منشور حکومت مدینه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ اوت ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۵۰ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها) (رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

منشور حكومت مدينه، مرزبندى روابط رسول خدا (ص) پس از مدّت كوتاهى كه به عقيده برخى پنج ماه مى‌ شود، [۱] عهدنامه‌اى بين خود و يهوديان مدينه نوشت و دين و دارايى آنان را به رسميت شناخت و از آن‌ها تعهّد گرفت كه احدى را بر ضدّ پيغمبر (ص) يارى نكنند و اگر مشكلى پيش آيد، به مسلمانان در حلّ آن كمك كنند. چنان كه مسلمانان‌ هم در مقابل، همين تعهّدات را بر عهده دارند؛ ليكن يهوديان به سرعت پيمان شكستند و به مكر و نيرنگ بر ضدّ حكومت پيغمبر (ص) روى آوردند.

اختلافات موجود در مدینه

حضور قبايل مختلف و طوايف متعددي که در مدينه زندگي مي‌کردند بر طبق سنتهاي جاهلي، سبب نزاع و اختلاف بود. افزون بر آن، قبايل يهودي علاوه بر مسائل قبيله‌اي، تعارض تازه‌اي با مسلمانان پيدا کرده و بر زمينه‌هاي اختلاف وتعارض افزوده بودند. اين اختلافات مي‌ بايستي از ميان مي ‌رفت تا امکان تشکيل يک «دولت» فراهم شود. بعضی از این اختلافات عبارت بودند از »

  1. اختلافاتی که باید از اساس محو مي ‌گرديد. اين موارد عبارت بود از اختلافات موجود ميان قبايل مسلمان.
  2. در مواردي نيز مي ‌بايست بر اساس مصالح سياسي و يا سياستهاي اصولي که اسلام در ارتباط با اديان ديگر مطرح مي ‌کرد، حل و فصل مي‌ شد. در اين قسمت مخالفان عبارت بودند از:
    1. در درجه اول، يهود،
    2. مشرکان مسلمان نشده مدينه
    3. مسيحيان نجران

تشکيل چنين دولتي که بتواند در محيطي با اين تشتت، قدرت برتر خود را حفظ کند مشروط به ايجاد انسجام در ميان مردم بود.در اين ميان، آنچه که اهميت فراوان داشت، حل و فصل اختلافات نه در نزد رؤسا و متنفذان محلي بلکه ارجاع آنها به خدا و رسول بود. ايجاد چنين گرايشي در ميان قبايلي که هيچ‌گاه دولتي راتجربه نکرده بودند، امري سخت بوده و نياز به فرصتي طولاني داشت.

پیمان عمومی در مدینه

'پيمان عمومي که رسول خدا(ص) در همان سال نخست هجرت ميان مسلمانان، يهوديان و مشرکان يثرب به امضا رساند، نخستين گام براي ايجاد قانون اساسي مبتني بر قرآن به شمار مي ‌رفت. حرکتي که بعدها بايد در طول تمدن اسلامي ادامه مي ‌يافت و سرمايه‌اي عظيم براي انديشه سياسي در اين تمدن سترگ مي ‌شد.اين سند به مثابه يك نظام‌نامه (منشور) است كه اصول روابط خارجى و داخلى دولت جديد را تبيين مى ‌كرد.

متن کامل این پیمانامه

  1. اين (نوشته) دستور يا منشورى است از طرف محمّد (ص) پيغمبر (فرستاده) خدا در ميان مؤمنان و مسلمانان از طائفه قريش و (اهالى) يثرب (مدينه) و كسانى كه از آن‌ها پيروى كنند و به آن‌ها بپيوندند و با آن‌ها جهاد كنند، نافذ و جارى خواهد بود.
  2. اين‌ها صرف نظر از ساير مردم، امّتى هستند يگانه و مشخص (يك‌واحد سياسى).
  3. مهاجران قريش مسئول حفظ و حراست بخش خود خواهند بود و خون‌بهاى خود را با رعايت حس نيكوكارى و عدالت كه در ميان مؤمنان وجود دارد، خواهند پرداخت و نيز فديه اسيران خود را بر اساس اصول نيكوكارى و عدالت همه با يكديگر پرداخت خواهند كرد.
  4. بنو عوف نيز مسئول حفظ و حراست بخش و ناحيه خود خواهند بود و نيز خون‌ بهاى مربوط را با توافق يكديگر خواهند پرداخت و همچنين فديه مربوط به اسيران خود را نيز با رعايت اصول نيكوكارى و عدالت رايج در ميان مؤمنان تأديه خواهند كرد.
  5. بنو حارث (خزرجى‌ ها) مسئول حفظ و حراست ناحيه خود خواهند بود و هر طايفه و گروهى با توافق، فديه مربوط به اسيران خود را بر اساس عدالت و نيكوكارى پرداخت خواهند كرد.
  6. بنو ساعده مسئول نگه‌دارى و حفاظت بخش خود خواهند بود و هر گروهى بر اساس اصول نيكوكارى و عدالت رايج در ميان مؤمنان فديه خود را خواهد پرداخت.
  7. بنو جشم مسئول حفظ و نگه‌دارى بخش خود خواهند بود و بر اساس اصول نيكوكارى و عدالت رايج در ميان مؤمنان، فديه خود را خواهند پرداخت.
  8. بنو نجّار مسئول نگه‌دارى و حفاظت بخش خود خواهند بود و هر طائفه و گروهى بر اساس عدالت و نيكوكارى رايج در ميان مؤمنان، فديه خود را خواهند پرداخت.
  9. بنو عمرو بن عوف مسئول نگه‌دارى و حفاظت ناحيه خود خواهند بود و هر طايفه‌اى بر اساس عدالت و نيكوكارى رايج در ميان مؤمنان، فديه خود را ادا خواهند كرد.
  10. بنو نبيت مسئول حفظ و حراست بخش خود خواهند بود و هر طايفه‌اى بر اساس عدالت و نيكوكارى رايج ميان مؤمنان، فديه خود را خواهند پرداخت.
  11. بنو اوس مسئول نگه‌دارى و نگهبانى ناحيه خود خواهند بود و هر طايفه‌اى فديه خود را مطابق اصول عدالت و نيكوكارى رايج در ميان مؤمنان پرداخت خواهند كرد.
  12. . مقرر است که :
    1. مؤمنان هيچ فردى را كه در اثر فشار قرض از پا درآمده باشد (بدون كمك) به حال خودش وانگذارند و در موضوع فديه نيز بر اساس اصول عدالت و نيكوكارى رايج ميان مؤمنان و همچنين راجع به خون‌بها رعايت حال چنان شخصى را بنمايند.
    2. و هيچ مؤمنى با مولا (هم پيمان) مؤمن ديگرى عليه او به مخالفت برنخيزد.
  13. و نيز مقرر است كه مؤمنان پرهيزكار بايد در برابر آن فردى كه از ميان آنان ياغى شود يا بخواهد به ديگران تجاوز كند و ستمكارى نمايد يا اين كه موجبات تعدّى و جنايتى را فراهم سازد يا در ميان مؤمنان فسادى ايجاد كند، همه با يكديگر همكارى كنند و او را مغلوب سازند؛ گو اين كه قيام‌كننده و متجاوز فرزند يكى از مؤمنان باشد.
  14. هيچ مؤمنى نبايد مؤمن ديگرى را كه كافرى را كشته، بكشد و به هيچ كافرى عليه مؤمنى نبايد كمك نمايد.
  15. . مسلّم و قطعى است كه حمايت خدا يكى بيش نيست و حمايت مؤمنان از نازل‌ترين فرد مسلمان، در موردى كه به نام اسلام تعهدى نموده باشد، قطعى و همگانى است و همه مؤمنان در برابر همه مردم جهان، با يكديگر برابرند.
