حاشیه
این واژه در لغت به معنای كناره و شرحی است كه بر متن مینویسند و در اصطلاح نسخهشناسی، مطالبی است كه در گذشته در اطراف متن اصلی كتابها برای توضیح مطالب مشكل یا مبهم یا نقد و ردّ اشكالات مطرحشده در متن نوشته میشد. این سنت از قرنها پیش در میان دانشمندان اسلامی رواج داشته كه به هنگام خواندن كتاب، نظرها و توضیحات خود را در سه طرف (بالا، پایین، و سمت چپ) صفحات آن مینوشتند.
محتویات
واژه شناسی ترکیب حاشیه نویسی
این اصطلاح با مصدر حَشْو به معناى افزایش و با حاشیه به معناى كناره و پیرامون، پیوند تنگاتنگ دارد؛ چه، حاشیهنویسى در عمل افزودنِ مطالبى است در كنارههاى متن مكتوب. در زبان عربى، حاشیه به معناى كناره (كه نام محلّ است) به معناى آنچه در حاشیه نوشته میشود (= حالّ) به كار رفته است [۱]
عناوین دیگر حاشیه نویسی
حاشیهها را توشیح و تعلیق یا تعلیقه نیز نامیدهاند. آقابزرگ طهرانى [۲]، با تصریح بر تفاوت نداشتن تعلیقات و حواشى، یادآور شده است كه اصطلاح تعلیق اغلب بر حاشیههاى كتابهاى معقول اطلاق میشود؛ اما، نمونههاى بسیارى وجود دارد كه نشان میدهد كاربرد تعلیقه براى حواشىِ كتابهاى نقلى و كاربرد حاشیه براى حواشى كتابهاى علوم عقلى نیز كاملا معمول بوده است [۳] تعابیر پارهاى از حاشیهنویسان هم نشان میدهد كه خود آنان نیز میان تعلیقه و حاشیه تفاوتى قائل نمیشدهاند [۴]، حتى گاه چنین فهمیده میشود كه تعلیق با شرح یكى انگاشته شده است [۵] بهطور كلى، سفید باقى گذاشتن كنارههاى صفحاتِ نُسَخ خطى، صرفنظر از ضرورتهاى هنر كتابآرایى، احتمالا واجد این پیام بوده است كه خوانندگان میتوانند نظر خویش را درباره متن در این كنارهها بنویسند؛ گو اینكه اولین كسانى كه در كنارههاى صفحات چیزى نوشتند، خودِ مؤلفان یا ناسخان یا صاحبان كتابها بودند كه یا در هنگام بازخوانى نوشتههاى خویش، شَكلِ درستِ كلماتِ مغلوط را در كنار صفحات مینوشتند یا در آنجا كلمات یا علائمى درج میكردند كه دلالتهاى معنایى آنها را خود در مییافتند.
قدمت حاشیه نویسی
قدمت درج جملههاى توضیحى یا انتقادى در حواشى متون با پدیدآیى خود این متنها تقریبآ همزمان دانسته شده؛ چه، این كاملا طبیعى بوده است كه خواننده متن، نظر خود را ــهر چه باشدــ در كنار آن درج نماید [۶]. با اینهمه، تشخیصقدمتحاشیهها آساننیست، زیراحاشیهنویسى كار غیرمستقلى تلقى میشده است و حاشیهنویسان در جاهاى دلخواه در حواشى برخى صفحات مطالبى مینوشتند و این نوشتهها معمولا انجامه و تاریخ كتابت ندارند؛ بنابراین، حتى با وجود نسخههاى خطى تاریخدارى كه قدمتشان به سده سوم میرسد [۷]، نمیتوان قدمت حواشى آنها را تا همان زمان به عقب برد. بهنظر روزنتال، سابقه این نوع حواشى، به پیشتر از قرن پنجم نمیرسد [۸]. شخصى بهنام ابنمسرور ظاهرآ در قرن پنجم بر كتاب الحس و المحسوس ارسطو حاشیههایى نوشته است [۹] در مقابل، تعیین پیشینه حاشیههایى كه مستقلا تألیف شدهاند آسانتر است. این آثار گاه نام مستقلى دارند، مانند ردّالمُحتار على الدُّرالمختار، از ابنعابدین، كه خود در مقدمه اثرش[۱۰] آنرا حاشیه شمرده است، و گاه كلمه حاشیه یا حواشى سرآغاز عنوان آنهاست [۱۱] به گفته حاجیخلیفه [۱۲]، نخستین كسى كه حاشیه مستقلى تدوین كرد، محمدبن احمد مشهور به ابنیسار، درگذشته در دهه نخست سده چهارم، بود. حاجیخلیفه به نام و موضوع حاشیه ابنیسار اشارهاى نكرده است. صرفنظر از این اشاره حاجیخلیفه، پیشینه این حاشیههاى مستقل دستكم به قرن ششم میرسد [۱۳]
حاشیهنویسى در تمدن اسلامى
حاشیهنویسی در جهان اسلام به روزگار انتشار گسترده كتابهای خطی بازمیگردد كه هر كس مطلبی را میخواند از نگارش نظر خویش درباره آن خودداری نمیكرد تا جایی كه بعضی از دانشمندان حاشیهنویسی را كار و وظیفه خود میدانستند. آنان ضمن نسخهبرداری از كتابهای معروف و معتبر، مطالب خود را در اطراف یا در لابهلای صفحات گوناگون مینوشتند و سپس دنباله مطلب را پی میگرفتند. در تمدن اسلامى، حاشیهنویسى بر انواع كتابها، بهجز جغرافیا و تاریخ، معمول بوده است؛ اما، حاشیهنویسان به كتابهاى ادبى، فقهى، حدیثى، اصولى، كلامى، فلسفى، منطقى و عرفانى بسیار بیشتر توجه كردند و مشهورترین حواشى بر اینگونه متون نوشته شدند. در میان اینگونه كتابها، بر آثارى كه متون درسى بودند یا اعتبار و اشتهار و مرجعیت بیشترى داشتند، بیش از همه حاشیه یا شرح نوشته میشد [۱۴]. شمار حاشیههایى كه بر شروح متون یا بر حاشیههاى دیگران نوشته میشده، بسیار افزونتر از حاشیههاى خود متنها بوده است. مثلا حَبشى در جامعالشروح والحواشى [۱۵]، نامِ بیش از دویست شرح و حدود پنجاه حاشیه بر صحیح بخارى (متوفى 256) را برشمرده است كه عمده این حاشیهها بر شروح صحیح بخارى نوشته شدهاند. برخى شروح و حواشى، به دلیل اهمیت و دربرداشتن مطالب بحث برانگیز، اعتبارى همسنگِ متن اصلى و حتى برتر از آن یافتهاند و در نتیجه، حواشى فراوانى بر آنها نوشته شده است. مثلا بر حاشیه خَفرى (متوفى 957) بر شرح تجریدالاعتقادِ قوشچى (متوفى 879)، دست كم 31 حاشیه [۱۶] و بر حاشیه جرجانى بر شرح قدیم تجریدالاعتقاد، 26 حاشیه نوشتهاند [۱۷]و در میان افزون بر یكصد شرحِ كافیه ابنحاجب [۱۸]، الفوائدالضیائیة از عبدالرحمان جامى (متوفى 897) چندان اهمیت یافت كه 46 حاشیه بر آن نوشتند [۱۹]
تفاوت حاشیه و شرح
با اینكه در بسیارى از حاشیهها، همانند شرحها، صرفاً یا عمدتاً به طرح و تبیین و توضیح و تعلیل مراد نویسنده اصلى و آوردن شواهد و جز آن توجه شده است، تفاوتهایى هم میان شروح و حاشیهها وجود دارد؛ شروح از حاشیهها قدمت بیشترى دارند. قدمت حاشیههاى مستقل حداكثر به قرن چهارم میرسد، اما در فهرست ابنندیم [۲۰] از شرحهاى متعلق به قرن سوم نیز یاد شده است، از جمله شرح شواهد كتاب سیبویه از ابوالعباس مبرّد و حتى شروحى از سده دوم چون شرحالمجسطى و نیز شرحاقلیدس، هر دو از جابربن حیان. شرحها به دلیل قدمت و سابقه، از حاشیهها رایجتر شدند. در فهرستِ ابنندیم در قبال ذكر نام افزون بر شصت كتابِ شرح [۲۱]، از هیچ كتابى با عنوان حاشیه نامبرده نشده است. باگذشت افزون بر دو قرن از تألیف الفهرست، باز هم اتفاق متفاوتى در این حوزه رخ نداد، چنانكه مثلا یاقوت حموى (متوفى 626) در ازاى ذكر نامِ 225 كتابِ شرح [۲۲]، صرفآ از پنج كتاب حاشیه نامبرده است [۲۳]. از قرن هشتم به بعد هم كه حاشیهنویسى رواج بسیار یافت [۲۴]، شرحنویسى نه تنها از رونق نیفتاد، بلكه كتابهاى شروح، چونان متنى مستقل، محل توجه و موضوع كار حاشیهنویسان قرار گرفتند.
گذشته از تفاوتهاى تاریخى، از لحاظ روشى هم میان شرح و حاشیه تفاوتهایى هست: شارح اغلب همه یك متن را جزء به جزء شرح میدهد (مانند شرحالرسالةالقشیریة از زكریا انصارى، و فتحالبارى شرح صحیح البخارى از ابنحجر عسقلانى)، اما حاشیهنویس صرفآ پارههایى از متن را براى حاشیهنویسى برمیگزیند. این پارهگزینى، حتى در حاشیههاى مستقل، احتمالا با درج نخستین حاشیهها بر حواشى متون مرتبط بوده، زیرا محدودیت مكانى كنارههاى صفحات نسخ خطى، به حاشیهنویس این امكان را نمیداده است تا به همه متن توجه كند. با این همه، آثارى نیز هستند كه با آنكه نام حاشیه دارند، در آنها حاشیهنویس به مثابه شارح رفتار كرده و تقریبآ همه اجزاى كتاب را شرح داده است؛ ازاینرو، اینگونه حاشیهها از متن اصلى بسیار مفصّلترند. از جمله آنهاست: حاشیه محمدبن عمر مغربى بر الترتیبِ ابویعقوب وارجلانى اِباضى (متوفى 570) بهنام حاشیةالترتیب؛ حاشیه صَبّان (متوفى 1206) بر شرحِ اُشمونى (متوفى 900) بر الفیه ابنمالك (متوفى 672)؛ و حاشیه دسوقى (متوفى قرن دوازدهم) بر كتاب مغنیاللبیب ابنهشام (متوفى 761). تفاوت دیگر حاشیه با شرح، مسبوق است به تفاوت اخیر. در واقع حواشى، بهویژه حواشىِ نوشته بر كنار صفحات، چون از پارههایى كمابیش گسیخته تشكیل میشوند، معمولا فاقد خطبه و مقدماتِ معمول در كتابنویسیاند و چون در هیئت كتاب نشر مییابند، با عباراتى چون «قوله» آغاز میشوند [۲۵]
انواع حواشی
افزون بر حاشیههایى كه كاركردى چون شرحها دارند و هدف اصلى حاشیهنویس، تشریح مراد نویسنده (ماتن) و تعلیل آنهاست و آنها را میتوان به اعتبارِ همرأیى حاشیهنویس با نویسنده، حواشى امضایى نیز نامید، انواع دیگرى از حاشیه نیز وجود دارد، از جمله حاشیههاى انتقادى یا حاشیههایى كه جنبههاى انتقادى آنها چشمگیرتر است. تفكیك مصادیق حاشیههاى انتقادى با حاشیههاى شرحى یا امضایى گاه دشوار است، زیرا بسیارى از حواشى شرحى نیز، ولو بهندرت، حاوى نكات انتقادى و ابداعى نیز هستند [۲۶]. رویكرد نقدى یا رَدّى گرچه گاه بهسبب اختلاف مذهبى نویسنده و حاشیهنویس (محشّى) بوده است، این حواشى بهطور كلى، بهویژه در مواقعى كه پیروان یك مذهب آثار یكدیگر را نقد میكردند، میتوانند نشان رواج روحیه نقد و آزادى اندیشه و بیان تلقى شوند. در میان حاشیههاى نوع اول (انتقادى)، از حاشیههاى فراوانى میتوان نام برد كه بیشتر آنها را علماى شیعه در رد شرح قوشچى بر تجرید الاعتقادِ نصیرالدین طوسى، بهویژه در مباحث امامت، نوشتهاند [۲۷]. بر خود این حاشیهها نیز حواشى بسیارى نوشتهاند. مثلا، دستكم 23 حاشیه بر حاشیه دوانى بر شرح قوشچى نوشته شده است (رجوع کنید به صدرایى خویى، ص 69ـ84). برخى از حاشیههاى نوع دوم (شرحى یا امضایى) عبارتاند از : مدارك الأحكام فى شرح شرائع الاسلام سیدمحمد موسوى عاملى (متوفى 1009)؛ حاشیه محقق كركى (متوفى 940) بر مختلفالشیعة فى احكامالشریعة، نوشته علامه حلّى (متوفى 726)؛ و حاشیه محمدباقر بهبهانى (متوفى 1205) بر مجمعالفائدة والبرهان، تألیف مقدس اردبیلى (متوفى 993). بهبهانى در نقد آن كتاب تا آنجا پیشرفته كه گفته است [۲۸] اگر مناقشات اردبیلى را بپذیریم، دیگر اثرى از شرع و فقه نمیماند. همچنین محقق خوانسارى در حاشیه خود بر شفاى ابنسینا، در موارد زیادى به نقد آن پرداخته است [۲۹] نوع دیگر حاشیهها، حاشیههاى فتواییاند كه آنها را میتوان مشابه حواشى نقدى یا حتى از انواع آن تلقى كرد. این حاشیههاــ آنچنانكه در میان فقها، بهویژه فقهاى شیعه، مرسوم بوده ــ برحاشیه برخى كتابهاى فقهى و در حاشیه مطالبى نوشته میشده كه فقیهِ حاشیهنویس، نظرى مغایر با نظر نویسنده متن داشته است. حاشیهنویس با درج حاشیه فتوایى خود، تفاوتهاى نظر خود را با نظر نویسنده معلوم میكرده و عدم درج نظر حاشیهنویس درباره مطالب دیگر، در واقع به منزله تأیید و امضاى آن رأى بوده است. نمونهاى از اینگونه آثار، حواشى فتوایى بسیارى است كه بر تبصرةالمتعلّمین فى احكامالدین علامه حلّى (از فقهاى متقدم)، و حواشى فتوایى متعددى است كه بر عروةالوثقى تألیف سیدمحمدكاظم طباطبایییزدى (متوفى 1337، از فقهاى اخیر) نوشته شده است [۳۰] نویسندگانِ حاشیهها را "مُحَشّی" یا "حاشیهنویس" و عمل حاشیهنویسی را "تحشیه" میگفتند. بعدها بر اساس اعتبار علمی نویسندگان حاشیه و یا نظر به اهمیت حاشیهها، ناسخان به هنگام نسخهبرداری از كتابهای گوناگون، حاشیههای مهم را در اطراف صفحات ثبت میكردند. در زیر چند نمونه از حواشی بیان شده است: 1. حواشی كتابهای ادبی به ویژه متونی كه برای تدریس در حوزههای علمی تعیین شده بود. بعضی از این حواشی، توضیحی و روشنگر و برخی حاوی شرح و بسط و نقد و استدلالهای زائد بر متن بودند.
2. حواشی كتابهای دینی كه درباره اصول اعتقادی یا فروع فقهی (احكام عملی) بود. این حاشیهها برای توضیح مقصود نویسنده متن، و بسط و تفصیل دلایل عقلی و نقلی وی نوشته میشد كه بدان "شرح" میگفتند و مستقل از كتاب اصلی بود و نویسنده شرح برای اثر خود، عنوان جداگانه دوجزئی برمیگزید كه واژه شرح، غالباً در آغاز جزء دوم قرار داشت. همچنین هنگامی كه نویسندهای مطالبی در ردّ یك یا چند بخش و یا همه مطالب نویسندهای مینوشت، بدان "ردّ" یا "ردّیه" میگفتند كه به صورت مستقل منتشر میشد و عنوان جداگانه و دوجزئی داشت كه واژه ردّ، غالباً در آغاز جزء دوم آن واقع بود.
3. حواشی كتابهای كلامی و فلسفی، كه در دوره تیموری رو به كاهش نهاد و پس از آن تا اندازهای رواج یافت. نویسندگان اینگونه حواشی، برای خود در این زمینه حق اظهارنظر قائل بودند. این قبیل كتابها میدان جدال آرای مختلف و احیاناً متضاد گردید و كار به جایی رسید كه به محض نوشته شدن اثری در این زمینه، حاشیه از هر سو نوشته میشد و پس از نشر آنها، دیگران نیز حواشی دیگری مینوشتند و از آرای نویسنده اصلی، پشتیبانی و نظرهای مخالف وی را رد میكردند. شاید گهگاه در این میان، كسی نقش داور و میانجی را در میان آرای متناقض برعهده میگرفت.
فواید و دستاوردهاى سنّت حاشیهنویسى
سنّت حاشیهنویسى در فرهنگ اسلامى، متضمن فواید و دستاوردهاى درخور توجهى بوده است. بهطور كلى، حاشیهها سیر تطور و تحول و تعامل علمى جامعه مسلمانان را نشان میدهند [۳۱] علاوه بر این، حاشیهها بهویژه حاشیههاى مستقل، حاوى فواید متنپژوهانه و نسخهشناسانه نیز هستند و به كار تصحیح نسخ خطى میآیند؛ چه، در بسیارى از این حاشیهها، حاشیهنویس عین متنِ محشّى علیه را نیز ضبط كرده است كه این ضبطها نسخه بدلى براى آن متن تلقى میگردد. ذكر اقوال نویسندگان دیگر و بررسى آنها در حاشیهها نیز فواید حاشیهها را دو چندان میكند [۳۲] گاه نیز گوینده اقوالى كه در متن، بدون ذكر نام گوینده، آمده است ذكر میشود [۳۳] بنابراین، گاه حاشیهنویس، در كنار بررسى یك متن معین، محتویات متون دیگر را نیز بررسى میكند. مثلا، محقق خوانسارى (متوفى 1099) در حاشیه خود بر شفا، اقوال محشّیان دیگر چون غیاثالدین دشتكى، میرداماد و ملاصدرا را نقل و گاه به رد اقوال آنان پرداخته است [۳۴]. علاوه بر اینها، برخى حاشیهنویسان به اختلاف نسخ توجه كرده و وجوه ترجیح یكى از آنها بر دیگرى را بیان كردهاند [۳۵]. گاه نیز حاشیهنویس جاهایى از متن را تصحیح قیاسى كرده است [۳۶]. در كنار این فواید، حاشیهنویسى گاه نتایج ناخواسته و مشكلاتى در پى داشته، كه یكى از آنها درازنویسى و طرح نكات افزون بر حاجت بوده است. از همینرو، ابنجماعه (متوفى 733؛ ص 186، 191) به حاشیهنویسان هشدار داده است كه از زیادهروى و نقل مطالب دور از ذهن بپرهیزند و با حواشى بیش از ضرورت، كتاب را یكسر سیاه نكنند. از مشكلات دیگر، نوشتن حاشیه در لابهلاى سطور بوده؛ چه، گاه اینگونه حاشیهها با متن اصلى یكى تلقى میشده است. براى پیشگیرى از چنین خطایى، برخى محشّیان در لابهلاى سطور با قلمى رنگى، و در واقع متفاوت، حاشیه مینوشتند [۳۷]. گاه نیز ممكن بوده است نوشته ماتن در میان سطرها، حاشیه پنداشته شود، چنانكه ابناثیر [۳۸] نگران آن بوده كه ناسخان، آن علامتهاى اختصارى را كه او بهجاى نام منابع خود در شرح تراجم در نظر گرفته و در میان سطرها درج كرده است، بیرون از متن بدانند و آنها را حذف كنند. اشكال دیگر، احتمال التباس میان حاشیه و تخریج، بهویژه در كتابهاى حدیثى و روایى، بوده است. به نوشته ابنجماعه [۳۹]، حاشیهنویس باید براى بركنار ماندن از این اشتباه، از درج كلمه «صحَّ»، كه مختص تخریج است، خوددارى ورزد. برخى حاشیهنویسان، براى معلوم كردن حاشیه، در بالا یا انتهاى حاشیه خود كلمههایى (مثلا حاشیه، فایده) مینوشتهاند.
