زهد/اهداف زهد (شهید مطهری)
هدف های زهد اسلامی
1.ایثار
اسلام برای چندین هدف قبول می كند كه انسان در دنیا زاهد باشد، یعنی از لذتهای حلال چشم بپوشد. انسان در شرایطی قرار می گیرد كه در آن، انسانهای دیگر مثل او یا بیشتر از او احتیاج دارند. در اینجا انسان چه می كند؟ ایثار می كند، جود و بخشش می كند، لذتی را كه برای خودش حلال و جایز است به دیگری می دهد، نمی خورد تا به دیگران بخوراند. نه اینكه نمی خورد و دور می ریزد تا در آخرت به او بدهند بخورد! اگر چنین كند آنجا به او می گویند كار احمقانه ای كرده ای كه دور ریختی به خیال اینكه اینجا بدهیم به تو بخوری. نمی پوشد برای اینكه بپوشاند. آسایش نمی كند برای اینكه بتواند دیگران را در آسایش وارد كند. لذت نمی برد برای اینكه به دیگران لذت برساند. این ایثار است، یكی از عالیترین و باشكوه ترین شئون و خصائص انسانی است، یكی از انسانی ترین كارهای بشر است، زهد است ولی زهد انسانی، زهد صحیح، زهد عالی. این آن زهدی است كه علیّ بن ابی طالب دارد.
نمی خورد ولی دور نمی ریزد. زحمت می كشد، به دست می آورد، ولی نمی خورد برای اینكه بخوراند، نمی پوشد برای اینكه دیگران را بپوشاند. وَ یُطْعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً. اِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لانُریدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكورا [۱]
آیا اسلام این جور زهد و اعراض از لذت دنیا را می پذیرد؟ این گونه اعراض را كه هدف انسانی و معقول دارد می پذیرد؟ البته می پذیرد. اصلاً كدام عقل و دل است كه این گونه زهد را بفهمد و نپذیرد؟ اگر دینی چنین زهدی را توصیه نكند، آن دین نیست. اگر یك مكتب اخلاقی چنین زهدی را توصیه نكند، آن مكتب از مفاهیم عالی انسانی باخبر نیست، از انسانیت چیزی نمی فهمد.
این یكی از هدفها و فلسفه های زهد است، زهدی كه عقل و وجدان آن را می پذیرد. اسلام به این گونه زهد توصیه كرده است. قرآن درباره ی عده ای از اصحاب پیغمبر، انصار و مؤمنینی كه در مدینه بودند می فرماید: وَ یُؤْثِرونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ [۲] ولو اینكه خودشان در سختی و مشقت بسر می برند ولی برادران مسلمان خودشان را بر خودشان مقدّم می دارند، آنها را بر خودشان ترجیح می دهند.
زین العابدین علیه السلام روزه می گرفت و دستور می داد غذایی برای خودش آماده می كردند و معمولاً دستور می داد غذایی از گوشت باشد مانند آبگوشتهایی كه ما می پزیم. وقت افطار كه می شد خودش می آمد سر دیگ غذا، دستور می داد ببرند برای فقرا و ضعفا و بیچارگان. در آخر كار یك كاسه به اندازه ی خوراك یك نفر برای شخص خودش نگاه می داشت. البته از نظر اسلام عائله را قبل از خود و بیگانگان باید غذا داد. و چه بسیار اتفاق می افتاد كه آن آخر كار كه برای خودش یك كاسه باقی مانده بود فقیری می رسید و آن را هم به فقیر می داد. این را می گویند زهد و یك عمل شكوهمند و انسانی.
این یك فلسفه ی زهد است. اسلام این نوع زهد را كه نه معنی آن تحمل محرومیت بی منطق است كه دور بریزیم تا در آخرت لذت بدهند- كه لذت هم نخواهند داد- یا قلمرو دنیا را از قلمرو آخرت جدا كنیم، تأیید می كند. [۳]
2. همدردی
در زهد اسلامی، زاهد زهد می ورزد كه ایثار كرده باشد، زهد می ورزد كه همدردی كرده باشد. همدردی یكی دیگر از اهداف زهد اسلامی است. یك انسان در مقامی كه برایش مقدور است باید ایثار كند، ولی گاهی كار به جایی می رسد كه از ایثار هم كاری ساخته نیست. در شرایطی زندگی می كند كه مردم بینوا آنقدر زیاد و فراوانند كه او نمی تواند با دادن لباسی كه می پوشد، آنها را بپوشاند، یا با دادن غذای خود، آنها را سیر كند و یا با بخشیدن پولی كه در جیب خودش دارد آنها را متمكّن كند. از اینها گذشته است. جامعه ای است فقیر و مفلوك و بیچاره كه در گوشه های مملكت، مردم نان جو هم گیرشان نمی آید. یك وقتی می گفتند در سیستان بچه ها را روزها مثل حیوان در صحرا رها می كنند تا علف بخورند. از یك نفر كه در چنین جامعه ای است چه كاری ساخته است؟ تنها یك كار ساخته است: همدردی كردن. فقط می تواند بگوید حالا كه برادرانم ندارند بخورند، من چرا بخورم؟ حالا كه برادرانم ندارند بپوشند، من چرا لباس فاخر بپوشم؟ به عبارت دیگر حالا كه قادر نیست كمك مادی كند و دیگران را از فقر و مسكنت برهاند، با همدردی كردن كمك روحی به آنها می رساند. همین مقدار كه می توانم، به آنها كمك روحی می كنم نه كمك جسمی.
ایثار كمك مادی است. این هم خودش فلسفه ای است.
باز در كلمات علی علیه السلام كه اول زاهد جهان است این فلسفه را می بینیم كه علی علیه السلام زاهدِ باهدف است. او مخصوصاً وظیفه ی پیشوایان امّت می داند كه با دیگران حداقل همدردی كنند؛ یعنی اگر نمی توانند به آنها كمك مادی كنند، كمك روحی بكنند. چون چشم ضعیفان به پیشوایان امّت است. علی علیه السلام می گفت من نمی خورم تا همین مقدار بتوانم به روح ضعفای امّت خودم كمك كنم و بگویم اگر شما ندارید بخورید من هم كه دارم، نمی خورم تا مثل شما باشم.[۴]
3. آزادی و آزادگی
فلسفه ی سوم زهد، آزادی و آزادگی است. قرآن هرگز لذت حلال را بر بشر حرام نكرده است. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اَللّهِ اَلَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ اَلطَّیِّباتِ مِنَ اَلرِّزْقِ)[۵]. قرآن هرگز نمی گوید از لذتی هم كه از راه مشروع به دست می آید استفاده نكن كه به آخرت برسی. ولی در عین حال مطلب دیگری هست و آن اینكه: بشرهایی كه آرزو دارند آزاد زندگی كنند و به آزادی علاقه مندند، همیشه كوشش می كنند زنجیرها را تا حدودی كه ممكن است از دست و پای خودشان برگیرند.[۶]
4. هماهنگی با اقتضای زمان
یك مسئله ی دیگر هست؛ این را هم از نظر اسلامی برایتان تشریح كنم و آن زهدی است كه به اقتضای زمان است. زمانها فرق می كنند؛ در یك زمان برای انسان وظیفه است كه زاهدانه زندگی كند و در یك زمان دیگر نه. مثال: ما اگر در زندگی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و حضرت امیر علیه السلام مطالعه كنیم می بینیم زندگی آنها با زندگی ائمه ی بعد مثلاً امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام اندكی تفاوت دارد؛ یعنی زندگی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام ساده تر و زاهدانه تر است از زندگی مثلاً امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام موسی بن جعفر علیه السلام و امام رضا علیه السلام و حتی از زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام.
این تفاوت از كجاست؟ با بیاناتی كه قبلاً ایراد كردم جواب مطلب واضح است، ولی امام صادق علیه السلام صریحاً جواب داده اند.
یكی از متصوّفه ی زمان امام صادق علیه السلام- یعنی نیمه ی اول قرن دوم- آمد خدمت ایشان و دید امام یك جامه ی زیبا و ظریف و لطیف به تن كرده اند. گفت: یا ابنَ رسولِ اللّه! شما چرا باید چنین لباس عالی و فاخری بپوشید؟ ! فرمود: بیا بنشین گوش كن تا جوابت را بدهم. یك وقت هست كه واقعاً اشتباه كرده ای و یك وقت هست می فهمی ولی می خواهی عوامفریبی كنی. اگر نمی خواهی عوامفریبی كنی بیا تا با تو صحبت كنم. حضرت با او صحبتهایی كردند و او نتوانست جواب دهد. رفت و بعد با رفقایش دسته جمعی آمدند. (داستان خیلی مفصل است. می خواهم یكی از نكاتی را كه در این داستان هست عرض كنم. ) امام به این جمع كه آمده بودند و معترض بودند كه چرا شما لباس فاخر پوشیده اید فرمودند: ممكن است شما این جور فكر كنید كه اگر لباس فاخر پوشیدن خوب است چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نمی پوشیدند و اگر بد است چرا تو می پوشی؟ آنها گفتند بلی ما همین را می گوییم. حضرت فرمودند: شما شرایط زمان را درك نمی كنید. از نظر اسلام لباس فاخر پوشیدن گناه نیست. از نظر اسلام خدا نعمتهای دنیا را برای استفاده ی بشر خلق كرده است. خدا این نعمتها را خلق نكرده است كه ما آنها را دور بریزیم؛ خلق كرده كه ما از این نعمتها استفاده كنیم. ولی گاهی شرایط ایجاب می كند كه ما به خاطر فلسفه ی خاصی از نعمتهای دنیا صرف نظر كنیم. یكی از آن فلسفه ها این است كه در یك زمان ممكن است شرایط زندگی عموم مردم سخت و مشكل باشد، به اصطلاح در جامعه ای باشیم كه وضع اقتصادی آن خوب نیست. اگر ما در چنین جامعه ای قرار بگیریم، چنانچه امكانات شخصی ما هم اجازه بدهد كه از یك زندگی عالی بهره مند شویم نباید بهره مند شویم برای اینكه اگر بهره مند شویم با برادران خود و انسانهای دیگر همدردی و همدلی نكرده ایم. ولی یك وقت در شرایطی زندگی می كنیم كه وضع عموم مردم خوب است. در چنین وقتی دلیل ندارد كه ما از لباس خوب چشم بپوشیم. بعد فرمود: پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام در شرایط و زمانی زندگی می كردند كه وضع اقتصادی مردم بد بود. پیغمبر در مدینه ای زندگی می كند كه در آن گروهی از مردم، اصحاب صُفّه هستند كه بسیار تهیدست و فقیرند و مدینه در حال جنگ است. كشوری كه با كشور دیگر یا شهری كه با شهر دیگر می جنگد، خواه ناخواه در مضیقه ی اقتصادی قرار می گیرد، خصوصاً اگر قحطی و خشكسالی هم پیش آید، و مدینه گاهی در چنین شرایطی قرار می گرفت. نتیجه این شده بود كه گاهی اصحاب صفّه- یعنی عده ای از اصحاب پیغمبر كه از بلاد غربت آمده بودند و پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله ابتدا آنها را در مسجد و بعد در كنار مسجد جا داده بود- آنقدر در سختی و فقر بسر می بردند كه لباس نداشتند تا بیایند در مسجد و در جماعت شركت كنند، و گاهی یك لباس در میان آنها مبادله می شد، یعنی یكی می پوشید و نماز می خواند و بعد دیگری از آن برای نماز خواندن استفاده می كرد. در چنین شرایطی هیچ وقت برای یك مؤمن صحیح نیست كه ولو از مال خودش لباس فاخر بپوشد. در چنین شرایطی است كه وقتی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله به خانه ی دخترش زهرا وارد می شود و می بیند كه او یك دستبند نقره در دست دارد و پرده ی الوانی را از در آویخته است، به علامت اعتراض برمی گردد. حضرت زهرا كه از خلق و خوی پدر بزرگوارش آگاه بود، فوراً دستبند را از دست خود درآورد و پرده را هم از در كند و ضمن فرستادن آنها خدمت پدر بزرگوارش، گفت پدرم را سلام برسانید و بگویید اینها را دخترت فرستاده است، در هر راه كه خودتان صلاح می دانید مصرف فرمایید. پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله فوراً دستور می دهد از همان پارچه ی پرده چند پیراهن یا شلوار برای اصحاب صفّه درست كنند. وقتی كه شرایط چنین است وظیفه چیز دیگری است.
