صحافی
فن تنظيم و بههمبستن صفحات كتاب يا امثال آن و قرار دادن آنها بين دو پوشش (جلد) به منظور يكجا نگاهداشتن صفحات و جلوگيري از فرسوده يا پاره شدن و تسهيل استفاده از آنها را صحافي گويند. جلد كتاب ممكن است نازك يا ضخيم باشد. جلدهاي ضخيم را از مقوا ميسازند و روي آن را پارچه، چرم، پلاستيك چرمنما، يا تركيبي از اين مواد ميكشند.
تاريخچه
تاريخ جلدسازي را متفاوت بيان كردهاند و بعضي آن را مقارن با شكلگيري كتاب دانستهاند. بعضي نيز گفتهاند فن صحافي به وسيله به هم بستن كناره صفحات به يكديگر پس از رواج استفاده از پارشمن معمول شد.
سومريها براي نگهداري و بايگاني الواح گلي، آنها را روي طاقچههايي به پهناي 45 سانتيمتر ميگذاشتند و گاهي نيز اين الواح را در كوزهها و خمهاي كوچك نگهداري ميكردند. چينيها براي محفوظ ماندن نوشتههاي خود، كاغذهاي راه راه طويل بكار ميگرفتند و آنها را جناقي تا ميزدند. در هند درختهاي بلندي وجود داشت به نام "تاري" كه بر روي برگهاي آن مينوشتند. سپس به وسيله عبور نخ از سوراخي كه در ميان برگها ايجاد ميشد، اين اوراق را به يكديگر ميچسباندند. در شهرهاي مركزي و شمال هند از پوست درخت "توز" كه "بهوج" ناميده ميشد، براي نوشتن استفاده ميكردند؛ اوراق نوشته شده را با اعداد متوالي شمارهگذاري ميكردند، بعد از اين كه كتاب تمام ميشد اوراق را در يك قطعه پارچه ميپيچيدند و در ميان دو لوح كه به اندازه همان كتاب انتخاب شده بود، ميگذاشتند. اين نوع كتاب را كه براي نامهنگاري بكار ميرفت "پوتي" ميخواندند. براي نگهداري طومارهاي مصري كه از پاپيروس بود و گاه طولشان به پنج متر ميرسيد، آنها را دور يك چوب استوانهاي شكل ميپيچيدند.
در نخستين كتابهاي صحافي شده، صفحات كتاب را ميان دو تخته ضخيم قرار ميدادند و تختهها را با چفت يا نوار يا بندهاي چرمي ميبستند. مادهاي كه معمولاً براي پوشش بكار ميرفت چرم بود، ولي عاج، نقره، طلا، ابريشم و مخمل نيز بكار ميرفت.
تا قرن دوم بعد از ميلاد، كتاب به شكل امروزي وجود نداشت. در مصر، رفته رفته طومارهاي پاپيروس جاي خود را به ورقهاي پاپيروس و يا پوست دادند. كتابهاي مقدس مربوط به اين دوره شكل مستطيل داشتند و اوراق آنها از ته به يكديگر دوخته شده بود. اين كتابها را براي حفاظت بيشتر با جلدهاي محكمي كه از باقيماندههاي پاپيروس و يا ورقههاي چوب درست شده بود، ميپوشاندند. با گذشت زمان و پيشرفت دباغي پوست و بهوجود آمدن پارشمن، چرم نازكي روي اين جلد ميكشيدند و حتي آن را با طرحهايي طلايي تزيين ميكردند.
تاريخچه صحافي كتاب در غرب تا آنجا كه معلوم شده با لوحهاي دو ـ لَت رومي[۱] آغاز ميشود. اين روكشها مخصوص لوحهاي مومي بودند كه از ته با حلقههايي به هم متصل ميشدند. نقاشيهاي دو ـ لَت را از آبنوس، شمشاد، عاج يا بعضي مواد سخت ميساختند و گاه پوشش رويي را استادانه كندهكاري ميكردند و متن واقعي با سوزن روي سطح مومي حك ميشد.
پيدايش كتابهايي به شكل كدكس با طلوع مسيحيت همزمان است. به ويژه صحافيهاي قبطي بازمانده از جوامع مسيحي اوليه مصر اغلب خصيصههاي اصلي صحافي كدكسها را نشان ميدهد. از صحافيهاي اوليه كليساي قبطي مصر فقط تكه پارههايي باقيمانده است.
مسلمانان، هنر چرمكاري قبطي و طلاكوبي را به سيسيل و اسپانيا بردند. مسيحيان غربي سنتي داشتند كه به اواخر دوران روم باستان بازميگشت. در اروپا و افريقا پيدايش كدكس يك پيشرفت محسوب ميشد ولي شيوه كار و تزيينات متفاوت بود. در اوايل قرون وسطي صحافي با چرم و مقوا انجام ميگرفت ولي از دوران قبل از قرن يازدهم نمونههاي معدودي در دست است. نمونهاي از صحافي جواهرنشان از قرن هفتم باقي است. صحافي جواهرنشان كه در فاصله قرنهاي نهم تا دوازدهم به سفارش امپراتوران و اشرافزادگان انجام ميگرفت، بيشتر به منظور نمايش مهارتهاي هنري بود. نمونههايي از اين صحافيها متعلق به قرن نهم در كتابخانه ملي ايالت باير آلمان موجود است.
صحافيهاي روميايي (رمانسك) متعلق به قرن دوازدهم و سيزدهم، صحافيهاي برجستهاي هستند كه حدود دويست نمونه از آنها باقيمانده است. مهرهاي روي جلد نشانگر شخصيتهاي كتاب مقدس نظير دود، سامسون و مريم باكره و همچنين شخصيتهاي اساطير كلاسيك چون سنتورها و سيرنها بود. صحافي روميايي در آلمان، انگلستان و فرانسه رايج بود. دو فروشگاه خاص و مهم در اين زمينه در پاريس در همسايگي دانشگاه سوربن در فاصله زماني 1135 و 1146 داير بود. مهركوبي در قرنهاي پانزدهم و شانزدهم ميلادي يعني دوران غلبه سبك گوتيك به سطح بالايي از دستاوردهاي هنري رسيد. صحافي در ايتاليا به ويژه ونيز در اين قرنها پيشرفت قابل ملاحظهاي داشت.
در اوايل قرن هفدهم يك صحاف گمنام فرانسوي صحافيهاي استثنايي و ارزندهاي عرضه داشت كه با طرحهاي هندسي مهركوبي و طلاكوبي شده بود. سنت مهم صحافي فرانسه مربوط است به دوره رنسانس كه تا امروز هم باقي مانده است و هنوز هم پاريس مهمترين مركز صحافيهاي ظريف و پرزرق و برق دنيا محسوب ميشود.
اسپانيا در نتيجه سلطه مغربيها، همواره كشوري متفاوت به حساب آمده و سنتهاي صحافي در اين كشور نيز از اين شرايط متأثر بوده است. تأثير سنت صحافي عربي به صورت استفاده از نوارهاي به هم بافته، حلقهها و خالها با چند مهر پيوست، آشكار است. صحافي اسپانيا همانند ايتاليا به شدت از صحافي فرانسوي متأثر است.
بعد از دوره گوتيك (1531-1586) صحافي آلمان متحول شد و از سبك فرانسوي و ونيزي تأثير گرفت. در قرن هفدهم نقش مهرها بيشتر از طبيعت مايه ميگرفت. درباره صحافي قرن هجدهم آلمان مطالب چنداني در دست نيست و نيازمند تحقيق بيشتر است. در قرن نوزدهم بعضي از صحافان ماهر و قابل آلماني به ايالات متحده، انگليس و ديگر كشورها مهاجرت كردند. در قرن بيستم، صحافي دستي در آلمان به افتخارات نويني نائل آمده است و حتي برخي صحافان آلماني در سطح جهاني شناخته شده هستند.
