شهادت (در فقه)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۲۴ توسط شیرین سادات حسینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: حقوق، احكام شهادت، شهادت، حق الله، حق الناس، شاهد، ' /> '''کل...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شهادت

«شهادت» در لغت، چند معنا دارد كه عبارت است از:

  • 1- حاضرشدن؛ «شَهِدَالَمجْلِسَ»: در مجلس حاضر شد.
  • 2- مشاهده‌كردن؛ «شَهِدَالشَّىْ ءَ»: آن چيز را ديد و مشاهده كرد.
  • 3- خبردادن از روى قطع و يقين؛ از اين رو، مى گويند: شهادت عبارت است از اخبار جزمى و قطعى از حقى كه براى ديگران مى باشد.

شريعت مقدس اسلام در اين مورد، اصطلاح خاصى ندارد و «شهادت» را در همان معانى ياد شده به كار برده است.

شروط اعتبار شهادت

در اسلام، شهادت شاهدى براى قاضى اعتبار دارد كه داراى شروط ذيل باشد:

  • 1- بلوغ: گواهى كودكى كه به حد تكليف نرسيده باشد قبول نيست، مگر گواهى پسرى كه ده سال داشته باشد، آن هم در مورد قتل و جرح كه قبولى آن محتمل است.
  • 2- عقل: گواهى ديوانه مورد قبول نيست، همچنين كسى كه سهو يا نسيان و فراموشى و امثال آن بر او غلبه دارد.
  • 3- ايمان: شهادت غيرشيعه قبول نيست، چه رسد به غيرمسلمان.
  • 4- عدالت: شاهد بايد عادل باشد. شهادت فاسق قبول نيست. «فاسق» كسى است كه مرتكب گناه كبيره شود يا بر گناه صغيره اصرار ورزد. بنابر احتياط واجب، گواهى مرتكب گناه صغيره نيز - اگر چه اصرار نورزد - قبول نمى شود، مگر اين كه توبه كند.
  • 5- طهارت مولد: شاهد بايد حلال‌زاده باشد. كسى كه از حرام متولد شده - اگر چه عادل باشد - شهادتش قبول نيست.
  • 6- متهم‌نبودن: شاهد بايد در مورد مسائل ذيل - كه در نحوه شهادت تأثير دارد - مورد اتهام نباشد:

الف) جلب منفعت: مورد شهادت به گونه اى باشد كه به نفع شاهد منتهى شود.

ب) دفع ضرر: مورد شهادت به گونه اى باشد كه منجر به دفع ضرر از شاهد گردد.

ج) عداوت: شاهد با فردى كه شهادت عليه او است دشمنى دنيوى داشته باشد، ولى دشمنى دينى ايرادى ندارد.

د) گدايى: كسى كه گدايى را شغل خود قرار داده باشد، شهادت او در هيچ موردى قبول نمى شود ولى اگر تنها در حال ضرورت و در مورد خاصى سؤال كرده باشد، گواهى او رد نمى شود.[۱]

شاهد بايد - علاوه بر شروط مذكور - به مورد شهادت خود علم قطعى و يقين داشته باشد. در غير اين صورت، گواهى او مورد قبول نيست.[۲]

موضوع شهادت

شهادت در مورد «حقوق» جارى مى شود و حقوق - با كثرتى كه دارد - به دو قسم حقوق الهى (حق الله) و حقوق مردمى (حق الناس) تقسيم مى شود.[۳]

درباره تعريف حق الله و حق الناس گفته شده: حق الناس عبارت از حقى است كه به اسقاط افراد ساقط و منتفى مى گردد مانند حق قصاص و حق الله نيز حقى است كه به اسقاط انسان ساقط نمى شود مانند نماز، روزه، جهاد و حج.[۴]

در كتاب هاى حقوقى نيز حق الله و حق الناس چنين تعريف شده است: حقوقى كه يك طرف آن خداوند تعالى و طرف ديگر آن افراد جامعه يا گروهى از افراد باشد «حق الله» ناميده مى شود، مانند وجوب پرداخت زكات، حرمت دزدى و... و به حقوقى كه براى افراد يا اجتماعات شناخته شده است «حق الناس» مى گويند.[۵]

اگر مكلفين از احكام الهى سرپيچى كنند، خداوند حق بازخواست و مجازات آن‌ها را دارد و مقدار مجازات يا از طرف خداوند معين شده (حد) و يا تعيين آن به دست حاكم شرع نهاده شده است (تعزير).

اثبات حق الله

در بحث حدود خواهد آمد كه حق الله به يكى از چهار طريق زير ثابت مى شود:

  • 1- گواهى چهار مرد در حد لواط و مساحقه.
  • 2- گواهى چهار مرد يا سه مرد و دو زن، در حد زناى موجب رجم.
  • 3- گواهى دو مرد و چهار زن، در زناى موجب تازيانه.
  • 4- گواهى دو مرد در سرقت، قذف، شراب‌خوارى و ارتداد.[۶]

اثبات حق الناس

حق الناس بر چند قسم است:

  • 1- در اثبات بعضى از آن‌ها مردبودن شرط است. اين گونه موارد جز با شهادت دو مرد ثابت نمى شود. مانند طلاق بنابراين در طلاق، شهادت زنان - جداگانه يا با ضميمه مردها - قبول نمى شود.[۷]
  • 2- حقوق مالى و اقتصادى با شهادت دو مرد، يك مرد و دو زن، يك مرد و سوگندخواهان، دو زن و سوگندخواهان (بنابر اظهر)، ثابت مى شود.[۸]
  • 3- در امورى كه اطلاع مردان بر آن مشكل است، مثل دعواهاى مربوط به ولادت و مسائل زنانه، شهادت زنان به تنهايى كافى است.[۹]

شهادت زن

در مواردى كه گواهى زن[۱۰] پذيرفته مى شود، شهادت دو زن معادل با شهادت يك مرد است؛ زيرا شاهدگرفتن و اداى شهادت، بدين منظور است كه حقى ضايع و پايمال نشود؛ از اين رو بايد شاهد داراى دو ويژگى باشد:

  • الف) در مقام تحمل شهادت هوشيارانه برخورد كرده و حادثه را به درستى ضبط كند.
  • ب) در مقام اداى شهادت، تحت تأثير عواطف و احساسات واقع نشود و آن چه را كه شاهدش بوده، بى كم و كاست بازگويد و گواهى دهد.

اگر جنس مرد با جنس زن، در داشتن دو ويژگى يادشده مقايسه شوند، معلوم خواهد شد كه مردان در هر دو مورد، قوى تر و شايسته تر از زنانند و زن ممكن است حادثه اى را كه بر آن شاهد بوده فراموش كند يا تحت تأثير عواطف و احساسات واقع شده و از حق عدول نمايد. بنابراين احتياط حكم مى كند كه زن ديگرى همراه وى باشد تا احتمال حق كشى كاهش يابد.[۱۱]

پانویس

  1. پرش به بالا تحريرالوسيله، ج 2، ص 441-444.
  2. پرش به بالا آشنايى با ابواب فقه، ص 137.
  3. پرش به بالا تحريرالوسيله، ج 2، ص 446، مسأله 1.
  4. پرش به بالا فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامى، محسن جابرى عربلو، ص 87.
  5. پرش به بالا ترمينولوژى حقوق، دكتر محمدجعفر جعفرى لنگرودى، واژه حق‌الله و حق‌الناس.
  6. پرش به بالا تحريرالوسيله، ج 2، ص 446، مسأله 1.
  7. پرش به بالا همان، مسأله 2.
  8. پرش به بالا همان، ص 447، مسأله 4.
  9. پرش به بالا احكام قضايى، ص 20.
  10. پرش به بالا مواردى هست كه در اثباتش، مردبودن گواهان شرط است مانند طلاق كه جز با گواهى دو مرد عادل ثابت نمى شود.
  11. پرش به بالا كليات فقه اسلامى، ص 222.

منابع:

(1). آشنايى با ابواب فقه ، محمداسماعيل نورى .

(2). احكام قضايى ، نعمت الله يوسفيان .

(3). كليات فقه اسلامى ، عليرضا على نورى .