حضرت صادق علیه السلام به معترضین فرمود: من الآن در شرایطی كه پیغمبر صلی الله علیه و آله زندگی می كرد زندگی نمی كنم. من اگر در شرایط جدّم پیغمبر صلی الله علیه و آله زندگی می كردم مثل او بودم و پیغمبر صلی الله علیه و آله هم اگر در زمان من زندگی می كرد كه وضع عموم مردم خوب شده و بهتر است، مثل من زندگی می كرد.[۷]
5. درك لذتهای معنوی
فلسفه ی دیگر زهد این است كه اگر انسان غرق در لذات مادی- حتی لذات حلال- شود، در همین دنیا از لذات معنوی محروم می شود. ما یك سلسله لذتهای معنوی داریم كه معنویت ما را بالا می برد. برای كسی كه اهل تهجّد و نماز شب باشد، جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد. آن لذتی كه یك نفر نمازشب خوان حقیقی و واقعی از نماز شب خودش می برد، از آن اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ اَتوبُ اِلَیْه ها می برد، از آن اَلْعَفْو گفتن ها و یاد كردن و دعا كردن های حداقل چهل مؤمن می برد، و آن لذتی را كه از آن یا رَب یا رَب گفتن ها می برد هیچ وقت یك آدم عیّاش كه در كاباره ها می گردد احساس نمی كند. لذت آن نماز شب خوان خیلی عمیقتر، نیرومندتر و نشاطبخش تر است.
اگر ما خودمان را غرق در لذات مادی دنیا كنیم، مثلاً سرشب بنشینیم دور هم و شروع كنیم به گفتن و خندیدن و فرضاً غیبت هم نكنیم كه حرام است، صرفاً شوخیهای مباح بكنیم، و بعد سفره را پهن كنیم و آنقدر بخوریم كه به قول طلبه ها حتّی اِذا بَلَغَ الْعِمامَةَ به عمامه برسد، نفس كشیدن برایمان دشوار شود، فكر و مزاج خودمان را خسته كنیم و بعد مثل یك مرده بیفتیم در رختخواب، آیا در این صورت توفیق پیدا می كنیم كه سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان یارب یارب بگوییم؟ اساساً بیدار نمی شویم و اگر هم بیدار شویم درست مثل مستی كه چند جام شراب خورده است تلوتلو می خوریم.[۸]
پانویس
- ↑ سوره دهر آیه 8و9
- ↑ سوره حشر،آیه 9
- ↑ احیای تفکر اسلامی،استاد مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: 4آذر 1392
- ↑ احیای تفکر اسلامی،استاد مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: 4آذر 1392
- ↑ سوره اعراف،آیه 32
- ↑ احیای تفکر اسلامی،استاد مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: 4آذر 1392
- ↑ احیای تفکر اسلامی،استاد مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: 4آذر 1392
- ↑ احیای تفکر اسلامی،استاد مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: 4آذر 1392