابنمقله، توسط ياقوت مستعصمي پرده از ماجرا برداشته ميشود.
ابن بواب كوشش ميكرد تا خطوطي را كه توسط خوشنويسان پيش از او، پايهگذاري شده اما به درجه كمال توفيق نيافته بودند را خود تكميل كند براي نمونه: در يك نسخه خطي مربوط به سده 9ق/15م به نام رسالة في علم الكتابة كه موءلف آن ناشناخته است و در برلن نگهداري ميشود، مطالبي راجع به ابنبواب آمده كه رايس آن را نقل كرده است. موءلف اين رساله مينويسد كه ابنبواب دريافت كه پيش از او خطاطان در اصلاح خط كوفي كوشيدهاند و نيز بنومقله (ابنمقله، وزير و برادرش) در بهترساختن توقيع و نسخ كوشش كرده اما در رسانيدن آن خطوط به درجه كمال توفيق نيافتهاند. از اينرو خود به تكميل كار آنان پرداخت. همچنين ابنبواب دريافت كه استادش ابناسد اشعار را به خط نسخ شبيه به محقق مينويسد. او اين خط را نيز به درجه كمال رسانيد. ذهبي ابنبواب را صاحب خط منسوب (خطي كه هريك از حروف آن از لحاظ وضع و اندازه با حرف الف متناسب است) خوانده، اما ابنخلكان وضع اين خط را به ابنمقله نسبت داده و نوشته است كه ابنبواب به تهذيب و تنقيح اين شيوه پرداخت و به آن، زيبايي و جلوه بخشيد. رايس ميگويد كه تناسب هندسي حروف خط منسوب را ابنمقله به وجود آورد، اما ابنبواب كه خود پيش از خوشنويسشدن با هنر تذهيب و نگارگري آشنا بود، با بينش هنرمندانه به اين تناسب، زيبايي هنري بخشيد[۱۴] . علاوه بر اصلاحات، وضع اصول و قواعد خطوط نسخ و ثلث، ابداع و پايهگذاري برخي از خطوط از جمله ريحان و محقق را نيز به ابنبواب نسبت ميدهند. در تذكره خط و خطاطان ميرزا حبيبالله اصفهاني به ابداع خطوط ريحان و محقق توسط وي اشاره شده است.
محمدبن حسن الطيبي در اوايل قرن دهم كتابي تأليف كرد كه در آن 16 قلم را كه منسوب به ابنبواب است و توسط پيروانش به طريقه وي نوشته شده ياد كرده و نمونههايي از آنها را ارائه نموده است. اين نمونهها شامل خطوط ثلثالمعتاد، منصور، مقتلان، تواقيع، جليل ثلث، مصاحف، مسلسل، غيار، جليلالمحقق، ريحان، رقاع، رياشي، لوءلوء حواشي و اشعار است و نامي از خط طومار در آن نيامده است. بعيد نيست كه خطهاي زمان ابنبواب تنها همين خطوط باشد. همچنين احتمال دارد ابنبواب در نوشتن خطوطي كه به طريقه وي نوشته شده مهارت تام داشته ولي اصل اين خطوط از بين رفته و شيوه آن توسط پيروان ابنبواب ادامه پيدا كرده است[۱۵] . از ديگر خطوطي كه به وي نسبت ميدهند خطوط نرگس، ريحان، لوءلوء، مرسع، وشي و چند نوع ديگر است.
ابن بواب در خوشنويسي از جايگاه ويژهاي برخوردار است چنانچه ياقوت در معجمالادبا مينويسد: «ابنبواب در خوشنويسي به چنان پايگاهي رسيد كه به خط خوش او مثل ميزدند[۱۶] ».
از شاگردان ابنبواب در خوشنويسي محمدبن عبدالملك[۱۷] را نام بردهاند. از پيروان طريقه ابنبواب در خوشنويسي ميتوان فاطمه بنتحسن (بنت اقرع)[۱۸] و ابوطالب مبارك كرخي[۱۹] را نام برد. از آثار ابنبواب كتابت 64 نسخه قرآن را خواندهاند كه قطعاً نسخه كامل موجود همان قرآن كتابخانه چستربيتي است كه به سال 391 ق. كتابت شده است. يك نسخه از قرآن كريم منسوب به ابنبواب هست كه توسط سلطان سليم عثماني به جامع لالهلي استانبول اهدا شده كه به صحت انتساب آن يقين نداريم[۲۰] .
قرآن ديگري كه از ابنبواب شناسايي شده قرآني است به خط كوفي كه در كتابخانه آيتالله مرعشينجفي در قم موجود است. تاريخ كتابت آن 392ق. است[۲۱] . از آثار و خطوط غيرقرآني ابنبواب ميتوان به دو نسخه منسوب به وي از ديوان سلامةبن جندل - شاعر جاهلي - اشاره كرد كه اولي در توپكاييسرايي استانبول و دومي در موزه آثار ترك و اسلام نگهداري ميشود و همچنين ميتوان منتتخبي از كتاب الحيوان جاحظ مضبوط در همان موزه و... را برشمرد[۲۲] .
پانویس
- ↑ ابن تغربردي، يوسف، النجوم الزاهرة محاسن مصر و القاهره، قاهره، جلدچهارم، ص257؛ ابن خلكان، احمدبن محمد، وفياتالاعيان، به كوشش احسان عباس، بيروت 1971 - 1972 م، جلد3، ص342.
- ↑ فكرت، محمد آصف، «ذيل ابن بواب»، دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، تهران، 1374.
- ↑ ذهبي، محمدبن احمد، سير اعلامالنبلا، به كوشش شعيب الارنوءوط و ديگران، بيروت، 1403ق، جلد3، ص316.
- ↑ همان، صص 316 و 317.
- ↑ ياقوت، معجمالادبا، مصر، 1355 - 1357، جلد 15، صص125 - 127.
- ↑ حاجيخليفه، كشفالظنون، استانبول، 1941م، جلد دوم، ص1339
- ↑ اصفهاني، حبيباله، تذكره خط و خطاطان، تهران، 1369، ص57.
- ↑ ذهبي، همان، جلد 17، ص316.
- ↑ فكرت، محمدآصف، «ذيل ابن بواب»، دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، تهران، 1374.
- ↑ ابن خلكان، همان، صص 342 و 343.
- ↑ قلقشندي، احمدبن علي، صبحالاعشي، قاهره، 1383، جلد 3، ص13.
- ↑ قاضي احمدقمي، احمدبن حسين، گلستان هنر به كوشش احمد سهيلي، تهران، 1352، صص17 و 18.
- ↑ فكرت، محمدآصف، همان كتاب، همان ماده.
- ↑ همان.
- ↑ عالي، محمد، «ابنبواب (علي بن هلال)»، كتاب ماه، سال اول، شماره 12، صص66 و 67.
- ↑ ياقوت، همان، صص 121 و 122.
- ↑ قلقشندي، همان، ص14.
- ↑ ذهبي، همان، جلد 18، ص480.
- ↑ ذهبي، همان، جلد 17، ص56.
- ↑ فكرت، محمد آصف، همان كتاب، همان ماده.
- ↑ عالي، محمد، همان، ص67.
- ↑ فكرت، محمدآصف، همان كتاب، همان ماده.
منابع
- تبیان، بازدید در 27 بهمن 1393.