مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوالاسود دئلى

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۵۱ توسط سید مهدی خدایی (بحث | مشارکت‌ها) (پروژه2: سنجش کیفی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شاعر، ادیب، دانشمند و محدث سرشناس در صدر اسلام و از یاران امام علی، امام حسن، امام حسین و امام زین العابدین علیهم السلام است. او علم نحو را با راهنمایی و دستور امام علی علیه السلام برای اولین بار تدوین نمود.

نسب و ولادت

او ظالم بن عمرو بن سفیان بن جندل بن یعمر کنانی معروف به ابوالاسود دئلی [۱] است. ابوالاسود از قبیله مضر و از تیره بنی کنانه بود که در اطراف مکه سکونت داشتند. ابوالاسود پیش از رحلت پیامبر ایمان آورد اما ایشان را ندید بنابراین از صحابه رسول الله نبوده و در زمره تابعین به حساب می آید [۲]

ابوالاسود در دوران امام علی(ع)

ابوالاسود، یکی از شیعیان و پیروان سرشناس امیرالمؤمنینعلی علیه السلام بود. [۳] در منابع تاریخی حکایاتی از شدت علاقه مندی او به امام(ع) نقل شده است. از آن جمله گفتگوی او با ابن زیاد است که از ابوالاسود پرسید: محبت و علاقه تو نسبت به علی ابن ابی‌طالب چگونه است؟ او در پاسخ گفت: من، علی را همان ‌طور دوست دارم که تو معاویه را دوست داری و من به او همان ‌قدر عشق می‌ورزم که تو با او دشمنی می‌ورزی. ولی خداوند متعال شاهد است که من از محبت خود جز آخرت هیچ نمی‌جویم و تو جز دنیا چیزی نمی‌خواهی. [۴]

او علاوه بر کسب علم و نقل روایات از ایشان در امور سیاسی و اجتماعی و در جنگها نیز در کنار حضرت بود.

ابوالاسود در جنگ جمل

با ورود سپاه جمل به شهر بصره ابوالاسود با عایشه و طلحه و زبیر گفتگو کرد و با دلایل محکم اشتباهشان را به آنان گوشزد کرد و از نبرد با امام علی بر حذر داشت. [۵] اما تلاش او بی فایده بود. او در این جنگ در کنار علی علیه السلام جنگید. [۶]

ابوالاسود در جنگ صفین

در زمان جنگ صفین ابن عباس از سوی امام حاکم بصره بود. او ابوالاسود را در بصره جانشین خود کرد و خود به یاری امام شتافت [۷] ابوالاسود شروع به جمع آوری نیرو برای امام نمود و اما فقط توانست 1700 را با خود به اردوگاه سپاه امام علی در نخیله بیاورد [۸] نقل است که ابوالأسود در نخیله، معاویه را ملاقات نمود و معاویه به او گفت: تو به نتیجه داوری در صفین اعتراض کردی، هرگاه داوری آن روز را به عهده تو می‌گذاشتند، چگونه داوری می‌کردی؟ اگر تو این کار را بکنی، من هزاران نفر از مهاجر و انصار و اولاد آنان را جمع می‌کنم و بعد فریاد می‌زنم: «یا معشر من حضر، أرجل من المهاجرین السابقین أحق بالخلافه أم رجل من الطلقاء؛ ای حاضران! بگویید تا بدانم آیا مردی که جزو مهاجران و از سابقین به اسلام است (امام علی علیه السلام)، سزاوار به خلافت است یا کسی که از طلقا است و به دست رسول اکرم صلی الله علیه و آله آزاد شده (معاویه)؟».[۹]

مبارزه با خوارج

پس از پایان جنگ صفین و پیش آمدن ماجرای حکمیت، فتنه خوارج از بصره و دیگر نقاط آغاز شد که مدتی بعد به جنگ نهروان انجامید. با خارج شدن خوارج از بصره، ابن عباس که حاکم بصره بود ابو الاسود را به همراه هزار سوار به تعقيب آنان فرستاد و او در محل پل شوشتر به آنها رسيد، اما شب فرارسيد و خوارج از چنگ او گريختند و از دجله گذشتند و خود را به نهروان رساندند. [۱۰]

