تکبیرة الاحرام
تکبیرة الاحرام، اللّه اکبر گفتن در آغاز نماز که از واجبات است. سبب این نامگذاری آن است که با این تکبیر در ابتدای نماز همه کارهای منافی با آن (از قبیل سخن گفتن یا با صدای بلند خندیدن) بر نمازگزار حرام می شود.[۱] [۲] [۳] و از این رو آن را «تحریمه» هم نامیده اند.[۴] [۵] عنوان تکبیرة الاحرام در احادیث نیز بکار رفته[۶] [۷] و گاه «تکبیرة الافتتاح»[۸] یا «أَنْف الصلاة»[۹] خوانده شده است.
هر چند در بعضی منابع فقهی اهل سنّت از برخی تابعین مانند اوزاعی، زُهْری و سعید بن مُسَیِّب، استحباب تکبیرة الاحرام نقل شده [۱۰][۱۱] در فقه امامی و اهل سنت بر وجوب آن اتفاق نظر وجود دارد.[۱۲] [۱۳]
درباره این که آیا تکبیرة الاحرام جزو نماز است یا شرط آن اختلاف نظر وجود دارد. فقهای بیشتر مذاهب فقهی آن را اولین جزء نماز دانسته اند.[۱۴] [۱۵] [۱۶][۱۷] و بر این اساس تمام شرایط لازم برای اجزای نماز را مانند رو به قبله بودن و پوشش داشتن نمازگزار در تکبیرة الاحرام واجب شمرده اند.[۱۸] [۱۹][۲۰] اما در برابر، فقیهان حنفی تکبیرة الاحرام را مانند طهارت لباس و مکان، شرط صحت نماز دانسته اند نه جزو آن.[۲۱][۲۲][۲۳]
بسیاری از فقها علاوه بر واجب شمردن تکبیرة الاحرام آن را از ارکان نماز نیز به شمار آورده اند؛ از این رو بر پایة نظر مشهور درباره رکن، اگر نمازگزار عمداً یا سهواً آن را ترک نماید یا خللی در آن ایجاد کند، نمازش باطل می شود و ملزم به اعاده آن می گردد.[۲۴][۲۵][۲۶][۲۷] [۲۸] درباره این که آیا تکرار تکبیرة الاحرام موجب بطلان نماز می شود یا نه، فقهای امامی اختلاف نظر دارند.
این امر به تفسیر آنان از واژه رکن بازمی گردد. بنابر نظرِ مشهور فقهای امامی درباره رکن، چنانچه نمازگزار برای شروع نماز «اللّه اکبر» بگوید و سپس آن را به قصد تکبیرة الاحرام تکرار کند، نماز باطل می شود و برای شروع نماز باید تکبیر سوم را بگوید.
به همین ترتیب تکبیر چهارم آن را باطل می کند و به تکبیر پنجم نیاز است.[۲۹][۳۰][۳۱][۳۲] برای مفهوم «رکن» در فقه امامی رجوع کنید به ابن فهد حلّی[۳۳][۳۴] و در فقه اهل سنت رجوع کنید به الموسوعة الفقهیّة.[۳۵]
بر پایه نظری دیگر، افزودن تکبیر موجب بطلان و اعادة نماز نمی شود. مستند این نظر فقهی، فقدان دلیل شرعی بر بطلان نماز در این مورد و نیز مفهومِ رکن بودن تکبیرة الاحرام است زیرا واژه رکن اصطلاحی است که فقها آن را بکار برده اند و در قرآن و احادیث بکار نرفته است؛ از این رو، رکن را باید به معنای لغوی آن (پایه و ستون) دانست.[۳۶][۳۷][۳۸] صحت تکبیرة الاحرام شروطی دارد که اهمّ آنها عبارت است از: تقارن آن با «نیتِ» نماز[۳۹][۴۰][۴۱][۴۲] [۴۳] [۴۴] [۴۵] و گفتن اللّه اکبر به همین صورت؛ از این رو، الفاظ دیگر ــ هر چند با آن هم معنا باشند ــ کفایت نمی کند و چه بسا که موجب بطلان نماز می شود.[۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹][۵۰]
ابوحنیفه ذکر هر تعبیر حاکی از تعظیم و تجلیل خداوند (مانند «اللّه اعظم» و «الحمدللّه») را به جای «اللّه اکبر» جایز دانسته است [۵۱][۵۲][۵۳][۵۴] [۵۵] [۵۶][۵۷][۵۸] جز ابوحنیفه ــ که ادای تکبیرة الاحرام را به فارسی حتی در صورت توانایی شخص بر تکلم به زبان عربی، جایز دانسته[۵۹] [۶۰][۶۱] ــ بیشتر فقیهان بر لزوم ذکر آن به زبان عربی فتوا داده اند.[۶۲] [۶۳][۶۴][۶۵]
شافعیان و حنبلیان ذکر آن را به زبان دیگر تنها در صورتی جایز دانسته اند که شخص قادر به ادای الفاظ تکبیرة الاحرام به عربی نباشد.[۶۶] فقهای امامی فراگرفتن زبان عربی را برای شخص ناتوان از تلفظ «اللّه اکبر» واجب شمرده و نماز چنین فردی را در صورت وسعت وقت و امید داشتن به یادگیری بدون تکبیرة الاحرام باطل دانسته اند.
از نظر آنان اگر فراگیری آن به دلیل کمبود وقت یا مأیوس بودن از یادگیری برای شخص ممکن نباشد، وی باید تکبیرة الاحرام را با تلقین فردی دیگر، حرف به حرف بیان کند و اگر این کار هم ممکن نباشد، ادای آن به صورت نادرست ــ به گونه ای که عرفاً به آن تکبیر گفته شود ــ بر ترجمه کردن رجحان دارد.[۶۷][۶۸][۶۹][۷۰] در منابع فقهی برای تکبیرة الاحرام برخی امور مستحب ذکر شده است، از جمله:
- 1) بالابردن دستها تا مقابل گوش هنگام گفتن آن[۷۱][۷۲][۷۳][۷۴] اما سید مرتضی ملقب به علم الهدی [۷۵] این کار را واجب دانسته است.
- 2) ذکر هفت تکبیر که تکبیرة الاحرام یکی از آنهاست و با نیت به جا آوردن نماز واجب از تکبیرهای دیگر متمایز می شود.[۷۶][۷۷][۷۸] فقهای امامی در این باره که نمازگزار کدامیک از این تکبیرها را باید تکبیرة الاحرام قرار دهد، اختلاف نظر دارند و طبق فتوای مشهور نمازگزار در تعیین آن مختار است.[۷۹][۸۰]
برخی فقها نخستین تکبیر[۸۱] و شماری دیگر [۸۲] 105 آخرین تکبیر را تکبیرة الاحرام دانسته اند.[۸۳] نظری دیگر نقل کرده و آن را به پدرش نسبت داده است.[۸۴] همچنین مستحب است که امام جماعت تکبیرة الاحرام را چنان بلند بگوید که اقتداکنندگان آن را بشنوند اما شش تکبیر دیگر را آهسته ادا کند.[۸۵] [۸۶] [۸۷] [۸۸][۸۹] تکبیرة الاحرام احکام دیگری نیز دارد که در کتب فقهی در مبحث نماز ذکر شده است.[۹۰]
پانویس
- پرش به بالا ↑ ابن ادریس حلّی، ج1، ص216.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی، ج3، ص116ـ117.
- پرش به بالا ↑ جزیری، ج1، ص219.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به ابن فَهْد حِلّی، ج1، ص359.
- پرش به بالا ↑ زُحَیلی، ج2، ص815.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به ابن حنبل، ج1، ص123.
- پرش به بالا ↑ حرّ عاملی، ج6، ص9ـ12.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به حرّعاملی، ج6، ص16.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به همان، ج6، ص10.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به قرطبی، ج1، ص175.
- پرش به بالا ↑ عینی، ج2، ص186.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به مقدس اردبیلی، ج2، ص193.
- پرش به بالا ↑ جزیری، همانجا.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به ابن قدامه، ج1، ص464.
