علم رجال

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۵۷ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد صفحه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

منبع: آشنايى اجمالى با علم رجال و علماى رجالى شيعه و اهل‌ سنّت «رجال مقارن» - «مؤسسه آموزشى ـ پژوهشى مذاهب اسلامى»

نویسنده: نجم‌الدين طبسى

تعريف علم رجال

علم رجال علمى است كه درباره ويژگى‌ هاى راويان حديث و صفات و شرايطى كه موجب پذيرش يا عدم پذيرش احاديث آنها مى‌ شود بحث مى‌ كند؛

به عبارت ديگر علم رجال علمى است كه حالات و اوصاف راويان حديث را از آن جهت كه در جواز و عدم جواز پذيرش خبر آنان مؤثر است مورد بررسى قرار مى‌ دهد.

همچنین در تعریف آن آورده اند: علم رجال علمى است كه براى شناسايى راويان حديث و صفات آنان ـ مدح و ذم ـ تدوين شده است كه البته منظور از شناسايى فرد راوى، تشخيص نام وى و نام پدرش، و مقصود از صفات، شناخت صفات وى و حصول اطمينان به صحت مدح يا قدح او می باشد.

بنابراین موضوع علم رجال بررسى احوال راويانى است كه در سلسله سندى حديث قرار دارند.[۱]


فرق علم رجال با برخى علوم ديگر

تفاوت علم رجال با علم تراجم

درعلم‌ رجال شخص راوى موضوعيت دارد؛ اگرچه داراى شخصيت اجتماعى نباشد، ولى موضوع علم تراجم بررسى شخصيت اجتماعى راوى است، مانند شاعر بودن، اديب‌ بودن و... .

تفاوت علم رجال و درايه

در علم رجال سند حديث مورد بررسى قرار مى‌ گيرد و در علم درايه متن آن؛ بنابراين موضوع اين دو علم با يكديگر تفاوت دارد.

به عبارت ديگر موضوع علم رجال محدث و غايت آن شناخت وثاقت و ضعف و ميزان ضبط اوست، اما موضوع علم درايه، حدیث و شناخت اقسام و خصوصيات آن است.

تفاوت علم رجال و فهرست

علم رجال بر طبقات اصحاب پیامبر صلى‌ الله ‌عليه ‌و ‌آله و ائمه عليهم‌ السلام مبتنى است. چنان‌ كه شیخ طوسی در كتاب رجال خود به بيان طبقات اصحاب پيامبر صلى‌ الله ‌عليه ‌و ‌آله و اصحاب علی علیه السلام پرداخته است؛

اما در فهرست بنابر نقل اسامى، اصول، مصنفات و تأليفات و طرق آنهاست. مرحوم تسترى در خصوص كتاب رجال كشى مى‌ گويد اصل اين كتاب بر بيان طبقات استوار است و در كتب علم رجال بيان طبقات اشخاص كفايت مى‌ كند. [۲]


آيا به علم رجال نيازى هست؟

عده‌ اى از علما با بيان ادله‌اى استدلال مى‌ كنند كه علم رجال نمى‌ تواند به عنوان يك ضرورت و نياز تلقى شود و در مقابل گروهى نيز، با بيان ادله ‌اى ضرورت و نياز به علم رجال را مورد تأكيد قرار مى ‌دهند.

ادله طرفداران علم رجال

طرفداران علم رجال در اثبات ضرورت علم رجال ادله زير را بيان داشته ‌اند:

  • استنباط احكام الهى به علم رجال بستگى دارد و در صورت عدم وجود علم رجال نمى‌توان احكام را استنباط كرد؛

زيرا يكى از مهم‌ترين راه‌هاى استنباط احكام الهى، رجوع به احاديث معصومان عليهم ‌السلام است و هنگامى مى‌ توان به اين احاديث اطمينان كرد كه راويان آن را به درستى مورد شناسايى قرار داد؛ چرا كه نمى‌ توان به ‌قول غير ثقه اطمينان حاصل كرد، چنان‌كه خداوند نيز مى‌ فرمايد: «انّ الظن لايغنى من‌الحق شيئاً»(سوره یونس -36) و «ءَاللّه‌ اذن لكم ام على اللّه‌ تفترون»(سوره یونس -59).

  • وجود افرادى كه حديث جعل مى‌ كرده اند و احاديثى كه به‌ دروغ به‌ معصومان عليهم ‌السلام نسبت داده ‌شده ‌است، وجود علم‌ رجال را براى تميز احاديث صحيح از احاديث جعلى ضرورى ساخته است.
  • گاهى ممكن است راوى حديث از عامه باشد و امام معصوم عليهم ‌السلام بنا بر تقيه مطلبى را بيان داشته باشد، از اين رو بايد روات را مورد شناسايى قرار داد.
  • ظاهر كتاب خدا يكى از ادله و راه‌ هاى به دست آوردن احكام الهى است و احاديث و سخنان معصومان در بيشتر موارد براى آيات الهى نقشى توضيحى دارند زيرا قرآن در مقام بيان تمام احكام از حيث كمى و كيفى نيست؛ پس به ناچار بايد به احاديث معصومان عليهم ‌السلام توجه نمود و پذيرش اين احاديث بستگى به شناخت احوال راويان آن دارد.
  • همه مسلمانان اعم از شيعه و سنى معتقدند كه بايد راوى را شناخت تا بتوان به احاديث او عمل كرد؛ به عنوان نمونه مى‌ توان به كلام ابن حجر عسقلانى اشاره كرد كه مى ‌گويد: اسرائیلیات و بسيارى از فضايل و مناقب صحابه به ويژه شيخين و معاويه قابل اعتماد نيست. او حتى بعضى از كتبى را كه قابل اعتماد نيست فهرست مى‌ كند.[۳]

خلاصه كلام آن كه مى‌ توان گفت حديث بر دو نوع است؛ صحيح و غير صحيح؛ و تنها حديثى براى عمل مكلف قابل اعتنا و استدلال مى‌ تواند باشد كه صحيح باشد و شناخت حديث صحيح با شناخت راوى آن رابطه مستقيم دارد.[۴]


پانویس

  1. كليات علم رجال، جعفر سبحانى، ترجمه مسلم قلى‌پور گيلانى و على‌ اكبر روحى، ص 17.
  2. قاموس الرجال، تسترى، ج 1، ص 33.
  3. لسان الميزان، عسقلانى، ج 1، ص 13.
  4. قرائن صحت يك خبر: موافق دلالت عقلى و مقتضاى آن باشد؛ موافق نص قرآن باشد؛ مطابق با عقايد حقه شيعه اثنى عشرى باشد و يا در اصول معتبره تكرار شده باشد.