صحافي در انگليس تا پيش از قرن هجدهم هيچ برتري و افتخاري كسب نكرد. صحافي انگليس دنبالهروي صنعت صحافي گوتيك آلمان و كشورهاي پايينتر از آلمان بود. در نيمه دوم قرن شانزدهم در انگلستان، مجموعهداران بزرگي وجود داشتند كه بهترين صحافان محلي و اروپايي را استخدام كرده بودند. برخي از گردآوردههاي ايشان در كتابخانه بريتانيا موجود است. طلاكوبي جلدها در حدود 1540 يعني بيش از نيم قرن پس از رواج طلاكوبي در اروپا بكار رفت، البته تأثير سبك ايتاليايي در آن واضح است. در اروپا، انگليس و امريكا ارتباط نزديكي بين صنعت چاپ و صحافي وجود داشت و در قرنهاي شانزدهم و هفدهم تمامي فرايندهاي حروفچيني و حتي خردهفروشي محصول نهايي در يك كارگاه انجام ميگرفت. در قرن هجدهم صحافي دستي انگليس جايگاه خود را پيدا كرد و صاحب سبك شد. البته صحافيهاي اواسط قرن نوزدهم و بعد از آن در انگليس و امريكاي شمالي از نظر هنري اهميتي ندارند ولي معدودي كارهاي صحافي ناب در اين دوره وجود دارد.
در ايالات متحده، سنت صحافي انگليسي همواره بيشترين تأثير را بر صحافي دستي داشته است. در اوايل قرن بيستم سبك جديدي در نيويورك ابداع شد و صحافيهاي بسيار ارزشمندي در چاپخانههاي بزرگ و كتابخانههايي كه كتابهاي داراي صحافي دستساز را نگهداري ميكردند، توليد ميشد. صحافان آلماني مهاجر كه از دهه 1930 به قاره امريكا آمدند، تأثير قابل ملاحظهاي بر اين صنعت و هنر در جهان نو گذاشتند.
سبكهاي صحافي قرون وسطايي در هلند و بلژيك و لوكزامبورگ به صحافي آلماني بسيار نزديك بود. از قرن هفدهم به بعد، صحافان اين كشورها به موفقيتهايي دست يافتند.
در كشورهاي اسكانديناوي تا پايان قرن نوزدهم، سبك صحافي تا حد زيادي تقليدي بود، هر چند كه تصادفاً نمونههايي برتر از نظر كار و نقشهاي روي جلد به ويژه در كپنهاگ ديده شده است، از اين پس بيشتر صحافيها به يافتههاي فردي در اين كار اختصاص دارد.
در سوئد نيز پيش از 1850، صحافي كتابها غالباً تقليدي از سبك فرانسوي و تا حدودي انگليسي و آلماني بود. بعد از 1850، نمونههايي از صحافي خاص و ناب سنتي ديده ميشود. در فاصله دهههاي 1920 و 1930 هنر صحافي كتاب پيشرفت كرد كه حتي بر سنت كتابسازي ممالك اسكانديناوي تأثيري پايدار گذاشت.
در 1887، كارگاه صحافي مخصوص صحافي دستساز در نروژ تأسيس شد كه در آن هنرمندان برجسته نروژي به خلق آثار هنري ميپرداختند.
در دهه 1950 نمايشگاههاي بسيار مهمي از صحافيهاي دستساز انگليسي، آلماني، سوئدي، دانماركي با حمايت مالي كتابخانههاي دانشگاه كنتاكي برپا شد. ذوق هنري آثار ارائه شده در اين چهار نمايشگاه توجه قابل ملاحظهاي را به خود جلب كرد؛ همچنين اين آثار شواهدي را نشان ميدادند كه بر اساس آن ميتوان پذيرفت در نيمه دوم قرن بيستم بعضي از بهترين صحافيها و طراحيهاي كتاب از كشورهاي شمال نشأت گرفته است.
تاريخ صحافي در فرهنگ ايراني و اسلامي در مقوله هنر و پيشه ورّاقي ميگنجد و جزئي از آن بهحساب ميآيد. وَرّاق به كسي اطلاق ميشد كه كاغذ ميساخت و يا ورق كاغذ را به اندازههاي گوناگون ميبريد. اين لغتگاه به معاني كاتب و كُرّاسهنويس و مُجلِّد نيز بكار رفته است .
