عيسى بن عبدالله قمى
سلمان اهل بيت
عيسى بن عبدالله قمى روايتگر اخبار و معارف اهل بيت علیهمالسلام از خاندان معروف اشعرى بود و بنابر آنچه از شواهد مختلف بدست مى آيد، وى در نيمه اول از قرن دوم در قم چشم به جهان گشود.
شأن و مقام
اين محدث بزرگوار، از چهره هاى دانشمندان شيعى بود و در اين باره بين اصحاب تراجم اختلافى به چشم نمى خورد و تمام علماء بزرگوارى كه در شرح حال راويان اخبار، قلم فرسايى كرده اند، نام عيسى را نيز ذكر كرده اند؛ اما ستايش يا انتقادى خاص درباره او ملاحظه نشده است و همين اندازه كه يك محدث، معروف باشد اما درباره او سخنى به خوبى يا بدى حاكى از ستايش يا مذمت نيامده باشد، به نظر بعضى از بزرگان، نشانه خوبى و صداقت آن شخص است.(1)
علامه حلى از يكى از دانشمندان علم تراجم نقل مى كند كه او مى نويسد: «عيسى بن عبدالله مانند پدرش است و عيسى در نزد امام صادق علیهالسلام از احترام و منزلت خاصى برخوردار بود».(2) اين سخن اشاره به رواياتى دارد كه به آن خواهيم پرداخت.
عيسى بن عبدالله قمى يار امام
عيسى از ياران امام جعفرصادق علیهالسلام و امام موسى علیهالسلام بود و نجاشى مى نويسد: «عيسى بن عبدالله از امام ابى عبدالله و ابى الحسن روايت مى كند».(3) شيخ طوسى او را در شمار اصحاب امام صادق علیهالسلام به حساب آورده است.(4) و جمعى ديگر اين موضوع را در كتابهاى خود يادآورى كرده اند.(5)
وثاقت عيسى
در كلام جمعى از گزارش دهندگان صراحتى درباره وثاقت و اعتماد بر او يافت نمى شود، هر چند بعضى به صراحت گفته اند كه او مورد اعتماد و اطمينان است، بلكه بالاتر از وثاقت را كه «عدالت» است، براى او ثابت كرده اند.(6)
عيسى از منظر امام علیهالسلام
مطمئن ترين راه براى شناخت و پى بردن به شخصيت و بزرگى يك راوى، نظر و عنايت امام معصوم علیهالسلام است. در رابطه با عيسى بايد ديد آيا امام سلام الله عليه تعريفى از وى داشته است؟
براى اين كار بايد به روايات و اخبار مراجعه كرد. دو نفر از بزرگترين عالمان شيعه از «يونس بن يعقوب» كه وكيل امام كاظم علیهالسلام و از ياران خاص حضرت صادق علیهالسلام بود، نقل مى كنند كه يونس گفت: من در مدينه بودم كه ديدم حضرت صادق علیهالسلام از سمت روبروى من مى آيد. در يكى از كوچه ها با امام برخورد كردم. به من فرمود: «اى يونس! به خانه ما برو، زيرا يكى از مردانى كه از «ما اهل بيت» است، در خانه منتظر است، به خانه امام آمدم. ديدم مردى در نزديكى درب منزل امام نشسته است، پرسيدم: تو كيستى؟ پاسخ داد: مردى از اهل قم هستم.
همچنان گرم صحبت با او بودم كه حضرت با سرعت هر چه تمام با همان مركبى كه سوار بودند، آمد و داخل خانه شد و از ما دو نفر خواست داخل شويم. آنگاه به من رو كرد و فرمود: «اى يونس! فكر مى كنم باور كردن آنچه درباره عيسى بن عبدالله گفتم، بر تو مشكل بود. عرض كردم: بلى، به خدا قسم، جانم فدايت، عيسى مردى از قم است! حضرت صادق علیهالسلام فرمود: «اى يونس! عيسى بن عبدالله از ما اهل بيت است چه زنده باشد و چه از دنيا برود».(7)
اين تعبيرات بسيار رسا، زيبا و صريح است. و نشانه نهايت اعتماد امام به اين محدث و عالم بزرگوار قم است.
مرحوم آيت الله خويى، با تمام دقت نظرى كه در احوالات روايتگران شيعه دارد، بعد از ذكر اين حديث، مى نويسد: «اين روايت براى اثبات بزرگى و منزلت رفيع او كفايت مى كند».(8)
اين سخن امام علیهالسلام مانند سخنى است كه امام باقر علیهالسلام درباره سلمان فرمود، آنگاه كه فردى نزد امام علیهالسلام وقتى خواست نام سلمان را بر زبان جارى كند، گفت: سلمان فارسى. حضرت به او فرمود: نگوييد سلمان فارسى بلكه بگوييد سلمان محمدى، او مردى از ما اهل البيت است.(9)
روايت ديگر: يونس بن يعقوب مى گويد: «عيسى بن عبدالله قمى نزد امام جعفرصادق علیهالسلام آمد. امام او را به چند امر مهم سفارش كرد آنگاه با او خداحافظى نمود، عيسى از خانه بيرون رفت، حضرت به خادم فرمود: او را بخواه. عيسى دوباره به خدمت امام آمد و باز امام سفارشهايى به او كرد، بار ديگر با امام خداحافظى كرد و رفت اين بار هم امام فرمود تا دوباره برگردد، تا اين كه به او فرمود: «اى عيسى! خداوند متعال به رسولش مى فرمايد: «اهل بيت خود را به خواندن نماز امر كن.(10)تو از ما اهل بيت هستى» بار آخر كه امام با او خداحافظى كرد، ما بين دو چشم عيسى را بوسيد».(11)
با تأمل و انديشه در اين روايات كه بزرگان مذهب در كتابهاى خود نقل كرده اند، انسان به شخصيت ولايى و شيعى اين راوى و محدث كبير پى مى برد.
مرحوم كلينى نيز روايتى در اين باره از ابوزيد نقل مى كند كه او گفت: نزد حضرت صادق علیهالسلام بودم، كه عيسى بن عبدالله قمى وارد شد. امام به او خوش آمد گفت و در كنار خود جاى داد و فرمود: «اى عيسى! شيعه اى كه در شهرى زندگى كند كه صد هزار نفر يا بيشتر جمعيت داشته باشد و در آن شهر باتقوى تر از او پيدا شود، از ما نيست و نزد ما گرامى نخواهد بود».(12)
هجرت و زيارت
از اخبار زيادى كه بعضى از آنها نقل شد، استفاده مى شود كه محل زندگى او در قم بود و در آنجا اقامت داشته اما هر چند گاه، براى فراگيرى معارف و احكام دين، به مدينه مسافرت مى كرد و به حضور امام صادق علیهالسلام مى رسيد.
ذوب در ولايت
گرايش عميق به ولايت ائمه اطهار علیهمالسلام نشانه پاكى فطرت است و هر كس كه در اين مسير سير كند و زمام امور را دست حجت خدا و ولى مطلق او بسپارد، در ولايت او فانى و ذوب شده است و بىگمان اين قله كمال است.
عيسى نيز گرچه در حوزه حديث و روايت شأن والايى داشت، در اعتقاد به مقام رفيع معصومان هم به درجات بالايى رسيده بود، و با همان تعبير زيباى امام كه فرمود: «هُوَ رَجُلٌ مِنّا اَهْلِ الْبَيْت» او از ما اهل بيت علیهالسلام است. اين سخن اثبات مى شود.(13)
استادان روايت
تعدادى از استادان حديث عيسى بن عبدالله عبارتند از:
- 1- ابان ابن عثمان يكى از روايتگران مشهور اماميه است و بعضى او را از اصحاب اجماع شمرده اند.(14)
- 2- محمد الحسن بن ابى خالد.(15)
- 3- احمد بن محمد بن خالد برقى.(16)
- 4- حريز بن عبدالله سجستانى: از ياران حضرت صادق و امام كاظم علیهالسلام. وى اهل سيستان و مورد اطمينان عالمان و از قيامكنندگان بر عليه خوارج بود.(17)(18)
به حسب تحقيقى كه انجام شد، در نزديك به تمام روايات، اين محدث فرزانه بدون واسطه، از خود امام علیهالسلام نقل مى كند؛ البته ممكن است محققى با تحقيق بيشتر روايات با واسطه اى را بيابد.
تأليفات
تأليفات قابل توجهى از اين مرد فرزانه به يادگار نماند و تنها دو نفر از بزرگان مذهب شيعه گفته اند كه؛ «له مسايل» يا «مسايل عن الرضا علیهالسلام».(19)
از متن عبارت چنين استفاده مى شود كه عيسى بن عبدالله، محضر شريف حضرت رضا علیهالسلام را درك كرده و از ياران ايشان نيز به شمار مى رفت.
فرزندان
تنها فرزند ايشان كه در منابع از او ياد شده است «محمد» نام دارد كه پدر بزرگوار احمد بن محمد بن عيسى قمى است.
همين فرزند است كه گويا از پدر بزرگوارش، عيسى، حديث نقل مى كند.(20)درباره اش گفته اند: وى بزرگ قمى ها و رئيس طايفه اشعرى بود، نزد پادشاه زمان عظمت خاصى داشت او با حضرت رضا علیهالسلام ملاقات كرد و از ايشان كسب حديث نمود و از اصحاب و ياران امام جواد علیهالسلام بشمار آمد.(21)
برادران
عيسى بن عبدالله برادرى داشت كه از بزرگان شيعه و ارادتمندان خاندان عصمت بود. اخبارى كه در شأن او وارد شده است، بسيار پندآموز است. «كشى» به نقل يكى از راويان مى گويد: «من در صحراى عرفات، (منى )، بودم كه ديدم «عمران بن عبدالله قمى» به طرف ما آمد خيمه هايى را كه همراه داشت، كنار خيمهگاه امام صادق علیهالسلام نصب كرد. در اين هنگام امام صادق علیهالسلام نزديك آمد و پرسيد: اين خيمه ها مال كيست؟ گفتند: خيمه هايى است كه عمران بن عبدالله براى شما نصب كرده است. در همان لحظه، عمران به امام عرض كرد: اين ها خيمه هايى است كه شما دستور داديد، درست كنم. امام پرسيد: هزينه اش چه مقدار شد؟ گفت: اينها را خودم ساخته ام و دوست دارم، به عنوان هديه، قبول كنيد. و اينجا بود كه حضرت دست او را گرفت و فرمود: از خداوند مى خواهم كه بر محمد و آل محمد درود و سلام بفرستد و تو و خانواده ات را، در روز قيامت، مورد عنايت و لطف خود قرار دهد».(22)
روزى نيز عمران نزد امام صادق علیهالسلام آمد. امام از او به گرمى استقبال كرد. «حماد» مى گويد: وقتى عمران بلند شد و رفت، از امام پرسيدم: آن شخص چه كسى بود كه اين همه با او لطف كرديد؟ فرمود: او از خاندان نجيب و بزرگى است.(22)
رواياتى از عيسى
عبادت:
«عبدالرحمن جعفى» مى گويد: در خدمت امام صادق علیهالسلام بودم كه عيسى بن عبدالله قمى از امام پرسيد: عبادت چيست؟ امام فرمود: عبادت يعنى نيت خالص، همراه با اطاعت و پرستش خداوند از همان راه كه خود خداى متعال تعيين فرموده است.(23)
استجابت دعا:
عيسى مى گويد: از حضرت صادق علیهالسلام شنيدم كه فرمود: دعاى سه طايفه مورد پذيرش خداوند قرار مى گيرد:
- 1- حاجى كه حج واجب خود را انجام مى دهد و يا كسى كه عمره مستحبى، انجام مى دهد.
- 2- رزمنده در راه خدا.
- 3- انسانى كه مريض است. درباره اين سه طايفه رفتار انسانى و اسلامى داشته باشيد.(24)
روش پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله: از حضرت صادق علیهالسلام نقل مى كند كه امام فرمود: رسول الله صلی الله علیه و آله در نمازهاى صبح به جاى سوره اخلاص، سوره «عمّ يتسائلون»، «هل اتاك حديث الغاشيه» و «لا اقسم بيوم القيامه» را قرائت مى كرد.(25)
وفات
به شهادت اين كه او حضرت امام رضا علیهالسلام را درك كرده است، به نظر مى رسد در اوائل نيمه قرن سوم هجرى از دنيا رفته است، ولى مدفن وى كجاست و در كجا و كدام ناحيه و شهر وفات يافته است؟ مشخص نيست.
پى نوشت
(1). خلاصة الاقوال، ص 123.
(2). همان.
(3). رجال نجاشى، ص 210.
(4). رجال شيخ، ص 259.
(5). رجال كشى، ج 2، ص 621؛ امالى مفيد، چاپ جامعه مدرسين، ص 140؛ تنقيح الرجال، ج 2، ص 361.
(6). تنقيح الرجال، ج 2، ص 361.
(7). رجال كشى، ج 2، ص 624؛ امالى مفيد، ص 140؛ سفينة البحار، ج 2، ص 192؛ معجم رجال الحديث، ج 13، ص 194.
(8). معجم رجال الحديث، ج 13، ص 194.
(9). رجال كشى، ج 1، ص 46.
(10). قرآن مجيد، سوره طه، آيه 132.
(11). رجال كشى، ج 2، ص 625.
(12). اصول كافى، ج 2، ص 78.
(13). رجال كشى، ج 2، ص 624.
(14). رجال شيخ طوسى، ص 259؛ معجم الرجال، ج 13، ص 195.
(15). رجال نجاشى، ص 210.
(16). جامع الروات، ج 2، ص 652 و معجم الرجال، ج 13، ص 196.
(17). جامع الروات، ج 2، ص 652.
(18). رجال نجاشى، ص 105.
(19). فهرست شيخ طوسى، ص 116؛ رجال نجاشى، ص 210.
(20). فهرست شيخ طوسى، ص 116.
(21). رجال نجاشى، ص 60.
(22). رجال كشى، ج 2، ص 623.
(23). بحارالانوار، ج 70، ص 208؛ محاسن برقى، ص 261.
(24). بحارالانوار، ج 81، ص 225.
(25). وسائل الشيعه، ج 6، ص 481، چاپ مؤسسه آل البيت علیهمالسلام.
منبع
ابوالحسن ربانى صالحآبادى, ستارگان حرم، جلد 6