حرام
«حرام» به معنای ممنوع و ضدحلال است[۱] و در اصطلاح دینی كارى است كه از طرف خدا ممنوع و نهی شده باشد و انجام آن گناه محسوب شود.[۲] ترک محرمات در کنار انجام واجبات نخستین گام برای رسیدن به قرب الهی است.
محتویات
واژه شناسی
حرمت از ریشه « ح ـ ر ـ م » در لغت به معناى منع است[۳] و برخى آن را منع چیزى پیش از به وجود آمدن آن دانستهاند[۴] و در اصطلاح، حرمت شىء به معناى روا نبودن هتک آن است[۵] یا به حکم شرعى گفته مىشود که به شکل الزامى از عمل یا شیئى که به آن تعلق گرفته است منع مىکند[۶] به ممنوع شرعى، « حرام»، «مُحَرَّم» و «حُرُمات» گفته مىشود؛[۷]
پیشینه حرمت
حرمت برخى اعمال و اشیاء از احکام ثابت در همه شرایع الهى و ملل دیگر بوده است و آنان از انجام دادن بعضى اعمال یا تصرّف در پارهاى از امور ممنوع بودهاند که خاستگاه این ممنوعیّت در بیشتر موارد خدا و شرع است؛ مانند حرمت میته، خون و گوشت خوک: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزير» [۸]
و گاه مردمانى از پیش خود امورى را حرام کرده و به خدا نسبت مىدادند؛ نظیر حرمت سوار شدن بر برخى چارپایان[۹]
همچنین حرمت برخى اعمال و اشیاء گاه مشترک میان همه شرایع الهى بوده است؛ مانند حرمت شرک به خدا[۱۰] و گاه به پیروان برخى از شرایع اختصاص داشته و با آمدن شریعتى دیگر این حکم برداشته شده است؛ نظیر حرام شدن برخى از خوردنىهاى حلال بر یهود[۱۱]
محرّمات اسلامى گستردهاند که شامل عقاید، اشیاء و اعمال بشر، اعم از اعمال عبادى، سیاسى، اقتصادى و موارد دیگر مىشوند.
انواع حرام و گستره ی آن در دین اسلام
حرمت در شریعت اسلام و قرآن بسیار گسترده است و بسیارى از شئون فردى و اجتماعى انسانها و دیگر موجودات مکلّف را شامل مىشود. امور حرام و ممنوع، گاه در حوزه اندیشه و عقایدند؛ مانند شرک به خدا[۱۲] و گاه مربوط به رفتارهاى عملىاند؛ نظیر کشتن انسانهاى بىگناه[۱۳]
این موارد، گاه دائمى و براى همیشه حراماند؛مانند حرمت ازدواج با مادر[۱۴] و گاه زمانى خاص دارند؛ همچون حرمت ازدواج با خواهر زن[۱۵]که تنها تا زمان پایدارى ازدواج همسر نخست که خواهر اوست حرام است. افزون بر این، این محرّمات، گاه مشترک میان همه مکلّفاناند؛و گاه به برخى افراد اختصاص دارند؛ نظیر تراشیدن سر در حال احرام و پیش از قربانى[۱۶] که ویژه مردان است.
حرمت در شریعت اسلام و قرآن بسیار گسترده است و بسیارى از شئون فردى و اجتماعى انسانها و دیگر موجودات مکلّف را شامل مىشود. امور حرام و ممنوع، گاه در حوزه اندیشه و عقایدند؛ و گاه مربوط به رفتارهای عملی
عقاید حرام
مانند اعتقاد به الوهیت و ربوبیت خود[۱۷]، شرک [۱۸]، اعتقاد به تثلیث [۱۹] کفر و انکار خدا [۲۰] کفر به آخرت [۲۱]کفر به قرآن [۲۲] کفر به ملائکه، پیامبران الهى و کتابهاى آسمانى [۲۳]، نفاق [۲۴]، تکذیب پیامبران الهى[۲۵]، تبعیض در پذیرش احکام الهى [۲۶]، غلو در دین [۲۷] و ناامیدى از رحمت خدا،[۲۸]
رفتار های حرام
رفتارهاى ممنوع اقسامى دارند:
- رفتارهاى عبادى و دینى
نظیر بتپرستى[۲۹]، گوساله پرستى [۳۰]، شیطانپرستى[۳۱] بدعتگذارى در دین[۳۲]، ارتداد از دین[۳۳]، استغفار براى مشرکان[۳۴]، تغییر احکام الهى [۳۵]، ترک نماز [۳۶]، نپرداختن زکات [۳۷]، ترک حج [۳۸]، تضییع نماز[۳۹]، ریا[۴۰]، اکراه بر دین[۴۱]، قربانى براى بتها[۴۲] وسجده براى غیر خدا.[۴۳]
- رفتارهاى اخلاقى ـ تربیتى
مانند آزار خدا و رسول[۴۴]، رنجاندن مؤمنان[۴۵]، اذیّت والدین [۴۶]، آزار صدقهگیران [۴۷]، منّت در صدقه [۴۸]، قطع رحم [۴۹]، فخرفروشى [۵۰]، عهدشکنى [۵۱]، خیانت[۵۲]، تکبّر [۵۳]، بىمهرى به یتیم[۵۴]، تبرّج [۵۵]، تجسّس[۵۶]، غیبت[۵۷]، تحریف کلام دیگران[۵۸]، افترا به بیگناهان[۵۹]، لقب بد دادن[۶۰]، دروغ [۶۱]، سوء ظن [۶۲]، بهتان [۶۳] و...
- رفتارهاى فرهنگى ـ اجتماعى
همچون طغیانگرى[۶۴] ظلم [۶۵]، فساد در زمین[۶۶]، هتک شعائر الهى[۶۷]، کتمان حق[۶۸]، داورى و حکم کردن برخلاف احکام الهى[۶۹]، گمراه کردن دیگران از راه خدا [۷۰]، طرد مؤمنان تهیدست [۷۱]، تخریب معابد و مساجد[۷۲]، افتاى بىعلم[۷۳]، تغییر ماههاى حرام [۷۴]، تغییر وصیّت[۷۵]، تقسیم ارث پیش از پرداخت دَیْن یا عمل به وصیّت[۷۶]، سحر [۷۷] و...
- رفتارهاى مالى و اقتصادى
نظیر غصب اموال دیگران [۷۸]، رشوه [۷۹]، ربا [۸۰]، ترک انفاق واجب[۸۱]، قمار [۸۲]، غصب و تصرف نابجا در اموال یتیمان[۸۳]، تصرّف ارث دیگران [۸۴] و کمفروشى[۸۵].
- رفتارهاى سیاسى و امنیتى
مانند جاسوسى براى دشمن [۸۶]، افشاى اسرار مسلمانان[۸۷]، بازنشستن از جهاد[۸۸]، شکنجه مؤمنان[۸۹]، سستى در برابر دشمن [۹۰]، بغى بر ضدّ امام و حکومت اسلامى[۹۱]، محاربه[۹۲]، اختلافافکنى در میان مسلمانان[۹۳]، استرداد زنان مهاجر به کافران[۹۴]، سرقت[۹۵]، 85، 217 ) و...
- رفتارهاى جنسى
مانند ازدواج با مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر، دختر خواهر، مادر رضاعى، خواهر رضاعى، مادرزن، ربیبه، همسر فرزند و جمع میان دو خواهر[۹۶]، ازدواج با زنان همسردار[۹۷]، ازدواج با همسر پدر[۹۸]، ازدواج با مشرکان [۹۹]، ظهار [۱۰۰]، زنا[۱۰۱]، لواط[۱۰۲]، خودارضایى[۱۰۳]و...
- خوردنىها و آشامیدنىهاى حرام
نظیر مردار، خون ریخته شده، گوشت خوک، حیوانى که به نام غیر خدا ذبح شده است، حیواناتى که با خفگى، زجرکشى، پرت شدن از بلندى، شاخ زدن حیوانى دیگر بمیرند، نیمخورده حیواناتى که به دست درندگانى شکار شده و حیوانى که براى بتها ذبح شود[۱۰۴]، حیوان صید شده با حیوانات تعلیم ندیده[۱۰۵]، شراب[۱۰۶] و هر چیز خبیث.[۱۰۷]
کاربردهای قرآنی
1) حرام تكليفى
مثل:
- «وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا»؛ (سوره بقره/ آیه 275) خدا خرید و فروش را حلال نموده و ربا را حرام نموده است.
- «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ»؛ (سوره بقره/ آیه 173) (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه (هنگام سر بريدن) نام غيرخدا بر آن برده شده، بر شما حرام گردانيده است.
2) بازداشتن قهرى و اجبارى
مثل:
- «إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ»؛ (سوره مائده/ 72) هر كس به خدا شرك آوَرَد، قطعاً خدا بهشت را بر او حرام ساخته.
- «وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرين»؛ (سوره اعراف/ 50) و دوزخيان، بهشتيان را آواز مىدهند كه: از آن آب يا از آنچه خدا روزىِ شما كرده، بر ما فروريزيد. مىگويند: خدا آنها را بر كافران حرام كرده است.
اين تحريم به طريق منع اجبارى است كه خدا جلوشان را گرفته است، مي شود گفت كه تحريم طبيعى است همان طور كه شخص تعليم نديده از هدايت هواپيما ممنوع است همچنين مشرك از رفتن به بهشت طبيعتا ممنوع است گرچه راه بهشت بازباشد زيرا او توانائى رفتن ندارد پس حرام در اين گونه آيات به معنى غيرمقدور است.
3) بتسخير و اعمال قدرت خدا
مثل:
- «وَحَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ...؛ (سوره قصص: 12) زنان شيرده را بر او قبلا حرام كرديم، اين كه موسى پستان هيچ زن شيرده را نگرفت فقط خواست خدا بود تا بالاخره به مادرش برگردد.[۱۰۸]
روایات درباره پرهیز از «حرام»
- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: همچنان كه درخت بدون ثمر كامل نبود ايمان بدون اجتناب از محرمات نيز به كمال نرسد.
- اميرالمؤمنين علیه السلام: «لازهدَ كالزّهد فى الحرام»[۱۰۹]
- و همچنین می فرماید: «ما اصف من دار اولها عناء و آخرها فناء، فى حلالها حساب و فى حرامها عقاب...».[۱۱۰]
- امام موسى بن جعفر علیه السلام: خردمند كسى است كه دستيابيش بحلال، وى را از سپاس حضرت حق باز ندارد و (جاذبه كار) حرام بر نيروى خوددارى و استقامتش چيره نگردد.[۱۱۱]
- امام صادق علیه السلام در معنى آيه «وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا» و به هر گونه كارى كه كردهاند مىپردازيم و آن را (چون) گَردى پراكنده مىسازيم) فرمود: بخدا سوگند كه آن اعمال از حيث ظاهر آنچنان پاكيزه است كه از پارچه قباطى سفيدتر، ولى صاحبان عمل، كسانى بوده اند كه اگر درى از حرام برويشان گشوده مي شد از آن باز نمى ايستادند.
- مفضل گويد: روزى در محضر امام صادق علیه السلام سخن از عمل به ميان آمد، من گفتم: چه ضعيف است عمل من! فرمود: چنين مگو و از گفته ات نزد خدا پوزش بخواه. سپس فرمود: عمل اندكى كه با تقوى توأم باشد به از عمل بسيارى كه تقوى بهمراه نداشته باشد. آرى يكى را مى بينى كه بمستمندان خوراك ميدهد و بهمسايگان رسيدگى مي نمايد و درب خانه اش بروى واردين باز است اما چون درى از حرام بر او گشوده مي گردد وارد آن شده خود را تباه ميسازد. اين است عمل بدون تقوى. ديگرى را مى بينى كه چنين اعمالى را ندارد ولى چون درى از حرام برويش باز مى شود بدان درنيايد و از آن اجتناب كند.[۱۱۲]
- اميرالمؤمنين علیه السلام فرمود: حتى اگر هم خدا از محرمات نهى نمى نمود بر عاقل واجب مى بود كه از آنها اجتناب ورزد.[۱۱۳]
- امام باقر علیه السلام فرمود: همه چشم ها در قيامت گريان باشند جز سه چشم: چشمى كه در راه طاعت خدا بيدارى كشيده و چشمى كه از خوف خدا اشك ريخته و چشمى كه از حرام بسته بوده.(بحار:71/204 ـ 207)
پانویس
- ↑ قاموس قرآن، ج2، ص122.
- ↑ فرهنگ معین.
- ↑ مقاييس اللغه، ج 2، ص 45؛ لسان العرب، ج 3، ص 138، «حرم».
- ↑ التحقيق، ج 2، ص 204، «حرم».
- ↑ معجم لغة الفقهاء، ص 177.
- ↑ معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 158؛ المعالم الجديده، ص 101.
- ↑ معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 373؛ القاموس الفقهى، ص 85.
- ↑ سوره مائده آیه 3
- ↑ سوره انعام آیه 138
- ↑ سوره لقمان آیه 13
- ↑ سوره نساء آیه 160
- ↑ سوره انعام آیه 151
- ↑ سوره اسراء آیه 33
- ↑ سوره نساء آیه 23
- ↑ سوره نساء آیه 23
- ↑ سوره بقره آیه 196
- ↑ ( انبیاء / 21، 29؛ نازعات / 79، 24 ـ 25 )
- ↑ ( بقره / 2، 22 )
- ↑ ( نساء / 4، 171؛ مائده / 5، 73 )،
- ↑ ( بقره / 2، 6، 7، 39، 126 و ...)،
- ↑ ( بقره / 2، 126 )،
- ↑ ( بقره / 2، 41 )،
- ↑ ( نساء / 4، 136 )
- ↑ ( بقره / 2، 8 - 10؛ نساء / 4، 138، 140، 145 )
- ↑ ( بقره / 2، 87 )
- ↑ ( بقره / 2، 85 )
- ↑ ( نساء / 4، 171 و ...)
- ↑ ( یوسف / 12، 87؛ عنکبوت / 29، 23؛ زمر / 39، 53 )
- ↑ ( بقره / 2، 22؛ اعراف / 7، 138 - 139 )
- ↑ ( بقره / 2، 54 )
- ↑ ( مریم / 19، 44 )،
- ↑ ( بقره / 2، 79 )
- ↑ ( بقره / 2، 217؛ آلعمران / 3، 86 ـ 90 )
- ↑ ( توبه / 9، 113 )
- ↑ ( نحل / 16، 116 )
- ↑ ( قیامت / 75، 31 - 32 )
- ↑ ( توبه / 9، 34 - 35؛ فصّلت / 41، 7 )
- ↑ ( آلعمران / 3، 97 )
- ↑ ( مریم / 19، 59 )
- ↑ ( بقره / 2، 264؛ نساء / 4، 38 )
- ↑ ( بقره / 2، 256 )
- ↑ ( مائده / 5، 3 )
- ↑ ( جنّ / 72، 18 )
- ↑ ( احزاب / 33، 57 )
- ↑ ( احزاب / 33، 58 )
- ↑ ( اسراء / 17، 23 )
- ↑ ( بقره / 2، 264 )
- ↑ ( بقره / 2، 264 )
- ↑ ( رعد / 13، 25 )
- ↑ ( نساء / 4، 36 )
- ↑ ( بقره / 2، 27؛ آل عمران / 3، 77 )
- ↑ ( نساء / 4، 107؛ انفال / 8، 27 )
- ↑ ( اسراء / 17، 37 )
- ↑ ( فجر / 89، 16 ـ 17 )
- ↑ ( احزاب / 33، 33 )
- ↑ ( حجرات / 49، 12 )
- ↑ ( حجرات / 49، 12 )
- ↑ ( بقره / 2، 59 )
- ↑ ( نور / 24، 11، 16؛ ممتحنه / 60، 12 )
- ↑ ( حجرات / 49، 11 )
- ↑ ( آل عمران / 3، 61 )
- ↑ ( حجرات / 49، 12 )
- ↑ ( احزاب / 33، 58؛ ممتحنه / 60، 12 )
- ↑ ( هود / 11، 112؛ نازعات / 79، 37 - 39 )،
- ↑ ( بقره / 2، 54، 59، 165 و ...)
- ↑ ( بقره / 2، 11 )
- ↑ ( مائده / 5، 2 )
- ↑ ( بقره / 2، 42 )
- ↑ ( مائده / 5، 44 )
- ↑ ( حجّ / 22، 8 - 9؛ لقمان / 31، 6 )
- ↑ ( انعام / 6، 52 )
- ↑ ( بقره / 2، 114 )
- ↑ ( بقره / 2، 168 - 169 )
- ↑ ( توبه / 9، 37 )
- ↑ ( بقره / 2، 180 - 181 )
- ↑ ( نساء / 4، 11 - 12 )
- ↑ ( بقره / 2، 102 )
- ↑ ( نساء / 4، 29 )
- ↑ ( بقره / 2، 188؛ مائده / 5، 42 )
- ↑ ( بقره / 2، 275 )
- ↑ ( آل عمران / 3، 180؛ نساء / 4، 37 )
- ↑ ( بقره / 2، 219 )
- ↑ ( نساء / 4، 10 )
- ↑ ( فجر / 89، 19 )
- ↑ ( انعام / 6، 152؛ اعراف / 7، 85 )
- ↑ ( توبه / 9، 47 )
- ↑ ( آل عمران / 3، 118؛ نساء / 4، 83 )
- ↑ ( توبه / 9، 81 - 82 )
- ↑ ( بروج / 85، 4 - 10 )
- ↑ ( محمد / 47، 35 )
- ↑ ( حجرات / 49، 9 )
- ↑ ( مائده / 5، 33 )
- ↑ ( توبه / 9، 107 )
- ↑ ( ممتحنه / 60، 10 )
- ↑ ( مائده / 5، 38 )
- ↑ ( نساء / 4، 23 )
- ↑ ( نساء / 4، 24 )
- ↑ ( نساء / 4، 19 )
- ↑ ( بقره / 2، 221 )
- ↑ ( مجادله / 58، 2 )
- ↑ ( نور / 24، 2 ـ 3 )
- ↑ ( اعراف / 7، 80 ـ 81 )
- ↑ ( مؤمنون / 23، 7 )
- ↑ ( مائده / 5، 3 )
- ↑ ( مائده / 5، 4 )
- ↑ ( بقره / 2، 219؛ مائده / 5، 90 )
- ↑ ( اعراف / 7، 157 )
- ↑ قاموس قرآن، ج2، ص122.
- ↑ نهج البلاغه: حكمت 113.
- ↑ همان، خطبه 82.
- ↑ بحارالانوار:1/137.
- ↑ سفينة البحار.
- ↑ غررالحکم.
منابع
- سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف».
- سيد على اكبر قرشی، قاموس قرآن، دارالكتب الإسلامية، تهران، 1371 ش.