ابو الاسود در دوران امام حسن و امام حسین علیهما السلام

ابوالاسود بعد از شهادت امام علی علیه السلام حضور کمتری در صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه ایفا نمود به همین دلیل گزارشهای اندکی از زندگی او در این دوران وجود دارد. البته همین گزارشهای اندک نشان دهنده گرایش او به ائمه اطهار علیهم السلام است. از جمله اینکه بعد از شهادت امام علی علیه السلام ابو الاسود مردم بصره را به بیعت با امام حسن علیه السلام دعوت نمود. عده ای سخن او را پذیرفتند و عده ای دیگر به معاویه پیوستند.[۱۱]

از زندگی ابوالاسود در دوران امام حسین تنها مرثیه ای که در شهادت ایشان سروده به جای مانده است. در بخشی از این مرثیه آمده است:

أ يرجو معشر قتلوا حسينا شفاعه جده يوم الحساب

آیا گروهی که حسین را کشتند امیدی به شفاعت جد او به روز حساب خواهند داشت؟[۱۲]

فضل و دانش ابوالأسود

او یکی از دانشمندان صدر اسلام بوده است.ذهبی دانشمند رجالی قرن هشتم درباره او می نویسد: او از شیعیان سرشناس علی و از کاملترین آنها از حیث عقل و نظر بود. [۱۳] جاحظ نیز درباره او می گوید: «خطیب عالم و کان قد جمع شدّة العقل و صواب الرأی و جودة اللسان و قول الشعر والظرف».[۱۴]؛ او سخنگویی دانشمند بود و عقل توانا و درستی نظر و کیفیت زبان و شعر و نکته گویی در او جمع شده بود. او اولین کسی بود که علم نحو را تدوین نمود. [۱۵] وی در زمره محدثانی است که شیعه و اهل سنت از او نقل روایت نموده اند [۱۶]

علامه امینی درباره او می نویسد: «تابعی متفق علی ثقته من رجال الصحاح الست؛[۱۷] وی تابعی است که اهل سنت بر ثقه بودن وی اتفاق نظر دارند و از رجال صحاح شش گانه است». اکثر احادیثی که وی روایت کرده از امام علی علیه السلام می‌باشد ولی از عمر، عبدالله بن مسعود، اُبی بن کعب، ابوموسی، ابن عباس، عمران بن حصین و زبیر بن عوام نیز حدیث نقل کرده است.[۱۸] او را از حیث سخنوری و فصاحت نیز فصیح‌ترین مردم دانسته‌اند. قتاده درباره او می گوید: «کان ابوالاسود الدؤلی من افصح الناس»؛ ابوالاسود از فصیح ترین مردم بود [۱۹] ابوالاسود خود در این باره می گوید:«إنی لأجد للحن غمزا کغمز اللحم»؛من در لحن، نرمی احساس می‌کنم (و برایم بسیار راحت و هموار است و) مثل نرمی گوشت می‌باشد».[۲۰]

وفات

در تاریخ وفات او اختلاف نظر وجود دارد. اما بیشتر مآخذ مرگ او را در ۶۹ق می‌دانند که طاعونِ کشنده‌ای بصره را فرا گرفت و بسیاری در آن جان باختند.[۲۱]

حکایاتی از زندگی ابوالاسود

در تاریخ حکایات فراوانی از دوستی و محبت ابوالاسود به اهل بیت پیامبر و نیز طبع شاعرانه و حاضر جوابی و سخنوری او بیان شده است.در اینجا برخی از این حکایات را نقل می نماییم:

چشم پوشیدن از بیت المال

ابوالأسود، دوستی به نام حرث بن خلید داشت که بسیار بخشنده و کریم بود. او روزی خطاب به ابوالأسود گفت: چرا از بیت المال بهره نمی‌بری و سود نمی‌جویی که هم خیر است و هم باعث بی‌نیازی؟ ابوالأسود پاسخ داد: خداوند من را با قناعت غنی و بی‌نیاز نمود و احتیاجی به بیت المال ندارم و بعد در ادامه گفت: بدان ای حرث! من بیت المال را ترک کردم و از آن استفاده نمی‌کنم به خاطر محبت به علی بن ابی‌طالب علیه السلام و به دلیل کینه و بغض این‌ها که بر بیت المال سیطره دارند.[۲۲]

بصیرت ابوالاسود نسبت به امام علی(ع)

ابوالأسود می‌گوید: من شاهد بودم و دیدم وقتی زبیر بر بیت المال بصره دست یافت و اموال آن را دید، این آیه را تلاوت کرد: «وعدکم مغانم کثیرة تأخذونها فجعل لکم هذه» و می‌گفت: آن چیزی که خداوند به ما وعده داده، این‌هاست. و دیدم وقتی امام علی علیه السلام طلا و جواهرات خزانه را دید، چنان با آنان برخورد کرد که گویا خاک‌اند. با خود گفتم: آن‌ها طلب دنیا می‌کنند و حضرت علی علیه السلام طلب آخرت و بصیرتم نسبت به مولا علی علیه السلام بیشتر شد [۲۳]

پانویس

  1. اسدالغابة، ج3، ص113
  2. أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج‏2، ص: 485
  3. رجال الكشى، ج‏2، ص: 476
  4. نیازمند منبع
  5. امامت‏وسياست/ترجمه،ص:91
  6. الوافي بالوفيات، ج‏16، ص: 534
  7. اخبارالطوال/ترجمه،ص:206
  8. الإمامةوالسياسة،ج‏1،ص:84
  9. روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، ج‏4، ص: 168
  10. اخبارالطوال/ترجمه،ص:251
  11. نیازمند منبع
  12. الطبقات‏الكبرى،جلد5،ص:513
  13. تاريخ‏الإسلام،ج‏5،ص:278
  14. تاريخ الأدب العربي(فروخ)، ج‏1، ص: 348
  15. رياض العلماء و حياض الفضلاء، ج‏3، ص: 24
  16. ر.ک: بحار الأنوار (ط - بيروت): ج‏18، ص124؛ ج‏28، ص: 232؛ مستدرک حاکم، ج3، ص261، 308، ج4، ص550.
  17. الغدیر، ج3، ص93 و ج8، ص318.
  18. تاریخ مدینة دمشق، ج25، ص176.
  19. تاریخ مدینة دمشق، ج25، ص190.
  20. تاریخ مدینة دمشق، ج 25، ص 190.
  21. تاریخ مدینة دمشق، ج 25، ص 211.
  22. تاریخ من دفن فی العراق، ص287 به بعد؛ به نقل از فرهنگ کوثر 1389 شماره 82
  23. تاریخ من دفن فی العراق، ص287 به بعد؛ به نقل از فرهنگ کوثر 1389 شماره 82

منابع

  • الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995.
  • ابن اثير، على بن محمد، أسد الغابة في معرفة الصحابة، 6جلد، دار الفكر - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1409 ه.ق.
  • كشى، محمد بن عمر، اختيار معرفة الرجال، 2جلد، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث - ايران - قم، چاپ: 1، 1404 ه.ق.
  • خوانسارى، محمد باقر بن زين العابدين، روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، 8جلد، دهاقانى (اسماعيليان) - ايران - قم، چاپ: 1، 1390 ه.ق.
  • اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينورى (م 283)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش
  • مامقانى، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، 36جلد، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث - ايران - قم، چاپ: 1، 1431 ه.ق.
  • تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، شمس الدين محمد بن احمد الذهبى (م 748)، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت، دار الكتاب العربى، ط الثانية، 1413/1993.
  • فروخ، عمر، تاريخ الأدب العربي(فروخ)، 6جلد، دار العلم للملايين - لبنان - بيروت، چاپ: 8، 2006 م.
  • مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
  • الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، تحقيق محمد بن صامل السلمى، الطائف ، مكتبة الصديق، ط الأولى، 1414/1993.
  • سید رسول علوی، فرهنگ كوثر، شماره 82، تابستان 1389.