تداوم سنّت حاشیهنویسى
پس از پدید آمدن صنعت چاپ، علاوه بر تداوم سنّت حاشیهنویسى در میان مسلمانان، به گونهاى دیگر نیز از كنارههاى خالى صفحات استفاده شد؛ بدین ترتیب كه، بهویژه در كتابهاى چاپ سنگى، پارهاى از حواشى آنها در این كنارهها چاپ شدند. گاه نیز كتابهایى، حتى نامرتبط با متن اصلى، در این حاشیهها جاى گرفتند. امروزه در دوره چاپهاى حروفى نیز ناشران یا مصححان كتابها، برخى حاشیهها یا شرحها را همراه با اصل كتاب، به صورت پاورقى یا متن، چاپ میكنند. تعلیقاتى كه امروزه مصححان نسخ خطى و مؤلفان در پانویس صفحات یا در انتهاى كتاب یا هر فصل آن چاپ میكنند، تداوم سنّت حاشیهنویسى، ولو در قالبها و اَشكال نوتر، است.
حواشی بر نسخ خطی
حواشی بر نسخ خطی به اعتبار حاشیهنویسان به سه گروه تقسیم میشوند:
- حاشیه طلاب كه از یك اثر، خلاصهای تهیه میكردند و سپس نقایص این نسخه را فردی فاضل با مقایسه آن با نسخه كامل و اصلی برطرف و با رفع افتادگیها، آن را كامل میكرد.
- حواشی علما و دانشمندان كه به منظور شرح پیچیدگیها و یا ردّ نظریات نویسنده در كنار صفحات متن نوشته میشد.
- حواشی صاحبان نسخه كه شرح و بسط و تكمیل نقایص كتاب خود بوده است.
پس از پیدایش صنعت چاپ، حاشیهنویسی همچنان به دو صورت ادامه یافت:
- مطالبی كه نویسنده كتاب یا مقاله نه آنقدر لازم میداند كه جزو متن اصلی بیاورد و نه آنقدر زائد كه از آوردن آن صرفنظر كند. بنابراین آنها را در ذیل صفحات، آخر فصلها یا در آخر كتاب قرار میدهد.
- مطالبی كه مترجم كتاب یا مقاله در توضیح منظور نویسنده اصلی اثر میآورد و بنا به رعایت امانت در ترجمه، نمیتواند آن را در متن ترجمه داخل كند و ناگزیر آن را جدا از متن میآورد. گروهی از صاحبنظران برآنند كه دوره حاشیهنویسی را میتوان دورهای دانست كه كمتر اندیشه تازهای برای طرح وجود داشت و از این رو، اهل فضل به حاشیهنویسی بر آثار پیشینیان پرداختند؛ چنانكه دوره مغول و قاجار نمونههای دوران حاشیهنویسی در ایران بهشمار میرود.
به هر روی، حاشیهنویسی در جهان اسلام بهویژه عالم تشیع، وسیلهای برای بسط علم، گسترش فهم و اندیشه، ترویج آزادانه عقاید و توسعه بیشتر فرهنگ بود. بدین ترتیب، كتابهای حاشیهدار از شكل اصلی خود بیرون آمد و اثر تازه و جداگانهای محسوب شد.
شمار حاشیههای باارزش و سودمند تاریخی، فراوان است. آقا بزرگ طهرانی در كتاب الذریعه، تعداد 1286 عنوان حاشیه از حاشیهنویسان شیعه را برشمرده كه تعداد مؤلفان آنها بیش از 300 نفر است.
پانویس
- ↑ رجوع کنید به خلیلبن احمد، ج 3، ص260ـ261، ذیل «حشو»؛ ابنمنظور، ج 3، ص 195، ذیل «حشا».
- ↑ ج 4، ص 223
- ↑ مثلا رجوع کنید به حبشى، ج 1، ص 406، 409ـ410، 415، 423، ج 2، ص 1116ـ1124
- ↑ رجوع کنید به محقق كركى، ج 8، ص 13؛ شیخبهائى، ص 31؛ اصفهانى، ج 3، ص 421
- ↑ رجوع کنید به موسوى عاملى، ج 1، ص 4.
- ↑ رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج6، ص7
- ↑ ایمنفؤاد سید، ج 2، ص 399ـ402
- ↑ رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Hashiya"
- ↑ ابنمطران، ص 196؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، همانجا.
- ↑ ج 1، ص2ـ 3
- ↑ رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 6، ص 8؛ آلوارت، ج6، ص426، 428ـ429
- ↑ ج 3، ص3ـ4
- ↑ رجوع کنید به یاقوت حموى، ج 6، ص 2643، 2773؛ قس د. اسلام، همانجا.
- ↑ براى نمونههاى بسیار رجوع کنید به تنكابنى، ص 40ـ82؛ آقابزرگ طهرانى، ج 6، ص 7ـ231؛ ادامه مقاله
- ↑ ج 1، ص 396ـ438
- ↑ رجوع کنید به صدرایى خویى، ص 102ـ129
- ↑ رجوع کنید به همان، ص 47ـ54؛ درباره این دو شرح رجوع کنید به تجریدالاعتقاد
- ↑ متوفى 646؛ رجوع کنید به جامى، ج 1، مقدمه رفاعى، ص 31ـ41
- ↑ رجوع کنید به همان مقدمه، ص 85ـ90
- ↑ ص 65، 423
- ↑ رجوع کنید به فهرسالكتب، ص 124ـ125
- ↑ رجوع کنید به ج 7، فهرسالكتب، ص 3399ـ 3406
- ↑ رجوع کنید به همان، ص 3366
- ↑ رجوع کنید به بروكلمان، >ذیل<، ج 3، ص 892ـ894؛ د. اسلام، همانجا
- ↑ رجوع کنید به اصفهانى، ج 1، ص 9.
- ↑ رجوع کنید به همان، ج 5، ص 241ـ244
- ↑ آقابزرگ طهرانى، ج 3، ص 354
- ↑ 1417، ص 253، 263
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به ص 43، 574ـ575، 578،730، 743
- ↑ رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 6، ص 8، 31؛ نیز رجوع کنید به رساله عملیه
- ↑ رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 6، ص 8
- ↑ رجوع کنید به مغربى، ج 1، ص 12ـ13، 16ـ17، 76ـ77، و جاهاى دیگر؛ بهبهانى، 1419ـ1420، ج 1، ص 273ـ274
- ↑ رجوع کنید به مقدس اردبیلى، ص 178؛ اصفهانى، ج 5، ص 147
- ↑ رجوع کنید به ص 24، 280، 468، مقدمه ناجى اصفهانى، ص هشت ـ ده
- ↑ رجوع کنید به همان، ص 46ـ47، 302
- ↑ رجوع کنید به همان، ص 93، 751)
- ↑ رجوع کنید به همان، ص 191
- ↑ ج 1، ص 16
- ↑ ص 186
منابع
- دائره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی، مدخل "حاشیه" از محمدحسن رجبی، بازیابی: 9 مرداد 1392.
- دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حاشیه نویسی" از قنبرعلى رودگر .