فرهنگ و تمدن اسلام
فرهنگ و تمدن اسلام مجموعه باورها و ارزشهای اسلامی و نمود آن در پیشرفت علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی در بین ملل و مردمی است که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفتند. فرهنگ اسلام توانست در طول چند قرن تمدنی عظیم و بی نظیر را در منطقه وسیعی از جهان به وجود آورد. مسلمانان از نیمه دوم قرن دوم هجری تا اواسط قرن هشتم (در حدود شش قرن) رهبری علمی جهان را در دست داشتند.
محتویات
تعریف واژههای فرهنگ و تمدن
فرهنگ
واژه فرهنگ که در زبان انگلیسی culture و در عربی ثقافه نامیده میشود از واژه های پر بحث است که تعاریف مختلفی برای آن بیان شده است. برخی از تعاریف بیان شده برای فرهنگ عبارتند از:
- مایکل گیلسون فرهنگ را «مجموعهای از قواعد ناشناخته و چیزهایی که به عنوان امور طبیعی گرفته میشوند و در واقع به مسائل غیرعلمی بستگی دارند» میداند.[۱]
- رولف لنتون مفهوم فرهنگ را مسائل بنیادی میداند که ویژگی روشنی به افراد یک جامعه میدهند و آنها را به صورت یک گروه متمایز با زبان، آداب و رسوم و دین خاص درمیآورد.[۲]
- در فرهنگ سخن فرهنگ چنین تعریف شده است: «فرهنگ: پدیده کلی پیچیدهای از گرداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه زندگی که در طی تجربه تاریخی اقوام شکل میگیرد و قابل انتقال به نسلهای بعدی است».[۳]
- علی اکبر ولایتی در کتاب تاریخ و تمدن اسلامی: فرهنگ مجموعهای از سنتها، آداب و اخلاق فردی یا خانوادگی اقوامی است كه پایبندی ایشان به این امور باعث تمایز آنها از دیگر اقوام و قبایل میشود. به عبارت دیگر، فرهنگ مجموعه باورهای فرد یا گروهی خاص است و چون باورها ذهنیاند پس فرهنگ جنبه عینی ندارد.[۴]
تمدن
تمدن در زبان انگلیسی civilization و در عربی حصاره خوانده میشود و در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن میدهد.[۵] و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. «در زبانهای بیگانه نیز کلمه تمدن civilization از کلمه civita که در مقابل وحشیگری قرار گرفته و از کلمه civilis که معنی شهرنشینی دارد گرفته شده است».[۶]
برای واژه تمدن نیز همانند فرهنگ معانی و تعاریف گوناگونی وجود دارد:
- ویل دورانت:
«تمدن را میتوان به شکل کلی آن، عبارت از نظمی اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند».[۷]
- فرهنگ روز سخن:
در تعریفی دیگر میتوان تمدن را «مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه که نشان آن پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است»،[۸]
- دهخدا:
«تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت»
- علی اکبر ولایتی: تمدن حاصل تعالی فرهنگی و پذیرش نظم اجتماعی است. تمدن خروج از بادیه نشینی و گام نهادن در شاهراه نهادینه شدن امور اجتماعی یا به قول ابن خلدون عمران یافتن است. [۹]
- ابن خلدون:
ابن خلدون تمدّن را حالت اجتماعی انسان می داند. از نظر ابن خلدون، جامعه ای که با ایجاد حاکمیت، نظم پذیر شده، مناصب و پایگاه های حکومتی تشکیل داده تا بر حفظ نظم نظارت نماید و از حالت زندگی فردی به سوی زندگی شهری و شهرنشینی روی آورده و موجب تعالی فضایل و ملکات نفسانی، چون علم و هنر شده، حایز «مدنیّت» است.[۱۰]
قرابت معنای فرهنگ و تمدن اسلامی
به طور كلی تمدن با واژه فرهنگ قرابت دارد و گاهی این دو به جای هم بكار میروند یا هر كدام طوری استعمال میشود كه معنای دیگری در آن مشاهده میشود. هنگامی كه این دو در مقابل هم قرار میگیرند، باید فرق این دو را شناخت. تمدن بیشتر به ظواهر زندگی اجتماعی توجه دارد اما آنجا كه پای معنا به میان میآید با فرهنگ ارتباط پیدا میكند.
چون در زندگی اجتماعی اغلب این دو با هم هستند، جداكردن حیثیت مادی از حیثیت معنوی آن مشكل است. پس وقتی میگوییم تمدن اسلامی یعنی آن ویژگیهای زندگی اجتماعی كه متأثر از اسلام است. البته وقتی میگویند تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمانهاست و نسبت دادن به اسلام فقط از آن روست كه كسانی كه این كارها را انجام دادهاند، مسلمان هستند.
مانند این كه گاهی فلسفه اسلامی میگوییم در مقابل فلسفه مسیحی، یعنی این فلسفه مسلمانهاست ولی گاهی منظور فلسفهای است كه متأثر از فكر اسلامی باشد یعنی اسلام آن را ابداع كرده یا پرورش داده و بكار گرفته باشد. این جا هم میگوییم تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمانهاست. در كتابهایی كه غربیها درباره تمدن نوشتهاند، منظورشان همان تمدن مسلمانهاست. اغلب هم اسلام و عرب را مساوی میدانند.[۱۱]
مقام معظم رهبری در رابطه با فرهنگ فرمودهاند: منظور ما از فرهنگ، عقاید و اخلاق است. برخلاف ما كه وقتی در محاوراتمان واژه فرهنگ را میگوییم، بیشتر آداب و رسوم و زبان فارسی و این حرفها به ذهنمان میآید و وقتی ده درصد بودجه كشور را برای فرهنگ میگذارند متاسفانه صرف همینها میشود. بنابراین فرهنگ باورها و ارزشهاست و مسائل دیگر جنبه فرعی و ثانوی دارد. شكل خانهسازی یا برخی آداب و رسوم، ماهیت فرهنگ را عوض نمیكند. فرهنگ جامعه هنگامی تغییر میكند كه باورهایش درباره هستی و انسان و ارزشهای حاكم بر زندگی تغییر كند. اصول دین و فروع دین هم بیشتر به باورها و ارزشها مربوط است. باورها را بیشتر در اصول و ارزشها را بیشتر در فروع دین مطرح میكنیم. پس حقیقتاً جایی كه اسلام در زندگی اجتماعی مردم اثر میگذارد در بعد فرهنگی است و به وسیله فرهنگ با تمدن ارتباط پیدا میكند. به همین خاطر مسائل فرهنگی و تمدن با هم آمیخته است، حتی یك پدیده از جهتی مربوط به تمدن و از جهتی مربوط به فرهنگ است. اگر شكل ظاهری و جهات محسوس آن را حساب كنیم، بعد تمدنی است و اگر جهات معنایی آن را در نظر بگیریم، آن بار معنایی كه دربردارد و حكایت از باور یا ارزش خاصی میكند، آن با فرهنگ جامعه ارتباط دارد.[۱۲]
تعریف تمدن اسلامی و محدوده تاریخی و جغرافیایی آن
با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگهای گوناگون بشری بنای مستحکم و عظیمی از فرهنگ و تمدن انسان پایهگذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزشها و ملاکهای نوین اسلامی موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی گفته میشود. از این رو تمدن اسلامی تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست بلکه مقصود، تمدن ملتهای اسلامی است که عربها، ایرانیان، ترکها و دیگران را شامل میشود.[۱۳] که به وسیله دین رسمی یعنی اسلام و زبان علمی و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند.[۱۴] این تمدن به درجهای از عظمت و کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبههای آن و احاطه بر همه انحای آن کاری بس دشوار است.
