احسان

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

معنای احسان

راغب در مفردات مى گويد احسان چيزى برتر از عدالت است زيرا عدالت اين است كه انسان آنچه برعهده اوست بدهد و آن چه متعلق به او است بگيرد ولى احسان اين است كه انسان پيش از آنچه وظيفه او است؛ انجام دهد و كمتر از آنچه حق او است بگيرد.

لذا احسان و نيكوكارى به طور مطلق در اين دنيا در گفتار در عمل در طرز انديشه و تفكر نسبت به دوستان و نسبت به بيگانگان نتيجه اش برخوردارى از پاداش عظيم در هر دو جهان است كه نيكى جز نتيجه نيك نخواهد داشت. لذا قرآن مردم را به آن تشويق و تحريص مى كند و در آيه 10 سوره زمر مى فرمايد: «لِلَّذِينَ أَحسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنيا حَسَنَةٌ» براى كساني كه در اين دنيا نيكى كرده اند، پاداش نيك است.

اين گونه مواهب و نعمت الهى مفهوم ضمنيش اين است كه همه آن به تو تعلق ندارد بلكه تو وكيل پروردگار در منتقل ساختن آن به ديگران هستى، خدا اين موهبت و نعمت را به تو داد كه با دست تو بندگانش را اداره كند.

مفهوم احسان در قرآن و نهج البلاغه

با توجه به بررسی موارد استعمال کلمه «احسان» در قرآن کریم و نهج البلاغه، چنین به نظر می رسد که این کلمه دارای سه معنای کاربردی زیر است:

خوبی و نیکی به دیگران

همچنانکه در قرآن آمده است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا». [۱]؛ یاد کنید که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن بگویید[۲]و در سوره الرحمن آمده است: « هَلْ جَزَاءُ الإحْسَانِ إِلا الإحْسَانُ » [۳]؛ آیا جزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟» البته در آیه فوق کلمه احسان دو بار و به توالی به کار رفته است. بار اول احسان به معنی مطلق رفتار نیک انجام دادن است. که در آینده از آن بحث خواهیم کرد.

در بار دوم، احسان در همین معنا و مفهومی به کار رفته است که در اینجا در صدد بیانش هستیم، یعنی انعام و نیکی به غیر، به همین جهت برخی از مفسران به استناد همین آیه، گفته اند پاداش الهی در قیامت بیش از عمل انسان در دنیا خواهد بود؛ زیرا تفاوت عدل و احسان این است که در عدل جزا و پاداش به اندازه عمل است، اما در احسان، پاداش و جزا بیش از عمل و رفتار است؛ همچنان که راغب اصفهانی در این باره می نویسد: «احسان چیزی برتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان، آنچه بر عهدة اوست را انجام بدهد، و آنچه متعلق به اوست را بگیرد، ولی احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است را بگیرد.»[۴]

همچنین حضرت علی(ع) در نهج البلاغه دربارة تفاوت رعایت عدل با رعایت احسان می فرماید: «العدل الانصاف و الاحسان التفضل؛ عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است.[۵]»

در مورد این صورت از کاربرد احسان، در نهج البلاغه آمده است: «أحسنوا فی عقب غیرکم تُحفظوا فی عقبکم؛ به بازماندگان دیگران نیکی کنید، تا حرمت بازماندگان شما حفظ شود.»

کاری را به نحو نیکو و کامل انجام دادن

همچنان که در قرآن کریم آمده است:«الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ»[۶]؛ کسی که هر چیز را که آفرید، نیکو آفرید». در تفسیر نمونه دربارة معنای آیه فوق آمده است: «آیه اشاره ای به نظام احسن آفرینش به طور عموم و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است، «الذی أحسن کلّ شیءٍ خَلَقَه» و به هر چیز نیاز داشت داد، و به تعبیر دیگر بنای کاخ عظیم خلقت بر «نظام أحسن» یعنی بر چنان نظامی استوار است که از آن کامل تر تصور نمی شود».[۷]

در آیه ای دیگر خداوند می فرماید: «الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ»[۸]؛ طلاق دو بار است پس از آن یا باید او را به طور شایسته[همسر خود] نگاه داشت، یا به نیکی رها کرد». منظور از «تسریح به احسان» یعنی رها کردن زن به نحو شایسته و نیکو انجام گیرد و همراه با اذیت و آزار نباشد، و به عبارت روشن تر، این کار به نحو احسن و خوب انجام گیرد. همچنان که در تفسیر نمونه آمده است: «همان طور که رجوع و نگاهداری زن قید «معروف» دارد یعنی رجوع و نگاهداری باید بر اساس صفا و صمیمیت باشد، جدایی هم مقید به احسان است یعنی تفرقه و جدایی باید از هر گونه امر ناپسندی مانند انتقام جویی و ابراز خشم و کینه خالی باشد»[۹] واژة احسان در همین معنا و کاربرد در نهج البلاغه نیز به کار رفته است: «قیمة کلّ امریء ما یُحسنُه؛ ارزش هر انسانی به اندازه امور و کارهایی است که آنها را به نحو نیکویی انجام می دهد»[۱۰] در این کلام مقدار و ارزش هر انسانی، هم سنگ تخصص و مهارت و دانایی او بر انجام درست و نیکوی امور و کارها، شمرده شده است، که از آن اهمیت دانایی و تخصص و مهارت و آگاهی به انجام امور در انسان ها استفاده می شود. شاید به خاطر وجود همین نکته در عبارت فوق باشد که سید رضی جمع آوری کننده نهج البلاغه بعد از نقل عبارت بالا، می نویسد: «و هی الکلمة التی لا تصاب لها قیمة و لا توزن بها حکمة و لا تقرن إلیها کلمة؛ این از کلماتی است که قیمتی برای آن تصور نمی شود و هیچ حکمتی هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنی والایی آن را ندارد.»

و نیز در نهج البلاغه آمده است: «و أحسنوا تلاوته، فإنّه أنفع القصص؛ قرآن را نیکو تلاوت کنید که سود بخش ترین سخن هاست.»[۱۱]

انجام کارهای نیک و رفتار صالح

همچنان که در قرآن کریم آمده است: «قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ»[۱۲]؛ بگو ای بندگان مومن از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند [و اعمال صالح انجام دهند] پاداش نیکو است». در این آیه «احسان » در مورد انجام اعمال نیکو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به کار رفته است. و در سورة انعام آمده است: «ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ»؛[۱۳] باری به موسی کتاب آسمانی دادیم، برای اینکه نعمت را بر کسی که نیکی [و اعمال و رفتار صالح] انجام داده بود...». در این آیه اعطای کتاب آسمانی به خاطر انجام اعمال و رفتار نیک و صالح از سوی حضرت موسی یا کلیه پیروان او (بنابر اختلاف تفاسیر) ذکر شده است.[۱۴]

البته روشن است که نیکی و انعام و تفضل به غیر، که یکی از معانی کاربردی احسان است و قبلاً از آن بحث شد، از جهت اینکه به خودی خود یک کار خوب و نیک و رفتاری صالح محسوب می شود، داخل در محدودة این معنی سوم بوده و این معنای از احسان شامل آن نیز می شود.

در کتاب «مفاهیم اخلاقی ـ دینی قرآن مجید» در این باره چنین آمده است: «فعل أحسن» که مصدر آن «احسان» است، یکی از اصطلاحات اخلاقی اساسی در قرآن می باشد، عموماً معنای آن «نیکی کردن» است، اما در کاربرد عملی قرآن، این واژه عمدتاً به دو نوع ویژه از «نیکی» اطلاق می شود: تقوا و پرهیزکاری نسبت به خداوند و همة اعمال انسانی که از آن سرچشمه می گیرد و اعمالی که محرک آن روح حِلم است».[۱۵]

سپس با ذکر قسمتی از این آیه: «مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»[۱۶]؛ هر کس پروا و شکیبایی پیشه کند، خداوند پاداش نیکوکاران را فرو نمی گذارد» اطلاق اول را توضیح می دهد که: «باید خاطر نشان ساخت که در اینجا محتوای معنایی احسان به تقوا و صبر تعریف شده است که هر دوی آنها از خاصه های انسان مؤمن است.»[۱۷]؛ نویسنده سپس با ذکر آیة «وَسَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ *الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»[۱۸]؛ و برای نیل به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن هم چند آسمان ها و زمین است و برای پرهیزکاران آماده شده است، بشتابید* کسانی که در راحت و رنج انفاق می کنند و خشم خود را فرو می خورند و از مردمان در می گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد»، معنی دوم را توضیح می دهد و می نویسد: «کسی که همیشه خواهان دستگیری از مستمندان می باشد، دیر خشم، بخشندة تأذیها و چشم پوشنده از قصاص و تلافی کردن است، همة اینها تجسم و تجلی فضیلت حلم است.»[۱۹] در کتاب مذکور، اگر چه فقط به همین دو معنی و کاربرد برای واژه احسان اشاره شده و از کاربرد دیگر این واژه غفلت شده است اما این مطلب کتاب قابل توجه است که یکی از کاربردها و معانی احسان را معادل اعمالی می گیرد که ناشی از تقوا و پرهیزکاری می باشد، و این را می توان ادعا نمود که در برخی از کاربردهای واژه احسان در قرآن کریم، این لفظ تقریباً مترادف با رعایت تقوا و پرهیزکاری که شرط اصلی آن اخلاص و نیّت پاک است به کار رفته است. و از صریح ترین آیات در این زمینه، آیات 41 تا 44 سورة مرسلات است که در آنها واژة «محسنین» هم طراز و هم سنگ واژه «متقین» گرفته شده است و می توان از آن، مقدار ارتباط معنایی «احسان» و تقوا را بدست آورد: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلالٍ وَعُیُونٍ * وَفَوَاکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ *کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ»؛ پرهیزکاران در سایه ساران و [کنار] چشمه سارانند و میوه هایی که دلخواهشان است، به خاطر کارهایی که کردند، بخورند و بنوشند [خوش و] گوارا، ما بدین گونه نیکوکاران را جزا می دهیم».

مفهوم محسنین

یکی از واژه های اساسی و کلیدی در قرآن کریم، واژة «محسن» و مشتقات آن می باشد. این واژه اسم فاعل از فعل «أحسَنَ» می باشد. از بررسی آن دسته از آیاتی که در آنها واژه های «محسن» ، «محسنین» و «محسنات» به کار رفته است، این نتیجه به دست می آید که این واژه در قرآن در دو معنی به کار رفته است، یکی در خصوص خیر رساننده و نیکی کننده به دیگران و دیگری در مورد کسی که کارهای نیک و رفتار صالح انجام می دهد، چه این رفتار عملی باشد یا روحی و اعتقادی. البته در اینجا نیز مانند کاربردهای واژه «احسان» معنی کاربرد دوم در برگیرنده معنی کاربرد نخست می باشد، زیرا هر کسی که خیری را به دیگران می رساند و به دیگران نیکی می کند، این رفتار او فی نفسه، عمل صالحی محسوب می شود که کاربرد دوم شامل آن بوده و چنین شخصی «محسن» در معنی دوم آن می باشد. پایگاه اطلاع رسانی حوزه


روایات معصومين عليهم السلام در مورد احسان

  1. عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ السَّكَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام اعْرِفُوااللَّهَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِي الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ؛ اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خدا را به خدا بشناسيد و رسول را به رسالتش ‍ و صاحبان فرمان را به امر به معروف و دادگرى و نيكوكارى بشناسيد. [۲۰]
  2. وَرَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ جَعْفـَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ما هذَا الْإِحْسَانُ فَقَالَ الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ثُمَّ قـَالَ عليه السلام إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ إِنْ أَضْجَرَاكَ وَ لاتَنْهَرْهُما إِنْ ضَرَبَاكَ وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً وَالْقَوْلُ الْكَرِيمُ أَنْ تَقُولَ لَهُمَا غَفـَرَاللَّهُ لَكُمَا فـَذَاكَ مِنْكَ قَوْلٌ كَرِيمٌ وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ هُوَ أَنْ لَا تَمْلَأَ عَيْنَيْكَ مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِمَا وَ تَنْظُرَ إِلَيْهِمَا بِرَحْمَةٍ وَ رَأْفَةٍ وَ أَنْ لَاتَرْفَعَ صَوْتَكَ فَوْقَ أَصْوَاتِهِمَا وَ لَايَدَكَ فَوْقَ أَيْدِيهِمَا وَ لَاتَتَقَدَّمَ قُدَّامَهُمَا؛ ابى ولاد مى گويد: از امام صادق عليه السلام از آيه و بالوالدين احسانا سئوال كردم كه معنى (احسان) چيست؟ آن حضرت فرمود: به آنها به خوبى همكارى كنى و آنها را به زحمت نيندازى كه آنها از تو چيزى را به خواهند كه به آن نياز دارند. اگر چه به آنها محتاج و مستمند نباشند. به درستى كه خداوند متعال مى فرمايد: (هرگز خير و نيكى را درك نمى كنيد تا آن كه احسان و بخشش كنيد آن چه را كه دوست داريد) سپس فرمود: وقتى يكى از آنها يا هر دو به پيرى رسند به آنها حتى اف نگوييد. اگر آنها را آزار و اذيت مي رساند؛ و اگر تو را كتك زدند نبايد بر آنها بانگ بزنى و با آنها نيكو سخن بگو و مراد از قول كريم اين است كه خدا شما را بيامرزد و (مراد از روى رحمت و مهربانى بال تواضع و فروتنى را برايشان فرود آور) اين است كه با چشم درشت به آنها نگاه نكن و از روى مهربانى به آنها بنگر و مباد صدايت را از صداى آنها بلندتر كنى و دست خود را از دست آنها بلندتر كنى و خودت را به جلوتر بيندازى. [۲۱]
  3. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم فِي خُطْبَةٍ أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ خَلَائِقِ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ الْعَفـْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَكَ وَالْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَك؛ از امام صادق عليه السلام نقل شد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آيا به شما خبر بد هم كه بهترين خلق در دنيا و آخرت چه كسى است: عفو و گذشت از كسى كه به شما ستم روا داشته است و صله رحم كنى از كسى كه از شما بريده است و احسان و نيكى كنى به آن كس كه به شما بدى كرده است و عطاء بخشش كنى به كسى كه شما را محروم ساخته است.[۲۲]
  4. الاْمِدِيُّ فِي الْغُرَرِ، عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ الْمُوَاسَاةُ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ وَ قَالَ أَحْسَنُ الْإِحْسَانِ مُوَاسَاةُ الْإِخْوَانِ؛ امام على عليه السلام فرمود: يارى نمودن مالى بهترين عمل است و نيكوترين احسان و بخشش كمك مالى به برادران مؤمن است. [۲۳]
  5. وَ عَنْ عَبْدِالْوَاحِدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا عليه السلام قَالَ اسْتِعْمَالُ الْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ مُؤْذِنٌ بِدَوَامِ النِّعْمَةِ؛ امام رضا عليه السلام فرمود: بكارگيرى عدل و احسان و نيكويى موجب دوام و باقى ماندن نعمت مى شود. [۲۴]
  6. قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم مَنْ سَعَى فِي حَاجَةِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ فَكَأَنَّمَا عَبَدَاللَّهَ تِسْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَيْلَهُ؛ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كس در انجام حاجات برادر دينى اش بكوشد. مثل آن است كه هزار سال، خداوند را عبادت كرده به اين ترتيب كه روزها را روزه و شب ها را به نماز ايستاده باشد. [۲۵]
  7. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ أَيُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقـِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ مَغْلُولَةً يَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ فَيُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِي خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ؛ امام صادق عليه السلام فرمود: هر مؤمنى كه دست رد بر سينه برادر نيازمندش بزند با اين كه مي تواند از پيش خود يا ديگران نياز او را برآورد، خداوند روز قيامت او را با روى سياه و چشم كبود و دست هاى به گردن بسته محشور مى كند و سپس گفته مى شود: اين است خيانت كارى كه به خدا و پيامبرش خيانت كرده، آنگاه او را به دوزخ مي برند. [۲۶]
  8. ختص، الاختصاص وَ قالَ الْكَاظِم عليه السلام بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ يَا كُمَيْلُ مُرْ أَهْلَكَ أَنْ يَسْعَوْا فِي الْمَكَارِمِ وَ يُدْلِجُوا فِي حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ فـَوَ الَّذِي نَفـْسِي بِيَدِهِ مَا أَدْخَلَ أَحَدٌ عَلَى قـَلْبِ مُؤْمِنٍ سُرُوراً إِلَّا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ السُّرُورِ لُطْفـاً فإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ كَانَ أَسْرَعَ إِلَيْهَا مِنَ السَّيْلِ فِي انْحِدَارِهِ حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ كَمَا يَطْرُدُ غَرِيبَةَ الْإِب؛ روزى امام علی عليه السلام به كميل فرمود: به خانواده ات دستور بده تا در تحصيل مكارم اخلاق بكوشند و در تاريكى هاى شب به انجام حاجات مردم و رفع نيازمندى هاى آنها بپردازند. سوگند به خدايى كه جان من در دست اوست! هيچ كس بر دل انسان مؤمنى سرور و شادمانى وارد نمي كند مگر آن كه خداوند از اين عمل خير، مايه لطفى مى آفريند كه در موقع نزول بلا و به هنگام گرفتارى سريع تر از سرعت سيلاب در سراشيبى به امداد او مى رسد و او را از گرفتارى نجات مى دهد. [۲۷]
  9. ثو، ثواب الاعمال ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَ آبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي نَهْشَلٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ لَوْ جَرَى الْمَعْرُوفُ عَلَى ثَمَانِينَ كَفّاً لَأُوجِرُوا كُلُّهُمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ عَنْ صَاحِبِهِ مِنْ أَجْرِهِ شَيْئاً؛ امام صادق عليه السلام فرمود: اگر نيكويى هشتاد دست بگردد. همه آنها اجر مى گيرند بى آن كه از اجر صاحب احسان چيزى كم و كسر گردد[۲۸]. [۲۹]

پانویس

  1. بقره/83
  2. آیاتی به همین مضمون: انعام/ 151، احقاف/15، عنکبوت8
  3. الرحمن/ 60
  4. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، ص 236 ـ 237، دارالقلم، دمشق، 1412 هـ.
  5. سیدرضی، نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 509، حکمت 231، دارالهجرة قم
  6. سجده/7
  7. مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از فضلا، تفسیر نمونه، ج 17، ص 123، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، 1369 ش. تهران
  8. بقره/ 229
  9. همان، ج2، ص 118؛ علاوه بر آیاتی که از آنها در متن بحث شد در آیات زیر نیز واژة احسان در معنی فوق به کار رفته است: بقره/100 و 178، کهف/ 30 غافر/ 64 تغابن/3.
  10. سیدرضی، نهج البلاغه ، صبحی صالح، ص 482، حکمت 81، دارالهجرة، قم.
  11. همان
  12. زمر/10
  13. انعام/ 154
  14. درباره آیاتی که واژه احسان در آنها در این معنی و وجه سوم، به کار رفته است رجوع کنید به: نحل/ 30، نمل 90 رحمن/ 60، آل عمران/ 172، مائده/ 93، یونس/ 26، زمر/ 10، اسراء/ 7، نساء/ 128، قصص/ 77 و بقره/ 195.
  15. ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ترجمه دکتر فریدون بدره ای، ص 459، نشر و پژوهش فرزان، تهران، 1378 ش.
  16. یوسف/ 90.
  17. پیشین، ص463.
  18. آل عمران/133 و 134.
  19. پیشین، ص463.
  20. الكافى، ج1، ص85
  21. من لايحضره الفقيه، ج4، ص407
  22. وسائل الشيعة، ج12، ص172
  23. مستدرك الوسائل، ج7، ص210
  24. همان، ج11، ص317
  25. بحارالانوار، ج71، ص315
  26. الكافي، ج2، ص367
  27. بحارالانوار، ج71، ص314
  28. همان، ج93، ص175
  29. *منبع روایات: گروهی از محققان و پژوهشگران، احسان، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین، بازیابی :1 بهمن 1391.