زمین
زمین یا «ارض»، یکی از کرات منظومه شمسی است و محل زندگی انسانها و حیوانات دیگر و رستنیهای گوناگون می باشد. کلمه «ارض» بارها در قرآن کریم به کار رفته است. برای «زمین» در فقه اسلامی، احکام متعددی بیان شده است.
زمین در قرآن و روایات
زمین (ارض) در قرآن کریم ۴۶۱ بار آمده و همه به صورت مفرد است به خلاف آسمان که اکثراً صورت جمع ذکر شده، جز در آیه ۱۲ سوره طلاق: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ»؛ خداوند است که هفت آسمان را بیافرید و از زمین مانند آنها.
مفسرین گویند بیشتر به نظر می رسد که مراد از «مثلهن» شمار زمین است که هفت باشد و محتمل است که مراد مانند آسمان در کیفیت خلقت باشد.
نقل است که روزی حضرت رضا (ع) هفت زمین را بدین گونه ترسیم نمود که دست چپ خود را بگشود و بر زمین نهاد و سپس دست راست خود بر آن نهاد و فرمود: این (دست زیرین) زمین اول و آن (دست روئین) آسمان اوّل و زمین دوّم، و آسمان دوّم که بر فراز آسمان اوّل است زمین سوّم و به همین ترتیب زمینها و آسمانهای دیگر.
و طبق حدیث امام رضا (ع) هفت زمین عبارتند از زمینی که ما بر آن زندگی می کنیم و شش آسمان، زیرا هر آنچه به زیر گسترده باشد و سقفی بر آن باشد زمین است که به عربی ارض گویند.
اینک برخی آیات و روایات مربوط به زمین:
«الَّذِی جَعَلَ لَکمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا»؛ خداوند زمین را به زیر شما بگسترد.[۱]
«أَوَلَمْ یرَ الَّذِینَ کفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی أَفَلَا یؤْمِنُونَ * وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِی أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ یهْتَدُونَ» ؛ مگر کافران ندیده اند که آسمان و زمین ـ از بارش و رویش ـ بسته بودند و ما آن دو را گشودیم و هر موجود زنده را به آب زنده داشتیم؟! چرا ایمان نیاورند؟ و در روی زمین کوههای استوار قرار دادیم تا خلق را از اضطراب نگهدارند و نیز راهها در کوهها و جاده ها در زمین برای راهیابی مردم مقرر کردیم.[۲]
«الَّذِی جَعَلَ لَکمُ الْأَرْضَ مَهْدًا»؛ همان خداوندی که زمین را آسایشگاه شما ساخت.[۳]
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: خداوند زمین را بیافرید و آن را بی ستون نگهداشت، و بی آنکه بر شالوده ای بود، استوار داشت و بدون آنکه بر پایه ای باشد بپا داشت و بی آنکه آن را به چیزی تکیه دهد بالا برد.[۴]
امیرالمؤمنین علی (ع) در یکی از خطبه های خود در این باره می فرماید: زمین را (خداوند) ایجاد نمود و آن را بدون این که وی را مشغول سازد نگهداشت، و آن را در عین حرکت و بی قراری قرار بخشید، و بدون هیچ ستون و پایه ای بر پا داشت، و بی هیچ ستون و ارکانی بر افراشت، و آن را از کژی و فرو ریختن نگاه داشت، و از سقوط و در هم شکافتن جلوگیری کرد، میخهایش را محکم، کوههایش پابرجا، چشمه هایش را جاری و رودبارهایش را ایجاد نمود و آنچه را بنا کرده به سستی نگرائیده و هر چه را توانائی داده ناتوان نگشته است .[۵]
در حدیث آمده که خداوند را در زمین بقعه هایی باشد بنام منتقمه (انتقام گیر) که چون خداوند مالی به بنده ای دهد و او حق آن را نپردازد یکی از آن بقعه ها را بر او مسلط گرداند که مال خود را در آن هزینه سازد و پس از چندی آن را رها سازد و به وار بسپارد.[۶]
در حدیث رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمده که فرمود: زمین را گرامی دارید که آن مادر شما است و هیچکس در آن کاری نیک یا بد انجام ندهد جز اینکه آن کار را (به محضر پروردگار) خبر دهد.[۷]
از آن حضرت رسیده که هر که زمین مرده ای را با توکل به خدا و برای رضای خدا زنده سازد بر خدا است که او را یاری کند و به کارش برکت دهد.[۸] از امام باقر (ع) روایت است که هر آنکس زمین زراعتی خویش را بفروشد، روزی از او باز گرفته شده و آنکه بخرد وی صاحب روزی باشد.[۹]
احکام زمین
زمینی که مرده باشد و قابل بهره، و بهره برداری نباشد، خواه بر اثر انبوه درختان یا به علت انقطاع آب از آن یا به سبب زیادی آب در آن، چنین زمینی را در عصر غیبت امام معصوم می توان زنده نمود و با قصد تملک، مالک آن شد به شرط اینکه در دست کسی نباشد و سابقه مالکیت مشروعی نداشه و حریم ملک کسی یا سرزمین عبادت چون عرفات و مشعر نباشد و پیغمبر و امام آن را خاصه کسی نکرده و کسی به احیاء آن شروع نکرده باشد.
و احیاء هر زمین به حسب کاری است که محیی بخواهد در آن انجام دهد: اگر احیاء به منظور کشت بود باید آن را آماده کشت کرده باشد و اگر برای خانه بود باید دیوار مسقف در آن بنا کرده باشد. و اگر کسی شروع به احیاء کرده که آن را تحجیر گویند، چنانکه سنگ های زمین را جمع کرده تنها حق اولویت پیدا می کند ولی مالک نمی شود که بتواند آن را بفروشد. و اگر چنین کسی دست از تکمیل آن بردارد حاکم حق دارد او را الزام کند که آن را به اتمام رساند یا دست از آن بردارد و اگر نپذیرفت حاکم آنرا به دیگری بسپارد.
زمین مفتوح العنوه (زمینی که به قدرت و غلبه به دست مسلمانان افتاده باشد مانند شام و عراق و غالب بلاد اسلام) را نتوان احیاء نمود زیرا آباد آن، از آن همه مسلمانان و خراب آن ملک امام معصوم (علیه السلام) می باشد که بی اذن او نتوان احیاء نمود.
زمینی که اهالی آن سرزمین به میل و بدون جنگ ایمان آورده (چون مدینه و بحریم و اطراف یمن) خاصه مردم آنجا است و دیگری بدون اجازه آنها نتواند در آن تصرف کند. محصول زمین مفتوح العنوه در اختیار امام است که در مصالح مسلمین به مصرف رساند و چنین زمین را نتوان فروخت یا وقف یا هبه نمود.
زمین یا موات است یا آباد و هر یک از این دو یا بالاصاله است یا بالعرض.
۱ ـ زمینی که بالاصاله موات باشد و سابقه آبادانی نداشته باشد از آن امام معصوم (علیه السلام) است به اجماع شیعه و نصوص متواتره، و البته خود ائمه علیهم السلام اجازه فرموده اند که اگر کسی آن را احیاء کرد مالک آن می شود، و چنین زمینی از انفاق است.
۲ ـ زمینی که از اصل آباد بوده بی آنکه کسی آن را آباد کرده باشد، آن نیز از انفال و ملک امام معصوم (علیه السلام) است و چون مسلمانی ابتداء آن را حیازت نماید مالک آن می شود.
۳ ـ زمین مرده ای که کسی آن را احیاء کرده باشد از آن کسی است که آن را زنده ساخته به شرائطی که در باب احیاء ذکر شده است.
۴ ـ زمینی که پس از آبادانی مرده باشد اگر آبادانی آن بالاصاله بوده ملک امام است و اگر کسی آن را آباد کرده بوده محل خلاف است که آیا به ملک مالک قبلی باقی است یا به موت از ملک وی خارج شده به ملک کسی که ثانیاً آن را آباد کند در آید.
و قسم سوم (زمین مرده ای که کسی آن را زنده کرده باشد) یا آبادانی آن به دست مسلمانان انجام گرفته یا کفّار . اگر از سوی مسلمانان بوده باشد آن زمین به ملک آنان باقی خواهد بود مگر اینکه به یکی از نواقل شرعی (چون بیع و هبه و ارث) به دیگری برگردد و یا خراب شده از آبادانی برون رود که محل خلاف است و به قولی خرابی یکی از عوامل خروج از ملک است.
اگر آبادانی از جانب کفار باشد آن نیز همین حکم را دارد اگر در کشور اسلامی بوده و اسلام را شرط مالکیت ندانیم و اگر به این شرط قائل بودیم همچنان به ملک امام باقی خواهد بود. و اگر در کشور کفر بود همچنانکه ملکیت آن زمین به بیع و مانند آن زایل می شود به غنیمت گرفتن آن نیز از میان می رود مانند سایر اموال او.
و زمینهائی که به قهر و غلبه مسلمین از کفار گرفته می شود آن را مفتوح العنوه گویند از آن همه مسلمین است بالاجماع و النص.[۱۰]
پیغمبر (ص) فرمود: هر کس که زمین مرده ای را زنده کند از آن او است و ریشه درخت ستمگر را حقی نباشد.
در توقیعی که از ناحیه مقدّسه (امام زمان (عج) در جواب نامه حمیری) آمده چنین مرقوم شده که: زمین زراعتی را نتوان خرید جز از مالک آن یا به فرمان و رضایت او.
از حضرت رضا (ع) حکم زمین سؤال شد فرمود: هر که به اختیاری خود اسلام آورده و زمینی آباد در اختیار دارد آن زمین را در اختیار او قرار می دهند و یک دهم یا یک بیستم (به عنوان زکوة) از محصول آن از او می ستانند و زمین هائی که آباد نیست حاکم اسلامی آن را می گیرد و طی قراردادی به کسی که آن را آباد سازد می سپارند و آن زمین از آن همه مسلمین است، و زمین که مساحت آن کمتر از بذر افشان پنج وسق باشد بدون خراج در اختیار متصرّف آن وا می گذارند.
و زمینهائی که به شمشیر به دست مسلمین افتاده از آن امام است به هر که صلاح بیند طبق قرار داد واگذار می کند چنانکه پیغمبر (ص) در مورد خیبر چنین کرد.[۱۱]
پانویس
- ↑ سوره بقره: ۲۲
- ↑ سوره انبیاء: ۳۰
- ↑ سوره زخرف: ۱۰
- ↑ محدث قمی، سفینة البحار
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶
- ↑ شیخ صدوق، مواعظ صدوق
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، حدیث ۴۳۴۵۸
- ↑ علاءالدین علی بن حسام معروف به متقی هندی، کنز العمال، حدیث ۴۳۲۲۳
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ۱۰۳ / ۶۹
- ↑ خلاصه ای از متاجر شیخ انصاری.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار ۱۰۰ / ۵۹
منابع
- نهج البلاغه
- شیخ صدوق، مواعظ صدوق
- محدث قمی، سفینة البحار
- متقی هندی، کنز العمال
- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار
- سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف