تبسم
"تبسم" از ماده (ب س م) و در لغت برای آن چند معنا ذکر کردهاند: برخی آن را اولِ ضحک که همراه با صدا نباشد معنا کردهاند.[۱] برخی آن را حالتی پایینتر از خنده معنا کردهاند.[۲] و برخی در معنای آن گفتهاند گشوده شدن لبها برای شادمانی و نمایان شدن دندانها بدون ایجاد صدا[۳] که معادل فارسی آن "لبخند" است.[۴]
تبسم در قرآن
در اصطلاح قرآنی و روائی تبسم برای خنده بدون صدا بکار میرود و از آن به مفهومی در مقابل قهقهه به معنای بسيار خندیدن یاد میکنند.[۵] ماده تبسم در قرآن یک بار آمده است، آنجا که سلیمان از سخن مورچه تبسمى كرد و خنديد: «فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْني بِرَحْمَتِكَ في عِبادِكَ الصَّالِحينَ»؛[۶] سليمان از سخن او تبسمى كرد و خنديد و گفت: پروردگارا! شكر نعمت هايى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام كن و توفيق ده تا عمل صالحى كه موجب رضاى توست انجام دهم و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد كن!
و معنای مقابل آن (قهقهه) اصلا در قرآن بکار نرفته است. ماده ضحک که معنای عام تبسم است در قرآن ده مرتبه استفاده شده است. چنانچه گفتیم در آیه 19 سوره نمل "تبسم" بکار رفته است که در آنجا همراه با ماده ضحک است که معنای متفاوتی با تبسم دارد از این لحاظ مفسران برای این ترکیب علتی جستجو کردهاند.
دلیلی که برای این ترکیب در تفاسیر ذکر شده این است که منظور، گذشتن از حد تبسم و نزدیک شدن به خنده است. این دلیل را جوامع الجامع[۷]، الكشاف[۸] و المیزان [۹] آوردهاند.
تبسم در روایات
در روایات که گسترده تر از آیات قرآن به مسائل ریز پرداختهاند میتوان چندین نوع روایت در باب تبسم یافت، از جمله روایاتی که نحوه خندیدن مؤمن را تبسم می دانند، مانند روایتی از امام صادق علیه السلام که میفرمایند: ضَحِكُ الْمُؤْمِنِ تَبَسُّم؛[۱۰] خنده مؤمن تبسّم است.
و همچنین روایات دیگری وجود دارد که تبسم به روی برادر را نیکو و مستحب می دانند؛ این روایات به قدری است که در این باره در کتاب شریف کافی بابی گشوده شده است. در مقابل این روایات گروهی از احادیث وجود دارد که نقطه مقابل تبسم یعنی قهقهه را تقبیح کردهاند مانند روایت معروفی از امام صادق علیه السلام که میفرمایند: الْقَهْقَهَةُ مِنَ الشَّيْطَانِ؛[۱۱] قهقهه زدن از شيطان است.
از این رو این رفتار در مورد پیامبران بیشتر باید صدق کند و قهقهه زدن از پیامبران قطعا قبیح تر است؛ پس ظاهر روایاتی که حکایت میکند پیامبر اسلام چنان خندیدند که دندانهای پسین ایشان نمایان شد اشتباه است و این روایات تنها می خواهند مبالغه در خنده پیامبر را اشاره کنند.[۱۲]
تبسم در علم اخلاق
در علم اخلاق نیز به پیروی از قرآن و روایات انسان را از بسیار خندیدن و بسیار شوخی کردن بر حذر داشتهاند و در مقابل آن تبسم را نیکو شمرده و مدح کردهاند. از میان عالمان اخلاق میتوان به عالم ربانی علامه ملا احمد نراقی اشاره کرد که در کتاب خود درباره شوخی خنده و تبسم می آورد: خنده مذموم، قهقهه است که با صدا باشد اما تبسم که کسی صدائی از او نشنود مذموم نیست بلکه محمود است و تبسم نمودن پیغمبر معروف و مشهور است.[۱۳]
عالمان اخلاق خنده را در حالی که از حد بگذرد بد می دانند و اگر عادت کسی شود نیکو نیست اما اگر اتفاقی از کسی خنده با صدا رخ دهد کسی بد نمی داند چون این خنده در اختیار او نبوده و انسان به سبب اعمال خارج از اختیار مورد بازخواست قرار نمی گیرد.
پانویس
- ↑ طريحى، فخرالدين؛ مجمع البحرين، كتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375 ش، چاپ: سوم، ج6، ص17.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، دار صادر، بيروت، 1414 ق، چاپ: سوم، ج12، ص50.
- ↑ فراهيدى، خليل بن احمد؛ كتاب العين، انتشارات هجرت، قم، 1410 ق، چاپ: دوم، ج7، ص277.
- ↑ مهيار، رضا؛ فرهنگ ابجدى عربى- فارسى، بی تا، بی جا، ص205.
- ↑ همان، ص 710.
- ↑ سوره نمل/19.
- ↑ مترجمان، ترجمه تفسير جوامع الجامع، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1377 ش، چاپ: دوم، ج4، ص 456.
- ↑ زمخشرى، محمود؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، دارالكتاب العربي، بيروت، 1407 ق، چاپ: سوم، ج3، ص 356.
- ↑ طباطبائي، علامه محمدحسين، ترجمه: موسوي همداني، سيد محمدباقر، ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامي جامعهي مدرسين حوزه علميه قم، قم، سال: 1374 ش، چاپ: پنجم، ج15، ص502.
- ↑ محدث عاملى، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، آل البيت، قم، 1409 ق، چاپ: اول، ج12، ص 115.
- ↑ همان.
- ↑ زمخشرى، محمود؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، دارالكتاب العربي، بيروت، 1407 ق، چاپ: سوم، ج3، ص:356.
- ↑ ملا احمد نراقی، معراج السعادة، CD المکتبه الشامله، جزء 42، ص9.
منابع
روح الله رضایی، تبسم، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 9 بهمن 1391.