سوره عنکبوت
تمام اين سوره به گفتار عكرمه و عطا و كلبى در مكه نازل شده و بنا به گفتار قتاده و ابن عباس در يكى از دو قولش نزول آن را در مدينه مىدانند و حسن گويد: تمامى آن در مكه بجز ده آيه از اولش كه در مدينه آمده و ابن عباس نيز در نظر ديگرش موافق اين گفتار بوده و از يحيى بن سلام حكايت مي نمايد.
عدد آيات
اين سوره به اتفاق تمام دانشمندان تفسير 69 آيه مي باشد و قراء كوفه «الم» را يك آيه و قراء حجاز «تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ» را يك آيه و قراء بصره و شام «مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» را آيهاى مي دانند.
فضيلت اين سوره
ابى بن كعب از پيامبر صلی الله علیه و آله روايت كند كه حضرت فرمود: هر كه سوره عنكبوت را قرائت كند به عدد آنچه را كه مؤمن و منافق وجود دارد ده برابرش به او پاداش داده خواهد شد.
ابوبصير از امام صادق علیه السلام روايت كند كه هر كس سوره عنكبوت و روم را در شب بيست و سوم ماه رمضان بخواند به خدا سوگند كه از بهشتيان بوده و در اين گفتار هرگز استثناء نكنم و از خداوند نترسم كه اين قسم را بر من گناه بنويسد، چون مي دانم اين دو سوره نزد پروردگار ارجمند است.
هدف سوره
غرض سوره به طورى كه از اول و آخرش و سياق جارى در سراسرش استفاده میشود، اين است كه: غرض خداى تعالى از ايمان مردم تنها اين نيست كه به زبان بگويند ايمان آورديم، بلكه غرض، حقيقت ايمان است، كه تندباد فتنهها آن را تكان نمیدهد، و دگرگونى حوادث، دگرگونش نمیسازد، بلكه هر چه فتنهها بيشتر فشار بياورد، پا بر جا و ريشهدارتر میگردد. پس غرض سوره اعلام اين معنا است كه مردم خيال نكنند به صرف اينكه بگويند ايمان آورديم دست از سرشان برمیدارند، و در بوته آزمايش قرار نمیگيرند، نه، بلكه حتما امتحان میشوند، تا آنچه در دل نهان دارند ظاهر شود و معلوم شود ايمان است يا كفر،" فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ- پس خدا حتما بايد معلوم كند آن كسانى را كه در دعوى ايمان راست میگويند، و آنهايى كه در اين دعوى دروغگويند".
پس فتنه و محنت يكى از سنتهاى الهى است كه به هيچ وجه و در باره هيچ كس از آن گذشت نمیشود، همان طور كه در امتهاى گذشته از قبيل قوم نوح، عاد، ثمود، قوم ابراهيم، لوط، شعيب و موسى جريان يافت، و جمعى استقامت ورزيده و جمعى ديگر هلاك شدند و در امتهاى حاضر و آينده نيز جريان خواهد داشت، و خدا به كسى ظلم نكرده، و نمیكند، اين خود امتها و اشخاصند كه به خود ظلم میكنند. پس كسى كه میگويد من به خدا ايمان آوردم بايد در برابر ايمانش صبر كند، و خداى يگانه را بپرستد و چون قيام به وظايف دينى برايش دشوار و يا غير ممكن شد بايد به ديارى ديگر مهاجرت كند، ديارى و سرزمينى كه در آنجا بتواند به وظيفههاى خود عمل كند، چون، زمين خدا وسيع است.
و هرگز نبايد به خاطر ترس از گرسنگى و ساير امور زندگى از مهاجرت چشم بپوشد، براى اينكه رزق بندگان به عهده خدا است،" وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُمْ- و چه بسيار جنبده كه خودش متحمل رزقش نيست بلكه خدا است كه رزق آنها و رزق شما را میدهد". و اما مشركين كه مؤمنين را آزار میكردند با اينكه مؤمنين بغير از اينكه میگفتند: پروردگار ما اللَّه است، هيچ جرمى مرتكب نشده بودند، آنها هم بايد بدانند كه با اين رفتار خود خدا را عاجز نمیكنند، و به ستوه نمیآورند، و نمیتوانند خواست خود را عليه خواست خدا به كرسى بنشانند، بلكه خود اين آزارشان هم كه گفتيم فتنه و آزمايش مؤمنين است، فتنه و آزمايش خودشان نيز هست، و چنان نيست كه از علم و تقدير الهى خارج باشد، بلكه اين خدا است كه آنان را در چنين بوتهاى از آزمايش قرار داده، و دارد عليه آنان ضبط میكند، تا اگر خواست در همين دنيا به وبال آن گرفتارشان كند، و اگر خواست اين عذاب را تاخير انداخته در روزى كه به سوى او برمیگردند، و ديگر راه گريزى ندارند، عذاب كند. و اما آن چه به عنوان حجت و دليل براى خود درست كرده و دل بدان خوش كردهاند، سخن باطل و دليل مردودى است كه هيچ جا به دردشان نمیخورد، و حجت عليه آنان تمام است [۱]
پانویس
- ↑ ترجمه الميزان، ج16، ص: 146
منابع
فضل بن حسن طبرسی، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج19، ص3. محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج16، ص: 146 ، قم 1374