وقعة الصفین (کتاب)
منبع: كتاب ماه دين، شماره 37، سال 1379، صفحه 10
مؤلف: ابوالفضل نصر بن مزاحم بن سيار(427)
ترجمه: پرويز اتابكى، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامى، 1366
وقعة الصفين
كتابى است تاريخى درباره پيكار صفين به زبان عربى تأليف ابوالفضل (يا ابوالمفضل: نجاشى، رجال، 427) نصر بن مزاحم بن سيار منقرى از زيد بن مناة، شاخه اى از قبيله بنوتميم (زاده پس از 120-د212 ق/738-827 م).
از سال ولادت وى اطلاعى در دست نيست اما از آنجا كه مورخين او را همعصر ابومخنف لوط بن يحيى درگذشته پيش از 170 ق دانسته اند؛ ابن النديم، الفهرست، 106 مى توان گفت كه سال ولادت وى پس از 120 ق. بوده باشد. خاستگاه او كوفه بود اما در بغداد سكونت گزيد و از سفيان ثورى، شعبة بن حجاج، ابن الجارود و ديگران نقل حديث و در دو جاى از سيف بن عمر (صص 19 و 23 ترجمه) روايت كرد.
او همچنين از برخى شخصيت هاى ساختگى در حوادث تاريخ صدر اسلام، خصوصاً پيكار صفين نام مى برد كه بنا به نظر علامه عسكرى در كتاب يكصد و پنجاه صحابى ساختگى همه ساخته سيف بن عمر هستند و منشأ روايات مربوط به آنان به سيف مى رسد، همچون: ابوبجيد نافع بن اسود، خزيمة بن ثابت انصارى، سماك بن خرشه جعفى، مالك بن ربيعه و حارث بن مره عبدى. پسرش حسين، نوح بن حبيب قومسى و گروهى از كوفيان نيز از او روايت كرده اند. (خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، 13/282-283)
منابع تصوير روشنى از زندگانى وى بدست نمى دهند و به همين بسنده كرده اند كه به عطارى اشتغال داشت. (ابن النديم، الفهرست، 106)
در وثاقت يا عدم وثاقت وى ميان دانشمندان علم رجال اختلاف است. نجاشى رجال، 427-428 و شيخ طوسى الفهرست، 171-172 او را از راويان و مورخان شيعى دانسته اند.
هر چند نجاشى ضمن آن كه او را به طريق هدايت و نيكوكاربودن مى ستايد اما به روايت از ضعفا متهمش مى سازد. همانجا ابن حبان او را در شمار ثقات آورده. ابن حجر، لسان الميزان، ذيل نصر بن مزاحم و ابن ابىالحديد او را مورد اعتمادى راستين و درست گوى و از رجال اصحاب حديث دانسته است. (شرح نهج البلاغه، 1/183)
ابوحاتم گويد: حديثش دستخوش گرايش و متروك است. ابن حجر، همانجا و ياقوت او را از غاليان شيعى برمى شمارد. (معجم الادباء، جزء 19/225) با اين همه آنچه مسلم است اين كه وى مورخى است معتقد به شيعه، چنان كه عناوين آثارش: الغارات، الجمل، صفين، مقتل حجر بن عدى، مقتل حسين بن على علیهالسلام الفهرست، ذيل نام نصر بن مزاحم كتاب عين الورده، اخبارالمختار و المناقب محمد بن اسماعيل، منتهى المقال، 317 اين معنا را ثابت مى كند. هر چند كه جز كتاب وقعه الصفين ديگر آثارش بر جاى نمانده است اما بر اساس همين كتاب مى توان به روشنى به اعتقادات و تمايلات مذهبى وى پى برد.
از آنجا كه مؤلف اين اثر ارزشمند در عراق زاده شد و همانجا نشو و نما يافت و در فضاى فكرى و فرهنگى آن باليد از حيث تاريخنگارى به مكتب عراق وابسته است. مكتبى كه توجه به تمايلات و جانبداريهاى فكرى-سياسى فرقه اى در آن بيش از ساير مكاتب نمايان است. زيرا در عراق خصوصاً در بصره و كوفه و بعد بغداد، فرقه هاى گوناگون اسلامى و حتى پيروان ديگر اديان و مكاتب حضور فعال و چشمگيرى داشتند و رقابت مستمرى ميانشان برقرار بود.