ايرج افشار مينويسد: "ورّاق معمولاً به كسي گفته ميشد كه نسخهها را كتابت و تزيين و تجليد و وصّالي ميكرد و خود آن را ميفروخت. وَرّاقان اغلب دكاني داشتند كه محل تجمع اهل فضل و ادب بود". به نوشته وي: "صحافي و مجلدگري در تمدن و فرهنگ سنتي ما عبارت از حرفه و هنري است كه صاحب آن پيشه، كتاب بيجلد را تجليد، كتاب معيوب را وصّالي و مرمت و شيرازهدوزي و كاغذ كتابت را جدولكشي ميكرد. همچنين ميتوانست اوراق موش خورده، كرمزده و آتشديده را بهوسيله متن و حاشيه كردن، حيات تازهاي بخشد و كاغذ را آهار مهره و احيانآ دو پوست سازد". اما صحاف در ادوار پيشين، تنها به تجليد كتاب نميپرداخته بلكه با اين نام و يا به عنوان ورّاق به استنساخ، مقابله و تصحيح نسخ نيز اهتمام ميكرده است.
در طرح كتابها كه از سنت قِبâطي نشأت ميگرفت، معمولا محور افقي كتاب بلندتر از محور عمودي آن بود و جلدها به روش ضربي و بدون پوشش طلا تزيين ميشد. در قرن پنجم و ششم هجري، جلد با طلا و يا با نقاشي تزيين ميشد. طي اين مدت محور عمودي كتاب بلندتر شد. قديميترين جلدهاي مربوط به جوامع اسلامي كه تاكنون بدست آمده، متأثر از طرحها و روشهاي قبطي بوده است.
در آثار قديم اسلامي مطالبي درباره صحافان و جلدهاي گرانبهاي ساخت دست ايشان ديده ميشود ولي متاسفأنه بهنظر ميرسد هيچ يك از اين جلدها پس از حمله مغول برجاي نمانده است. اطلاع ما از جلدسازي تا قبل از قرن 14م. بسيار محدود است و حتي اطلاع ما از جلدسازي در قرن 14م. در ايران و نواحي مجاور به نمونههاي معدودي خلاصه ميشود كه در موزههاي هنر اسلامي موجود است.
قرن هشتم و نهم هجري را ميتوان عصر طلايي هنر صحافي و جلدسازي در ايران بهشمار آورد. كارهاي اين دوره بيشتر بر پوست بز به رنگهاي قهوهاي و قرمز انجام شده است و نهايت مهارت در طلاكوبي و تزيين چرم را نشان ميدهد. در دورههاي متأخر از جمله در عهد تيموريان و صفويان نيز صحافان، علاوه بر تسلط به فن تجليد به ديگر هنرهاي عصر خود چون افشانگري، ابريسازي، نقاشي، مقواسازي، تذهيب و خوشنويسي آگاه بودند و بعضاً پارهاي از فنون ادبي روزگارشان را هم ميدانسته و از زمره اهل فضل و دانش بودند.
در عهد شاهرخ تيموري، هنر جلدسازي در خطه خراسان بهويژه هرات، به اوج كمال رسيد. جلدهاي ايراني اين دوره بر نظاير خود در اروپاي قرون وسطي برتري دارند. در اوايل قرن 16م./ اواخر قرن نهم هجري قمري، نقاشي با استفاده از لاك كه احتمالاً در زمان تيمور يا جانشينان وي از چين به ايران آمده بود، در جلدسازي بكار گرفته شد. در عهد صفويه ظريفكاري دوران تيموريان منسوخ شد. در دوران پادشاهي فتحعليشاه قاجار، جلدسازي تحتالشعاع صحافي اروپايي قرار گرفت. در دوران ناصرالدينشاه قاجار صحافي به روش روغني (لاكي) ترقي بسيار كرد و استادان زبردستي در شهرهاي تهران، شيراز، اصفهان و ديگر شهرها آثار و شاهكارهايي برجاي گذاشتند. صحافباشي مشهد از جمله اين استادان است. در 1296ق. به دستور ناصرالدينشاه، مؤسسه "مجمعالصنايع" در تهران بهوجود آمد. ظاهراً جلدهاي بسياري كه از كتابهاي كتابخانه اندروني شاهي بدست آمده و بعدها به كتابخانه سلطنتي انتقال يافته، كارهايي است كه در همين مجمعالصنايع درست شده است. در ميان كتابهاي ناصرالدينشاه، جلدهايي اعم از چرمي و يا پارچهاي (بيشتر مخمل) موجود است كه به روش فرنگي تهيه شده و حتي گاهي براي اين كه كاملا حالت كارهاي فرنگي به آنها داده شود بهجاي لچك و ترنج روي آنها نقش شير و خورشيد ضرب كردهاند. تعدادي از اين نوع جلدها را در كتابخانه سلطنتي سابق و بخشي ديگر را در كتابخانه ملي ايران ميتوان ديد.
صحافي با استفاده از جلدهايي كه با جواهرات فراوان و نظاير آنها تزيين ميشدند، در دوران گذشته در مشرق زمين رواج داشت و از آنجا به اروپا راه پيدا كرد و در ميان نخستين صحافان اروپايي كه بيشتر از راهبان بودند، معمول گشت. اين راهبان براي آرايش جلدهاي نسخههاي خطي از زيورآلات و حتي جواهر استفاده ميكردند. نمونههايي از اين جلدها كه از قرن 4م. در اروپا رايج بود، در كليساها و موزههاي اروپا باقي است. مذهب ماني نيز كه به توسعه نقاشي در كشورهاي شرقي اسلامي كمك بسيار كرده، تاثيري بسزا بر جلدسازي تزييني داشته است.
مراحل صحافي
صحافي به طور كلي سه مرحله دارد:
1. تركيببندي:
تركيببندي عبارت است از يكجا و كنار هم گذاشتن صفحات كتاب به ترتيب شماره صفحه. اين مرحله از چهار عمل، تشكيل ميشود:
- الف) تاكردن. در اين عمل كه با دست يا ماشين انجام ميگيرد، اوراق بزرگ چاپي كه چند صفحه بر پشت و روي آن چاپ شده است طوري تا ميشوند كه صفحات پشت سر هم قرار گيرند، ورق تاخورده را يك فرم چاپي مينامند و معمولاً مضربي از 4 است.
- ب) لَت گذاشتن. منظور از آن، گذاشتن بعضي صفحات رنگي مخصوص، نقشه يا تصاوير خارج از متن بين صفحات يك فرم است. اين كار با دست انجام ميگيرد.
- ج) مرتب كردن. در صحافي كنار هم گذاشتن فرمهاي متعدد يك كتاب را به گونهاي كه صفحات كتاب بهدنبال هم قرار گيرند، مرتب كردن ميگويند. اين عمل در صحافي ماشيني بهوسيله ماشينهاي ترتيب انجام ميگيرد.
- د) دوختن. پس از مرتب كردن فرمها، ته فرمهاي هر جلد بايد به يكديگر دوخته شود. اين كار به دو روش تهدوزي و كنارهدوزي انجام ميگيرد. البته كتابهاي ارزان قيمت را اساسآ تهدوزي نميكنند بلكه بسياري از آنها را به كمك ماشين مخصوص به طريقه تهچسب، صحافي ميكنند. بعضي اوقات نيز فرمهاي يك كتاب را فقط با كوك فلزي ميدوزند و با چسب به جلد ميچسبانند.
2. شكلبندي:
در شكلبندي كتاب نيز چهار عمل صورت ميگيرد:
- الف) كوبيدن. دوختن فرمهاي كتاب باعث ميشود در محل عطف تورم پيدا شود. براي از بين بردن اين تورم فرمها را تحتفشار قرار ميدهند.
- ب) چسب زدن. براي جلوگيري از شل شدن كوكها در روش تهدوخت، لايهاي از چسب مخصوص بر سطح عطف كتاب ميكشند.
- ج) لب بريدن. لبههاي ناهموار فرمهاي كتاب را پس از دوختن و كوبيدن با ماشين برش ميبرند تا تمامي نسخههاي كتاب قطع يكسان
پيدا كنند.
- د) گردسازي، پشتكوبي و آستربندي. در اين مرحله ابتدا سطح عطف كتاب محدّب ميشود، سپس يك تكه پارچه با سريشم به سطح عطف كتاب چسبانده ميشود كه آن را آستر مينامند. در صحافي دستي شيرازهها را به عطف ميدوزند ولي در صحافي ماشيني شيرازهها را تنها براي تزيين به دو سر عطف ميچسبانند.