  16. افرادى از جامعه يهود كه به ما كمك كنند، حمايت و كمك ما را جلب خواهند كرد و با ما برابر خواهند بود و هيچ كس نخواهد توانست بر آن‌ها تحميلى روا دارد و بديهى است به مخالفين آن‌ها نيز كمكى نخواهد شد.
  17. مسلّم است كه صلح مؤمنان يكى بيش نخواهد بود و اگر احيانا در راه خدا جنگى پيشامد كرد، هيچ مؤمنى حق ندارد بدون موافقت مؤمنان با طرف مخاصمه صلح كند، مگر اين كه اين صلح مورد موافقت همه مؤمنان باشد كه در آن صورت آن چنان صلحى كه بر اساس عدالت و برابرى استقرار يافت، براى همه الزام‌آور خواهد بود.
  18. هر طايفه‌اى كه همراه ما جنگ كند، دستجات آن طايفه بايد به نوبت همراه ما بجنگند.
  19. از آنجايى كه مؤمنان همه در حكم يك هيأت هستند، در خون‌هايى كه از آن‌ها در راه خدا ريخته مى‌شود، اولياء يكديگرند (يعنى همه ولى دم شناخته مى‌شوند و قصاص بر عهده همه است).
  20. بدون ترديد مؤمنان پرهيزكار پيرو هدايت و تابع بهترين طريق ارشادند.
  21. هيچ مشركى نبايد به يك نفر از قريش حمايتى بدهد و يا مالى از او نگه‌دارى كند، هيچ مؤمنى را مانع نشود كه بر مشرك تسلط پيدا كند.
  22. . اگر كسى عمدا مؤمنى را بكشد و ثابت شود؛ بايد به قصاص آن قتل كشته شود، مگر اين كه بازماندگان مقتول راضى شوند (كه خون‌بها بگيرند) و همه مؤمنان بايد براى مجازات اقدام كنند و هيچ نوع عمل و اقدام ديگرى براى مؤمنان روا نيست.
  23. . براى هيچ مؤمنى كه معتقد به اين سند باشد و به خدا و روز قيامت عقيده داشته باشد، جايز نيست كه به جنايت كار كمك كند يا او را پناه دهد و هر كسى كه جنايت‌كار را يارى دهد يا او را پناه دهد، هرآينه لعنت خدا و خشم خدا در روز قيامت متوجّه او خواهد بود و هيچ نوع مخارجى يا غرامتى از او پذيرفته نخواهد شد.
  24. بر شما مؤمنان واجب است در هر موردى كه با يكديگر اختلاف پيدا كرديد، مرجع امر خدا و پيغمبرش باشند.
  25. هرگاه در هنگام جنگ يهوديان با مؤمنان همكارى بنمايند، هزينه جنگى را خودشان بايد بپردازند.
  26. يهود بنى عوف با مؤمنان در حكم يك امّت شناخته مى‌شوند؛ با اين تفاوت كه يهود مطابق دستور دين خود عمل كنند و مسلمانان مطابق اوامر دين خود. موالى (هم‌پيمانان) يهود در حكم خود يهودند، مگر كسانى كه ستم كنند و مرتكب گناه شوند و متجاوز باشند، چنين كسانى جز خود و اهل خانه خود را دچار زحمت نخواهند كرد.
  27. يهود بنى نجّار، حقوقشان مانند حقوق يهود بنى عوف خواهد بود.
  28. يهود بنى حارث، حقوقشان مانند حقوق يهود بنى عوف خواهد بود.
  29. يهود بنى ساعده، حقوقشان مانند حقوق يهود بنى عوف خواهد بود.
  30. يهود بنى جشم، حقوقشان مانند حقوق يهود بنى عوف خواهد بود.
  31. يهود بنى اوس، حقوقشان مانند حقوق يهود بنى عوف خواهد بود.
  32. يهود بنى ثعلبه، حقوقشان مانند حقوق يهود بنى عوف خواهد بود. مگر كسى كه ستم كند و مرتكب گناه گردد و او نيز جز به خود و اهل خانواده خود زيانى نخواهد رسانيد.
  33. مسلّم است كه «جفنه» چون شاخه‌اى است از قبيله ثعلبه، مانند خودشان (در حكم خودشان) هستند.
  34. بدون ترديد حقوق بنى شطيبه مانند حقوق يهود بنى عوف خواهد بود و مسلّم است كه اين معنى بايد از هر جهت رعايت شود و تجاوزى روى ندهد.
  35. موالى ثعلبه داراى حقوق اعضاى اصلى همان قبيله خواهند بود.
  36. مسلّم است كه شعبه‌هاى فرعى يهود داراى حقوق اعضاى اصلى‌شان خواهند بود.
    1. مسلّم است كه هيچ يك از افراد يهود جز با اذن و اجازه محمّد (ص) در جنگ شركت نخواهند كرد.
    2. . قصاص نبايد از بين برود و خون كسى نبايد هدر شود و هر كس‌خون كسى را بريزد، زحمت آن دامن‌گير خود و خانواده‌اش خواهد شد و خدا به بهترين وجهى به اين مطلب عنايت دارد.
    1. هنگام بروز جنگ مخارج جنگى يهود بر عهده خودشان و مخارج جنگى مسلمانان بر عهده خودشان خواهد بود و به هر حال هر دو طرف با يكديگر بر ضدّ كسانى كه عليه پيروان اين دستور بجنگند، همكارى خواهند كرد و روابطشان با يكديگر بر اساس مشورت و خيرخواهى و نصيحت خواهد بود و از بدرفتارى احتراز خواهند كرد.
    2. هيچ فردى نبايد نسبت به هم‌پيمانش بدرفتارى كند و همه بايد به مظلوم كمك كنند.
  37. هنگامى كه مسلمانان با يكديگر در حال جنگ باشند، يهوديان به مسلمانان كمك مالى خواهند كرد.
  38. داخل شهر مدينه براى پيروان اين سند «حرم» شناخته خواهد شد.
  39. پناهنده هر كس در حكم خود اوست و هيچ كس نبايد به پناهنده‌اش زيانى برساند و يا نسبت به او مرتكب جرمى شود.
  40. پناهنده (يعنى كسى كه از ديگرى حق «جوار» يا پناهندگى گرفته) نمى‌تواند جز با اجازه شخص حمايت‌كننده، ديگرى را در اين حقّ اصلى شريك كند.
  41. هرگاه بين كسانى كه تابع اين دستور هستند، كشتارى روى دهد يا مشاجره‌اى درگيرد كه بيم فساد در آن باشد، مرجع امر رسيدگى خدا و محمّد (ص) (كه فرستاده خداست) خواهند بود و خدا ضامن پرهيزگارترين و نيكوكارترين پيروان اين سند است.
  42. به قريش و ياران قريش حقّ جوار (پناهندگى) داده نمى‌شود و آن‌ها از حقوق پناهندگى محرومند.
  43. پيروان اين سند در برابر كسانى كه به مدينه حمله كنند، يكديگر را يارى خواهند كرد.
    1. اگر يهودى‌ها به صلحى دعوت شوند كه در آن همكارى كنند و آن صلح را عملى سازند، مى‌توانند به اين كار اقدام كنند، در آن صورت مؤمنان نيز بايد آن صلح را بپذيرند مگر اين كه صلح با كسانى باشد كه در راه دين مى‌جنگند.
    2. هر گروهى مسئول حفاظت و نگهبانى آن قسمت از شهر هستند كه روبه‌روى آن‌ها واقع شده است.
  44. يهوديان اوس همان حقوق را دارند كه پيروان اين سند از آن برخوردارند و پيروان اين سند، بدون تعرّض و تجاوز به ديگران، بايد رعايت دقيق‌ترين نكات آن را بنمايند.
  45. هر كس عمل خلافى مرتكب شود، سزاى آن را خواهد ديد و به طور قطع خدا ضامن پرهيزگارترين افراد است و از آن كسى حمايت مى‌كند كه به بهترين وجه مطابق مندرجات اين دستور عمل نمايد.
  46. به طور قطع اين دستور (سند) از كسى كه ستم كار و عهدشكن و متجاوز باشد، حمايت نخواهد كرد و هر كس از شهر خارج شود و هر كس در مدينه بماند، مأمون و مصون خواهد بود مگر كسى كه ظلم كند و بر خلاف مندرجات اين منشور (سند) عمل كند و به طور قطع و مسلّم خدا پناه دهنده كسانى است كه نيكوكارى را پيشه كنند و پرهيزگارتر باشند و محمّد (ص) فرستاده خداست‌[۲]

نکات مهم این پیمان نامه

برخى مدّعى‌ اند كه اين نظام‌نامه يك سند نيست، بلكه عبارت است از چند سند و عهدنامه جداگانه كه برخى پيوست همديگر شده است. اينان معتقدند كه اين اسناد در دو مرحله نوشته شده است؛

  1. در اين مرحله به موجب همين سند عناصر مختلف قبايل عرب تحت زعامت و رهبرى پيغمبر اكرم (ص) متّحد شده، به صورت يك ملّت يك پارچه درآمدند.
  2. قدرت و همبستگى اين امّت واحده براى اعمال فشار بر يهوديان به منظور كسب همكارى و تعاون آنان براى رويارويى با هر گونه فشار خارجى، به كار گرفته شد.

به هر حال اين سند متضمّن مسائل مهم و اساسى در زمينه روابط افراد در جامعه نوپاى اسلامى است. به عنوان مثال مواردى را مورد توجّه قرار مى‌دهيم؛

  1. در اين سند تأكيد شده كه مسلمانان به رغم اختلاف قبايل و وابستگى ‌ها و تفاوت سطوح، و ميزان و نوع خواسته ‌ها، و به رغم اختلاف وضعيت اجتماعى و معيشتى هر كدام، يك امّت واحده هستند.

اين قرارداد داراى ابعاد سياسى و آثار حقوقى است. چنان كه بر وضعيت سياسى و اجتماعى، و حالت روانى، عاطفى، فكرى، معيشتى و همه جنبه‌ هاى زندگى، به طور عام تأثير مى‌ گذارد.

