نفخ در صور
لفظ صور ده بار در قرآن مجيد آمده و همه درباره قيامت است.[۱] من جمله در آیه 68 سوره زمر:
«وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ»
غالبا مفسرین این آیه را اینگونه تبیین نموده اند که :
با نفخه اول که در آیه ذکر شده تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند مىميرند، مگر كسانى كه خدا بخواهد و سپس بار ديگر در صور دميده مىشود، ناگهان همگى بپا مىخيزند و در انتظار حساب و جزا و سرنوشت خويشند. [۲]
اما علامه طباطبائی (ره) در تفسیر این آیه می گوید:
«ظاهر آنچه در كلام خداى تعالى در معناى نفخ صور آمده اين است كه اين نفخه دو بار صورت مىگيرد، يك بار براى اينكه همه جانداران با هم بميرند، و يك بار هم براى اينكه همه مردگان زنده شوند. و اين معنا از روايات وارده از ائمه اهل بيت (ع)، و بعضى از روايات وارده از طرق اهل سنت از رسول خدا (ص) برمىآيد، هر چند كه بعضى ديگر از روايات اهل سنت خالى از ابهام نيست و همين جهت باعث شده كه بعضى از علماى اهل سنت، اين نظريه را اختيار كنند كه: نفخه صور در سه نوبت صورت مىگيرد: اول براى ميراندن. دوم براى زنده كردن و بعث. و سوم براى فزع و صعقه. و بعضى ديگر بگويند كه:" چهار نفخه است" و ليكن اثبات اين معنا از ظواهر آيات بسيار مشكل است.
و شايد همين انحصار نفخ صور در دو نفخه" اماته" و" احيا"، باعث شده كه كلمه" صعق" را در نفخه اول به مردن خلايق تفسير كنند، با اينكه معروف از معناى اين كلمه غش كردن است. صاحب صحاح مىگويد: وقتى گفته مىشود:" صعق الرجل صعقا و تصعقا" معنايش اين است كه غش كرد و" اصعقه غيره"، يعنى ديگرى او را به غش درآورد آن گاه مىگويد:" صعقه" در آيه" فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ" به معناى مردن است
و جمله" إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ" استثنايى است از اهل آسمانها و زمين. و اما اينكه اين استثناء شدگان چه كسانى هستند، بعضى گفته اند: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيلند، كه پيشوايان فرشتگانند، چون اين نامبردگان در هنگام نفخ صور نمىميرند، بلكه بعد از آن مىميرند.
بعضى ديگر گفته اند: آن چهار نفر با حاملان عرشند. بعضى هم گفته اند: آن نامبردگان با رضوان و حور و مالك و زبانيهاند. بعضى «7» ديگر- كه سخنشان از همه سخنان سخيفتر و بىپايهتر است- گفتهاند: منظور از جمله" مَنْ شاءَ اللَّهُ"، خود خداى سبحان است.
و خواننده عزيز توجه دارد كه هيچ يك از اين اقوال به دليلى از لفظ آيات كه بتوان بدان استناد جست مستند نيستند.
بله اگر براى خدا خلقى تصور شود كه در وراى آسمانها و زمين بوده باشند، آن وقت ممكن است بگوييم استثناى مزبور به طور منقطع آنان را استثنا كرده.
و يا بگوييم مرگ عبارت است از جدايى روح از جسد، و اين تنها در جانداران داراى جسد تصور دارد، و اما ارواح نمىميرند، و منظور از استثنا ايشانند، و در اين صورت استثناى مزبور منقطع نيست، بلكه متصل است، چون ارواح هم در بين" مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ" هستند. مؤيد اين وجه بعضى از رواياتى است كه از ائمه اهل بيت (ع) رسيده.» [۳]
طاهر زاده دو نفخه صور را اینگونه توضیح میدهد: ایجاد حیات در نشئه ای عالی ملازم موت در نشئه ای سافل است و با نفخه اول جسدها میمیرند و روحها زنده می گردد و با نفخه دوم ارواح به قیام حق قائم میگردد به ذات خود.[۴]
از پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله در مورد صور سوال شد، فرمودند: شاخی از نور است که اسرافیل به دهان می گیرد و یک طرف آن تنگ و طرف دیگر آن گشاد است و صورتی نورانی دارد.[۵]
متكلّمين شيعه معتقدند كه پس از نفخه اوّل، ارواح و اجسام به كلّى از ميان نمىروند، بلكه اجزاى جسمانى از هم مىگسلند و با نفخه دوم، دوباره پيوند مىخورند و زنده مىشوند [۶].
پانویس
منابع
- فرهنگ شیعه، صص 447-448.
- تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران
- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی
- معرفت النفس والحشر، اصغر طاهرزاده
- قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی