احمد بن یحیی بلاذری
«احمد بن یحیی بلاذری» (م، 279 ق)، مورخ، جغرافیدان، نسبشناس، ادیب، شاعر و مترجم نامدار مسلمان در قرن سوم قمری است.
زندگینامه
ابوالحسن احمد بن یحیی بن جابر بن داوود بلاذری به احتمال بسیار در بغداد زاده شد، اما در مآخذ موجود به تاریخ آن اشاره ای نشده است. سهیل ركاز با توجه به مدح مأمون (م، ۲۱۸ ق) توسط بلاذری، تولد او را میان سالهای ۱۷۰-۱۸۰ ق. دانسته است. از سوی دیگر، از آنجا كه یكی از شیوخ وی عفان بن مسلم (م، ۲۱۹ق. در بغداد) است، میتوان حدس زد كه تولد او دیرتر و میان سالهای ۱۹۵-۲۰۰ ق. بوده است.
در هیچ یك از مآخذ موجود، از نسبت بلاذری یا یكی از نیاكانش به یك قبیله و تیرۀ عربی، حتی به صورت «ولاء» یاد نشده است. از سوی دیگر، میدانیم كه بلاذری از مترجمان زبان فارسی به عربی بوده است. همین نکته كمتر جایی برای تردید در اصالت ایرانی او بر جای میگذارد. ولى نشو نمایش در بغداد بود.
نیاكان بلاذری شغل دیوانی داشتند و از یك اشارۀ او در باب مشكلات تاریخگذاری چنین برمیآید كه خود وی نیز از آگاهیهای لازم برای شغل دبیری و كتابت بهره داشته است. چنانکه در پارهای مآخذ به وی «كاتب» نیز اطلاق كردهاند و او دستكم در دورهای از زندگی شغل دیوانی داشته است. همچنین میدانیم كه نهضت ترجمه به عربی در عهد مأمون به اوج خود رسید و به احتمال بسیار، این یكی دیگر از اسباب ارتباط بلاذری با دربار آن خلیفه بوده است.
بلاذری از حضور خود در منطقۀ ربذه در ۲۳۱ق. یاد كرده است، و بعید نیست كه با توجه به جایگاه ربذه در نزدیكی مدینه، سفر او برای گزاردن حج بوده باشد. احتمالاً بلاذری در ادامۀ همین سفر به شام رفت و در شهرهای گوناگون مانند دمشق، حمص، حلب، منبج و انطاكیه از شیوخ عهد استماع كرد.
از نکتهای كه از او دربارۀ تفاوت تاریخگذاری ایرانیان و عربها در حضور متوكل عباسی (حك ۲۳۲-۲۴۷ق) نقل شده، معلوم میشود كه پیش از ربیعالاول ۲۴۵ ق. در سامرا بوده است. وی را از ندیمان و جلیسان متوكل عباسی شمردهاند. اما در دورههای بعد، بیتوجهی به بلاذری احتمالاً با علاقه او به هجو بزرگان عهد بیارتباط نبوده است، چنانکـه از غالب روایات در باب یكی دو دهۀ واپسین عمر وی برمیآید، موجب فقر و تنگدستی او شد. به روایتی منقول از خود وی، در عهد مستعین (حك ۲۴۸-۲۵۲ق)، بهسبب مدح خلیفه، از او صلهای بستاند و تا مدتی روزگار به سرآورد.
بلاذری به ویژه در عهد خلیفه معتمد (حك ۲۵۶-۲۷۹ق) برای گذران زندگی ناچار از توسل به بزرگان و وزرای عهد همچون عبیدالله بن یحیی بن خاقان و اسماعیل بن بلبل و احمد بن صالح ابن شیرزاد و صاعد ابن مخلد (م، ۲۷۶ق) بود كه سرانجام، كار در باب برخی از آنها به سرودن هجویه نیز كشید.
در سبب مرگ بلاذری برخی گفتهاند كه وی بدون اطلاع از میزان مصرف یا عواقب سوء دارویی به نام «تمر البلاذری» (بلادر مساوى است با آناكردیوم) مبتلا به شد ـ كه غالباً برای تقویت حافظه و حدّت ذهن به كار میرفت ـ در نوشیدن آن افراط كرد و به همین سبب، به ضعف عقل و اختلال حواس دچار شد، و سرانجام در بیمارستان بغداد جان داد. از این رو، برخی برآنند كه شاید نسبت بلاذری به وی، میباید از این هنگام و برخلاف معمول پس از مرگ به وی اطلاق شده باشد. همچنین بلاذری در آثار موجود خویش، خود را تنها «احمد بن یحیی بن جابر» بدون شهرت «بلاذری» خوانده است و باید یادآوری كرد كه اكنون دلیل قانعكنندهای مبنی بر شهرت وی به بلاذری در دوران حیاتش وجود ندارد.