تمدن اسلامی در زمان امویان در شام وارد دوره پختگی شد و در عصر عباسیان به اوج خود رسید و مرکز این تمدن درخشان شهر بغداد در سالهای (1258-750 م) و به روزگار خلافت امویان در اندلس در سالهای 1492-755 م بود.[۱۵] مطالعه در اطلس تاریخ اسلامی و چگونگی انتشار اسلام در جهان نشان میدهد که اسلام در طول چند قرن بر بیشتر سرزمینهای آباد آن روز جهان مسلط شد و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود درآورد.[۱۶] در مرکز از عراق، ایران، افغانستان و در شرق تا چین و هند امتداد داشت. از جانب شمال شرقی تا سمرقند و بخارا و خوارزم تا کوههای یکی از فرغانه را شامل میشد.[۱۷] این مناطق با فرهنگ و دین مشترکی به هم وصل شده بودند و ساکنان آن خود را عضو تمدن واحد و وسیعی میدانستند که مرکز روحانی و مذهبی آن مکه و مرکز فرهنگی و سیاسیاش بغداد بود.[۱۸]
این تمدن بیش از همه تمدنها به علم و دانش اهمیت داده و کهنترین دانشگاههای جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آنها میراث عظیم و تکامل یافتهای را تحویل بشریت داد. با این اوصاف میتوان گفت منظور از تمدن اسلامی مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنرها و صنایع است که با الهام از آموزههای دینی توسط مسلمین پدید آمده است.
عوامل شکل گیری و گسترش تمدن اسلام
روح اجتماعی احکام اسلام
شکل گیری تمدن اسلامی ریشه در این دارد که اسلام تنها دینى است كه بنیان خود را صریحا بر اجتماع نهاده و در هیچ شانى از شؤون خود از مسئله اجتماع غفلت ننموده، روح اجتماع را در تمام احکام بسیار خود جاری نموده است.این مسئله باعث شد خیلی زود جامعه اسلامی با پشتوانه باورها و احکام اسلامی شکل گیرد. در حالی که تا آن زمان به جز اجتماعات قومى و وطنى تحت سلطه شاه و یا رئیس قبیله وجود نداشت و راهنمایی نیز برای این اجتماع جز عامل وراثت و اقلیم نبود.[۱۹]
تشویق بسیار اسلام به علم آموزی
قرآن مکرر مردم را به تفکر و تدبر در احوال کائنات و به تأمل در اسرار آیات دعوت نموده است. [۲۰] [۲۱]چنانچه گفته شده کلمه علم و مشتقات آن 782 بار در قرآن ذکر شده است.[۲۲]و قرآن حکمت را خیر کثیر دانسته است: وَ مَنْ یؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً كَثیرا[۲۳] همچنین در حدیث نبوی آمده است : طلب العلم فریضة على كل مسلم؛ طلب علم بر هر مسلمانی واجب است [۲۴]
وجود مبارک ائمه علیهم اسلام در بین مسلمانان
از آنجا که در ادامه رسالت پیامبر(ص)، ولایت و امامت مطرح شد تا خط سیر سرچشمه های این فرهنگ و تمدن، در جامعه اسلامی و دیگر جوامع تسری یابد؛ائمه اهل بیت(ع)به عنوان پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه داران فرهنگ اصیل دینی،به دلیل درک عمیق و دقیق از ارکان فرهنگ اسلامی و با تفسیر صحیح آنها،ع لاوه بر تقویت پایه های فرهنگ اسلامی،آن را از تحریف و انحراف مصون داشته و با تعلیم علوم نزد خود و تربیت شاگردانی ممتاز در علوم و فنون زمان،بر غنای آن افزودند. در رأس این حرکت امامان معصوم(ع)،امام امیرالمومنین(ع)،قرار داشت؛ شخصیتی که نه تنها در طول دوران حیات خویش، بلکه در زمان حیات حضرت رسول(ص)نیز رتبه ای ممتاز داشت و در پایه گذاری علوم اسلامی نقش به سزایی ایفا نمود. فرزندان علی(ع)نیز به پیروی از ایشان، تداوم بخش این نهضت عظیم فرهنگ ساز بودند که این نقش را در زمان صادقین(ع)و امام ضا(ع)برجسته تر از دوران دیگر ائمه می بینیم. در ادامه مسیر نیز پیروان ایشان بر این امر اهمام گماشته و در راه بسط و ترویج فرهنگ و معارف اسلامی نقش به سزایی ایفا نمودند که در ادامه تلاش ها و مجاهدت های ائمه اهل بیت(ع)بوده است. وجود بی شمار علمای شیعه - به عنوان شاگردان و رهپویان مکتب اهل بیت(ع)- در علوم مختلف، نشانگر سهم برجسته و قابل توجه مکتب تشیع در پیدایش و بسط علوم و معارف اسلامی است.[۲۵]
نقش ائمه علیهم السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی تا بدانجاست که ابن ابی الحدید از دانشمندان بزرگ اهل سنت، در مقدمه شرح نهج البلاغه امیرمؤمنان علیه السلام را منشأ شاخه های مختلف علوم اسلامی می داند. [۲۶]
عدم تعصب درباره ی غیر مسلمانان
جرجی زیدان یکی از علل توسعه ی تمدن اسلامی را نیکوکاری خلفا با دانشمندان نامسلمان دانسته و گفته است: یکی از عوامل مؤثر در سرعت پیشرفت تمدن اسلامی، و ترقی و تعالی علوم و ادبیات در نهضت عباسیان این بود که خلفا در راه ترجمه و نقل علوم، از بذل هر چیز گران و ارزان دریغ نداشتند و بدون توجه به ملیت و مذهب و نژاد، دانشمندان و مترجمان را احترام می گذاشتند و همه نوع با آنان مساعدت می کردند و از آن رو دانشمندان مسیحی، یهودی، زرتشتی، صابئی و سامری در بارگاه خلفا گرد می آمدند [۲۷]
در زمان هارون الرشید، خلیفهی عباسی، به سفارش یحیی بن خالد برمکی، وزیر ایرانی، کتابخانهی بزرگی به نام خزانهی حکمت(گنجینهی دانش) در بغداد ساخته شد و کتابهای گوناگون از جای جای جهان، بهویژه ایران و سوریه، گردآوری شد. مامون عباسی، پسر هارون، کارهای پدر را پی گرفت و به سفارش ابوسهل فضل بن نوبخت اهوازی، بنیادی به نام بیت الحکمه (خانهی دانش) به تقلید از گندیشاپور اهواز ساخت. او گروهی از مترجمان را به ریاست یوحنا بن ماسویه، دانشمند ایرانی مسیحی، در آنجا گرد آورد و همچنین گروهی را به هند، ایران و قسطنطنیه فرستاد تا کتابهای مفید را گردآوری کنند. به این ترتیب، ترجمهی آثار علمی، فلسفی و ادبی از زبانهای سُریانی، پهلوی، هندی و یونانی به زبان عربی، که از همان سدهی نخست هجری آغاز شده بود، شتاب گرفت.
ترجمهی آثار علمی تمدنهای پیشین به عربی باعث شد که برای نخستین بار بخش عمدهای از دستاوردهای علمی و فرهنگی بشر تا آن زمان، کنار هم قرار گیرد. مسلمانان به طبقهبندی این دستاوردها و بررسی آنها پرداختند و به این ترتیب راه را برای پیشرفتهای بعدی هموار کردند. بهزود تولیدی علمی نیز رشد پیدا کرد و ترجمهی دانش دیگران جای خود را به تالیف و نوآوری داد. [۲۸]
علم و دانش در تمدن اسلامی
تلاشهاى گوناگون علمى مسلمانان، از جمله عوامل بسیار مهمى بود كه تمدن اسلامى را در مرتبه سرآمدى تمدنهاى روزگار نشاند. جرج سارتن از نیمه دوم قرن دوم تا آخر قرن پنجم هجری را دوره رهبری بلامنازع مسلمانان میداند و برای هر 50 سال از این دوره یك نفر را مشخص میكند و آن نیم قرن را به نام او مینامد. از نظر سارتن، برای 250 سال بعد نیز افتخار داشتن مردان طراز اول علم ـ نظیر نصیرالدین طوسی، ابن رشد، ابن نفیس ـ همچنان نصیب مسلمانان است؛ ولی در این دوران مسیحیان نیز وارد میدان شده و افرادی نظیر راجربیكن را پرورش دادهاند.
آنچه زمینهساز اصلی اقبال مسلمین به فراگیری علوم مختلف شد، توصیه اسلام به فراگیری علم در همه احوال است و ارزشی كه برای اهل علم قائل شده است. [۲۹]
علوم اسلامی
منظور از علوم اسلامی در اینجا علومی است كه موضوع و مسائل آن علوم، اصول يا فروع اسلام است و يا چيزهائی است كه اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات میشود، يعنی قرآن و سنت، مانند علم قرائت، علم تفسير، علم حديث، علم كلام نقلی،[۳۰] علم فقه، علم اخلاق نقلی[۳۱] به علاوه علومی كه مقدمه آن علوم است مانند: ادبيات عرب از صرف و نحو و لغت و معانی و بيان و بديع و غيره، و مانند كلام عقلی، و اخلاق عقلی، و حكمت الهی، و منطق، و اصول فقه، و رجال و درايه.
اینها همه دانشهایی هستند که اسلام باعث طرح آنها شد.
رشد علوم عقلی توسط مسلمانان
قرآن كریم به تفكر و تعقل بهای بسیاری داده است و به شدت به آن دعوت و تشویق نموده است. و در روایات نیز تفکر در جایگاه بالایی قرار گرفته است آنچنانچه یك ساعت فكر كردن را برتر از شصت سال عبادت كردن دانسته است. این محرک ها در کنار تربیت ویژه ای که ائمه علیهم اسلام شاگردان خود را در این خصوص می دادند موجب شد که علوم عقلی به زودی در بین مسلمانان رایج گردیده و به سرعت پیشرفتی شایان پیدا کند. از عوامل مهم دیگر در گسترش علوم عقلی، یکی ترجمه آثار عقلی یونانیان در عهد اموی و عباسی و دیگری بروز اختلافات اعتقادی در بین مسلمانان و پیرو آن تلاش عقلی هر گروه برای دفاع از اعتقادات خویش است.
روشهای مسلمانان در علوم عقلی
علامه شعرانی در خصوص روشهای مسلمانان در علوم عقلی می گویند:
«مسلمین در عقلیات چهار طریقه كلى داشتند:
اول: طریقه متكلمین كه منقسم به سه شعبه مهم مىشود: معتزله و اشاعره و شیعه. و شعبه معتزله نیز فرق بسیار دارند و هر یك عقاید و فلسفه مخصوصى.
دوم و سوم: اشراقیین و عرفا كه طریقه آنها را به اصطلاحMysticime گویند. و طریقه عرفا مخصوصا اهمیت فوق العاده داشت.
