حَب
(حب) بفتح حاء دانه مانند جو و گندم و ارزن و هر هسته که میوه برگرد خود ندارد بر خلاف «نوی» که هسته است در جوف میوه مانند بادام و پسته و خرما و زردآلو «ان الله فالق الحب و النوی»(سوره انعام/آیه95) خداوند شکافنده دانه است و هسته. در آیه دیگر فرمود «و أنزلنا من المعصرات ماء ثجاجا لنخرج به حبا و نباتا»(سوره نبأ/آیه15) از ابرهای فشارنده آب ریزان فرستادیم تا بسبب آن دانه و گیاه بیرون آوریم. هم سبب طبیعی را که خود آفریده است آورد در آیه دویم و هم شکافتن را نسبت به خود داد در آیه اول، در شکافتن دانه و هسته قدرت خداوند و حکمت و آیات علم و عنایت او مشاهده می گردد چون به اندازه غذای گیاه نورسته در خود تخم ذخیره نهاده شده است تا دارای ریشه شود و بتواند از زمین غذای خویش فرا گیرد آنگاه تخم را به ریشه و ساقه و برگ منقسم ساخت هر یک برای کاری پس از اول می دانست غذای مناسب گیاه نورسیده چیست آن را در دانه ذخیره نهاد و پس از شکفتن آن را منشعب ساخت به چند قسم: قسمی که باید زیر زمین بماند تا جذب غذا کند و قسمی که باید از زمین بیرون آید و شاخ و برگ و گل و میوه و هسته پدید آورد با رگ ها که راه غذاست و برگ که آلت تنفس است و غیر آن پس طبیعت آلتی است در دست فاعل حکیم که از همه علوم آگاه است و گرنه طبیعت از کجا دانست که نبات به چه چیز نیاز دارد و میان درخت انگور وخرما چه فرق می گذارد آن را با علاقه آفرید که خود را بداربست بیآویزد و به پیچد و بالا رود چون ساقش ضعیف است و خرما را علاقه نداد که خود تنه محکم و سطبر دارد و همچنین سایر انواع گیاه.
منبع
نثر طوبی، علامه شعرانی، کتابفروشی اسلامیه، ج1، ص 149