تاریخ دقیق درگذشت بلاذری نیز با توجه به سرنوشتی كه در پایان زندگی یافت، روشن نیست. بنابر كهنترین روایات، وی در اواخر دورۀ معتمد عباسی درگذشت و احتمالاً مدتی از اوایل خلافت معتضد را نیز درك كرد. از آنجا كه معتمد در اواخر رجب ۲۷۹ ق. درگذشته است و تا پایان سال حدود ۵ ماه باقی مانده بود، تاریخ ۲۷۹ق. برای تعیین تاریخ درگذشت بلاذری كه در برخی مآخذ آمده است، درست به نظر میرسد.
تحصیل و استادان
نگاهی به فهرست شیوخ بلاذری نشان از تلاش گستردۀ او برای گردآوری مواد و روایتهای تاریخی دارد: در عراق از كسانی چون عفان بن مسلم و عبدالاعلی بن حماد و علی بن المدینی و عبدالله بن صالح عجلی و مصعب زبیری و ابوعبید قاسم بن سلاّم و عثمان بن ابی شیبه استماع كرد. روایاتی كه در حوادث گوناگون تاریخی از اخباریان بزرگ چون علی بن محمد مداینی (م، ۲۳۰ق) به طور مستقیم یا از واقدی از طریق محمد بن سعد نقل كرده، در سراسر آثار موجود از وی پراكنده است. وی در سفر شام نیز در شهرهای گوناگون از شیوخی چون هشام بن عمار، ابوحفص عمر بن سعید، محمد بن مصفّی، محمد بن عبدالرحمان و احمد بن برد استماع كرد.
بلاذری به مطالب هر كسی كه صاحب اطلاع میدانسته، استناد كرده است. گفتهاند كه كسانی چون یحیی بن الندیم و احمد بن عمّار و ابویوسف یعقوب بن نعیم از وی روایت كردهاند.
در میان رشتههای گوناگون علمی و ادبی و تاریخی در عهد بلاذری، تاریخنگاری مراحل تكامل را میگذرانید و تك نگاشتهای اخباریان و مؤلفان كهن در باب رویدادها و مسائل مختلف تاریخی در كتابهای بزرگتر با موضوعاتی فراتر از یكی دو حادثۀ كوچك جای میگرفت. بلاذری یكی از نخستین كسانی است كه آثار محدثان و اخباریان كهن را از اجزاء مختلف در آثار بزرگ و گستردۀ خویش گرد آورد. اهتمام بلاذری به تاریخ نگاری و ثبت و ضبط اخبار عرب آن هم بر مبنای انساب، با اینکه خود تبار ایرانی داشت، جالب توجه به نظر میرسد؛ به ویژه كه وی ظاهراً چندان هم در تألیفات خود دیدگاه مذهبی خاصی را رعایت نمیكرده، و اگرچه بسیاری از اخبار منقول در آثار وی، مورد توجه علمای بزرگ شیعه بوده، ولی روابط با متوكل و اینکه از او با لقب «امیرالمؤمنین» یاد كرده است، وی را از تعلق خاطر محض به تشیع دور نگه میدارد. به نظر میرسد كه بلاذری بیشتر به گردآوری روایتهای تاریخی اهتمام داشته، و البته از اندیشۀ نقد یا تلفیق منابع خود فارغ نبوده است.
بلاذری شاعر نیز بوده است و بسیاری از ابیات بر جای مانده از او را در كتاب یاقوت میتوان یافت. این ابیات غالباً مشتمل بر هجویات است و از یكی دو روایت كهن نیز چنین بر میآید كه بلاذری به هجوسرایی مشهور بوده، یا دستكم اینگونه اشعار از او بیشتر نقل شده است. البته قطعه وعظ گونهای كه به درخواست محمود وراق (م، ۲۲۵ق) سرود، در مآخذ شهرت خاصی یافته است.
آثار و تألیفات
- انساب الاشراف؛
- البلدان؛ از آنجا كه موضوع «فتوحات» بر دیگر مطالب این كتاب غلبه دارد، نام آن با توجه به عبارتی از آغاز كتاب، دستكم از سدۀ ۷ق به فتوح البلدان تغییر یافته است. بلاذری این كتاب را از هجرت پیامبر (ص) آغاز كرده، آن گاه به وصف فتوح اسلامی بر حسب سرزمینها و ولایات با اختصاص فصلی جداگانه به هر كدام پرداخته است. آگاهیهایی كه بلاذری در باب تشكیلات اداری و مالی مسلمانان و اقتباس آن از دیوان عهد ساسانی به دست میدهد، با توجه به اشتغال وی به دبیری، جالب توجه است. با اینکـه موضوع اصلی كتاب «فتوحات» است، اطلاعات جغرافیایی آن نیز مفید و سودمند است. همچنین آن بخش از كتاب فتوح كه به مسأله مالكیت زمین و آب یا احكام اراضی و خراج اختصاص یافته، حائز كمال اهمیت است.
- عهد اردشیر؛ به نوشتۀ ابن ندیم، بلاذری كتاب عهد اردشیر را به شعر عربی ترجمه كرد. با توجه به روایت مبرّد كه بنابر آن، مأمون به این اثر توجه خاص داشته است، میتوان حدس زد كه بلاذری ترجمه این عهد را در اوایل جوانی و در دورۀ مأمون به انجام رسانده باشد.
منابع