3. جلدبندي
جلدبندي شامل سه مرحله است:
- الف) جلدسازي. معمولاً جلد كتابها از مقوا و پارچه يا از كاغذ ضخيم ساخته ميشود. براي اين كار، ابتدا ورقههاي بزرگ مقوا را بهوسيله ماشين برش در اندازه مطلوب بريده، سپس روي پارچه يا كاغذ ضخيمي كه سطح دروني آن چسب خورده، چسبانده ميشوند و در عين حال باريكههايي از كاغذ ضخيم نيز به صورت عطف در فاصله ميان هر دو قطعه مقوا بر پارچه زيرين ميچسبد. سپس لبههاي اضافي پارچه به طرف توي جلد برگردانده و بر سطح داخلي، دو قطعه مقوا ميچسبانند.
- ب) چاپ جلد. درج عنوان، نام نويسنده و ديگر اطلاعات كتابشناختي و بعضي تزيينات روي جلد و عطف كتاب را چاپ جلد مينامند. اين كار با چاپ به روش عادي و يا به روش طلاكوبي صورت ميگيرد. در روش اخير از حروف مخصوص و يا كليشه و ورقههاي نازك طلايي يا رنگي استفاده ميشود.
- ج) جلدگذاري. در اين مرحله به سطح دو آستر بدرقه كتاب و پارچه مشبك عطف كتاب چسب ميزنند و فرمهاي به هم متصل شده را داخل ميگذارند و با وارد كردن فشار، عطف فرمها را به عطف جلد و آستر بدرقهها را به سطح داخلي جلد ميچسبانند. سپس كتابها را چند ساعت زير پرس ميگذارند تا خشك شوند.
پس از اختراع چاپ توسط گوتنبرگ در 1440م. بازار چاپ و نشر كتاب رونق پيدا كرد. با افزايش تعداد باسوادان و به تبع آن رونق بيشتر بازار نشر، بازار صحافي نيز گرم شد. بعضي از صحافان عاشقانه و هنرمندانه به اين كار ميپرداختند و حتي گاهي جلد كتاب را از محتواي آن ارزشمندتر، ميساختند.
تا اوايل قرن بيستم يعني پيدايش صحافي ماشيني، كتابها با دست صحافي ميشدند. از 1930 به بعد يعني با پيدايش نخستين ماشينهاي مجهز صحافي، تمامي مراحل صحافي توسط ماشين انجام ميگرفت. البته امروزه هنوز هم كتابهايي با دست صحافي ميشوند. صحافي دستي استحكام بيشتري دارد ولي بديهي است كه بسيار كندتر از صحافي ماشيني انجام ميگيرد. صحافي ماشيني با اختراع ماشينهاي مجهزتر همواره در حال تكامل بوده است.
در دهه 1950، صحافي بدون نخ موسوم به "تهچسب" ابداع و مرسوم شد. اين شيوه صحافي كه بدون استفاده از عمل دوخت و به وسيله ماشين انجام ميگرفت، جانشين تهدوزي كتاب شد. از اين پس با استفاده از تسمه نقاله، مراحل صحافي با سرعت زياد و در يك خط توليد انجام گرفت. در اوايل 1960 مراحل مختلف كار صحافي، از دوختن تا پرس كردن و بستهبندي، بدون دخالت دست انجام ميگرفت. در اواخر دهه 1960، ماشينهايي بهوجود آمدند كه قادر بودند تا 60 جلد كتاب را در يك دقيقه صحافي كنند. در صحافي ماشيني پيشرفته امروزي، مراحل مختلف صحافي كه جدا جدا و توسط ماشينهاي مختلف انجام ميگرفت، يكپارچه شده است. اين ماشينها تمامي مراحل صحافي را انجام داده حتي در آخرين مرحله براي توزيع بستهبندي ميكنند.
پانویس
- ↑ Roman Diptych
منابع
- دائره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی، مدخل "صحافی" از مهرداد نيكنام، بازیابی: 14 مرداد 1392.