ابتر
ابتر: بی تبار، نافرجام، بريده از خير و نيكى
لغويان واژه ابتر را برگرفته از «بَتْر» به معناى قطع و بريدن مىدانند. جوهرى «بَتَرتُ الشيء» را به معناى قطع چيزى پيش از پايان يافتن آن و «انبتار» را انقطاع و «سيف باتر» را شمشير برنده، و «ابتر» را دم بريده و چيز بدون دنباله دانسته است.[۱]
به گفته راغب، اَبتر به حيوان دم بريده سپس به مناسبت به كسى كه نسلى نداشته باشد تا جانشينش شود، مىگويند؛ همچنين بر اساس روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به كلامى كه با ياد خدا آغاز نشود، ابتر گويند.[۲] ابن منظور هم گفتارى نزديك به اين دو نظر دارد.[۳] به روايت ابنعبّاس و سُدّى، قريش به مردى كه پسرانش مىمردند نيز ابتر مىگفت.[۴]
ابتر كيست؟
اين واژه فقط يك بار در سوره كوثر بكار رفته و در آن، دشمنِ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ابتر معرفى شده است: «إنّ شانِئَكَ هُو الأَبتَرُ»؛ همانا دشمن تو ابتر است. (سوره كوثر/108، 3)
ابن عبّاس مىگويد: فرزند بزرگ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قاسم و پس از او زينب، عبدالله، امكلثوم، فاطمه و رقيه است. پس از وفات قاسم و عبدالله در مكه، عاص بن وائل سهمى گفت: نسل محمد قطع شد و او ابتر است و خداوند فرمود: «إنّ شانِئَك هُوَ الأبتَر».[۵]
در سبب نزول سوره گفتهاند: رسول خدا صلى الله عليه و آله از مسجدالحرام خارج و عاص بن وائل داخل مىشد. آن دو يكديگر را ملاقات كردند و به گفتگو پرداختند؛ در حالى كه بزرگان قريش در مسجد نشسته بودند. وقتى عاص بر آنان وارد شد، پرسيدند: با چه كسى سخن مىگفتى؟ گفت: با آن ابتر.[۶]
در برخى منابع نيز آمده كه بعضى از مشركان، پس از وفات ابراهيم در مدينه به پيامبر ابتر مىگفتند.[۷] روايت شده كه چون كعب بن اشرف به مكه آمد، بزرگان قريش به او گفتند: ما آبرسان و كليددار كعبهايم و تو بزرگ مدينهاى. بگو ما بهتريم يا اين تنهاى بريده از قومش كه گمان مىكند از ما بهتر است؟ گفت: شما بهتر از اوييد؛ پس آيه «إنّ شانِئَكَ هُوَ الأَبتَر» نازل شد.[۸]
برخى گفتهاند: شخصى كه به پيامبر نسبت ابتر داد، عقبة بن ابىمعيط، ابوجهل، ابولهب و يا عمرو بن عاص بود.[۹] و بر پايه روايتى از امام حسن مجتبى عليه السلام مقصود از دشمن در اين آيه، بنىاميّه است؛[۱۰] البتّه مشهور همان است كه وى عاص بن وائل بوده و پس از وفات قاسم و عبداللّه در مكه اين سخن را گفته است.