در اين ميان عراق و خصوصاً كوفه پايگاه مهم حضور شيعيان بشمار مى رفت. نصر بن مزاحم در چنين محيط و فضايى بسر مى برد. سلسله اسناد بيشتر روايات او در اين كتاب به رجال و راويان شيعى مانند اصبغ بن نباته (ده روايت)، حارث بن حصيرة ازدى (سيزده روايت، صعصعة بن صوحان (سيزده روايت)، جابر بن يزيد جعفى (سى و هفت روايت) و... منتهى مى شود.
اگر هم از راويان عامه چون شعبى، عامر بن شراحبيل (بيست و دو روايت) اخذ روايت مى كند، روايات دلخواه و مورد قبول خود را گزينش مى كند. از وجوه امتياز اين كتاب جز قدمت آن و اخذ روايات مربوط به يكى از مهمترين رخدادهاى تاريخ صدر اسلام با دو يا سه واسطه از كسانى كه خود در جنگ صفين حضور داشتند، سبك و اسلوب خاصى است كه در تأليف و تدوين آن بكار رفته است.
ضمن آن كه عنصر زمان، جان مايه تنظيم انبوه روايات است، پيوستگى و ارتباط موضوعى روايات با يكديگر مورد غفلت واقع نشده است. مؤلف با احاطه كامل به واقعه صفين مدخل و مخرج موضوع را به خوبى شناخته و انبوه اطلاعات خود را در هشت جزء به ترتيب زير ساخته و پرداخته است:
- جزء اول از ورود امام على علیهالسلام به كوفه و سامان دادن به اوضاع سياسى-اجتماعى قلمرو حكومت خود آغاز و تا ارسال نمايندگانى به دمشق نزد معاويه جهت واداشتن وى به بيعت پايان مى يابد.
- جزء دوم، رايزنى ها و چارهجوييها، تبادل سفرا و نامه ها تا تدارك و تجهيز دو سپاه عراق و شام را دربر مى گيرد.
- جزء سوم، به بسيج عمومى و حركت دو سپاه به سوى صحنه پيكار (صفين) اختصاص يافته است كه در ضمن آن بسيارى وقايع جنبى مرتبط به جنگ را هم ترسيم مى كند.
- جزء چهارم، مشتمل است بر آغاز پيكار و درگيرى ميان دو سپاه كه با رجزهاى جنگاوران دو سپاه حماسه ها جان مى گيرد.
- در جزء پنجم مؤلف با مهارت روحيه جنگآورى و رزم آورى دو سپاه و روح حماسى جنگ را به اوج مى رساند.
- در جزء ششم درگيريهاى نظامى همراه با تلاشهاى سياسى دو سپاه و تبادل سفرا و نامه ها ادامه مى يابد و با بنبست روبرو مى شود.
- در جزء هفتم عزم جزم سپاه عراق جهت يكسره كردن كار جنگ و برترى روحيه و قدرت رزمى آنان تا پيكار ليلهالهرير كه سرنوشتسازترين مقطع پيكار بود، نشان داده شده است و با حيله بالابردن قرآنها و گفتگو بر سر داورى (حكميت) به انجام رسيده است.
- در جزء هشتم تراژدى دردناك و غمناك پايان جنگ و حكميت و آثار و پيامدهاى آن از جمله ظهور فرقه محكمه ترسيم شده است.
