ابن خشاب
«عبدالله بن احمد بن خَشّاب» (۴۹۲-۵۶۷ ق) معروف به «ابن الخشّاب»، عالم نامدار مسلمان قرن ششم هجری است که در علوم مختلف نحو، لغت، ادبیات، حدیث، منطق و نسبشناسى متبحر بود. گرچه شهرت او بیشتر در زمینه علم نحو بوده و آثار متعددی در این زمینه تألیف نموده است.
نام کامل | عبدالله بن احمد بن خَشّاب |
زادروز | ۴۹۲ قمری |
وفات | ۵۶۷ قمری |
مدفن | بغداد |
اساتید |
ابن دبّاس، جوالیقى، حسن بن على محولى، ابوالغنائم نَرْسى، ابن شجری، ابوالقاسم سمرقندی،... |
شاگردان |
عمادالدین کاتب اصفهانی، ابوبدر اسکافى، ابن دهّان، حافظ ابوسعید سمعانى،... |
آثار |
استدراکات، المرتجل، تواریخ میلاد الائمه و وفیاتهم، مسائل فى النحو،... |
محتویات
زندگینامه
تاریخ تولد ابومحمد عبدالله بن احمد بن خَشّاب از زبان خود وی، ۴۹۲ قمری نقل شده، اما ابن خلکان در این باره تردید روا داشته و گفته که احتمالاً وی پیش از این تاریخ به دنیا آمده است.
از اصل و نسب او اطلاع دقیقى در دست نیست. شاگرد وی عمادالدین کاتب او را بغدادی دانسته و نیز گفته «خشّاب» لقب نیای دوم وی بوده است.
ابنخشاب، حنبلی مذهب بود و بر آرای فقهی احمد بن حنبل پای میفشرد. وی در ۷۵ سالگی به بستر مرگ افتاد. عبدالرحمان بن جوزی كه از دوستان او بود، به عيادتش شتافت و وی را در حالی ديد كه از زندگی قطع اميد كرده است. وی سرانجام در منزل ابن فراء درگذشت و نزديك آرامگاه بشر حافی در باب الحرب بغداد به خاك سپرده شد.
عمادالدين كاتب تاريخ مرگ ابنخشاب را ۵۶۸ قمری نوشته، اما گفته است كه خود در آن هنگام در شام بوده است. ابنخشاب ثروت خود را كه مجموعهای از كتاب بود، وقف طالبان علم كرد، اما اكثر آنها به تاراج رفت.
تحصیل و اساتید
ابن خشاب از استادان بسیاری بهره برده است. او تا حدود ۱۳ سالگى از ابن دبّاس به عنوان استاد خویش یاد کرده است. پس از آن در محضر استادان متعدد به فراگرفتن دانش های گوناگون پرداخت. لغت و ادب را از جوالیقى و حسن بن على محولى فراگرفت. از ابوبکر ابن جُوامرد قطان، على بن ابى زید فصیحى و ابن شجری نحو آموخت.
ابوالغنائم نَرْسى، یحیى بن عبدالوهاب مَنْده، ابوالقاسم بن حُصَین و ابوالعزّ بن کادش استادان حدیث او بودند. قرائت و نیز علوم قرآنى را افزون بر دو تن اخیر، از ابوالقاسم سمرقندی و ابوغالب بن بنّا، و علم فرائض (تقسیم ارث) را از ابوبکر مرزوقى آموخت و نزد ابوبکر بن عبدالباقى انصاری به تحصیل حساب و هندسه پرداخت.
شاگردان
ابن خشاب شاگردان بسیاری در ادب و نحو و حدیث تربیت کرد:
- ابوبدر اسکافی، از دبیران نوپرداز و مبرز در ادب عربى،
- ابوالحسن على بن عنتر بن ثابت معروف به شُمَیم،
- ابن دهّان،
- ابوغالب بن میمون، که قصاید گزیده خود را برای تدوین «منتهى الطلب» برای استاد برمىخواند.
- حافظ ابوسعید سمعانى،
- ابومحمد بن اخضر،
- ابواحمد بن سُکینه.
آثار و تألیفات
- استدراکات، این کتاب نقد ابن خشاب بر مقامات حریری است که همراه با نقد ابن بری بر ابن خشاب در ۱۳۲۸ق. در استانبول در پایان مقامات به چاپ رسیده است.
- المرتجل، این اثر شرح او بر «الجمل فى النحو» عبدالقاهر جرجانى است.
- تواریخ میلاد الائمه و وفیاتهم.
- القصیدة البدیعیة الجامعة لشتات الفضائل والرموز العلمیه، ابن خشاب این قصیده را به ابن انباری هدیه کرده و آن شامل بخش هایى در شیوه کتابت، بلاغت و نحو و لغات دشوار، عروض و قافیه، قرآن و فقه و سیر و اخبار اوائل است.
- لمعة فى الکلام على لفظة آمین المستعمله فى الدعاه و حکمها فى العربیه.
- مسائل فى النحو.
آثار زیر نیز به او منسوب است:
- شرحى ناتمام بر «اللمع» ابن جنى در ۳ مجلد.
- شرح مقدمه ابن هبیره وزیر در نحو.
- حاشیه بر «درّه الغوّاص» حریری که ابن بری ردّی موسوم به «اللباب على ابن الخشاب» بر آن نوشته است.
- ردّیهای بر «تهذیب اصلاح المنطق» ابن سکیت، این تهذیب از خطیب تبریزی بوده است.
- ردیهای بر «امالى» ابن شجری با عنوان «انتصار»
- ردیهای بر «شرح الجمل» ابن بابشاذ با نام «هادیه الهادیه».
