حسبله
ترکیب نحتی از عبارت «حَسبِی اللهُ» به معنای خدا مرا کافی است؛ مخفف «حسبی اﷲ و کفی» و گاه «حسبی و کفی» گویند. مأخوذ از آیه: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِی اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» (سوره توبه/۱۲۹) و آیه «قُلْ حَسْبِی اللَّهُ عَلَیهِ یتَوَکلُ الْمُتَوَکلُونَ» (سوره زمر/۳۸)؛ و یا مخفف «حسبی اﷲ و نعم الوکیل» است: بسنده است مرا خدای و بس نیکوکار دارد که اوست، یا بس نیکوکار گذار که اوست، یا بس نیکو کاردانی است او.
بدم ناامید و زبان مرا همه گفته جز حسبی اﷲ نبود[۱]
چون «تمسکت بحبل اﷲ» از اول دیدند «حسبی اﷲ و کفی» آخر انشا بینند[۲]
حسب رزق از خدای دارم و بس حسبی اﷲ وحده ابدا[۳]
و عملِ گفتن این جمله را «حَسبَلَه» گویند، چنانکه «بَسمَله» و «حَوقَله» از کنار هم نهادن پاره ای حروف یک عبارت ساخته شده اند.
پانویس
منابع
- لغت نامه دهخدا، ذیل واژه حسبی الله، در دسترس در واژه یاب، بازیابی: ۲ بهمن ۱۳۹۲.