چهارم: طریقه حكما كه طرفدار استدلال عقلى بودند و اروپائى ها این طریقه راrationaliste گویند. و مسلمین هر كس كه طرفدار استدلال عقلى باشد مشّائى گویند؛ چون مشّائیین این طریقه را داشتند اگرچه در تمام عقاید موافق با مشائیین نباشند.».[۳۲]
فلسفه در اسلام
در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله، از آنجا که مسلمانان اولیه تازه با تعالیم بلند اسلام آشنا شده بودند و از نظر علمی نیز مردمی کم مایه بودند با ذهنى ساده و غیرفنى به بحثهاى علمى مى پرداختند و خبری از تفکر فلسفی در بین آنان نبود، تنها امیر المؤمنین علیه السلام است كه بیانات جذاب وى در الهیات عمیقترین تفكرات فلسفى را دارد و نظیر سخنان او در کلام هیچ یک از صحابه یافت نمی شود
صحابه و علماى تابعین كه به دنبال صحابه آمدهاند و بالأخره عرب آن روز به تفكر آزاد فلسفى هیچگونه آشنایى نداشتند و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجرى نمونه اى از كنجكاوى فلسفى دیده نمى شود تنها بیانات عمیق پیشوایان شیعه و بالخصوص امام اول و هشتم شیعه است كه ذخایر بى كرانى از افكار فلسفى را داراست و آنان مىباشند كه گروهى از شاگردان خود را با این طرز تفكر آشنا ساختند.
عرب از طرز تفكر فلسفى دور بود تا نمونهاى از آن را در ترجمه برخى از كتب فلسفى یونان به عربى در اوایل قرن دوم هجرى دید و پس از آن كتب بسیارى در اوایل قرن سوم هجرى از یونانى و سریانى و غیر آن به عربى ترجمه شد و روش تفكر فلسفى در دسترس عموم قرار گرفت، اگر چه اکثریت فقها و متکلمین بدان روی خوشی نشان ندادند و با آن به مخالفت پرداختند. آنچنان که در دورهای كتب فلسفى را به دریا می ریختند. رسائل اخوان الصفا كه تراوش فكرى یك عده مؤلفین گمنام است یادگارى است از آن دوران و گواهى است كه چگونگى وضع ناهنجار آن وقت را نشان مى دهد.
پس از این دوره در اوایل قرن چهارم هجرى، فلسفه توسط «ابى نصر فارابى»احیا شد و در اوایل قرن پنجم در اثر مساعى فیلسوف معروف «بو على سینا» فلسفه توسعه كامل یافت و در قرن ششم نیز فلسفه اشراق را «شیخ سهروردى» تنقیح نمود و به همین جرم نیز به اشاره سلطان صلاح الدین ایوبى كشته شد! و دیگر پس از آن داستان فلسفه از میان اكثریت برچیده شد و فیلسوفى نامى به وجود نیامد جز اینكه در قرن هفتم در اندلس ـ كه در حاشیه ممالك اسلامى واقع بود ـ ابن رشد اندلسى به وجود آمد و در تنقیح فلسفه كوشید. [۳۳]
در پیشرفت تفكر و ترویج فلسفه شیعه جایگاه و نقشی خاص دارد - چنانكه در آغاز، براى پیدایش تفكر فلسفى عاملى مؤثر بوده است - با رفتن ابن رشد، فلسفه از میان اكثریت تسنن رفت، اما در میان شیعه همچنان مسیر رشد خود را ادامه داد.[۳۴]
كسى كه به ویژه در این بخش باید مورد توجه بسیار قرار گیرد خواجه نصیرالدین طوسى (597 - 672 هـ.ق) است كه در شرایط بسیار سخت اجتماعى و سیاسى ایران، یعنى همزمان با یورش مغولان ظهور كرد. طوسى به طور كلى در فلسفه پیرو ابن سینا است، اما عقاید خاص خود را نیز دارد. [۳۵]
پس از طوسى، در قرون بعد بواسطه غلبه مغول آثار تمدن اسلام ضعف یافت و علوم راكد ماند و كسى كه بتوان او را بخصوص نام برد ظاهر نشد تا اینکه در عصر صفویه فیلسوفان بزرگی همچون میرداماد استرآبادى نویسنده کتاب القبسات، میرفندرسكى و شیخ بهائی ظهور کردند.
در اوایل سده یازدهم صدر المتألهین شیرازى ظاهر گردید و او طریقه خاصى در حكمت اظهار كرد و خلاصه تمام اقوال سابقین را جمع و آنها را با هم مقایسه كرده و طریق اشراق و مشّاء و عرفان را با هم نزدیك نموده و بعضى اصول دیگر را تكمیل كرد و فعلا در ایران فلسفه او رائجتر است و كتب وى مخصوصا اسفار معروف است.[۳۶]
ریاضیات در بین مسلمانان
مهمترین نقش ریاضیدانان مسلمان در تكوین دانش ریاضى، در هم آمیختن مكتب هاى ریاضى شرق و غرب، یعنى ریاضیات یونان و هند است. ریاضیات اسلامی ریاضیات هندسى و از همه مهمتر، شیوه عددنویسى دهدهى را با دیگر مفاهیم ریاضى طرح شده در یونان در هم آمیخت و از آن صورت واحدى درآورد و به غرب ارائه داد.
به طور كلى دستاوردهاى ریاضیدانان اسلامى را در شاخههاى گوناگون دانش ریاضیات چنین مىتوان عنوان كرد: اصلاح دستگاه عددنویسى هندى با تكمیل حساب دستگاه اعشارى آن، از جمله ابداع كسرهاى اعشارى؛ به وجود آوردن مفاهیم جدید در تئورى اعداد؛ بهوجودآوردن علم جبر؛ كشفیات مهم و جدید در دانش مثلثات و نیز علم كرهها و ابداع روشهاى گوناگون براى یافتن پاسخ هاى عددى معادلات درجه دو و سه.[۳۷]
برخی از خدمات علمی مسلمانان به پیشرفت ریاضیات از این قرار است:[۳۸]
- خوارزمى اولین كتاب را در باب جبر و مقابله تالیف كرد. نام وى به شكل Algorism در اروپا معادل فن محاسبه تلقى شد. چنانكه نام كتاب نیز به شكل Algebra عنوان علم جبر باقى ماند. جبر خوارزمى در قرون وسطى نزد اروپائیان فوقالعاده اهمیت یافت و تا زمان ویت " F.viete" (متوفى 1603 میلادى) مبناى مطالعات ریاضى اروپائیان بود.[۳۹]
- ابوالوفاى بوزجانى (متوفى 388 ق) در بسط علم مثلثات نیز - مثل جبر - كارهاى ارزنده كرد. چنان كه در استخراج جیب زاویه سى درجه طریقه یى یافت كه نتیجه آن تاهشت رقم با مقدار واقعی 30 Sin مطابقت دارد.[۴۰]
- خیام اول كسى است كه به تحقیق منظم علمى در معادلات درجه اول، دوم و سوم پرداخته است.
- در اروپا حل مساله جمع زوایا را به كوپرنیك منسوب مى دارند در حالی که ابوالوفا بوزجانی سالها پیش از او راه حل ساده تری برای آن ارائه داده است.
- استعمال جبر در هندسه و بالعكس به وسیله مسلمین انجام یافت و این امر در بسط هندسه تحلیلى تاثیر بسزائى داشت.
نقش مسلمانان در دانش طب
نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد علم طب همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است چنانچه لفظ مقدس حکیم در تمدن اسلامی هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق میگردیده است.[۴۱] بیشک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب، توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد توصیه قرار گرفته است.[۴۲] و پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد، با توصیههای طبی آنها را در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری مینمودند. شاهد این مدعا کتابهای روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان طب النبی، طب الائمه، طب الصادق و طب الرضاست.[۴۳]
علم طب در دوره اسلامی با ترجمه کتابهای یونانی و هندی در این رشته توسط اساتید علمی و طبی جندی شاپور [۴۴] آغاز شد.[۴۵] اما مسلمانان به ترجمه اکتفا ننمودند و تحقیق و توسعه دانش طب را با جدیت دنبال نمودند. به نحوی که بیماری هایى كه در بخشهاى گوناگون الحاوى، نوشته رازى بررسى شده، بسیار بیشتر از آن چیزى است كه در آثار جالینوس، بقراط و دیگر پزشكان یونانى آمده است. در همه دوران پزشكى غرب، هیچ كتابى كه همچون قانون ابن سینا چنین جامع و مانع و دانشنامه گونه مبادى و موضوعات پزشكى را دربرگرفته باشد، به وجود نیامده بود. بى دلیل نبود كه قانون به سرعت و پس از ترجمه آن به لاتین، مورد توجه دانشمندان و پزشكان غرب قرار گرفت، و به عنوان كتاب درسى در دانشكده هاى پزشكى تدریس شد.[۴۶]
از کتابهای مسلمانان در پزشکی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
- العشر مقالات فی العین تالیف حنین بن اسحاق عبادی (م 264 ه): که در چشم پزشکی است.[۴۷]
- المسائل فی الطب للمتعلمین:این کتاب نیز از تالیفات حنین بن اسحاق عبادی است. این کتاب به طریق سوال و جواب در فن نظری و فن عملی طب نوشته شده است. [۴۸]
- فردوس الحکمه تالیف علی بن سهل بن ربن طبری (قرن سوم): این كتاب یك دوره كامل طب و درمان و بهداشت را در بردارد و چون از نخستین كتابهای طبى اسلامى است، نظرات قدما نیز در آن منعكس است.[۴۹]
- الحاوی الكبیر فی الطب تالیف زکریای رازی (م 320): این كتاب دایرهالمعارف طبی است كه در آن از كلیه شاخههای طب و اصول تداوی و بهداشت و بیماری شناسی و داروشناسی و اخلاق پزشکی بحث شده است.[۵۰]
- کامل الصناعه علی بن عباس اهوازی (م 384 هـ):این کتاب نیز یک دائرة المعارف طبی بزرگ است [۵۱]
- قانون ابن سینا (م 428):قانون ترکیبی علمی از تجارب بالینی بوعلی، آثار و تعالیم جالینوس، بقراط، ارسطو و نوشته پزشکان ایرانی و مسلمان پیش از خود چون رازی، ابن ربن طبری و ابوسهل مسیحی است [۵۲]
- ذخیره خوارزمشاهی از سید اسماعیل جرجانی (م 531: این كتاب از مشروحترین كتب طبی پارسی است[۵۳]
نهادهای علمى- فرهنگى در تمدن اسلامی
مسجد
مسجد اولین مركز علمى- آموزشى جهان اسلام بود كه در آن همه گونه تعلیمات دینى و علمى و حتى امور مربوط به خواندن و نوشتن انجام مى گرفت. تعلیم در مسجد از مسجدالنبى آغاز شد و تا آغاز قرن چهارم هجرى غالباً مساجد در غیر اوقات نماز، حكم مدارس را داشت.
مسجدالنبى تا اواخر دوران بنى امیه از رونق بسیارى برخوردار بود و مسلمانان از بلاد دور و نزدیك بدانجا مىآمدند و پاسخ سئوالات علمى و فقهى خود را دریافت مى كردند.
در اوایل سده دوم هجرى، خلافت از بنىامیه به بنى عباس رسید. در این زمان فرصتى مناسب براى شیعه فراهم شد و كوفه در شرایطى كه مناسب براى تجمع و رفت وآمد شیعیان بود، مركزیت یافت و از این پس مسجد كوفه مركز علمى مسلمانان شد و امام صادق (ع) با توجه به فرصت سیاسى بهوجودآمده و با دریافتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینه اجتماعى، نهضت علمى و فرهنگى پدرش را پى گرفت و مسجد كوفه را به دانشگاهى بزرگ بدل نمود. بدینسان، ایشان در رشتههاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان سترگى همچون هشامبن حكم، محمدبن مسلم، ابانبن تغلب، هشامبن سالم، مؤمن طاق، مفضلبن عمر و جابربن حیان را تربیت كرد كه شمار آنها را بالغ بر چهارهزار نفر نوشته اند.
مساجد بزرگ و معروف داراى كتابخانه، در شهرهاى مهم اسلامى بسیار بودند كه یكى از آنها مسجد دمشق است. این مسجد که در زمان ولیدبن عبدالملك بنا شد یكى از كانونهاى مهم آموزش بود كه حلقههاى تدریس بسیارى در آن تشكیل مىشد و استادان آن از حقوقى بسنده برخوردار بودند. از دیگر مساجد مهم مىتوان به جامع بصره، جامع فُسطاط، جامع كبیر قیروان، جامع زیتونه در تونس، جامع قرویین فاس و جامع الخصیب اصفهان اشاره كرد.[۵۴]
بیت الحکمه و دار العلم ها
نخستین مركز مهمى كه به منظور آموزش و تعلیم تأسیس شد بیت الحكمه نام داشت كه در بغداد ساخته شد. این مركز، كه به هزینه خزانه دولتى یا بیت المال اداره مى شد، محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و به ویژه مترجمان شایسته اى بود كه كتابهاى علمى و فلسفى یونانى را به عربى ترجمه مى كردند. اساس بیت الحكمه را، كه نخستین كتابخانه مسلمانان در بغداد بود، هارون الرشید پایه ریزى كرد. پیش از آن منصور عباسى، كه از زمان وى كار ترجمه آغاز شده بود، دستور داد كتابهایى از زبانهاى دیگر به عربى ترجمه شود و همین كتابها پایه بیتالحكمه گردید. در زمان مأمون، بیت الحكمه توسعه یافت. او صد بار شتر كتاب به بغداد حمل كرد و ظاهراً این كتابها بهدنبال قرار صلحى كه بین وى و امپراتور روم، میشل دوم، بسته شد، به مسلمانان داده شد. مأمون همچنین 300 هزار دینار صرف ترجمه كتاب كرد. علاوه بر بیت الحكمه، مراكز علمى متعدد دیگرى نیز وجود داشت؛ یكى از این مراكز دارالعلمها بودند. این دارالعلمها كتابخانهه اى عمومى به حساب مى آمدند. ازجمله این مراكز، دارالعلم فاطمیون در مصر است. در این نهاد، كه در 395 ق و به دستور الحاكم بامراللَّه، خلیفه فاطمى مصر، در قاهره تأسیس شد، تقریباً یك میلیون جلد كتاب وجود داشت. دارالعلم موصل را نیز جعفربن محمد حمدان موصلى بر پا ساخت. این مركز نخستین مركزى بود كه در آن كتابهایى از همه رشته هاى علمى گردآورى شده بود. در طرابلس، از شهرهاى لبنان كنونى نیز، در اواخر سده پنجم هجرى، دارالعلمى با 6/ 1 میلیون جلد كتاب وجود داشت.[۵۵]
نظامیه ها
در نیمه دوم سده پنجم هجرى، خواجه نظام الملك با ساخت مدارسى به نام نظامیه که اولین آنها را در در 459 ق در بغداد تاسیسی نمود و بعدا در نیشابور و شهرهاى دیگر قلمرو سلجوقیان مدارس مشابهی پدید آورد تاثیر چشمگیری در نهضت بزرگ علمی و فرهنگی جهان اسلام گذاشت. در نظامیه بغداد، كه تأسیس شد، ابواسحاق شیرازى تدریس مىكرد و پس از آن بزرگترین مقام تدریس در این مدرسه به امام محمد غزالى رسید. در نظامیه نیشابور، كه به خاطر توجه خواجه نظامالملك و دیگر پادشاهان سلجوقى به شهر نیشابور در این شهر تأسیس شد، افراد مشهورى چون امام موفق نیشابورى، حكیم عمر خیام، حسن صباح، امام محمد غزالى و برادرش امام احمد و امام محمد نیشابورى تربیت شدند. نظامیه اصفهان و بلخ نیز استادان نامورى داشت.[۵۶]
رصدخانه ها
رصدخانه ها به عنوان سازمان مشخص علمى- كه در آن رصد ستارگان صورت مىگرفته- مركز مهم آموزش علم نجوم و علوم وابسته به آن بوده است. در سرزمینهاى اسلامى رصدخانههاى متعدد بزرگى ساخته شد كه نخستین آنها رصدخانه شماسیه است كه در سال 213 هجرى در بغداد بهدست مأمون بنا گردید.[۵۷]
بیمارستان ها
بیمارستان نیز سازمان علمى مهمى بهشمار مىرفت؛ چراكه مركز عمده تعلیمات پزشكى بالینى در آنجا صورت مىگرفت. بسیارى از بیمارستانها، كتابخانه و مدرسهاى براى تدریس جنبههاى نظرى علم طب داشتند كه از آن میان مىتوان به بیمارستانهاى رى، فسطاط،الكبیر منصورى قاهره و نورى بغداد اشاره كرد.[۵۸]
سایر مراکز
در مورد مراكز مهم آموزشى اسلامى، توجه به دو مركز علمى دیگر حایز اهمیت است: یكى رَبع رشیدى كه محل آمدوشد علما و دانشمندان بسیارى بود كه به كار علمى مشغول بودند و دیگرى شَنب غازانى كه در دوره ایلخانان تأسیس گردید و در آن دانستههاى علمى فراوانى ردوبدل مىشد.[۵۹]
بازرگانی در تمدن اسلامی
بازرگانى ممالك اسلامى در قرن چهارم از مظاهر ابهّت اسلام بود و جهان اسلام ملكه تجارت دنیا محسوب مىگردید و مقام نخست را داشت. كشتیها و كاروانهاى مسلمین همه دریاها و صحراها را درمىنوردید و اسكندریه و بغداد، دست كم در مورد كالاهاى تجملى، دو مركز تعیین نرخ بودند.[۶۰]
نظام اداری
نظام ادارى دولت اسلام بطور كلى مانند نظامات ادارى ایران و روم بود، زیرا مردم این نواحى نظامات سیاسى و ادارى معینى داشتند كه کارایی لازم را داشت و مسلمانان پس از فتوحات همان را پذیرفتند البته بمرور ایام قسمتهایى از آنرا باقتضاى عقاید دین خویش و مصالح مردم محل تعدیل كردند.[۶۱]
با ورود اسلام به ایران، مسلمانان ناچار شدند برای اداره این قلمرو وسیع به نظام دیوانی پیشرفته و پر سابقه ساسانی روی بیاورند. برای این کار مجبور شدند از دبیران که طبقهای ریشهدار در تاریخ ایران بودند، استفاده کنند. این امر نه تنها موجودیت این قشر فرهیخته و دانشمند ایرانی را تا قرنها بعد تضمین کرد، بلکه در کنار آن بسیاری از مشخصههای نظام حکومتی ایران را در نظام حکومتی اسلام تثبیت کرد.
