کاربر:سید مهدی خدایی/یادداشت

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۳ توسط سید مهدی خدایی (بحث | مشارکت‌ها) (اهل الذکر از دیدگاه شیعه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«أهل‌ الذِّکر» از تعابیر قرآنی به معنای اهل علم و اطلاع و یادآورى است، که در دو آیه از قرآن آمده است. بر اساس روایات متعدد، اهل بیت (علیهم‌السلام) از مصادیق بارز «اهل الذّکر» هستند.

واژه‌شناسی

«أهل‌الذّکر» ترکیبى مرکب از «اهل» و «ذکر» است.

  • واژه أهل به معنای سنخیت، أنس و الفت داشتن با چیزى و اختصاص داشتن به آن است و هرچه تعلق چیزى به چیزى بیشتر باشد، اختصاص بدان شدیدتر است و هرچه اختصاص شدیدتر باشد صدق عنوان «اهلیت» قوى‌تر خواهد بود.[۱]
  • واژه «ذکر» نیز در اصل خلاف نسیان[۲] و به معناى یادآورى است.[۳]

به گفته برخى، واژه «ذکر‌» در قرآن بالغ بر ۲۰ معنا دارد[۴]، از جمله: قرآن [۵]، پیامبر [۶] و تورات[۷]و...

ترکیب «أهل الذکر» در قرآن دوبار و به یک مضمون بکار رفته است:

  1. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ۚ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (سوره نحل/۱۶،۴۳)،
  2. «وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ۖ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (سوره انبیاء/۲۱،۷).

أهل‌ الذکر

سیاق آیات مشتمل بر این ترکیب براى تثبیت و تاکید‌ این حقیقت است که پیامبران الهى همگی از جنس بشر بوده اند.[۸] در شأن نزول آیات اهل‌الذکر نیز آمده است که چون مشرکان چنین مى‌پنداشتند که فرستاده خداوند فقط باید فرشته باشد، با نزول آیات مذکور این پندار باطل گردیده است،[۹] با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و شأن نزول آنها، روشن مى‌شود که مراد از اهل الذکر، اهل علم و خبرگان‌اند؛[۱۰] کسانى که بیشترین اختصاص، تعلق و سنخیت را با ذکر (حفظ، یاد دادن، قرآن، تورات، کتب آسمانى، پیامبر و...) دارند و مراجعه به آنها مى‌تواند مضمون و محتواى آیات مورد بحث یعنى بشر بودن پیامبران را تبیین و تأیید کند. بر این اساس امر به سؤال از اهل الذکر در آیه، ارشاد به این اصل عام عقلایى است که رجوع جاهل به اهل خبره لازم است و دربردارنده حکم تعبدى نیست.[۱۱]

اقوال در تبیین اهل الذکر

با توجه به آنچه گذشت، معناى اهل‌الذکر عام و فراگیر است و اقوال دیگرى که در این زمینه ارائه شده مى‌تواند از باب تبیین مصادیق گوناگون آن باشد؛ از جمله:

  • مراد از اهل الذکر، اهل کتب آسمانى پیشین از علماى یهود و نصارا[۱۲] و مقصود از سؤال، پرسش از نشانی هاى نبوت پیامبر اسلام است که در کتاب هاى ایشان وجود دارد. این نظر از کسانى است که در تفسیر آیه به خصوصِ سیاق آیات و شأن نزول آنها توجه کرده‌اند.
  • مراد از اهل الذکر، اهل علم به اخبار گذشتگان و آگاه به احوال امت هاى پیشین است.[۱۳]
  • أهل الذکر، امامان معصوم علیهم السلام هستند. این قول با توجه به روایات صحیحه در این زمینه مطرح شده است.[۱۴]

اهل الذکر در روایات اهل بیت علیهم السلام

روایات در بیان مراد از ، اهل الذکر فراوان است. از جمله

  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « الذِّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّةُ أَهْلُ الذِّكْرِ»؛ من ذکر هستم و اهل بیت اهل الذکر هستند.
  • َ امام صادق علیه السلام : «َ الذِّكْرُ الْقُرْآنُ وَ نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.»‏؛
  • امام رضا علیه السلام که فرمود: «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُون‏.[۱۵]

مراد این دسته از روایات را مى‌توان بیان روشن‌ترین مصداق اهل‌الذکر، یعنى امامان معصوم علیهم السلام دانست.[۱۶] برخى در توضیح مضمون روایات یاد شده گفته‌اند: مقصود ائمه از این که گفته‌اند: اهل‌الذکر ما هستیم، این نیست که مفهوم ظاهر آیه چنین است، زیرا کافران اهل مکه ممکن نبود از ائمه چیزى بپرسند و بر فرض پرسش هم کلام ایشان را حجت ندانسته و باور نمى‌کردند، چنان که کلام خود رسول خدا صلی الله علیه وآله را نمى‌پذیرفتند، بنابراین مراد تشبیه و تمثیل است؛ یعنى این که هر چیز را باید از اهلش پرسید و همان گونه که بشر بودن پیامبران پیشین را باید از عالمان امت آن پیامبران پرسید، تفسیر و احکام اسلام را نیز باید از امام معصوم پرسید.[۱۷]

پانویس

  1. التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».
  2. مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۳۵۸؛ لسان العرب، ج‌۵‌، ص‌۴۹، «ذکر».
  3. نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۵.
  4. دائرةالمعارف قرآن کریم، محسن اصغرپور قراملکى، ج۵، ص۱۳۰-۱۳۳.
  5. سوره انبیاء/۲۱،۵۰‌؛‌ سوره طه/۲۰، ۱۲۴
  6. سوره طلاق/۶۵‌، ۱۰-۱۱
  7. سوره انبیاء/۲۱، ۱۰۵
  8. الميزان في تفسير القرآن، ج‏12، ص: 256
  9. روض الجنان، ج‌۱۲، ص‌۴۲.
  10. انوار الاصول، ج‌۳، ص‌۶۶۶‌.
  11. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۹.
  12. البحرالمحیط، ج‌۶‌، ص‌۵۳۳‌؛ المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۸.
  13. البحرالمحیط، ج‌۷، ص‌۴۱۱؛ روح المعانى، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۲۱۸؛ مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۵۷‌.
  14. فرائد الاصول، ج ۱، ص‌۱۸۱.
  15. الکافى، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛
  16. تفسیر نمونه، ج‌۱۱، ص‌۲۴۴.
  17. نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۶.

منابع