شخصیت علمی
شخصیت علمى وی را دیگران نیز ستودهاند، اما سخن دوست و شاگرد او عمادالدین کاتب از همه ستایشآمیزتر است. وی ابن خشاب را داناترین مردم به زبان عرب، نحو، لغت، تفسیر، حدیث و نسبشناسى و از همه بزرگان روزگارش برتر دانسته است. یاقوت او را همسنگِ ابوعلى فارسى دانسته و ابن فرات او را از لحاظ علمى برتر از ابوعلى شمرده است.
افزون بر این گفتهاند که او در علم فرائض، ادب و شعر، منطق، حساب و هندسه چیرهدست بود و خطى به غایت خوش داشت و دست نوشتههای او به قیمت گزاف به فروش مىرفت و طالبان برای به دست آوردن آنها رقابت مىکردند. در حسن قرائت و سریع خواندن و فهمیدن قرآن نیز سرآمد اقران به حساب مىآمد و قرآن را با قرائتهای گوناگون، حفظ داشت.
با اینهمه، شهرت ابن خشاب مدیون نحو دانى اوست و گفتهاند زعامت و پیشگامى دانش نحو در آن روزگار به وی منتهى مىگشت.
وی پژوهشگری کمنظیر بود؛ چنانکه ابوالخیر مصدق بن شبیب واسطى، استاد ابن ابى الحدید، گفته است آنگاه که خطبه شقشقیه را نزد او مىخواند، درباره اسناد آن از وی جویا شد و گفت که برخى این گفتهها را به سید رضى منسوب مىدانند. ابن خشاب پاسخ داد که «این شیوه گفتار از سیدرضى نیست، زیرا ما سبک و اسلوب او را مىشناسیم و من متن خطبه را در کتابهای مختلفى که حدود ۲۰۰ سال پیش از سید رضى نوشته شده، یافته و چندین نسخه دستنویس از آنها مىشناسم که پیش از تولد پدر سید رضى نوشته شده است و مشخصات خط و نویسنده آنها را به خوبى مىدانم».
مؤلف «الجوهر المنتخب فى اخبار العلم و الادب» نیز گفته است که ابن خشاب در رساله مربوط به نسب مسدد بن مسمر از حماد راویه و از ادعای او مبنى بر اینکه ۶۰۰ قصیده با مطلع «بانَتْ سُعادُ» مىشناخته، یاد کرده است، اما چون این مطلب برای او شگفتآور بوده، خود به تحقیق پرداخته و موفق به جمعآوری ۶۰۰ قصیده مذکور گردیده است.
علاوه بر هوش و حافظه نیرومند، عامل دیگری که در تکوین شخصیت علمى ابن خشاب مؤثر بوده است، کتابدوستى شدید اوست. پیری و سالخوردگى نیز هرگز از شور و اشتیاق او به مطالعه نکاست. به گفته ذهبى وی با وجود سالخوردگى سخت شیفته شنیدن و سود بردن از گفتههای دیگران بود و در آموختن هیچ مطلبى تردید نمىکرد. وی انبوهى از کتابهای سودمند داشت و هرگاه عالمی زندگى را بدرود مىگفت، کتابهای او را مىخرید و بر مجموعه خود مىافزود.
ویژگیهای اخلاقی
ابن خشاب با مردم فرودست بسیار فروتنانه رفتار مىکرد، اما در برابر فرمانروایان و اشراف تکبر نشان مىداد. در مجلس درس نیز با خودخواهان بىاعتنایى و تندی مىکرد و با فروتنان به نرمى سخن مىگفت. از درباریان که دوستدار همیشگى او بودند، مىگریخت، اما ساعتها با دوستى زنگى و زشتروی در بازار و دکانها مىنشست و به گفتوگو و شوخى مىپرداخت.
ابن خشاب به زندگى مادی و حتى نظافت خود بىاعتنا بود. خانه قدیمى او با فرش بوریا و تختههای چوب که کتابهایش را بر آنها نهاده بود، ویرانهای را مىمانست. چنانکه گویند پرندگان در میان کتابهای او آشیان مىساختند. عمامهاش را تا از چرک سیاه نمىشد، از سر بر نمىگرفت و چون آن را بر سر مىنهاد، به آراستگى آن توجهى نمىکرد و ملامتگر را با این پاسخ که هیچ گاه عمامهای بر سر عاقلى راست نیامده است، خاموش مىساخت.
درباره طنزگویى و حاضرجوابى او داستانهای بسیاری نقل شده است. وی زبان ملامتگران را که چرا به تماشای شعبدهبازان و دلقکان مىایستد نیز با پاسخى چنین مىبست: اینان سخنان نادری بر زبان مىآورند و لطایفى در سخن خویش دارند که دلپذیرتر از آن نتوان یافت و در گفتارشان اندیشههایى است که هرگاه به کتابهای علمى راه یابند، ارزش واقعى آنها شناخته مىشود.
همین آسان گیری وی در زندگى شخصى برخى را بر آن داشته تا او را بخیل بخوانند، اما از سوی دیگر مىدانیم که او به طالبان علم توصیه مىکرد که کالای خود را وسیله جمعآوری زر و زور قرار ندهند و آن را فقط در راه خدا به کار گیرند و مزد از وی بخواهند. اما کج روی و سنت گریزی ابن خشاب هرگز نتوانست چیزی از اعتبار علمى او بکاهد و نویسندگان از اینکه او را «حجت عرب» و «حجت الاسلام» و «امام و علامه» بخوانند، ابایى نداشتند.
منابع
- "ابن خشاب"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۳، محمد فاضلى(۲۹ شهریورماه ۱۳۹۱).
- "درگذشت ابن خَشّاب محقق و نویسنده مسلمان"، سایت راسخون(۲۹ شهریورماه ۱۳۹۱).