مسیحیت
دین «مسیحیت» از ادیان آسمانی و آیین حضرت عیسی علیهالسلام است. آموزههایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان، تعمید و روح القدس از عقاید این آیین هستند. قرآن کریم ادعای مسیحیان در تثلیث را رد کرده و خداوند را از این امور منزه نموده و عیسی را بنده خدا برمیشمارد. مسیحیت اکنون از نظر شمار پیروان، بزرگترین دین جهان است.
محتویات
معرفی اجمالی حضرت عیسی
مسیحیان، حضرت عیسی علیهالسّلام را Christian به معنای مسیح میخوانند. اناجیل موجود بر آناند که حضرت مریم مادر عیسی علیهالسّلام باکره بوده و فرزند خویش را به گونهای غیر طبیعی به دنیا آورده است؛ اما با این حال، او را فرزند یوسف نجار میدانند. عیسی علیهالسّلام در بیت اللحم زاده شد و در ناصریه پرورش یافت. تولد او را چهار تا هشت سال پیش از مبدا تاریخ میلادی احتمال دادهاند. در سی سالگی به دست حضرت یحیی علیهالسّلام غسل تعمید یافت و همانند او به موعظه و تذکیر و تعلیم خلق پرداخت.
حضرت عیسی علیهالسّلام، دوازده حواری یا رسول داشت که تعالیم او را میان مردمان میگستراندند.[۱] چون عیسی علیهالسّلام به تبلیغ دین خویش همت گماشت، رهبران یهود نخست با او مخالفتی نکردند؛ اما آن گاه که دریافتند تعالیم او سلطه آنان را بر نمیتابد و مردمان را آگاه و هوشیار میسازد، راه ناسازگاری و دشمنی در پیش گرفتند و سرانجام شورای عالی یهود در اورشلیم، عیسی علیهالسّلام را به مرگ محکوم کرد. مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی علیهالسّلام همراه دو تن دیگر به صلیب کشیده شده و جان باخته است؛ اما پس از سه روز در پیش چشم مادرش مریم علیهاالسلام و حواریون از مرقد خویش بیرون آمده و به آسمانها رفته است و در آخر الزمان، باری دیگر برمی گردد و بشر را نجات میدهد.[۲]
کتب دینی مسیحیان
کتاب مقدس دارای دو بخش است: عهد قدیم یا تورات و عهد جدید یا انجیل. بخش دوم تنها نزد مسیحیان مقدس است. عهد جدید شامل چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا و نیز اعمال رسولان و نامههای پولس حواری است.
کلمه «انجیل»، یونانی و به معنای بشارت است. محتوای اناجیل، زندگی نامه و بیانات اخلاقی و پندهای حضرت عیسی علیهالسّلام است. جز اناجیل چهارگانه، اناجیل دیگری نیز میان مسیحیان رواج داشتهاند؛ اما کلیسای مسیحی همه را جز چند انجیل یاد شده، بی اعتبار شمرد و از رواج انداخت.[۳]
در عهد جدید خبری از احکام شرعی نیست و مسیحیان در این باره به همان که در عهد قدیم آمده است، پایبندند. از اناجیلی که به دست کلیسا از اعتبار افتاد، انجیل برنابا (م. ۶۱ م) است. محتوای این انجیل با دیگر اناجیل متفاوت است و عیسی علیهالسّلام را پسر خدا نمیداند و جنبه الوهی وی را نفی میکند و بر آن است که عیسی علیهالسّلام را به صلیب نیاویختند؛ بلکه مردی یهودی را دار زدند و مردم گمان بردند که او عیسی فرزند مریم است.[۴]
رسمیت دین مسیح
تا زمانی که مسیحیت فرقهای یهودی به شمار میرفت، دولت روم توجهی به آن نداشت و مسیحیان در عقیده خویش آزاد بودند. با گسترش دین مسیح و آشکار شدن آن به صورت دینی جدید با سخنانی نو، دولت روم برآشفت و مسیحیت را غیر قانونی خواند و بر مسیحیان سخت گرفت. سرانجام، قسطنطنین کبیر (Constantine the Great) در سال ۳۱۳ م. به مسیحیت گروید و با فرمانی، آزادی این آیین را اعلام کرد و بدین سان، مسیحیت کیش رسمی دولت روم شد. در این هنگام، اختلافات کلامی میان بزرگان مسیحیت رخ نمود. آریوس (۳۳۶- ۲۵۶ م.) حضرت مسیح را مخلوق دانست و مغضوب کلیسا گشت.
قسطنطنین برای حل اختلافات، نمایندگانی را از مسیحیان جهان گرد آورد و به سال ۳۲۵ م. شورایی را سامان داد که آن را «شورای نیقیه» میخوانند. این شورا، تثلیث را به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیت معتبر شمرد و اناجیل چهارگانه را به رسمیت شناخت. از آن پس، شوراهای دیگری نیز بر پا شد که مصوبات آنها را «قانون شرع» میگویند.[۵]
باورها و شعائر مسیحیت
در باور مسیحیان، مسیح که از مردگان برخاست، میان مردمان مسیحی زیست میکند و همراه آنان است و به همان کارها مشغول است که در فلسطین میکرد: تعلیم و دعا و خدمت و شفای بیماران. کارهای غیر آشکار مسیح علیهالسّلام در زندگی کلیسایی از گذر آیینها آشکار میگردد. چون فردی مسیحی در آیینی شرکت میجوید، ایمان دارد که با این عمل، به ملاقات مسیح علیهالسّلام میرود.
تقریبا همه مسیحیان به شعائر تعمید و عشای ربانی اعتقاد دارند. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس، پنج آیین دیگر نیز بر اینها افزودهاند و به هفت آیین پای بندند. فرقههای پروتستان در شمار شعائر اختلاف دارند و برخی کلیساهای پروتستان هیچ یک از آنها را نمیپذیرند.
پولس که حواری مبلغ مشهور مسیحیت در قرن نخست میلادی است، برای عیسی علیهالسّلام مقامی برتر از مسیح یهود قائل شد. او مسیح را نجات دهندهای میدانست که آمده است تا ملکوت الهی را بر زمین حاکم سازد. آموزه رجعت را- که ریشه یهودی دارد- وی به مسیحیت راه داد و همچنین آموزه گناه و رستگاری را. پولس گفت: عیسی علیهالسّلام موجودی آسمانی است و طبیعت خدایی دارد؛ اما خود را تنزل داده و به صورت انسانی درآمده است و رضا داده است که او را به صلیب کشند و بدین سان گناه آدمی زادگان به آمرزش رسد.[۶]
انشعاب در مسیحیت
مسیحیت به سه فرقه بزرگ کاتولیک، ارتدکس و پروتستان انشعاب یافته است. مهمترین عامل انشعاب در دین مسیحیت اختلافات سیاسی روم و بیزانس است. عامل دوم سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و رنجبار و طلب کردن پول به هر بهانهای است.
ارتدکس:
تشکیل کلیسای ارتدکس و جدایی آن از کلیسای کاتولیک روم، نخستین انشعاب مهم در مسیحیت بود (۱۰۵۴ م). ارتدکسها به بارداری بی شائبه حضرت مریم علیهاالسلام و مصون بودن مقامات والای کلیسایی از خطا و اشتباه معتقد نیستند. کشیشهای ارتدکس ازدواج را برای خود روا میدانند و عبادات شفاهی را به زبان رایج مردم انجام میدهند.[۷]
پروتستان:
از قرن ۱۶ میلادی به بعد، انقلابهای دینی متعددی برای اصلاح مذهب کاتولیک به راه افتاد. سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و طلب کردن پول به هر بهانهای و زیر فشار نهادن مؤمنان مسیحی قرون وسطی، گروهی از روشنفکران کلیسای روم را به اعتراض واداشت. این حرکت اعتراض آمیز، نهضت پروتستان نام گرفت. مارتین لوتر (۱۴۸۳- ۱۵۴۶ م.) از رهبران این نهضت بود. پس از وی جان کالون (۱۵۰۹- ۱۵۶۴ م.) به اصلاح مذهب کاتولیک همت گمارد. این رهبران اصلاح طلب پیروانی یافتند و بدین سان، مذهب پروتستان پدید آمد. پروتستان نیز اندک اندک انشعابهایی یافت؛ اما همه فرقههای مذهب پروتستان در مخالفت با قدرت الهی پاپ با یکدیگر اتفاق نظر دارند. پروتستانها معتقدند که مؤمنین در ارتباط با خدا نیازمند کشیش نیستند، مقام کشیشی، همگانی است و کشیشان میتوانند ازدواج کنند. همچنین، اعتراف به گناه را واجب نمیشمارند و به برزخ و دوشیزگی حضرت مریم علیهاالسلام اعتقاد ندارند. پیروان این مذهب، بیش تر در آلمان، کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا ساکناند.[۸]
مسحیت در دیدگاه قرآن
آیات قرآن کریم، از حضرت عیسی علیهالسّلام بسیار سخن گفته و او را ستودهاند.[۹] اما بنابر آیات قرآن، دین مسیح علیهالسّلام تحریف شده است.
بندگی عیسی در قرآن:
قرآن کریم خاطرنشان ساخته که عیسی(ع) عبدی بود رسول، و اینکه هیچ چیزی جز این ادعا نمی کرد و آنچه به وی نسبت می دادند خود او ادعایش را نکرده و با مردم جز به رسالت خدا سخنی نگفته، همچنانکه قرآن این معنا را در آیه زیر صراحتا از آن جناب نقل کرده می فرماید: «وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ ۚ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ ۚ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ، مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۚ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنْتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ، إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ ۖ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ قَالَ اللَّهُ هَٰذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُ...»[۱۰] (زمانی که خدای تعالی میگوید ای عیسی بن مریم آیا تو، به مردم گفتهای که ای مردم به جایخدا مرا و مادرم را دو معبود برای خود بگیرید؟ عیسی جواب میدهد منزهی تو ای خدا، مرا نمیرسید که بهمردم چیزی را بگویم که حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهی، چون تو میدانی آنچه در نفس من است و من نمیدانم آنچه در نزد تو است، زیرا تو علام الغیوبی، من به مردم نگفتم مگر همان دستورهائیکه تو به من دادی و آن این بود که ای مردم خدای تعالی پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید، مادام هم در بین ایشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولی بعد از آنکه مرا گرفتی خودت مراقب وضع آنان بودی و تو برهر چیزی شاهد و ناظری، حال اگر عذابشان کنی کسی حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب کردهای و اگر بیامرزی باز هم اعتراضی نیست، چون تو هم عزیزی و شکستناپذیری و هم کار به حکمت میکنی، خدای تعالی میفرماید امروز روزی است که راستی راستگویان به آنان سود میرساند...).
و این کلام عجیب که مشتمل بر عصاره ای از عبودیت و متضمن جامع ترین نکات ادب است، کشف می کند از اینکه نسبت به موقعیت خود در برابر ربوبیت پروردگارش و در برابر مردم و اعمال آنان چه دیدی داشته، می فرماید: عیسی (ع) خود را نسبت به پروردگارش تنها یک بنده می دانسته که جز امتثال کاری ندارد و جز به امر مولایش چیزی اراده نمی کند و جز به امر او عملی انجام نمی دهد و خدای تعالی هم جز این دستوری به وی نداده که مردم را به عبادت او به تنهائی دعوت کند، او نیز به مردم جز این را نگفت که ای مردم الله را که پروردگار من و پروردگار شما است بپرستید.