از طرفی به دلیل نیاز مبرمی که حکام اسلامی ایران به امکانات این طبقه داشتند و به دلیل تجربه دهقانان در گردآوری مالیات پیش از اسلام، حکام اسلامی این وظیفه را پس از ورود خود به ایران به دهقانان واگذار نمودند. دهقانان پیش از اسلام جزء آخرین رده بزرگان، یعنی آزادان بودند، اما با ورود اسلام به دلیل نیاز حاکمان جدید به آنها، وجهه و موقعیتی فوق العاده ممتازتر از گذشته به دست آوردند. از این رو پس از اسلام، در چند قرن نخست هجری دهقانان جزء معدود طبقاتی از اشراف ساسانی بودند که باقی ماندند و رتبهای برجستهتر از دوره ساسانی بهدست آوردند. طبقه دهقان در کنار دبیران، ایرانیانی بودند که به نفوذ، تکوین و تثبیت مواریث ایران ساسانی در امپراتوری اسلام کمک کردند و در این امر نقشی اساسی داشتند. بنابراین میتوان دبیران و دهقانان را به عنوان حافظان اصلی میراث فرهنگی ایران پس از اسلام به شمار آورد. اولین دیوانی که از ایرانیان به مسلمانان رسید، دیوان خراج بود که عمر این خراج را در قالب عطایا بین مسلمانان تقسیم کرد. البته دیوان جیش نیز به موازات دیوان خراج به وجود آمد. دوران خلافت معاویه را به نوعی میتوان دوره گذر خلافت از دوره خلفای راشدین به دوره بنیامیه و دوره تکوین نظام دیوانی نامگذاری کرد. در این دوره، دو دیوان مهم یعنی دیوان خاتم و دیوان برید به نظام دیوانی اسلامی افزوده شد. اگرچه زیاد بن ابیه، استاندار وی نیز در پایهگذاری این دیوانها و به خصوص دیوان خاتم نقش تأثیرگذاری داشت.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که در غرب قلمرو اسلامی (شام)، امویان بر میراث عظیم رومیها دست یافتند و به دلیل قرار داشتن پایتختشان در قلمرو پیشین امپراتوری روم، دستگاههای دیوانی اموی بیشتر رنگ و بوی رومی داشت. بنابراین، نوعی تقسیمبندی اجتنابناپذیر به وجود آمده بود؛ یعنی متصرفات شرقی تحت تأثیر نظام دیوانی ساسانی، و متصرفات غربی تحت تأثیر نظام دیوانی روم تا اینکه در زمان خلافت عبدالملک بن مروان نظام دیوانی ایرانی و رومی به عربی برگردانده شد. هم زمان با تغییر دیوان، سکه و طراز نیز از شکلهای ایرانی و رومی جدا شد و شکل عربی و اسلامی به خود گرفت. [۶۲]
پانویس
- ↑ مجموعه مقالات اولین کنفرانس بینالمللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 190.
- ↑ همان منبع، همان ص.
- ↑ فرهنگ روز سخن به سرپرستی حسن انوری، تهران، سخن، 1383، ص869.
- ↑ تاریخ و تمدن اسلامی، علیاكبر ولایتی، قم: دفتر نشر معارف، 1384 ش، ص 19.
- ↑ نقش فرهنگ و تمدن در بیداری غرب، ص 45 و نیز ر.ک: علی شریعتی، همان منبع، ج1، ص 5-4.
- ↑ نقش پیامبران در تمدن انسان، فخرالدین حجازی، بیجا: بعثت، بیتا، ج دوم. صص 20-19.
- ↑ تاریخ تمدن، ج1، ص5.
- ↑ فرهنگ روز سخن، همان منبع، ص 337
- ↑ پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی اکبر ولایتی، ج1، ص 22
- ↑ پیامبر اعظم (ص) بنیانگذار تمدن اسلامی، اکبر عروتی موفق؛ معرفت، بهمن 1385، شماره 110
- ↑ نشریه هفتهنامه پرتو، سال نهم، شماره 408.
- ↑ نشریه هفتهنامه پرتو، سال نهم، شماره 408.
- ↑ مجموعه مقالات اولین کنفرانس بینالمللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 191.
- ↑ برررسی مختصر فرهنگ و تمدن اسلامی، و.و بار تولد، علیاکبر دیانت، تبریز: ابن سینا، ج اول، 1337، ص 7.
- ↑ نقش پیامبران در تمدن انسان، ص 140.
- ↑ علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، زینالعابدین قربانی، بیجا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج پنجم 1374، ص 18.
- ↑ علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، ص 17.
- ↑ همان منبع، ص 16.
- ↑ برای تفصیل مراجعه شود به تفسیر المیزان، ج4، ص 94 تا 108
- ↑ عبدالحسین زرین کوب، کارنامه ی اسلام، چ 11، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، تهران، 1385 ه.ش، ص 26.
- ↑ علّامه طباطبائى درباره تأثیر قرآن در پیشرفت فرهنگ در جهان مى نویسد: «به جرئت مى توان گفت که عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى از طبیعیات و ریاضیات و غیر آن ها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود …، بدیهى است چنین تحولى که یکى از حلقه هاى بارز سلسله حوادث جهان مى باشد، در حلقه هاى بعدى تأثیر بسزایى خواهد داشت؛ از این رو، یکى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود».(طباطبائى، سید محمدحسین، قرآن در اسلام، ص ۹۸، ناشر: هجرت، چاپ دوم، قم، ۱۳۶۹ ش.)