مؤلف اين اثر علاوه بر اطلاعات ارزشمندى كه درباره پيكار صفين به خواننده عرضه مى دارد، اولاً بسيارى زواياى مبهم زندگى على علیهالسلام خصوصاً در دوره حكومتش را با نقل و ضبط شمار قابل توجهى از خطبه ها و نامه هاى على علیهالسلام رهنمون مى شود. ثانياً به بسيارى از امور اجتماعى و فرهنگى به ويژه نظامى پرداخته است. او گاه چنان دقيق به گزارشگرى از تاكتيك هاى جنگى و روانى، شيوه آرايش سپاه، رجزها، هجوها و سوگواريها و تصويرپردازى از جامه ها، اسلحه ها، آلات جنگى، وصف اسبها و... مى پردازد كه پس از دوازده قرن مى توان به آسانى رخدادها، حوادث و صحنه هاى اين پيكار را بازسازى كرد. به طور مثال به عبارت زير مى توان توجه كرد:
«و اشتر آن روز بر اسبى بريده دم سوار بود كه به زاغى سياه شباهت داشت» متن عربى كتاب، 174 و «مردى بر فراز سر معاويه به نگهبانى ايستاده بود كه سپرى زرين در دست داشت و آن را سايبان وى قرار داده بود». همانجا، 258 «معاويه عبيدالله بن عمر را با چهارهزار و سيصد جنگاور فرستاد و آن فوجى سبزپوش نگارين جامه بود كه به سبزپوشان خوانده مى شدند» همانجا، 330 «سعيد بن قيس ندا در داد: اى همدانيان پاى آنان را پى كنيد. تيغ ها پياپى پاى عكيان را قطع مى كرد. در اين هنگام ابومسروق عكى بانگ زد: اى عكّيان آن گونه كه شتران زانو مى زنند به زانو درآئيد. همگى به زانو درآمدند و سپرها را برابر گرفتند و با نيزه ها مهاجمان را مى زدند» همانجا، 433
اين كتاب به روش بازخوانى متن به طريق روايى زير همچنان كه در آغاز هر هشت جزء آمده است، روايت شده است: «شيخ حافظ، شيخ الاسلام، ابوالبركات، عبدالوهاب بن مبارك... انماطى گفت: شيخ ابوالحسين بن مبارك... صيرفى به (روش) بازخوانى من بر او در ماه ربيع الثانی سال چهارصد و هشتاد و چهار ما را خبر داد و گفت: ابويعلى احمد بن عبدالواحد... به (روش) بازخوانى بر او كه من هم مى شنيدم در رجب سال چهارصد و سى و هشت ما را حديث كرد و گفت: ابوالحسن محمد بن ثابت... صيرفى به (روش) بازخوانى بر او كه من نيز مى شنيدم ما را خبر داد و گفت: ابوالحسن على بن محمد... به (روش) بازخوانى من بر او در سال سيصد و چهل ما را خبر داد و گفت: ابومحمد سليمان بن ربيع... خزّاز ما را خبر داد و گفت: نصر بن مزاحم تميمى ما را خبر داد و گفت...».
اين كتاب نخستين بار به كوشش سيد فرجالله كاشانى همراه با مثنوى اى در اخلاق و حكمت و مواعظ امیرالمومنین در 1301 ش. در ايران به صورت سنگى چاپ شد. نك: شيخ آقا بزرگ، الذريعه، 15/52-53 بار ديگر بر اساس چاپ سنگى ايران در 1304 ق در چاپخانه عباسيه بيروت به چاپ رسيد. تا آن كه عبدالسلام محمد هارون محقق مصرى با استخراج متن كامل آن از شرح نهج البلاغه ابن ابىالحديد و مقابله و تطبيق آن با چاپ نخست به تصحيح و چاپ مجدد آن با اسلوبى علمى در يك جلد به سال 1365 ق. همت گماشت و با تهيه شش فهرست اعلام، قبايل و طوايف، شهرها و نام جايها، اشعار، رجزها و موضوعات به مزاياى علمى آن بيش از پيش افزود.
اين اثر تاكنون سه بار به فارسى بازگردان شده است. نخست تحت عنوان «سندس و استبرق» به قلم شيخ محمدمهدى مسجد شاهى در 218 صفحه كه در 1345 قمرى به صورت چاپ سنگى در اصفهان منتشر شد.
بازگردان دوم به نام «واقعه صفين در تاريخ» توسط كريم زمانى در 217 صفحه به سال 1364 ش. در تهران صورت گرفت. اين دو ترجمه به سبب حذف پاره اى مطالب چون اسناد روايات، اشعار و رجزها ناقص اند. بازگردان سوم به كوشش دكتر پرويز اتابكى به شكلى وزين و شايسته به سال 1366 ش. در 819 صفحه در تهران به انجام رسيد.