کاربر:Zamani/یادداشت
مقاله شیخ مفید:
جایگاه شیخ در علم کلام و تاریخ شیعه
] آيه 87)- منطق بىاساس لجوجان: اكنون ببينيم اين قوم لجوج در برابر اين نداى مصلح آسمانى چه عكس العملى نشان داد. آنها كه بتها را آثار نياكان و نشانه اصالت فرهنگ خويش مىپنداشتند و از كم فروشى و تقلب در معامله سود كلانى مىبردند، در برابر شعيب چنين «گفتند: اى شعيب! آيا اين نمازت به تو دستور مىدهد كه ما آنچه را پدرانمان مىپرستيدند ترك گوييم»؟! (قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا).
«و يا (آزادى خود را در اموال خويش از دست دهيم و) نتوانيم به دلخواهمان در اموالمان تصرف كنيم»؟ (أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا). قوم شعيب گرفتار اين اشتباه بودند كه هيچ كس نمىتواند كمترين محدوديتى براى تصرف در اموال نسبت به مالكين قائل شود در حالى كه هميشه امور مالى بايد تحت ضوابط صحيح و حساب شدهاى كه پيامبران الهى بر مردم عرضه كردهاند قرار گيرد و گر نه جامعه به تباهى خواهد كشيد.
«تو كه آدم بردبار، پرحوصله و فهميدهاى»، از تو چنين سخنانى بعيد است! (إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ).
شايد آنها فكر مىكردند نماز، اين حركات و اذكار چه اثرى مىتواند داشته باشد در حالى كه اگر آنها درست انديشه مىكردند، اين واقعيت را درمىيافتند كه نماز حس مسؤوليت و تقوا و پرهيزكارى و خداترسى و حق شناسى را در انسان زنده مىكند، او را به ياد خدا و به ياد دادگاه عدل او مىاندازد. و به همين دليل او را از شرك و بت پرستى و تقليد كوركورانه نياكان و از كم فروشى و انواع تقلب باز مىدارد.
تکان داد و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسیار ناگوار است. این سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمین «روحاء» به لشکر ابو سفیان رسید، ابو سفیان از او در باره پیامبر اسلام سؤال کرد، او در جواب گفت: محمد را دیدم با لشکرى انبوه در تعقیب شما هستند! ابو سفیان و یاران او تصمیم به عقب نشینى گرفتند، و از جمعى از قبیله عبد القیس که از آنجا مىگذشتند خواهش کردند که به پیامبر اسلام خبر برسانند که ابو سفیان و بتپرستان قریش با لشکر انبوهى به سوى مدینه مىآیند تا بقیه یاران پیامبر را از پاى در آورند
(آیه 87)- منطق بیاساس لجوجان: اکنون ببینیم این قوم لجوج در برابر این ندای مصلح آسمانی چه عکس العملی نشان داد.
آنها که بتها را آثار نیاکان و نشانه اصالت فرهنگ خویش میپنداشتند و از کم فروشی و تقلب در معامله سود کلانی میبردند، در برابر شعیب چنین «گفتند: ای شعیب! آیا این نمازت به تو دستور میدهد که ما آنچه را پدرانمان میپرستیدند ترک گوییم»؟! (قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا).
«و یا (آزادی خود را در اموال خویش از دست دهیم و) نتوانیم به دلخواهمان در اموالمان تصرف کنیم»؟ (أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوالِنا ما نَشؤُا).
قوم شعیب گرفتار این اشتباه بودند که هیچ کس نمیتواند کمترین محدودیتی برای تصرف در اموال نسبت به مالکین قائل شود در حالی که همیشه امور مالی باید تحت ضوابط صحیح و حساب شدهای که پیامبران الهی بر مردم عرضه کردهاند قرار گیرد و گر نه جامعه به تباهی خواهد کشید.
«تو که آدم بردبار، پرحوصله و فهمیدهای»، از تو چنین سخنانی بعید است! (إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ).
شاید آنها فکر میکردند نماز، این حرکات و اذکار چه اثری میتواند داشته باشد در حالی که اگر آنها درست اندیشه میکردند، این واقعیت را درمییافتند که نماز حس مسؤولیت و تقوا و پرهیزکاری و خداترسی و حق شناسی را در انسان زنده میکند، او را به یاد خدا و به یاد دادگاه عدل او میاندازد.