حضرت الیسع علیه السلام
اَلیَسَع:از پیامبران بنیاسرائیل، یاد شده در قرآن کریم
واژه شناسی یسع
«الیسع» واژهای معرّب و اصل آن در عبری «الیشع» یا «الیشاع» uwqx به معنای «خدا میبیند» یا «خدا نجات میدهد» است، زیرا در زبان عبری «إل» uw به معنای «خدا» و «یشع» qx به معنای «نجات دادن» یا «دیدن» است.[۱]گرچه برخی آنرا واژهای عربی و از ریشه «وَسِعَ، یسَعُ» گرفته، و دلیل آن را وسعت علم آن حضرت یا تلاش وی در طلب حق و طاعت خدا دانستهاند.[۲] جماعتی از کوفیان آنرا با دو لام و به صورت مشدّد «اللّیسع» قرائت کردهاند[۳]؛ ولی هر دو قول ضعیف است، زیرا در زبان عربی «ال» بر اسمی که بر وزن «یفعل» آمده مانند یزید و یعْمر، داخل نمیشود؛ همچنین هیچ اسمی در این زبان به صورت «یسع» نیامده است، تا با ورود «ال» بر آن این کلمه مشدد شود.[۴]
در قرآن کریم نام الیسع دو بار آمده است:در آیه 86 انعام/6 در میان نام چند پیامبرِ برتری یافته و در آیه 48 ص/38 در میان پیامبرانی با وصف «اخیار» (نیکان)؛ اما درباره اینکه او در چه زمانی میزیسته و حوادث زندگیش چه بوده، قرآن سخنی نگفته است.
برخی مفسران او را از نسل ابراهیم(علیه السلام)میدانند.[۵] نسب او در کتاب مقدس و منابع یهود، «الیشع بن شافاط»[۶] و در بیشتر منابع اسلامی «الیسع بن اخطوب بن العجوز» ذکر شده است.[۷] البته عدهای میگویند:بین منابع اسلامی و منابع یهودی تفاوتی نیست، زیرا «شافاط» در زبان عبری به معنای قاضی است و چون در آن زمان اساس کار قاضی بر خطابه و فن سخن بوده، «اخطوب» از آن اشتقاق یافته است.[۸] برخی از کتب تاریخی او را «الیسع بن عزی بن نشوتلخ بن افرایم بن یوسف» دانستهاند.[۹]
در کتاب مقدس سفر پادشاهان اول و دوم به صورت مبسوط درباره الیسع و ارتباط وی با الیاس سخن به میان آمده، و داستان زندگی او، کیفیت جانشینی وی برای الیاس و انتقال نبوت به او از جانب خدا بیان شده است؛ همچنین معجزاتی از قبیل سالم کردن آب شهر اریحا (که شور بوده و از آن محصولات کشاورزی به دست نمیآمده)، برکت بخشیدن به کوزه روغن پیرزنی که قرض زیادی داشته است، زنده کردن مردگان، سیر کردن افراد فراوان با غذای کم و شفای نُعمان، فرمانده سپاه سوریه، به او نسبت داده شده است.[۱۰]
از کتب تاریخی و تفسیری اسلامی چنین برمیآید که الیسع با الیاس پیامبر، معاصر و شاگرد وی بوده است و درباره آن دو، داستانهای فراوانی نقل کردهاند که بعید نیست برخی از آنها از کتاب مقدس و منابع یهود اقتباس شده باشد. در کتاب عرائسالمجالس فی قصصالانبیاء آمده است که الیاس پیامبر وقتی بر زنی از زنان بنیاسرائیل وارد شد که فرزندی بنام «الیسع بن اخطوب» داشت، آن زن وی را در منزل جای داد و ورودش را از دشمنان پنهان کرد. الیاس به پاس این خدمت، در حق فرزندش الیسع که به بیماری سختی مبتلا بود، دعا کرد. الیسع چون بر اثر دعای او بهبودی یافت، با دیدن این معجزه، به او ایمان آورد و ملازمتش را اختیار کرد. از آن به بعد هرجا که الیاس میرفت الیسع نیز وی را همراهی میکرد. ثعلبی پس از بیانِ تفصیلی داستان عروج الیاس به آسمان ادامه میدهد:در این هنگام الیسع او را صدا زد:ای الیاس حال که تو قصد رفتن داری تکلیف مرا معلوم کن و برای روزگار تنهاییم دستوری بده. الیاس کسایش را بر سر الیسع انداخت که به عنوان نشانهای برای جانشینی در میان بنیاسرائیل بود. خداوند به فضل خود الیسع را به نبوت و رسالت به سوی بنی اسرائیل فرستاد و با فرستادن وحی به وی مانند الیاس او را نیز تأیید کرد. بنیاسرائیل نیز با ایمان به وی به تعظیم و تکریمش پرداخته و تا زمانیکه الیسع در میان آنان زنده بود، حکم خدای متعالی در بین بنی*اسرائیل نافذ بود.[۱۱]
در بحارالانوار روایتی طولانی از امام رضا(علیه السلام)نقل شده که آن حضرت در احتجاجی برابر جاثلیق مسیحی فرمود:الیسع نیز مانند عیسی(علیه السلام)بر روی آب راه میرفت، مرده را زنده میکرد و کور مادرزاد و جذامیان را شفا میداد و جز خدای متعالی هیچکس را عبادت نکرد، و امتش نیز او را نپرستیدند.[۱۲]
الیسع در قرآن:
در قرآن به صورت صریح در دو جا درباره الیسع سخن به میان آمده است:1. «واِسمعیلَ والیَسَعَ ویونُسَ ولوطًا وکُلاًّ فَضَّلنا عَلَیالعلَمین.» (انعام/6،86) در این آیه خداوند میفرماید:اسماعیل والیسع و چند پیامبر دیگر را بر عالمیان برتری دادیم. شکی نیست که نمیتوان گفت آنها بر همه عالمیان برتری دارند، زیرا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)و معصومین(علیهم السلام) و حتی برخی از پیامبران دیگر بر آنان برتری دارند، ازاینرو گفته شده:آیه بدین معناست که خداوند به وسیله نبوت آنها را بر افراد روزگار خودشان برتری داده است.[۱۳] علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید:«عالَم» در اینجا جماعتی از مردم است؛ مانند اینکه گاهی گفته میشود:«عالَم عرب» و «عالَم عجم» و معنای برتری دادن بر عالمیان، برتری به حسب مقام و منزلت است، چون هدایت خاص الهی آنها را بدون واسطه شامل میشود، در حالی که دیگران به وسیله آنها هدایت میشوند. البته احتمال دارد برتری آنان از این جهت باشد که انبیا(علیهم السلام)در میان سلسله بنینوع بشر، این ویژگی را داشتهاند که هدایتشان بر خلاف سایر افراد، فطری بوده و به راهنمایی کسی هدایت نشدهاند، ازاینرو همه انبیا(علیهم السلام)مجموعهای هستند که بر سایر مجموعههای بشری فضیلت دارند[۱۴]، بنابراین آنگونه که برخی مفسران[۱۵] خواستهاند با استدلال به این آیه برتری انبیا را بر فرشتگان، اثبات کنند، درست نیست[۱۶]؛ همچنین برخی دیگر از مفسران[۱۷] با توجه به ترتیب ذکر اسمای انبیا در این آیه و آیات قبل و بعد از آن خواستهاند، به ترتیب زمانی یا مقامی و رتبی پیامبران برسند؛ ولی چنین تمسکی درست نیست، چون برخی از انبیایی که از نظر زمانی پیش از اسماعیل بودهاند، بعد از وی ذکر شدهاند؛ همچنین با اینکه نوح و موسی و عیسی(علیهم السلام) از برترین پیامبراناند؛ ولی عدهای بر آنها مقدم شدهاند.[۱۸]
2. «واذکُر اِسمعیلَ والیَسَعَ وذَا الکِفلِ وکُلٌّ مِنَ الاَخیار.» (ص/38،48) از این آیه که اسماعیل* والیسع و ذاالکفل* را از اخیار و نیکان دانسته است، میتوان به بطلان قول کسانی که الیسع را همان ذاالکفل میدانند، پی برد، زیرا ذاالکفل بر الیسع عطف شده است، پس نمیتواند خود او باشد.[۱۹]
برخی گفتهاند:مراد از «عبداً» در آیه «فَوَجَدا عَبدًا مِن عِبادِنا ءاتَینهُ رَحمَةً مِن عِندِنا وعَلَّمنهُ مِن لَدُنّا عِلما» (کهف/18،65) نیز الیسع است[۲۰]؛ ولی بیشتر مفسران آن را به خضر تفسیر کردهاند[۲۱]؛ همچنین قرطبی در ذیل آیه «... و زُلزِلوا حَتّی یَقولَ الرَّسولُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَه مَتی نَصرُ اللّهِ...» (سوره بقره/2،214) مراد از «الرسول» را الیسع میداند.