- ↑ اعجاز عددی قرآن، سایت تبیان
- ↑ بقره/269
- ↑ البرهان فى تفسیر القرآن، ج1، ص9
- ↑ محمد احمدی، نقش اهل بیت(ع) و شیعیان در شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی، نشریه الکترونیکی هفت اقلیم[۱]
- ↑ برای تفصیل رجوع شود به مقدمه شرح ابن ابی الحدید
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه ی علی جواهرکلام، چ 7، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، تهران، 1372 ه.ش، ص 582. نقل از محرمی، غلامحسن؛ (1390)، نقش امامان شیعه علیهم السلام در شکل گیری و توسعه ی تمدن اسلامی، قم: انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اول
- ↑ حسن سالاری، تمدن اسلامی، پایگاه جزیره دانش [۲]
- ↑ مهدی گلشنی، عوامل مؤثر در شكوفایی علم در تمدن درخشان اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، بازیابی: 20 تیر 1394
- ↑ كلام دو قسم است: عقلی و نقلی.
- ↑ اخلاق نیز مانند كلام دو گونه است: نقلی و عقلی
- ↑ حسن زاده آملی، حسن، هزار و یك كلمه، ج5، کلمه 482 (رساله ای از علامه شعرانی)
- ↑ شیعه در اسلام، علامه طباطبائی ره
- ↑ شیعه در اسلام، علامه طباطبائی ره
- ↑ ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص52
- ↑ حسن زاده آملی، حسن، هزار و یك كلمه، ج5، کلمه 482 (رساله ای از علامه شعرانی)
- ↑ علی اکبر ولایتی، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 35 تا 37.
- ↑ کارنامه اسلام، عبدالحسین زرینکوب
- ↑ مصاحب، خیام به عنوان عالم جبر/ 103.
- ↑ خیام به عنوان عالم جبر/ 104.
- ↑ روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تاکنون، جلد دوم، سازمان ملی جوانان، معاونت مطالعات و تحقیقات، ص 140.
- ↑ عَنِ النَّبِی صلی الله علیه و آله: الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْیانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان (بحارالانوار، ج 1، ابواب العلم، باب 6: العلوم التی أمر الناس بتحصیلها و ینفعهم، حدیث 52)
- ↑ بنگرید: نگارش احادیث طبی، غلامرضا نورمحمدی، مجله پژوهش و حوزه، شماره 17 و 18.
- ↑ شهر «جندی شاپور» را شاپور اول ساسانی (241-272 م) به هم چشمی «انطاكیه» كه از بلاد رومی محسوب میشد، در اهواز ساخت. این شهر بعداً توسط انوشیروان (531-579 م) به مركز تحصیل طب و فلسفه تبدیل شد قسمتی از استادان بزرگ جندی شاپور مسیحی نسطوری مذهب بودند كه پس از بستهشدن مدارس فلسفی یونانی به فرمان امپراطور روم، از «رُها» و دیگر مراكز علمی و فلسفی گریخته بودند.(تاریخ علوم اسلامی، به روایت استاد همایی، تهران، نشر هما، 1363.)
- ↑ پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی، علیاکبر ولایتی، ص 188.
- ↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 4، ذیل «ابنسینا»
- ↑ طب و طبیب و تشریح، حسن حسن زاده آملی، ص 62.
- ↑ طب و طبیب و تشریح، ص 62.
- ↑ ابن ربن، دایره المعارف بزرگ اسلامی، رضا انزابی نژاد، ج 3، تهران، 1374 ش.
- ↑ آشنایی با منابع مهم طب سنتی، پایگاه مرکز فرهنگ، آداب و میراث پزشکی.
- ↑ مقدمه کامل الصناعه.
- ↑ قانون فی الطب/ ابوعلی سینا، فرشید امینی، علوم و فنون، تیر ماه 1388.
- ↑ تاریخ طب در ایران قبل و بعد از اسلام، محمود نجمآبادی، نسخه الکترونیک، کمیته رایانهای کردن طب و بهداشت، ص 796.
- ↑ اسلامى فرد، زهرا، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام، ص 39 تا 41
- ↑ ولایتى، على اكبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 31
- ↑ ولایتى، على اكبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 32
- ↑ سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 68 و 69.
- ↑ تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام(اسلامى فرد، زهرا)، ص: 45
- ↑ ولایتى، على اكبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 33
- ↑ بینش، عبد الحسین، آشنایى با تاریخ تمدن اسلامى، اداره عقیدتى سیاسى نمایندگى ولى فقیه در سپاه، تهران، 1387، ص 95
- ↑ پاینده، ابو القاسم، تاریخ سیاسى اسلام، ج1، ص 458
- ↑ حاتمی منش، محمدعلی، نظام دیوانی اسلامى در سده نخست هجری، تاریخ در آیینه پژوهش 1387، شماره 20، در دسترس در پرتال جامع علوم اسلامی، بازیابی: 20 تیر 1394
منابع
- جستاری در فرهنگ و تمدن اسلامی، علی جدید بناب، بشری، شماره 55، 1386، ص 38 تا 43.
- پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی اکبر ولایتی
- پیامبر اعظم (ص) بنیانگذار تمدن اسلامی، اکبر عروتی موفق؛ معرفت، بهمن 1385، شماره 110 در دسترس در پایگاه رسول نور، بازیابی: 3 تیر 1394
- نقش اهل بیت(ع) و شیعیان در شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی، محمد احمدی، نشریه الکترونیکی هفت اقلیم
- نقش امامان شیعه علیهم السلام در شکل گیری و توسعه ی تمدن اسلامی، غلامحسن محرمی، قم: انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1390
- البرهان فى تفسیر القرآن، هاشم بن سلیمان بحرانى، بنیاد بعثت، تهران، 1416 ق
- المیزان فى تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسین حوزه علمیه قم
- تمدن اسلامی، حسن سالاری، پایگاه جزیره دانش
- تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام، زهرا اسلامی فرد، دفتر نشر معارف، قم، 1389، چاپ اول
- فرهنگ و تمدن اسلامی، علی اکبر ولایتی
- آشنایى با تاریخ تمدن اسلامى، عبدالحسین بینش، اداره عقیدتى سیاسى نمایندگى ولى فقیه در سپاه، تهران، 1387
- تاریخ سیاسى اسلام، ابوالقاسم پاینده، نشر جاویدان، تهران، 1376، چاپ نهم
- عوامل مؤثر در شكوفایی علم در تمدن درخشان اسلامی، مهدی گلشنی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی
- نظام دیوانی اسلامى در سده نخست هجری، محمدعلی حاتمی منش، تاریخ در آیینه پژوهش، 1387، شماره 20
- نقش مسلمانان در دانش طب، همین دانشنامه