  1. مسئوليت مهاجرين و انصار در قبال فديه اسيران خود، بر اساس اصول نيكوكارى و عدالت به اين معنى است كه در هر قبيله حس تضامن اجتماعى و نوعى رابطه در ميان افراد هر يك برقرار خواهد بود تا به هنگام بروز حوادث و پيشامد هرگونه خطرى از همديگر دفاع نمايند و به يارى حادثه ‌ديدگان بروند.
  2. مسئوليت دفع ظلم و ستم بر عهده همگان قرار گرفت و فقط به ستمديده اختصاص نداشت. شايد اين ماده به لحاظ آثارى كه در بنيه اجتماعى جامعه بر جاى مى‌گذاشت و ارتباط آن با تصميمات و مواضع سياسى و تعاطى و اعمال ظلم و ستم حاكمان، و نيز بازتاب مثبت يا منفى قرارى كه مقاومت و مبارزه با ظلم و ستم را مسئوليت اجتماعى مى‌داند، نه وظيفه انحصارى حاكم و زمامدار، هر چند در موارد فراوانى به گونه‌اى حاكميت و موقعيت او را نيز به‌ خطر مى‌اندازد؛ آرى شايد از اين لحاظ مهم‌ترين مفاد عهدنامه باشد.
  3. در اين عهدنامه مقرر شده كه مؤمنان هيچ فردى را كه در اثر فشار قرض از پاى درآمده باشد، بدون كمك مالى به حال خويش رها نكنند و در موضوع فديه اسيران نيز او را يارى دهند.
  4. عدم قصاص مسلمان به خاطر قتل كافر است. اين بند تأكيد مى ‌كند كه شرف انسان به اسلام است. بنابراين نمى ‌توان كسى را كه در زندگى فردى و اجتماعى خود بر پايه ارزش‌هاى اسلامى عمل مى‌كند، با كسى مقايسه كرد كه نه تنها در زندگى اجتماعى و فردى بر پايه اصول انسانى خويش عمل نمى ‌كند، بلكه اصولا اعتقادى به اين مسائل ندارد تا چه رسد كه خود را در راه دفاع از آن فدا سازد.
  5. مطابق يكى ديگر از مفاد اين عهدنامه، حمايت مؤمنان از نازل‌ترين فرد مسلمان در موردى كه به نام اسلام به كسى پناه داده باشد، قطعى است، امّا اعطاى پناهندگى از سوى كافران به مسلمانان پذيرفته نمى‌ شود.
  6. تأكيد شده كه مسلمانان حق ندارند جنايت‌كاران و بدعت‌گذاران را يارى كنند و در پناه خويش گيرند، بلكه بايد با صلابت و دورانديشى تمام با وى و بدعت‌هايش مبارزه و مقاومت نمايند.
  7. پذيرش رسمى حكومت پيامبر (ص) از سوى يهوديان كه رسول خدا (ص) را به عنوان يگانه مرجع رسيدگى به مشكلات فيما بين مسلمانان و يهوديان قبول كردند؛ تأكيد ديگرى است كه در اين عهدنامه مورد توجّه قرار گرفته است‌.
  8. اين سند از منافقان، مشركان و يهوديان اقرار رسمى گرفت كه فقط مؤمنان در مسير هدايت و سلامت هستند. در حالى كه همين دشمنان در ميان توده‌هاى مردمى شايع مى‌كردند كه پيامبر (ص) براى تفرقه‌اندازى و پراكندگى جمع آنان و استهزاى عقايد و باورهايشان تلاش مى‌كند.
  9. در اين سند انديشه قبيله‌گرايى، باطل و ملغى اعلام شده است. بر پايه اين تفكر بر قبيله لازم بود كه در هر صورت از افراد خويش حمايت كند، اگر چه جانى و ستم كار باشند. در حالى كه عهدنامه پيامبر (ص) تأكيد داشت كه همگان در قبال قاتل مسئول هستند و بايد او را و هر كه در هر مقامى باشد، تعقيب و دست‌گير نمايند.
  10. این سند تأكيد دارد كه هيچ مؤمنى كه معتقد به اين سند باشد، حق ندارد به احدى از بدعت‌گران پناه دهد يا او را يارى كند. اين مسأله مى‌توانست به رواج امنيت عمومى كمك كند

عهدنامه حسن همجوارى‌

يهوديان بنى قريظه، بنى نضير و بنى قين قاع به حضور رسول خدا (ص) رسيدند و خواستار مداهنه شدند. پيامبر (ص) پذيرفت و عهدنامه‌ اى براى آنان نوشت و شرايطى براى ايشان و برايشان قرار داد. از جمله:

احدى را بر ضدّ پيامبر (ص) يارى ندهند؛ با دست و زبان و با اسب و اسلحه و در خفا و آشكار و در شب و روز، متعرّض احدى از اصحاب حضرت نشوند. اگر آنان به اين شرايط وفادار ماندند، رسول خدا (ص) خون آن‌ها را نخواهد ريخت، زنان و فرزندانشان را اسير نخواهد كرد و اموالشان را نخواهد گرفت. براى هر يك از قبايل سه ‌گانه يهود، عهدنامه جداگانه‌اى نوشت.اما، يهوديان به مكر و نيرنگ روى آوردند. در حالى كه بنا به تصريحات خودشان، مى‌دانستند كه او پيامبر حقّ است.

پانویس

  1. تاريخ الخميس، 1/ 353.
  2. زندگانى‌محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام،ج‌1،ص:334-337

منابع

سيرت جاودانه، ترجمه الصحیح من سیرة نبی الاعظم، جعفر مرتضى العاملى / مترجم محمد سپهرى‌، پژوشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى‌، 1384 ش‌‌