شفاعت عیسی در قیامت:
یکی از شفیعان روز جزاء عیسی(ع) است که شفاعتش پذیرفته هم می شود زیرا از شاهدان بحق است و آیه شریفه: «و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون»[۱۱] شرکائی که مشرکین میپرستند و میخوانند مالک شفاعت نیستند، تنها کسانی مالک شفاعتند که شاهد به حق و دارای علم به توحید باشند. بر شفاعت شاهدان به حق که عالم هستند دلالت دارد، پس به حکم این آیه حضرت عیسی از شفیعان روز جزا است، برای اینکه در آیه: «و یوم القیامة یکون علیهم شهیدا»[۱۲] آن جناب را شاهد خوانده است.
اما اعتقاد خرافی به «تفدیه» عیسی (ع) (فدا شدن برای رهائی گناهکاران) با اعتقاد به اینکه آن حضرت از شفیعان روز جزا است فرق دارد. عیسی (ع) از شفیعان است لیکن شفاعت کردن آن جناب مساله ای است و اعتقاد مسیحیان به مساله فدیه دادن مساله ای دیگر. قرآن کریم تفدیه را برای عیسی ثابت نکرده و چنین قدرت و اختیاری به آن جناب نداده است و تفدیه ای که مسیحیان بدان معتقدند، این است که عیسی (ع) (با اینکه خدای پسر بود و دارای قدرت خدائی بود و می توانست دشمنان خود را در یک چشم بر هم زدن نابود کند)، لیکن برای اینکه کیفری را که گنهکاران در قیامت دارند باطل سازد، خود را فدای گنهکاران نمود و حاضر شد به این منظور به بالای دار برود!!. قرآن این معنا را برای آن جناب نه تنها اثبات نکرده، بلکه آیه ای که از نظر خواننده گذشت آن را نفی نموده، عقل هم نمی تواند آن را بپذیرد، زیرا این معنا مستلزم آن است که قدرت و سلطنت مطلقه الهی با عمل عیسی باطل شود.
رد تثلیث در قرآن:
«تثلیث» به این معناست که خداوند در سه شخص، خداى پدر، خداى پسر و روح القدس ظهور یافته است. به این ترتیب «خدا در عین حال که از نظر تعدد یکى است، در سه شخصیت موجود است. این سه در ازلیت، قدرت و جلال با هم برابرند و هر یک از آنها از همه ى صفات الهى برخوردارند».[۱۳]
اولاً، چنین اعتقادى در میان مسیحیان اولیه جایى نداشته و گفته شده است که اولین بار این عقیده را پولس وارد مسیحیت نموده است[۱۴] و بعدها، بر اساس مصوبه اى که شوراى اسقف هاى اعظم کلیسا در 325 میلادى در شهر نیکائیه منتشر نمودند، این عقیده جزئى از ایمان مسیحى شمرده شد.[۱۵]
ثانیاً، عقیده به تثلیث با عقل ناسازگار است; زیرا محال است که یک چیز، در عین این که یکى است، سه چیز باشد.[۱۶] دیگر این که، هر یک از آن سه چیز را اگر نامحدود بدانیم، تعددبردار نیست و اگر محدود بدانیم، مستلزم نقص است که با وجوب وجود خداوند نمى سازد.
ثالثاً، قرآن تثلیث را ناشى از غلوّ در دین دانسته و آن را ردّ مى کند.[۱۷] اسلام عیسى مسیح (علیه السلام) را فرزند مریم و فرستاده ى خدا،[۱۸] و خدا را معبودى یگانه مى داند که از داشتن فرزند منزه است.[۱۹] از نظر قرآن، کسانى که خداوند را یکى از سه خدا مى دانند، کافرند: «لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه».[۲۰] قرآن آفرینش عیسى (علیه السلام) را همانند خلقت آدم (علیه السلام) مى داند[۲۱] و آن را نشانه و آیه اى الهى و رحمتى از ناحیه ى خود بر مردم مى داند.[۲۲]
پانویس
منابع
- فرهنگ شیعه، برگرفته از مقاله «دین مسیحیت» ج۱، ص۲۵۶.
- مجله صباح، حسن تهرانی، 1382، شماره 11 و 12.