باعث (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۰۲ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف قرآن کریم}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} '''با...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



باعث: برانگيزاننده پيامبران به نبوت و انسانها پس از مرگ، از اسما و صفات الهى

باعث اسم فاعل از مصدر «بَعْث» (برانگيختن) و در لغت به معناى برانگيزنده است.[۱] واژه بَعْث به حسب موارد استعمال و به اعتبار متعلَّق آن در معانى توجيه (گرداندن)، ارسال (فرستادن)، اهباب (وزاندن)، ايصال[۲] (رساندن) و مانند آن همچون تنبيه[۳] (بيدار ساختن) به كار رفته است.

باعث در حقيقت به معناى ايجاد كننده انگيزه در موجود و خارج كننده آن از حالت تساوى و مايل ساختن آن به سَمْتى خاص است، گرچه معناى مذكور با توجه به اختلاف موارد استعمال مستلزم معانى گوناگونى است. واژه باعث كه براساس روايات از اسماى حسناى الهى است[۴] در قرآن كريم صريحاً نيامده؛ اما مشتقات ماده آن 67 بار در قرآن به كار رفته[۵] و بيشتر در موارد زنده كردن و زنده شدن پس از مرگ، اعم از حيات دوباره در روز قيامت كه از آن به حشر و معاد تعبير مى‌شود و نيز فرستادن انبيا به كار رفته است.

مفسران با توجه به موارد استعمال بعث و مشتقات آن در قرآن كريم معانى متعددى از آن گرفته‌اند كه عبارت است از:

1. الهام كردن؛ در ماجراى قتل هابيل خداوند به كلاغى الهام كرد تا زمين را بكاود[۶]: «فَبَعَثَ اللّهُ غُرابـًا يَبحَثُ فِى الاَرضِ...» . (مائده/5‌،31)

2. جعل و قرار دادن؛ در داستان طالوت خداوند وى را زمامدار و فرمانده سپاه قرار داد:[۷] «اِنَّ اللّهَ قَد بَعَثَ لَكُم طالوتَ مَلِكـًا...» . (بقره/2،247)

3. بيدار كردن از خواب: «و هُوَ الَّذى يَتَوَفـّـكُم بِالَّيلِ ويَعلَمُ ما جَرَحتُم بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبعَثُكُم فيهِ لِيُقضى اَجَلٌ مُسَمًّى... = اوست كه ]روح] شما را به شب برمى‌گيرد و آنچه در روز كرده باشيد مى‌داند. سپس شما را در روز برمى‌انگيزد تا مدتى نامبرده سپرى شود». (انعام/6‌،60)؛ يعنى در روز شما را از خواب بيدار مى‌كند.[۸] برخى اين معنا را گسترش داده و آن را شامل بيدار كردن آفريدگان از خواب برزخ و ورود به عرصه محشر دانسته[۹] و گفته‌اند: همان‌گونه كه حيات دنيوى در مقايسه با حيات برزخى خواب است حيات برزخى نيز در مقايسه با حيات اخروى و حضور در پيشگاه خداوند قادر، خواب است[۱۰]: «مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا...» . (يس/36،52)

4. مسلط كردن: «بَعَثنا عَلَيكُم عِبادًا لَنا اولى بَأس شَديد... = بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما برمى‌گماريم [مسلط مى‌كنيم]». (اسراء/17،5)[۱۱]

5‌. فرستادن انبيا و رسل[۱۲]: «فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيّينَ مُبَشِّرينَ و مُنذِرينَ...» . (بقره/2،213 و نيز نحل/16،36)

6‌. زنده گردانيدن پس از مرگ، اعم از اينكه در دنيا و به معناى رجعت: «ثُمَّ بَعَثنـكُم مِن بَعدِ مَوتِكُم» (بقره/2،56)[۱۳] يا زنده كردن در قيامت و حشر باشد: «ثُمَّ اِنَّكُم يَومَ القِيـمَةِ تُبعَثون» . (مؤمنون/23، 16)

7. بيرون آوردن از قبر: «اَنَّ اللّهَ يَبعَثُ مَن فِى القُبور» .[۱۴] (حجّ/22،7 و نيز يس/36،52) برخى از شارحان اسماى الهى نيز براى باعث معانى گوناگونى ذكر كرده‌اند كه مانند معانى گذشته لازمه معناى اصلى باعث است؛ از جمله: نگهدارنده بنده در هنگام سقوط و دستگيرى كردن از وى[۱۵]، پناه دهنده بندگان در هنگام عجز و ناتوانى و قبول كننده توبه بعد از گناه[۱۶]، وادار كننده بندگان به كارهاى سترگ و ارزشمند و بازدارنده از وسوسه‌هاى شيطانى[۱۷]، برانگيزاننده انسانها به طاعت و فرمانبردارى[۱۸] و پاك كردن دلهايشان از هوا و هوس و مبرا كردن اعمالشان از پلشتى و دنس،[۱۹] برانگيزاننده اراده‌ها براى دستيابى به مقام توحيد[۲۰] و آشكار كننده آنچه در عالم غيب است.[۲۱]

پانویس

  1. مفردات، ص‌132؛ لسان‌العرب، ج‌1، ص‌438، «بعث».
  2. التحقيق، ج‌1 - 2، ص‌295، «بعث».
  3. ترتيب العين، ص‌174، «بعث».
  4. الكافى، ج1، ص‌164؛ بحارالانوار، ج‌4، ص‌210.
  5. المعجم الاحصائى؛، ج‌1، ص‌381.
  6. بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌214؛ روض الجنان، ج‌1، ص‌297.
  7. مجمع البيان، ج‌2، ص‌612‌؛ روض الجنان، ج‌1، ص‌297.
  8. بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌214؛ روض الجنان، ج‌1، ص‌297.
  9. شرح الاسماء، ص‌386.
  10. شرح الاسماء، ص‌183.
  11. بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌214.
  12. موسوعة له الاسماء الحسنى، ج‌1، ص‌265.
  13. بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌214؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌241؛ روض الجنان، ج‌1، ص‌297.
  14. بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌215؛ موسوعة له الاسماء الحسنى، ج1، ص‌266.
  15. الاسماء والصفات، ج‌1، ص‌149.
  16. موسوعة له الاسماء الحسنى، ج‌1، ص‌265.
  17. موسوعة له الاسماء الحسنى، ج‌1، ص‌266.
  18. الاسنى فى شرح الاسماء الحسنى، ج‌1، ص‌476.
  19. موسوعة له الاسماء الحسنى، ج‌1، ص‌266.
  20. موسوعة له الاسماء الحسنى، ج‌1، ص‌266.
  21. موسوعة له الاسماء الحسنى، ج‌1، ص‌265.

منابع

ابوطالب طالبی دارابی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 5 .