بنی نضیر
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
"بنینضیر" از دو کلمه تشکیل شده است: 1- بنی (بنین):جمع "اِبن" که در لغت به معنی "پسر" است[۱] و از ریشه بُنی به معنی ساختن عمارت و بناست، نامیدن فرزند به "ابن" از این جهت است که پدرش او را ساخته است.[۲] 2- نضیر:مشتق از النضر والنضارة به معنی طراوات و زیبایی[۳] یا طلا[۴] میباشد.
"بنینضیر" طایفهای از یهودیان ساکن در مدینه بودند که در روند حوادث صدر اسلام نقش داشتند، روابط قبیلگی، توان بالای نظامی و اقتصادی و دامنه نفوذ فرهنگی آنان، باعث چنین جایگاهی شده بود.[۵]
نَسَب بنینضیر: در نسب یهودیان بنینضیر میان مفسران اختلاف است برخی، آنان را طایفهای از قبیله جذام بن عدی میدانند که یهودی شدند و در کوه نضیر اقامت یافتند و از آن پس به نام این کوه خوانده شدند.[۶] یا اینکه نضیر نام جد این قبیله است[۷]، برخی دیگر آنان را اصالتاً از اهل حجاز نمیدانند و چون در کتب مذهبی خود، خوانده بودند که پیامبری از سرزمین مدینه ظهور خواهد کرد به آنجا کوچ کردند[۸] و در این نظر، نسب بنینضیر را از نسل هارون بن عمران و از بنیاسرائیل میدانند که بعد از جنگ رومیان به یثرب گریختند.[۹] بنینضیر در محلهای که دارای دیوار و نخلستان بود، سکونت داشتند، به دین خود سخت پایبند بودند و با طایفه بزرگ خزرج همپیمان شدند، با پیامبر (ص) نیز پیمان بسته بودند که با مسلمانان جنگ نکنند[۱۰] و در صورت حمله دشمنان مدینه، در کنار مسلمانان به دفاع بپردازند و از برقراری روابط اقتصادی با قریش خودداری کنند.[۱۱]
یاد کرد قرآن از یهود بنینضیر: در قرآن به نام یهود بنینضیر تصریح نشده است، اما آیاتی از قرآن در مورد ایشان، مخصوصاً به پیمانشکنی آنان پرداخته است. بخش عمدهای از سوره شریفه "حشر" درباره این قوم میباشد به طوری که نام دیگر این سوره را بنینضیر گفتهاند؛ در پی حادثهای در بئر معونه، چند تن از صحابه توسط عامر بن طفیل و گروهی دیگر به قتل رسیدند، یکی از ایشان که جان سالم به در برده بود در راه مدینه دو تن از بنی عامر را که در صلح با پیامبر (ص) بودند کشت، بنیعامر خواستار خونبها شدند، پیامبر (ص) برای پرداخت خونبها از بنینضیر که همپیمان بنیعامر بودند یاری طلبید. یهودیان پذیرفتند و در حالی که در صلح با پیامبر (ص) بودند اما پنهانی تصمیم گرفتند پیامبر را به قتل برسانند، پیامبر (ص) توسط وحی از این توطئه آگاه شد و به مدینه برگشت[۱۲]و همراه سپاهی به سوی بنینضیر لشکرکشی کرد و این طایفه پیمان شکن را به مدت 6 تا 20 شب محاصره کردند.[۱۳] عبدالله بن ابی رئیس منافقان، بنینضیر را از اطاعت پیامبر (ص) بازداشت و به ایشان وعده همراهی و دفاع داد[۱۴] اما این وعده هرگز تحقق نیافت.[۱۵] « لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِن قُوتِلُوا لَا یَنصُرُونَهُمْ وَلَئِن نَّصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یُنصَرُونَ »[۱۶] «اگر آنها را بیرون کنند با آنان بیرون نمیروند و اگر با آنها پیکار شود یاریشان نخواهند کرد و اگر یاریشان کنند پشت، به میدان کرده، فرار میکنند، سپس کسی آنان را یاری نمیکند »
در ادامه محاصره، پیامبر (ص) دستور میدهد، درختان نخل ایشان بریده شود، به دلیل این که یهودیان به اموال خود علاقه شدیدی داشتند و این کار باعث تحریک ایشان میشد دلیل دیگری که ذکر شده، اینکه آن نخلها مانع مانور سریع مسلمین بود[۱۷] و در اعتراض یهودیان به این امر آیهای نازل شد که این کار به اذن خدا بوده است.[۱۸] به هر حال بنینضیر سرانجام تسلیم شدند و به غیر از دو تن از ایشان که مسلمان شدند، بقیه مال و سلاحشان را رها کردند.[۱۹] برخی به اذرعات شام و تعداد کمی به خیبر و گروهی به حیره تبعید شدند.[۲۰]قرآن داستان تخریب قلعه بنینضیر و فرار آنها را چنین بیان میکند: «... مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مَََِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ »[۲۱] «....گمان نمیکردید آنان خارج شوند و خودشان نیز گمان میکردند که درهای محکمشان آنها را از عذاب الهی مانع میشود اما خداوند از آنجا که گمان نمیکردند به سراغشان آمد و در دلهایشان ترس و وحشت افکند به گونهای که خانههای خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران میکردند...»
غنائم بنینضیر: چون جنگی در بین آنها صورت نگرفت، تصرف اموال باقی مانده بر عهده پیامبر بود، حضرت با توافق انصار، اموال را در اختیار مهاجرین قرار داد[۲۲] و عمده زمینها نیز در اختیار خود پیامبر (ص) قرار داشت و ایشان خود در آن کشاورزی میکردند.[۲۳]
پانویس
- ↑ . قرشی، علیاکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1375، هفتم، ج 1، ص 233.
- ↑ .راغب اصفهانی، مفردات، ترجمه غلامرضا حسینی، تهران، مرتضوی، 1375، دوم، ج1، ص 315 – 314.
- ↑ . قاموس قرآن، همان، 1371، ششم، ج 7، ص 77.
- ↑ . المفردات فی غریب القرآن دمشق، بیروت، دارالعلم، الدار الشامیه، 1412، اول، ص 811.
- ↑ . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قرآن، قم، بوستان، کتاب، 1386، ج 3، ص 455.
- ↑ . حداد عادل، غلامعلی، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی، 1377، اول، ج 4، ص 486.
- ↑ . اعلام قرآن، پیشین، ص 459.
- ↑ . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، قصههاای قرآن براساس تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1385، پنجم، ص 603.
- ↑ . اعلام قرآن، پیشین، ص 457 – 455.
- ↑ . خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانشنامه قرآن و قران پژوهی، تهران، دوستان و ناهید 1377، اول، ج 1، ص 393.
- ↑ . دانشنامه قرآن، جهان اسلام، پیشین، ص 486.
- ↑ .دانشنامه قرآن، پیشین، ص 394 – 393.
- ↑ . اعلام قران، پیشین، ص 479.
- ↑ . دانشنامه جهان اسلام، پیشین، ص 486. حشر/11 (ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی میباشد)
- ↑ . دانشنامه جهان اسلام، ص 486.
- ↑ . حشر/12.
- ↑ . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1376، چهاردهم، چ 23، ص 486.
- ↑ . حشر/5.
- ↑ . دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، پیشین، ص 394.
- ↑ . تفسیر نمونه، پیشین، ص 486.
- ↑ . حشر/2.
- ↑ . حشر/ 8-6.
- ↑ . اعلام قرآن، پیشین، ص 485.
منابع
بنی نضیر، علی محمودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی) تاریخ بازیابی: 11 اردیبهشت 1392.