- پرش به بالا ↑ نجفی، ج9، ص201.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی یزدی، ج1، ص626.
- پرش به بالا ↑ جزیری، ج1، ص218.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به بحرانی، ج8، ص32.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی، ج3، ص120.
- پرش به بالا ↑ الموسوعة الفقهیّة، ج13، ص218.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به جزیری، ج1، ص219.
- پرش به بالا ↑ زحیلی، ج2، ص817.
- پرش به بالا ↑ برای تفاصیل رجوع کنید به عینی، ج2، ص189.
- پرش به بالا ↑ نَوَوی، ج3، ص289ـ291.
- پرش به بالا ↑ علامه حلی، ج1، ص271.
- پرش به بالا ↑ بحرانی، ج8، ص32.
- پرش به بالا ↑ زحیلی، ج2، ص815.
- پرش به بالا ↑ نیز رجوع کنید به حر عاملی، ج6، ص13ـ14.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به محقق کرکی، ج1، ص433.
- پرش به بالا ↑ شهیدثانی، ص258.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی یزدی، ج1، ص626.
- پرش به بالا ↑ امام خمینی، ج1، ص146.
- پرش به بالا ↑ ج1، ص356ـ357.
- پرش به بالا ↑ نراقی، 1375ش، ص784ـ789.
- پرش به بالا ↑ ج23، ص109ـ120.
- پرش به بالا ↑ مقدس اردبیلی، ج2، ص195.
- پرش به بالا ↑ نراقی، 1375ش، ص788ـ789.
- پرش به بالا ↑ بروجردی، ج3، ص104.
- پرش به بالا ↑ نراقی، 1417، ج11، ص256.
- پرش به بالا ↑ نجفی، ج9، ص174.
- پرش به بالا ↑ الموسوعة الفقهیّة، ج13، ص219.
- پرش به بالا ↑ نیز رجوع کنید به نیت، ایستادن (قیام) در هنگام ادای تکبیرة الاحرام (ابن قدامه، ج1، ص463).
- پرش به بالا ↑ نووی، ج3، ص296.
- پرش به بالا ↑ موسوی عاملی، ج3، ص322.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی یزدی، ج1، ص628.
- پرش به بالا ↑ مالک بن انس، ج1، ص62ـ63.
- پرش به بالا ↑ طوسی، ج1، ص102.
- پرش به بالا ↑ نجفی، ج9، ص205ـ206.
- پرش به بالا ↑ جزیری، ج1، ص226.
- پرش به بالا ↑ شافعی، ج1، ص100.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به عینی، ج2، ص197.
- پرش به بالا ↑ جزیری، ج1، ص220.
- پرش به بالا ↑ زحیلی، ج2، ص815ـ818.
- پرش به بالا ↑ برای شروط دیگر رجوع کنید به ابن ادریس حلّی، ج1، ص116.
- پرش به بالا ↑ ابن قدامه، ج1، ص461.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی، ج3، ص117.
- پرش به بالا ↑ نجفی، ج9، ص213.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی یزدی، ج1، ص627.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به عینی، ج2، ص202.
- پرش به بالا ↑ ابن عابدین، ج1، ص452ـ453.
- پرش به بالا ↑ زحیلی، ج2، ص818.
- پرش به بالا ↑ رجوع کنید به طوسی، ج1، ص102.
- پرش به بالا ↑ ابن قدامه، ج1، ص462.
- پرش به بالا ↑ نووی، ج3، ص301.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی یزدی، ج1، ص627.
- پرش به بالا ↑ الموسوعة الفقهیّة، ج13، ص220ـ221.
- پرش به بالا ↑ انصاری، ج1، ص288ـ289.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی یزدی، ج1، ص628.
- پرش به بالا ↑ برای حکم فرد اَخْرَس یا گنگ رجوع کنید به انصاری، ج1، ص290ـ293.
- پرش به بالا ↑ زحیلی، ج2، ص816.
- پرش به بالا ↑ نووی، ج3، ص304ـ305.
- پرش به بالا ↑ عینی، ج2، ص193.
