رضا روزبه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۱۳ توسط Mohammadi (بحث | مشارکت‌ها) (آرشیو عکس و تصویر)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

استاد رضا روزبه (۱۳۰۰ - ۱۳۵۲ ش) استاد قرآن، مدرس فیزیک، از پیش گامان تعلیم و تربیت نوین اسلامی در ایران و نخستین مدیر دبیرستان علوی می باشد که به گمان عده ای بر اثر ترور بیولوژیک، دار فانی را در تهران وداع گفت.

Ruzbeh.jpg
نام کامل رضا روزبه زنجانی
زادروز ۱۳۰۰ شمسی
زادگاه زنجان
وفات ۱۳۵۲ شمسی
مدفن قم - قبرستان نو

Line.png

اساتید

حسين دين محمدى، سيد محمد امام‌جمعه، سيد محمود موسوى زنجانى

شاگردان

دانش آموزان مدرسه علوی تهران

آثار

خداشناسى، عربى آسان، روش آسان در تعليم قرآن


تولد و تحصيلات

فقيد سعيد استاد رضا روزبه ارديبهشت سال 1300 ش، مصادف با ولادت حضرت امام رضا علیه السلام در خانواده اى متدين و با فضيلت و مبارز در شهر زنجان پا به عرصه وجود نهاد. پدرش كربلايى محمود خياط فرزند حجة الاسلام شيخ جواد زنجانى، از شاگردان آيت الله ميرزا محمدتقى شيرازى بود و مادرش سيده ربابه دخت حاج سيدتقى، از سادات مشهور و صاحب كرامت آن سامان شمرده مى شد.

وى در كنار تعليمات ابتدايى و آموزش متوسطه، علوم حوزوى را تا سطوح عالى نزد پدر و عمويش و استادان مشهورى چون حاج شيخ حسين دين محمدى، حاج آقا سيد محمد امام‌جمعه، سيد محمود موسوى زنجانى و... به پايان برد. و در هر كلاس و پايه اى دانش آموز و طلبه ممتاز شناخته شد.

با اتمام دوره متوسطه، چند سالى در دبستان «توفيق» زنجان به تعليم و تربيت دانش آموزان پرداخت. سپس به تهران مهاجرت كرد. در سال تحصيلى 1331-1330، وارد دانشكده علوم شد و با انتخاب رشته فيزيك تحصيلات عالى خود را آغاز كرد. او اين دوره را با نگارش «مطالعه در آثار ميدان الكتريك و رادياسيون و گاز ازت روى موجودات زنده» به پايان برد. در اين سال‌ها نيز از دانشجويان ممتاز و برجسته شمرده مى شد و مورد توجه بيش از حد استادان بود و سرانجام به خاطر دقت و موشكافى عميق در مسايل علمى محقق و استاد رشته فيزيك شناخته شد.

مرحوم روزبه، علاوه بر كسب اطلاعات علمى روز، در معارف اسلامى، فقه و اصول، فلسفه و كلام، ادبيات عرب و تفسير قرآن مطالعات عميق و وسيعى داشت و زبان‌هاى عربى و فرانسه را خوب مى دانست.

ويژگي‌هاى استاد

شخصيت استاد روزبه از جهات مختلف شايسته بررسى و مطالعه است. نوشته ها، خاطرات و مصاحبه هاى برخى از آشنايان، همكاران و شاگردان استاد نشان مى دهد كه آن دانشور فرزانه از حدود هفتاد صفت نيك بهره مى برد. بخشى از صفات و خوي‌هاى پسنديده او عبارت است از:

ايمان:

مرحوم روزبه فردى متعبد، مخلص و عاشق خدا بود. جلوه هاى بارز اين عشق را در نماز او مى يابيم. چون وقت نماز مى شد از هر كارى، هر چند مهم، دست مى كشيد و مقيد بود آن را در اول وقت به جاى آورد. او در نماز تمام توجهش به خدا بود و حالش دگرگون مى شد.

علم :

روزبه فردى به تمام معنا جامع مى نمود هر چند تخصص اصلى اش در علم فيزيك بود و در اين رشته تحقيقات ارزنده اى داشت؛ ولى اين امر استاد را از پرداختن به ديگر رشته هاى علمى بازنداشت. او در فقه، اصول، كلام، تفسير و علوم قرآنى بسيار مطالعه كرده بود.

اخلاق اسلامى :

استاد در برنامه ها و كارهاى روزانه اش بسيار منظم و دقيق بود. در رفتار و كردار بسيار متين و مؤدب، در گفتار كم گوى و گزيده گوى شمرده مى شد و از بيان مسايل و مطالب مشكوك و ضعيف خوددارى مى كرد. از برخوردها و كلمات تند و دور از ادب و غيرانسانى سرباز مى زد و هرگز غيبت نمى كرد. او انسانى آرام، افتاده حال، متواضع و در عين حال با ابهت بود و آن چه كه قصد گفتن داشت نه با زبان، بلكه با عملش بيان مى كرد. در مقابل پدر و روحانيان و حتى طلبه هاى معمم و مبتدى بسيار فروتن مى نمود و در جلساتى كه پدرش حضور داشت، دو زانو مى نشست.

لباس‌هاى او بسيار ساده و كم‌قيمت و تمييز و مرتب بود. سال‌هاى بسيار تنها يكدست كت و شلوار داشت. اين صفت در آن روزگار شاگردان و حتى استادان مدرسه اش را تحت تأثير قرار داد؛ به گونه اى كه در آن مدرسه نه از مد خبرى بود و نه از شيك پوشى. غذايش ساده و مختصر و خانه اش محقر در محله قديمى و مذهبى خيابان رى بود. از جسارت و بى ادبى مردم چشم مى پوشيد و از اين طريق، درس بزرگى به ديگران مى داد.

به روحانيون اصيل شيعه و سادات ارادت و احترام خاص مى گذاشت و در برابر علما و مراجع تقليد اخلاص و تعبد ويژه داشت. اگر در حضور او كسى از عالمى بد مى گفت و يا از روحانيت انتقاد مى كرد. چهره درهم مى كشيد و آزرده خاطر مى شد. به بيچارگان و زيردستان كمك مى كرد و ضمن احترام به خدمتگزاران، كارها را در قالب پرسش از آن ها درخواست مى كرد؛ براى مثال مى گفت: مشهدى محمد، براى ما يك ليوان آب نمى آورى؟

مبارزات

با آن كه استاد زاهد و درونگرا مى نمود، عنصرى آگاه به زمان و مقتضيات روزگار بود، به جا و به موقع مبارزه مى كرد. سابقه مبارزه او به سال‌هاى 1324 ش برمى گردد. در اين سال، كه فتنه آذربايجان به زنجان كشيده شد، دموكرات‌ها استاد را به خاطر اعتقادات راسخ به مبانى دينى و مذهبى به زندان افكندند؛ احتمال اعدامش قوت گرفت و در مدتى كه محبوس بود، موهاى سرش به سفيدى گراييد. او سرانجام آزاد شد. در مقابله با رژيم، چه در مدرسه و چه در خارج آن تا آن جا كه قدرت داشت، ايستادگى مى كرد. در آن زمان چنان فرمان داده بودند كه عكس شاه بايد در همه ادارات و مدارس، حتى مدارس ملى و اسلامى، نصب شود. او تا توانست اين فرمان را اجرا نكرد و وقتى به بستن مدرسه تهديد شد، تنها با نصب يك عكس در دفتر مدرسه موافقت كرد.

ساواك مكرر به مدرسه هجوم مى آورد و مدرسه را تهديد مى كرد. او در برابر تهديدات بى وقفه مزدوران شاه اظهار مى داشت: آنها خيلى دير به فكر ما افتاده اند. اگر اين مدرسه را ببندند، ما كار خود را كرده ايم و به اهداف خود رسيده ايم. هر يك از شاگردان ما در هر كجا كه باشند، آن جا خود يك مدرسه علوى خواهد بود. هرگاه يكى از مزدوران رژيم ترور و معدوم مى شد، به شاگردانش شيرينى مى داد و در مناسبت‌هاى مهمى چون شهادت مدرس و...، به عناوين مختلف، مراسم سالگرد و بزرگداشت برگزار مى كرد.

مدرسه علوى

يكى ديگر از ابعاد زندگى وى داستان مدرسه علوى است. اين واحد آموزش متوسطه در سال 1335 به همت مردان صالح، خوشنام و متدينى چون آقايان حاج على اصغر كرباسچيان (علامه) و حاج مقدس تهرانى و شالچيان و به مديريت استاد روزبه شروع به فعاليت كرد. دبيرستان علوى و شعب آن از نظر پذيرش محصل، انتخاب استاد و برنامه هاى آموزشى ويژه بودند و روحانيون بزرگى همچون شهيد دكتر بهشتى، شهيد مطهرى، شهيد قدوسى، شهيد باهنر، علامه محمدتقى جعفرى، مهدوى كنى و... با هيأت مديره و استاد روزبه همكارى نزديك داشتند. استاد از آغاز فعاليت اين مدرسه تا آخرين روزهاى زندگى اش يكسره به تعليم و تربيت شاگردانش پرداخت و در طول اين مدت هرگز احساس خستگى نكرد. او اطمينان داشت كه دست پروردگانش در اجتماع و محيط‌هاى گسترده منشأ آثار و خدمات مفيدى خواهند بود.

البته بسيارى از تربيت يافتگان مكتب او چنين شدند؛ چه آنان كه زير شكنجه هاى رژيم سفاك گذشته به شهادت رسيدند؛ چه آنان كه سال‌ها در زندان مقاومت كردند و چه گروهى كه به صحنه اجتماع گام نهادند. شهيد دكتر محمود قندى، شهيد محمدعلى فياض بخش، شهيد مجيد حداد‌عادل، شهيد كاظميان و... و فرزانگانى چون دكتر حدادعادل و نهاونديان، سيد احمد مدرس زاده و سيد حسين مجتهدى، هادى نژادحسينيان و... در شمار شاگردان مكتب استاد جاى داشتند.

استاد علاقه داشت كه شاگردان و دوستان و آشنايان و همكارانش، خصوصاً معلمان و دبيران معارف دينى، مطالب مذهبى را از مأخذ اصلى آن فراگيرند و در اين راستا با هر گونه انحراف، التقاط و تفسير به رأى در آيات و احكام به شدت مخالفت مى كرد. او مى خواست حقايق دين محفوظ بماند، انحرافى پيش نيايد و كسانى كه مطلبى را مى گفتند، اگر به درستى آن اطمينان نداشت، با فروتنى به گوينده تذكر مى داد و راهنمايى اش مى كرد.

صبحگاه او از نخستين كسانى بود كه به مدرسه وارد مى شد و شبانگاه با آخرين گروه مدرسه را ترك مى كرد. محيط تربيتى دبيرستان علوى، بخش بزرگى از زندگى او، بلكه تمام زندگى او شده بود. استاد به شاگردان مدرسه آن قدر نزديك بود كه به راحتى مى شد حس كرد كه چگونه از درد آن ها رنج مى كشد و در شادى آنان از خود آن ها شادمان تر است. بسيارى از اوقات، در زنگ‌هاى تفريح به جاى رفتن به دفتر مدرسه و استراحت، به ميان شاگردان مى رفت و براى آن ها پدر، استاد، مربى اخلاق و الگوى فضايل اخلاقى بود. بسيارى از شاگردان مطالبى را كه حتى با پدران و مادران خود در ميان نمى گذاشتند، به او مى گفتند و او را محرم اسرار خود مى دانستند. بسيارى وقت‌ها، شب‌ها تا ديروقت همراه گروهى از شاگردان در آزمايشگاه فيزيك مدرسه به تحقيق مى پرداخت تا پاسخ پرسش دانش آموزى را بدهد و اشكال وى را ريشه كن سازد.

استاد گاه در غيبت بعضى همكاران، كلاس درس آن ها را به خوبى اداره مى كرد و همه شاگردان مى گفتند، به سبب نوآورى اش در تدريس، از محضر او بيش از استاد هميشگى شان بهره برده اند. جلسات تفسير قرآن، از فعاليت‌هاى ارزنده او در مدرسه بود. او مى دانست هنگامى كه فتنه ها چون شب‌هاى تيره هجوم آورند، قرآن فريادرس انسانهاست، پس با برگزارى كلاس‌هاى معارف قرآنى دانش آموزان را به قرآن فرامى خواند.

او اولين دوره مسابقات قرآن مجيد را در اين مدرسه برگزار كرد و با بيانات گرم و نافذ خود رنگ و عطر ديگرى به آن بخشيد. اين مجلس و مراسم، همه ساله به ياد او برگزار مى گردد. بهره مادى استاد از دبيرستان، بنا به تقاضاى خود او، بسيار محدود و تنها به مبلغى اندك، كه زندگى ساده و بى پيرايه اش را با آن كه همشيره ها و بعضى بستگان در كنارش بودند، در سطح پايين اداره مى كرد، و اين در حالى بود كه از او پيوسته تقاضا مى شد، در دانشگاه با حقوق كلان تدريس كند. اين نوع گذران معيشت هرگز او را از هدفى كه ضرورى تشخيص داده بود، بازنداشت.

اخلاق نيك، روحيه قناعت و عشق و علاقه بسيار او به مدرسه علوى سبب شد تا بسيارى از شخصیت هاى علمى و روحانى متعهد شاغل در دانشگاه و غيره دست كم بخشى از اوقات خود را به تدريس افتخارى در آن جا اختصاص دهند. اين امر سطح علمى دبيرستان را چنان ارتقا داد كه از نظر علمى و مذهبى محيطى صد در صد ايده آل گرديد و حتى از نظر ميزان قبولى در دانشگاه‌ها در رديف نخست قرار گرفت. اين مركز آموزشى، علاوه بر برنامه هاى ذكر شده، مركز تربيت مبلغانى بود كه پس از آموزش دوره اى كوتاه به خارج از كشور اعزام مى شدند.

جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى هاشمى رفسنجانى، درباره حضور خويش در اين مدرسه، چنين مى گويد: «براى تحصيل علوم جديد كه با خواست آيت الله العظمى بروجردى در مدرسه علوى براى ده نفر از طلاب زبده تنظيم شده بود و من جزء آن ها بودم يكى دو تابستان در تحصيلات جديد مدرسه علوى شركت كرديم براى تربيت مبلغ براى خارج از ايران اساتيد اين دوره ها مرحوم روزبه و جمعى ديگر بودند».(')

از چشم دوستان

يكى از همكاران استاد مى گويد: در مدت هشت سال، كه با ايشان در يك مدرسه بودم، مى ديدم كه او هميشه غذايش را با مستخدمين مدرسه يا دانش آموزان مى خورد و بيشتر اوقات نهارش نان و ماست يا نان و پنير و يا نان و خرما بود. روحى بزرگ مى خواهد كه كسى سال‌ها جمع مستخدمين و دانش آموزان را بر جمع فضلا و مردان علم ترجيح دهد. وقتى درباره اين كار از او پرسيدند، گفت: بچه ها غذاهاى مختلف مى آورند؛ گروهى غذاى گرم و مطبوع مى آورند و دسته اى توان آوردن غذاهاى خوب ندارند. من غذاى ساده خود را با آن ها مى خورم تا كسى كه ساده ترين غذا را آورده، در برابر آن كه غذاى گرم و پختنى مى آورد احساس حقارت نكند. از سويى، احساس مى كنم ممكن است هر يك از آن ها بعدها منشأ كارى در اين اجتماع باشند؛ مى خواهم، با اكتفا كردن به ساده ترين تنعمات، آن ها را به اين كار عادت دهم.

يكى از دوستان درباره روح بزرگ استاد اين خاطره جالب را نقل كرده است: «به اتفاق ايشان در جمعى از دوستان، كه همه از مردان علم و عمل بودند و هر يك تتبعات و نوشته هاى مختلف از خود به جاى گذارده بودند، نشسته بوديم. هر يك از دوستان با افسوس مى گفت: اگر من دوباره به دنيا بيايم؛ فلان كار را شروع مى كنم و يا فلان اشتباهى را كه كرده ام جبران مى كنم. به هر حال هر يك درباره كارى كه مى خواست در زندگى جديد خود بكند، مطلبى گفت تا نوبت به استاد روزبه رسيد. او گفت: من حاضر نيستم دوباره به دنيا بيايم؛ زيرا در اين زندگى ام هميشه همان كارى را كردم كه بايد مى كردم و اگر دوباره به دنيا بيايم، همان كارها را دوباره انجام مى دهم».

اين نمونه اى از شكوه و جلال يك مرد الهى است كه قلبش به عشق خدا مطمئن است و حتى حسرت لحظات عمر خود را نمى خورد؛ زيرا همه آن لحظات را در ذكر و ياد و راه خدا سپرى كرده است.

آثار

از استاد روزبه تأليفات و تحقيقات متعددى در موضوع‌هاى فقه، معارف اسلامى و علوم روز به جا مانده كه استاد در پايان عمر همه آن ها را به يكى از شاگردان فاضلش سپرد تا در فرصت مناسبى به چاپ برساند. موضوع تحقيقات و يادداشت‌هاى آن بزرگوار عبارت است از: «اثبات جهان ماوراء»، «اثبات وجود خدا»، «عصمت پيامبران»، «ولايت» و «فقه».

خداشناسی - یکی از آثار استاد رضا روزبه

همچنین در سال‌هاى آخر عمر، با همكارى شهيد حجة الاسلام سيد كاظم موسوى، به تدوين يك دوره كتاب عربى پرداخت.

  • عربى آسان
  • روش آسان در تعليم قرآن
  • خداشناسى

سخنان ماندنى

وقتى مى خواست كتاب عربى آسان را براى اولين بار چاپ كند، با مشكلاتى روبرو شد. پس از رفع موانع و مشكلات گفت: «يهودي‌ها در همه جاهاى حساس مهره دارند از جمله در چاپخانه ها و چاپ كتاب‌هاى تاريخ كه سعى دارند تاريخ يهودى را تزريق كنند.» چون امكانات سفر به خارج و ادامه تحصيل برايش فراهم شد، پدرش ابراز ناراحتى يا نگرانى كرد. استاد از اين سفر منصرف شد و گفت: «تحصيل و ادامه آن براى من مستحب است؛ ولى احترام به پدر واجب.» روزى به شاگردانش گفت: «براى هر صفحه درسى كه جهت تدريس در كلاس آماده مى كنم، ده ساعت وقت مى گذارم».

متن وصيتنامه معلم اخلاص و تلاش بهترين يادگار وى براى دوستان و علاقه مندان تربيت مكتبى است، اينك اين شما و اين وصيتنامه:

بسم اللّه الرحمن الرحيم، هذه وصيتى:

  • 1- اضافات حقوقى كه از فرهنگ دريافت مى شود، آن چه قبل از رمضان سال گذشته است بايد خمسش داده شود و آن چه متعلق به بعد آن است به ضميمه وصولى از رفاه معلم قروض از آن داده خواهد شد. اگر علاوه ماند، خمس آن داده شود.
  • 2- هزار تومان به آقاى حاج سيد احمد زنجانى به قم داده شود. (از بابت اجازه تصرف كه در حقوق داده اند و قرار است اين مبلغ به ايشان پرداخت شود تا ماه رمضان آتى 93)
  • 3- صد تومان از بابت قيمت چاى و شربت كه صرف مهمان‌هاى خصوصى من مى شد، به مدرسه پرداخت شود و تقريباً صد و پنجاه تومان بيشتر (با نظر آقاى بيات) از بابت پلى كپى هايى كه براى گروه شاه چراغى مرحوم كرد و تحويل من داده است، به مدرسه داده شود.
  • 4- كتاب شرح اشارات در كمد اطاق بالا به جناب آقاى ميرزا محمدتقى شريعتمدارى و دو جلد كتاب حساب فرانسه در همان كمد به آقاى بهشتى... و كتاب ولايت (فتوكپى) به علامه طباطبايى تحويل شود. (توسط آقاى موسوى)
  • 5- يك جلد كتاب كه اسمش درست يادم نيست درباره علوم طبيعت از نظر مسلمين متعلق به آقاى حداد است و در كمد ميز دفتر است، به ايشان مسترد شود.
  • 6- آقاى موسوى قبول زحمت فرموده كتاب‌هاى كمد بالا و دفتر و اطاق آقاى بيات را ببيند؛ اگر كتابى متعلق به كسى است، اظهار لطف فرموده به صاحبش رد كنند؛ و همين كار را آقاى اخوى نسبت به كتابهاى منزل انجام دهد.
  • 7- عموم رفقاى گرامى سلام اخلاص بنده را پذيرفته، از بدي‌هاى من و هر گونه حقى كه نسبت به من دارند بگذرند و از دعاى خير فراموشم نفرمايند. العذر عند كرام الناس مقبول . لبيك به دعوت حق و مدفن .

وفات

استاد در سال 1347، به سبب تماس با تشعشعات راديواكتيو در آزمايشگاه، بيمار شد. در سال‌هاى 48 و 49 حالش رو به وخامت گذاشت. شاگردان و دوستان و همكارانش بسيار برايش دعا كردند و شايد همين دعاها مرگ او را چند سالى به تأخير انداخت. در اين سال‌ها، با آن كه از تدريس و فعاليت منع شده بود، پرتوانتر از هميشه كار مى كرد و از واپسين فرصت‌ها نيز بهره مى برد.

سرانجام سرطان استاد را رنجور ساخت و در بستر ناتوانى فروافكند. در آخرين لحظات زندگى، هر بار كه نفسى برمى آورد، مى گفت: فقه را جلو بيندازيد. هنگام احتضار به درد اجتماع و مصالح اجتماعى مردم فكر مى كرد و سرانجام در راه تدريس و ارشاد جان سپرد. اين شمع پرفروغ و گل شاداب بوستان علوى در ساعت 7 صبح روز 21 آبان سال 1352 برابر با نيمه شوال سال 1393 قمرى خاموش و پژمرده شد و جامعه اسلامى يكى از خدمتگزاران صديق و ارزنده اش را از دست داد.

در مراسم وداع با پيكر او فضاى دبيرستان علوى شاهد بود كه چگونه مربيان، دوستان و شاگردان و اولياى آن ها بر مرگ وى مى گريستند و دانشمندانى چون مرحوم علامه طباطبايى و استاد شهيد مطهرى و شهيد بهشتى اشك مى ريختند. مراسم تشييع جنازه او كه در قم انجام شد، علما و بزرگانى چون آيات عظام گلپايگانى و نجفى شركت داشتند و آيت الله گلپايگانى بر او نماز گزارد. سپس او را در گورستان حاج شيخ به خاك سپردند.

بر سنگ قبر او اين جملات حك شده است: «ولكل عصر و احد يَسمو به و انت لباق الدّهر ذاك الواحد. مرقد استاد عاليقدر الحاج رضا روزبه زنجانى، تولد 1300، وفات 52/8/21» يادش گرامى، نامش جاودان و راهش پررهرو باد.

منابع

  • حبيب الله سلمانى آرانى، ستارگان حرم، جلد9.
  • سیزدهمین یادواره بزرگداشت مقام معلم، اداره آموزش و پرورش استان زنجان، ۱۳۷۵.

آرشیو عکس و تصویر