عماد الکتاب
میرزا محمدحسین سیفی قزوینی (عمادُالکُتّاب) در سال ۱۲۴۰ هجری شمسی در طایفۀ سیفی قزوین به دنیا آمد. وی ابتدا خوشنویسی را با نسخنویسی آغاز کرد و سپس به خط نستعلیق روی آورد و پیرو میرزا رضای کلهر شد ، طوریکه او را بهعنوان کاملکننده شیوۀ کلهر نام میبرند.
عمادالکتاب نه تنها در خط نسخ و نستعلیق استادی توانا بود ، بلکه شکسته و ثلث را نیز زیبا مینوشت و با نقاشی سیاه قلم و آبرنگ نیز آشنائی داشت. عمادالکتاب با کمیتۀ مجازات همکاری داشت و تحریرات بیانیههای کمیته به خط او بود. وی قبل از دورۀ مشروطیت جزء کاتبان وزارت انطباعات و در دورۀ سلطنت احمدشاه قاجار ، مدتی در وزارت داخله ، منشی و همان اوقات معلم مشق خط سلطان احمدشاه نیز بود.
در چند سال اواخر عمر نیز در دربار پهلوی سمت خوشنویس ی مخصوص داشت. وی قریحۀ شاعری نیز داشت و گاهی شعر میسرود. آثار خوشنویسی عمادالکتاب قطعات مختلف سیاه مشق است و همچنین یک دوره "رسمالمشق" که برای نو آموزان دبستانها و دبیرستانها تألیف کرد و به چاپ رساند. وی شاگردان بسیاری داشت ، از جمله علی منظوری ، ملکالخطاطین ، حسن زرینخط ، علی اکبر کاوه و ابراهیم بوذری که هر یک به مقام استادی رسیدهاند. عمادالکتاب در تهران میزیست و در همانجا درگذشت و در امامزاده عبدالله دفن شد. از دیگر آثار او: کتیبه سر در مدخل سپهسالار و لوحهای بر آرامگاه فردوسی در طوس؛ یک نسخه "شاهنامۀ" فردوسی در ۱۳۳۶ ق؛ یک نسخه "نامۀ دانشوران" ناصری در ۱۳۱۸ ق؛ نسخۀ نفیس "ترجیعبند" هاتف. از دیگر قطعات وی در "احوال و آثار خوشنویسان " به آنها اشاره شده است. از آثار نقاشی وی: تصویر یکی از حواریون حضرت مسیح که به خط شکسته و تعلیق زیبا ، با رقم: "در ماه رمضان هزار و سیصد و سی... العبد عمادالسیفی قزوینی"؛ تصویر سیاه قلمی کریمخان زند که کلاه مخصوص به سر نهاده است؛ تصویر دستی که طرز صحیح قلم بهدست گرفتن و خط نوشتن را نشان میدهد... ، با رقم: "عمادالسیفی"؛ تصویر خود نقاش به سیاه قلم... ، با رقم: "صورت عمادالکتاب سیفی که بهدست خود ساخته است".
مروری بر زندگینامه
میرزا محمدحسین سیفی در قزوین به دنیا آمد. پدرش قبالهنویس بود و مادرش از سادات سیفی قزوین، و به این مناسبت (سید بودن مادر)، میرزا نامیده شد. مدتی نزد میرزا محمدعلی خوشنویس خط آموخت. در چهاردهسالگی برای کار نزد تاجری از اهالی شیروان به بادکوبه رفت. در شانزدهسالگی پای پیاده راهی عتبات شد و سه سال در کاظمین ماند واز راه نوشتن زندگی کرد. میگویند آنقدر معیشت بر او سخت بود که حتی نمیتوانست به کربلا برود. سرانجام همراه یکی از علما به کربلا رفت و پنج سال در این شهر و نجف اقامت کرد و ضمن نوشتنِ خط، علوم دینی خواند و سرانجام از تنگدستی به ستوه آمد و به ایران باز گشت. دو سال در تهران ماند و ازدواج کرد. در سال ۱۲۷۱شمسی در خیابان ناصرخسرو آموزشگاه خوشنویسی دایر کرد و اسم آن را «دارالکتابه» گذاشت. شاهنامهی فردوسی را برای مظفرالدین شاه خوشنویسی کرد و به این مناسبت لقب «عمادالکتاب» گرفت. در انقلاب مشروطه به جرگهی آزادیخواهان پیوست و در کودتای محمدعلیشاهی آوارهی کوه و بیابان شد. پس از فرار شاه مستبد، هفت سال معلم مشق احمدشاه شد. در سال ۱۲۹۴ شمسی عضو انجمنی مخفی شد به نام «کمیتهی مجازات» که هدف آن از بین بردن هواداران مؤثر انگلیس در ایران بود. در سریال «هزار دستان» علی حاتمی، شخصیت رضا تفنگچی که بعدها به رضا خوشنویس تبدیل شد، شباهتی تام و تمام به عمادالکتاب دارد. مأموریت نوشتن شبنامههای این کمیته با عمادالکتاب بود و گزارشی از انجام ترور توسط او ثبت نشده است. با خیانت یکی از اعضا، کمیته از هم پاشید و سران آن دستگیر و اعدام شدند. عمادالکتاب هم به پنج سال حبس محکوم شد. در سال ۱۳۰۰، در ۶۰ سالگی از زندان آزاد شد و چهار سال بعد فرماننگار مخصوص رضا پهلوی گردید و مدتی معلم خطّ پهلوی دوم بود. در سال ۱۳۱۲ انجمن آثار ملی او را مأمور نوشتن کتیبههای آرامگاه فردوسی در طوس و کتیبههای دارالفنون، دانشسرای عالی، دانشگاه تهران و چند جای دیگر کرد. در همین سال نشان درجهی یک فرهنگِ وزارت معارف را دریافت کرد و سه سال بعد در ۲۶ تیر سال ۱۳۱۵ در سن ۷۵ سالگی از دنیا رفت و در امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد. او را پس از میرعماد و کلهر بزرگترین خوشنویس تاریخ ایران میدانند.
وی از مقلدان شیوه و سبک مرحوم میرزا محمدرضا کلهر بود که پس از فوت او جز عمادسیفی کسی دیگر جای او را نگرفته است فقید سعید در چند نوع خط از نستعلیق و شکسته و نسخ و ثلث از خفی و جلی استاد مسلم بوده از نقاشی نیز سررشته داشته است بهطوری که خود به قلم آبرنگ تصویر خویش را رسم نموده است.
درباره شدت علاقه او به میرزا محمدرضا کلهر چیزها گفتهاند و از جمله مشهور است که وی در خواب نیز از استاد مسلم پیشین خط الهام و تعلیم میگرفته است. زندگانی عمادالکتاب به مناسبت عضویت او در کمیته مجازات خالی از گرفتاریها نبوده و فقط به استثناء اواخر عمر که شغل درباری داشته و چندگاهی بهراحتی و آسایش زندگی مینموده مابقی پر از حوادث ایام بوده است.
عمادالکتاب آثاری از خود به یادگار گذاشته که بعد از این هرچه از عمر تمدن و تاریخ خط این مملکت بگذرد و تا هنگامی که از خط فارسی نشانی در عالم وجود داشته باشد هر قطعه از آنها نام شریف این استاد نابغه تاریخی خط را مخلد ساخته و در آینده بهتر از پیش عظمت وی را با لفظ تاریخ به آیندگان حکایت خواهد نمود. کتاب شاهنامه فردوسی و کتیبههای مقبره آن شاعر عالیقدر آیات باهرهای است که هر بیننده اهل فنی را از قدرت قلم و اعجاز انگشتان پرهنر این خطاط اعجوبه چیره دست به حیرت آورده و مسحور مینماید. از دیگر آثار خطی او سیاحتنامه استانلی به آفریقا و ترجیعبند هاتف اصفهانی و کتاب اوصافالاشراف و یکدوره رسمالمشق ذیقیمت و بیمانند که به چاپ رسیده و همچنین کتیبه سردر ورودی مسجد سپهسالار و کتیبههای اطراف صحن خانقاه و مقبره صفی علیشاه و حدیث (ولایة علیبن ابیطالب ... الخ) در حضرت عبدالعظیم مقابل صحن حمزهبن موسیبن جعفر و کتیبه سر درب ورودی بیمارستان فیروزآبادی در شهر ری و غیره از آثار شیوهای اوست. عمادالکتاب همان کسی است که عدهای از خطاطان و استادان مسلم معاصر از شاگردان و تربیت یافتگان مکتب این ربالنوع هنر بوده و همگی غریق امتنان و سپاس آن مرحوم میباشند.
این مرد بزرگوار در طول زندگانی خود از لحاظ خدمت به جامعه و روح وطنپرستی محل تکریم طرفداران علم و ادب و مظهر خدمات مهم و جالب توجهی بوده و سمت فرماننگاری داشته و در پاداش خدمت صادقانه خود از طرف وزارت معارف در سال ۱۳۱۳ شمسی به دریافت یک قطعه نشان درجه اول نائل آمده و قرین اعزاز و افتخار گردیده بود.
طومار عمر او در سن هفتاد و پنجسالگی طی شد و در تاریخ ۲۶ تیرماه سال یکهزار و سیصد و پانزده ۱۳۱۵ شمسی در تهران دیده از جهان فرو بست و به پرده غیب رفت و میتوان ضایعه بزرگ فقدان اسفآور این مرد مرگ هنر خطاطی میباشد.
منبع
وب سایت انجمن خوشنویسان اصفهان، بازیابی: 25 شهریور 1393