- پرش به بالا ↑ موسوی عاملی، ج 3، ص324.
- پرش به بالا ↑ نجفی، ج9، ص229.
- پرش به بالا ↑ ص147ـ148.
- پرش به بالا ↑ ابن ادریس حلّی، ج1، ص237.
- پرش به بالا ↑ حرّ عاملی، ج6، ص20.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی یزدی، ج1، ص629.
- پرش به بالا ↑ موسوی عاملی، ج3، ص321.
- پرش به بالا ↑ طباطبائی، ج3، ص122.
- پرش به بالا ↑ مثلاً رجوع کنید به بحرانی، ج8، ص21.
- پرش به بالا ↑ برای نمونه رجوع کنید به الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام.
- پرش به بالا ↑ مجلسی، ج81، ص357ـ358.
- پرش به بالا ↑ برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به کاظمی خراسانی، ج2، ص57ـ60.
- پرش به بالا ↑ ابن قدامه، ج1، ص460.
- پرش به بالا ↑ بحرانی، ج8، ص36.
- پرش به بالا ↑ زحیلی، ج2، ص871، 936.
- پرش به بالا ↑ امام خمینی، ج1، ص147.
- پرش به بالا ↑ نیز رجوع کنید به حرّعاملی، ج6، ص33.
- پرش به بالا ↑ برای نمونه رجوع کنید به طباطبائی یزدی، ج1، ص631ـ632.
منابع مقاله
- ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم 1410ـ1411.
- ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی تا).
- ابن عابدین، حاشیة ردّالمحتار علی الدّر المختار: شرح تنویر الابصار، چاپ افست بیروت 1399/1979.
- ابن فهد حلّی، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، چاپ مجتبی عراقی، قم 1407ـ1413.
- ابن قدامه، المغنی، بیروت: عالم الکتب، (بی تا).
- مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب الصلاة، ج1، قم 1415.
- یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم 1363ـ1367 ش.
- مرتضی بروجردی، مستندالعروة الوثقی، تقریرات آیت اللّه خوئی، ج3، قم 1413.
- عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذهب الاربعة، استانبول 1404/1984.
- حرّ عاملی.
- روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیلة، بیروت 1407/1987.
- وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق 1418/1997.
- محمد بن ادریس شافعی، الاُمّ، چاپ محمد زهری نجار، بیروت (بی تا).
- زین الدین بن علی شهید ثانی، روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ سنگی تهران 1303، قم 1404.
- علی بن محمدعلی طباطبائی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، قم 1418ـ1421.
- محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، بیروت 1404/1984.
- محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج1، چاپ محمدتقی کشفی، تهران 1387.
- حسن بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، قم 1413ـ1419.
- علی بن حسین علم الهدی، الانتصار، قم 1415.
- محمود بن احمد عینی، البنایة فی شرح الهدایة، بیروت 1411/1990.
- الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام، والمشتهر ب فقه الرضا، مشهد: موسسة آل البیت، 1406.
- محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت 1405/1985.
- محمدعلی کاظمی خراسانی، کتاب الصلاة، تقریرات درس آیت اللّه نائینی، قم 1411.
- مالک بن انس، المدونة الکبری، قاهره 1323، چاپ افست بیروت (بی تا).
- مجلسی.
- علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم 1408ـ1411.
- احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشادالاذهان، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی اصفهانی، ج2، قم 1362ش.
- الموسوعة الفقهیة، کویت: وزارت الاوقاف والشئون الاسلامیة، ج13، 1408/1988، ج23، 1410/1990.
- محمد بن علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، قم 1410.
- محمدحسن بن باقرنجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج9، چاپ عباس قوچانی، بیروت 1981.
- احمد بن محمدمهدی نراقی، عوائد الایام، قم 1375ش.
- همو، مستندالشیعة فی احکام الشریعة، ج11، قم1417.
- یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذب، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
منابع
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد1، صفحه3787، مدخل "تکبيرة الاحرام" از محمدتقی کرمی، در دسترس در کتابخانه مدرسه فقاهت.