آیه 24 نساء
منبع: نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه ، ص 189
نویسنده: محمدباقر محقق
شأن نزول آيه 24 سوره نساء
«وَالْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ».[۱]
«شیخ طوسى» بعضى به استناد و استدلال به خبر ابوسعيد الخدرى گويند: اين آية درباره اسراى اوطاس نازل گرديده است. ولى عده اى اين خبر را ضعيف شمرده و گويند اسراى اوطاس بتپرست بودند، سپس مسلمان گرديدند.[۲][۳]
«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً».[۴]
محمد بن يعقوب كلينى بعد از چند واسطه از سهل بن زياد و نيز على بن ابراهيم بعد از سه واسطه از ابوبصير روايت كنند كه از امام محمدباقر عليهالسلام درباره متعه سؤال شد. فرمود: آيه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» درباره آن نازل شده است و نيز كلينى از على بن ابراهيم و او بعد از سه واسطه از امام صادق علیهالسلام نقل كرده كه اين آيه درباره متعه نازل گرديده است و باز هم كلينى از على بن ابراهيم و او بعد از سه واسطه از زرارة روايت كند كه عبدالله بن عمير الليثى نزد امام باقر عليهالسلام آمد و راجع به متعه زنان سؤال كرد.
امام فرمود: خداوند آن را در كتاب خود و بر زبان رسول خويش حلال فرموده، بنابراين تا روز قيامت حلال خواهد بود. سپس عبدالله به امام عليهالسلام عرض كرد يا اباجعفر شما چنين مى فرمائيد، در صورتى كه عمر بن الخطاب آن را حرام كرده و مردم را از اين عمل بازداشته است و من به خدا پناه مى برم از عملى كه شما آن را حلال شمرده در حالتى كه عمر بن الخطاب آن را حرام نموده است.
امام فرمود: تو بر قول صاحب خودت باش ولى من بر قول رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهم بود و نيز بدان كه قول پيامبر حق بوده و قول صاحب تو باطل مى باشد، و نيز باز هم كلينى بعد از سه واسطه از ابان بن عثمان او از ابومريم او از امام صادق عليهالسلام نقل كند كه فرمود: متعه از امورى است كه خداوند آن را در قرآن نازل فرموده و بر لسان رسول خويش جارى ساخته است.
و نيز كلينى از على بن ابراهيم و او بعد از چهار واسطه از عبدالرحمن بن ابى عبدالله نقل كند كه گويد: از ابوحنيفه شنيدم كه گفت: از امام صادق عليهالسلام درباره متعه سؤال كردم. امام فرمود: كدام يك از دو متعه، حج و نساء را سؤال ميكنى؟ ابوحنيفه گفت: از متعه زنان سؤال ميكنم كه آيا چنين متعه اى حقيقت دارد يا خير؟ امام فرمود: مگر قرآن نخوانده اى؟ و به اين آية توجه نكرده اى؟ كه فرمايد: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً».
ابوحنيفه گفت: قسم به خدا كه تا آن وقت متوجه آن نشده بودم، و نيز عبدالله بن جعفر الحميرى بعد از چند واسطه از بكر بن محمد نقل نمايد كه از امام جعفرصادق عليهالسلام راجع به متعه سؤال كردم، اين آيه را قرائت فرمود.[۵]
محمد بن مسلم از امام محمدباقر عليهالسلام نقل و روايت كند كه امام فرمود: جابر بن عبدالله از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده و گويد كه با پيامبر در جنگ شركت كرده بوديم و پيامبر متعه را حلال كرد و آن را حرام نشمرد، عبدالله بن عباس هميشه مى گفت، اين مردم راجع به حقيقت آيه متعه كافر مى شوند، در صورتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله متعه را حلال شمرده و حرام نفرمود.
و نيز ابوبصير از امام باقر عليهالسلام درباره متعه نقل كرده كه فرمود: اين آيه درباره متعه نازل شده و نيز درباره اين قسمت از آيه مزبور «وَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ» فرمود: چه خوبست كه مرد و زن با يكديگر تراضى نموده يعنى هم به اجرت متعه افزوده و هم به مدت آن بيفزايند در صورتى كه مدت آن تمام شده باشد و البته اين زن از براى ديگرى حلال نخواهد بود تا اينكه عده وى منقضى شود، عده آن دو حيض است.
و نيز باز ابوبصير از امام باقر عليهالسلام نقل نمايد كه راجع به اين آيه فرمود: منظور آن اينست كه زنى را براى مدتى به عقد خويش درآورد و سپس بعد از انقضاء مدت آن، دوباره مدت مزبور را تجديد كند.[۶]
سعد بن عبدالله از قاسم بن الربيع الوراق و نيز محمد بن حسين بن ابىالخطاب و محمد بن سنان از صباح يا مناح المداينى او از مفضل بن عمر روايت كند كه به امام صادق عليهالسلام نوشت و امام طى نامه مفصلى كه مرقوم داشت راجع به متعه چنين نوشت: هنگامى كه مردى بخواهد زنى را بنا به كتاب خدا و سنت رسول او به متعه خويش درآورد، مى تواند با اجرت معين بين خود تراضى به عمل آورند. چنان كه خداوند در قرآن فرمايد: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاجُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ» و اگر خواستند مى توانند مدت آن را تمديد كنند و در صورت تمديد مدت از براى او عده لازم نيست ولى اگر خواست براى ديگرى متعه شود و به متعه ديگرى دربيايد بايد 45 روز عده بگيرد و بين چنين زن و شوهرى ميراث وجود نخواهد داشت و مى توانند تا آخر عمر با اين متعه زندگى كنند و اين متعه تا روز قيامت حلال خواهد بود.[۷]
از امامين باقر و صادق عليهماالسلام درباره آيه «وَلاجُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ» روايت شده كه فرمودند: معنى آن اينست كه مرد اجرت متعه را از براى زن زياد كند و زن مدت متعه را از براى مرد زياد نمايد.[۸]
پانویس
- ↑ بقيه آيه، «كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ؛ (از زمره زنانى كه زناشوئى با آنها بر شما روا نبوده و حرام است) زنان شوهردار، مگر آنهائي كه در جنگ (با دشمنان اسلام) بدست آورده باشيد. پيرو كتاب خدا باشيد و جز اين زنان، زناشوئى با (زنان) ديگر بر شما روا (حلال) مى باشد كه با مال خود به طريق ازدواج بگيريد نه آن كه زنا كنيد». - ترجمه بقيه آيه بعد خواهد آمد. -
- ↑ مسلم و ابوداود و ترمذى و نسائى نيز از ابوسعيد الخدرى نقل كرده اند كه زنان اسراى اوطاس داراى شوهر بودند ما كراهت داشتيم كه آنها را نزد خود بياوريم. از پيامبر سؤال كرديم اين آية نازل گرديد و از آن پس بر ما حلال گشت و نيز طبرانى از ابن عباس روايت كرده كه اسراى اوطاس از جنگ حنين بوده اند و درباره اين قسمت از آيه «وَلاجُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ» طبرى از معمر بن سليمان او از پدرش نقل نمايد كه بعضى گمان مى بردند كه مهر و كابينى كه پرداخت آن واجب گرديده، مى ترسيدند كه به عسرت و تنگدستى افتند و قادر به پرداخت آن نشوند سپس اين آية نازل گرديد و تراضى در مهر بعد از فريضة بدون اشكال گرديد.
- ↑ صاحب روض الجنان يا روح الجنان گويد: زنان اسيرى كه شوهر مشرك داشتند، اسيرى ايشان به منزلة طلاق بوده و اين قول از امام على مرتضى عليهالسلام و ابن عباس و ابن مسعود و ابوقلابه و مكحول و زهرى و جبائى است.
- ↑ بقيه آيه، «وَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً؛ پس همچنانى كه از زنان كام و بهره برمى گيريد. كابين و مهر آنها را بايد بپردازيد و باكى بر شما نيست كه پس از پرداخت كابين و مهر به دادن (بهره و) چيز ديگرى همديگر را خشنود سازيد، همانا خداوند دانا و آگاه است».
- ↑ البرهان في تفسير القرآن.
- ↑ تفسير عياشى.
- ↑ وسائل، جلد سوم، صفحه 79؛ بصائرالدرجات.
- ↑ نهج البيان از شيبانى.