[۲۲] قرطبی و آلوسی در ذیل آیه «فَاصبِر کَما صَبَرَ اولوا العَزمِ مِنَ الرُّسُلِ...» (اسوره حقاف/46،35) از حسن بن فضل روایت کردهاند که مراد از«اُولواالعَزم مِنَ الرُسُل» در این آیه 18 پیامبر برگزیدهای هستند که نامشان در سوره انعام آمده و یکی از آنان الیسع است، زیرا در آن سوره بعد از ذکر نام این پیامبران و ویژگیهای آنان میفرماید:خدا این پیامبران را هدایت کرده، پس تو نیز به هدایت آنان اقتدا کن:«اُولئِکَ الَّذینَ هَدَی اللّهُ فَبِهُدهُمُ اقتَدِهُ...» (سوره انعام/6،90)، پس آنان باید از پیامبران اولواالعزم باشند[۲۳]؛ ولی علامه طباطبایی با این استدلال که در آیات 83 90 انعام/6 بعد از ذکر اسم آن پیامبران فرموده است:«و مِن ءابائِهِم وذُرِّیّتِهِم و...» (انعام/6،87 89) و بعد آیه «فَبِهُدهُمُ اقتَدِه...» (انعام/6،90) را آورده، این استدلال را مردود دانسته است، زیرا اگر مراد از اولواالعزم پیامبران نامبرده باشند باید آیه«فَبِهُدهُمُ اقتَدِه» بلافاصله پس از ذکر نام آنان بیاید.[۲۴]
سرانجام یسع و جانشین او:
درباره اینکه الیسع کی و چگونه از دنیا رفت و جانشین او چه کسی بوده در قرآن کریم چیزی بیان نشده است؛ ولی در برخی از کتب تاریخی و تفسیری آمده است که وقتی الیسع خواست برای خود جانشینی برگزیند، گفت:کسی میتواند این وظیفه را بپذیرد که روز را روزه بگیرد و شب را به عبادت بپردازد و در هنگام قضاوت هرگز خشمگین نشود. الیسع سه بار این شرایط را برای قوم خویش بیان کرد و در هر سه بار جوانی که در نظر قوم، خوار و زبون مینمود این شرایط را پذیرفت و در روز سوم الیسع او را به جانشینی برگزید و چون او به عهد خود وفا کرد خداوند او را ستود و ذاالکفل نامیده شد.[۲۵]
پانویس
- ↑ . قاموس کتابمقدس، ص98؛ واژههایدخیل، ص128؛ التحقیق، ج1، ص130131، «الیسع».
- ↑ . جامع البیان، مج 5، ج 7، ص 341؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 509.
- ↑ . جامعالبیان، مج 5، ج 7، ص341؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 507؛ لسانالعرب، ج 15، ص 449.
- ↑ . مجمعالبیان، ج 4، ص 509؛ تفسیر قرطبی ، ج 7، ص 23.
- ↑ . التبیان، ج 4، ص 194؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 103.
- ↑ . کتاب مقدس، پادشاهان اول، 19:16؛ قاموس الکتاب المقدس، ص 111.
- ↑ . تاریخ طبری، ج 1، ص 274؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 510؛ عرائس المجالس، ص 224.
- ↑ . قاموس کتابمقدس، ص507؛ اعلامقرآن، ص 225.
- ↑ . الطبقات، ج 1، ص 46، قصص الانبیاء، ص 491.
- ↑ . کتاب مقدس، پادشاهان دوم، 2:3 8، 19 22.
- ↑ . عرائس المجالس، ص 79 80 و ص 230 231؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 273 274؛ بحارالانوار، ج 13، ص 396.
- ↑ . بحارالانوار، ج 10، ص 301؛ عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 322 323.
- ↑ . جامعالبیان، مج 5، ج 7، ص 342؛ مجمع البیان، ج4، ص510؛ روحالمعانی، مج 5، ج 7، ص 311.
- ↑ . المیزان، ج 7، ص 243.
- ↑ . روح المعانی، مج 5، ج 7، ص 311.
- ↑ . المیزان، ج 7، ص 244.
- ↑ . تفسیر المنار، ج 7، ص 587 588.
- ↑ . المیزان، ج 7، ص 244.
- ↑ . اعلام القرآن، ص 1053.
- ↑ . مفحماتالاقران، ص141، روحالمعانی، مج9، ج 15، ص 460.
- ↑ . مجمعالبیان، ج6، ص745؛ روحالمعانی، مج9، ج15، ص460.
- ↑ . تفسیر قرطبی، ج 3، ص 25.
- ↑ . تفسیر قرطبی، ج 16، ص 145؛ روحالمعانی، مج 14، ج 26، ص53.
- ↑ . المیزان، ج 18، ص 219.
- ↑ . التحریر والتنویر، ج 17، ص 129؛ قصصالانبیاء، ص 227؛ اعلام قرآن، ص 334.
منابع
دائره المعارف قرآن کریم، ج4، مدخل "الیسع" از ابوالفضل روحی[۱]