ابن عباس، سعيد بن جبير، مجاهد و قتاده روايت كردهاند كه وى عاص بن وائل بوده است.[۱۱] به گفته فخررازى؛ ابن عباس، مقاتل، كلبى و عموم مفسران، گوينده اين سخن را عاص بن وائل دانستهاند. او همچنين در جمع بين روايات گوناگون احتمال داده كه گوينده، همه اينها بودهاند و علت شهرت عاص بن وائل در روايات اين است كه بيشتر از ديگران اين نسبت را مىداده است.[۱۲]
طبرى مىگويد: آيه درباره شخص معينى نازل شده؛ ولى ابتر، صفت هر كسى است كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله دشمنى كند.[۱۳]
دشمن پيامبر صلى الله عليه و آله بريده از چيست؟
در پاسخ به اين پرسش، مفسران آراى گوناگونى دارند:
- بعضى چون شيخ طوسى برآنند كه دشمن پيامبر صلى الله عليه و آله از همه خوبىها بريده است.[۱۴] برخى در تفصيل اين رأى گفتهاند: استفاده از كلمه «ابتر» براى مبالغه است و خداوند اين دشمن را از اهل و مال، زندگى دنيايى، [روشنى] قلب، اعمال [خير]، يار و ياور و... بىبهره كرده و اين كيفر كسى است كه به پيروى از هواى نفس با آنچه رسول خدا صلى الله عليه و آله آورده، دشمنى كند.[۱۵]
- دشمن از جهت فرزند و نسل، بريده است و فرزندى كه به او نسبت داده مىشود به واقع فرزند او نيست.[۱۶] و گفته امام حسن مجتبى عليه السلام به عمروبن عاص كه تو در فراش مشترك به دنيا آمدهاى،[۱۷] اين نظر را تقويت مىكند. علامه طباطبايى به قرينه روايات مستفيض (فراوان) كه بيانگر نزول سوره كوثر پس از وفات قاسم و عبدالله و پس از سرزنش عاص بن وائل است، مىگويد: ابتر به معناى مقطوعالنسل و بدون دنباله است و «بريده از خير يا بريده از قوم» با روايات شأن نزول سازگار نيست. وى همچنين به قرينه مقابله، كوثر را به معناى كثرت ذرّيّه و نسل دانسته است.[۱۸]
- دشمن تو كمترين و پستترين است؛ چرا كه از همه خيرات بريده است.[۱۹]
- او بريده از كوثر (خير كثيرى) است كه به تو داديم.[۲۰]
- او بريده از ايمان و دين است.[۲۱]
- او بريده از هر چيزى است كه مىپندارد تو از آن بريدهاى.[۲۲]
از كلام فخررازى استفاده مىشود: هر معنايى را كه دشمنان از گفتن «ابتر» اراده كرده باشند، درباره خودشان صادق است و اگر گمان مىكردند كه او بدون فرزند است، مىبينيم كه نسل آن كافران نابود شده، نسل حضرت هر روزافزونتر مىشود و تا قيامت اينگونه خواهد بود. اگر قصدشان اين بود كه پيامبر به هدف و مقصود نمىرسد، مىبينيم كه پرچم اسلام در همه جا برافراشته شد و آنها مغلوب و مقهور شدند. اگر مقصودشان نبود مددكار و ياور براى پيامبر بود، دروغ گفتند؛ چرا كه خدا، جبرئيل و مؤمنان ياور او بودند و كافران ياورى نداشتند و اگر قصدشان حقارت و ذلت رسول خدا صلى الله عليه و آله بود، خود حقير و ذليل شدند.[۲۳] به نظر طبرسى، آيه «إنّ شانِئَكَ هُوَ الأبترُ» هم از اسرار مشركان كه در خلوت خود به پيامبر ابتر مىگفتند، پرده برداشت و هم از آينده تاريك آنان خبر داد؛ پس از دو جهت از غيب خبر داده و اين خود از معجزههاى قرآناست.[۲۴]
پانویس
- ↑ الصحاح، ج2، ص584، «بتر».
- ↑ مسند احمد بن حنبل، ج3، ص43، مفردات، ص107، «بتر».
- ↑ لسانالعرب، ج1، ص309، «بتر».
- ↑ الدرّالمنثور، ج8، ص652.
- ↑ همان.
- ↑ التفسير الكبير، ج32، ص132.
- ↑ الدرّالمنثور، ج8، ص652.
- ↑ جامعالبيان، مج15، ج30، ص428.
- ↑ الميزان، ج20، ص372؛ التفسير الكبير، ج32، ص133.
- ↑ التفسير الكبير، ج32، ص134.
- ↑ جامعالبيان، مج15، ج30، ص426.
- ↑ التفسير الكبير، ج32، ص133.
- ↑ جامعالبيان، مج15، ج30، ص428.
- ↑ التبيان، ج10، ص418.
- ↑ روحالمعانى، مج16، ج30، ص446.
- ↑ التبيان، ج10، ص418؛ مجمعالبيان، ج10، ص837.
- ↑ نورالثقلين، ج5، ص684؛ الاحتجاج، ج2، ص35.
- ↑ الميزان، ج20، ص370.
- ↑ التبيان، ج10، ص418.
- ↑ الفرقان، ج30، ص480.
- ↑ قمى، ج2، ص484؛ بحارالانوار، ج33، ص164.
- ↑ روضالجنان، ج20، ص432.
- ↑ التفسيرالكبير، ج32، ص133.
- ↑ مجمعالبيان، ج10، ص838.
منابع
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 1، مدخل "ابتر" از على خراسانی.