روح
«رُوح» به معنی جان، روان، خود، مایه یا زبده هر چیز و جمع آن «ارواح» است.
محتویات
معانى روح
در علوم و معارف اسلامی واژه روح به حقایق خارجی مختلفی اطلاق می شود.
روح القدس یا روح اعظم
طبق آیات و روایات «روح» مخلوقی ملکوتی، مطهر و مقدس است که برتر و اعظم از جبرئیل و میکائیل و سایر ملائکه است که از سوی خداوند به انبیاء و اولیای الهی وحی و القاء شده و آنان را یاری کرده و واجد علوم الهی می گرداند.[۱]. در آیه 52 سوره شوری از این روح یاد شده: « وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ »؛ همان گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را بفرمان خود وحى كرديم؛ تو پيش از اين نمى دانستى كتاب و ايمان چيست؛ ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مى كنيم؛ و تو مسلّماً به سوى راه راست هدايت مى كنى.
روح ایمان
که مؤید و یاری دهنده اهل ایمان است. قرآن درباره این روح می فرماید: «... أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ...»؛ خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده. امام موسی کاظم علیه السلام در توضیح این آیه می فرمایند:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَيَّدَ الْمُؤْمِنَ بِرُوحٍ مِنْهُ تَحْضُرُهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُحْسِنُ فِيهِ وَ يَتَّقِي وَ تَغِيبُ عَنْهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُذْنِبُ فِيهِ وَ يَعْتَدِي فَهِيَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ وَ تَسِيخُ فِي الثَّرَى عِنْدَ إِسَاءَتِهِ»؛خداوند متعال ، مؤمن را با روحى از سوى خود پشتيبانى مى كند ، كه هرگاه وى نيكى و تقوا نشان مى دهد ، آن روح پيش اوست و هرگاه گناه و تجاوز مى كند ، آن روح از پيش او غايب مى شود . پس آن [ روح] با اوست . هرگاه وى نيكى كند ، آن [ روح] از شادى ، خوشحالى مى كند ؛ و هرگاه وى بدى كند ، آن [ روح] در كام زمين فرو مى رود.
روح انسان
روح، حقيقتى ماوراى طبيعى است و فعّاليّت او با فعّاليت موجودات مادّى متفاوت است؛ هر چند همواره با جهان مادّه در ارتباط است [۲]. امام صادق عليه السلام درباره روح فرمود:«الرُّوحُ جِسمٌ رَقِيقٌ قد اُلبِسَ قالَبا كثيفا». روح جسم لطيفى است كه كالبد ستبرى بر آن پوشانده شده است. آنچه موجب تمایز انسان زنده و مرده است همان روح رقیق است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «الرّوحُ حَياةُ البَدَنِ»
اصالت روح
شخصیت حقیقی انسان و خود واقعی او همان روح است. با مرگ بدن، روح همچنان زنده مى ماند و زيست مى كند. علماى اسلام معتقدند كه روح در مقايسه با بدن اصالت دارد و بدن در مرتبت نازل او جاى دارد[۳]. براى اثبات وجود و اصالت روح گفته اند، همه اجزاى مادّى بدن همواره در حال تغيير و جايگزينى اند. سلولهاى بدن مى ميرند و سلولهايى ديگر بر جاى آنها مى نشينند؛ امّا خود انسان همان است و دگرگون نمى شود. اين نشان مى دهد كه انسان جز اجزاى مادّى، حقيقتى ديگر دارد كه ثابت و ماندگار است و تغيير نمى پذيرد و مرگ ندارد و عامل وحدت شخصيّت او است و اين همان روح است.[۴]
آیات قرآن در تایید اصالت روح فراوان است. از جمله اینکه مفاد قسمتى از آيات اين است كه خدا پس از تكميل آفرينش او، روحى از خود بر آن دميد چنانكه مى فرمايد: «ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الأَبصارَ وَ الأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرونَ» مقصود از «سوىّ» در اين آيه، تكميل خلقت جسمانى و پرداخت به آفرينش ظاهرى او است. آنگاه خدا آفرينش روح را كه از نظر شرافت در حدّ والايى قرار دارد به خود نسبت مى دهد و مى گويد:«و نفخ فيه من روحه»؛ از روح مربوط خود در او دميد.
مسلماً اين روح غير از بدن و غير از روح حيوانى است كه از لحظه نخستين با جنين در مراتب مختلف همراه مى باشد، زيرا انسان بر خلاف انديشه پيشينيان، از موجود جاندار پديد مى آيد وحيات حيوانى او، از نخستين لحظه هستى با او همراه بوده و آثار اين نوع از حيات كه همان احساس، حركت و توليد مثل است، از او جدا نبوده است، بلكه مقصود، حيات انسانى است كه پس از طى مراحلى و پس از شكل گيرى كامل در رحم، در او دميده مى شود، در حالى كه قبلاً از چنين روحى خبرى نبود.
جاودانگی روح
بنابر آموزه هاى اسلامى، روح انسان جاودانه است و نابودى نمى پذيرد و از اين رو، با مرگ انسان، چيزى از روح او كم نمى شود.[۵] قرآن كريم نيز زندگى پس از مرگ را قطعى شمرده است. [۶] و از سويى ديگر، جسم آدمى پس از مرگ مى پوسد و از ميان مى رود. اين نشان مى دهد كه چيزى جز بدن، زنده مى ماند [۷]. بدون اثبات بقاى روح، وحدت و يگانگى انسان دنيوى و اخروى اثبات ناپذير است و معاد نيز كه از اصول دين است- معنا نمى يابد [۸].
پانویس
منابع
- سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف.