زیدیه در یمن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

دولت اوّل زيديه در يمن‌

در سال 280 هجرى يحيى بن حسين بن قاسم رسّى در يمن پايه‌گذار حكومتى مستقل به نام شيعيان زيديه شد. از آن پس تا دوران معاصر، يمن و به‌ويژه بخش‌هاى شمالى آن پايگاه سنتى زيديه شده است و امامان و شخصيت‌ها و جريانات فكرى بسيارى در آن منطقه ظهور كردند. پس از وفات هادى يحيى بن حسين در سال 298 هجرى، دو فرزند او محمد ملقب به مرتضى لدين اللّه (متوفاى 310 ه. ق) و احمد ملقب به ناصر لدين اللّه (متوفاى 315 ه. ق) هردو از امامان مهم زيديه در يمن و ادامه‌دهنده راه پدر بودند.

پس از وفات ناصر احمد بن يحيى، زيديه در يمن دچار تفرقه و نزاع‌هاى داخلى و درگيرهاى شديد با اسماعيليه شدند. در اين مدت و تا اواخر قرن چهارم نوادگان هادى به صورت پراكنده و بدون آنكه به مقام بالاى امامت دست يابند، در آن سرزمين باقى مانده، حكومت كردند. تا اينكه در اواخر قرن چهارم يكى از نوادگان قاسم رسّى به نام قاسم بن على عيانى پس از مهاجرت از حجاز به يمن، به‌عنوان امامى مسلم مطرح شد و روح تازه‌اى در كالبد زيديه يمن دميد. پس از وى، فرزندش حسين ملقب به مهدى لدين اللّه جانشين او شد و به مقام امامت زيديه نايل گشت؛ ولى به زودى به شخصيتى جنجالى در تاريخ زيديه يمن تبديل شد و پيروانى خاص پيدا كرد كه به نام حسينيه مشهور شدند.

پس از امامت حسين بن قاسم عيانى براى بار ديگر درگيرهاى داخلى و خارجى بر زيديه در يمن اردو زد و با كشته شدن امام آنان، ناصر لدين اللّه ابو الفتح ديلمى در سال 444 هجرى به دست اسماعيليان، زيديه به مدت يك قرن دوران فترت و افول را تجربه كردند و اسماعيليان بر قلمرو آنان تسلط يافتند. بدين ترتيب دوره‌اى از حكومت زيديه بر يمن از امام هادى يحيى بن حسين تا امام ابو الفتح ديلمى به پايان رسيد.


حسينيه، مطرّفيّه و مخترعه

‌ يكى از مهم‌ترين رخدادها در عصر دولت اول زيديه در يمن، پديد آمدن فرقه‌هاى جديد در ميان زيديه بود. اين فرقه‌ها كه در سه فرقه حسينيه، مطرفيه و مخترعه خلاصه مى‌شدند، از مرزهاى جغرافيايى يمن فراتر نرفتند:

1. حسينيه‌

حسين بن قاسم بن على ملقب به مهدى لدين اللّه در ابتدا ادعاى مهدويت كرد و سپس خود را در حد پيامبر دانسته، كلام خود را بالاتر از كلام الهى خواند!

عالمان متأخر زيديه اين گزارش‌ها را ناصحيح و غيرقابل اعتماد مى‌دانند، ولى از نظر تاريخى مسلّم است كه پس از كشته شدن حسين بن قاسم در سال 404 هجرى، گروهى از زيديه مرگ او را نپذيرفته، مدعى مهدويت او شدند و تا سال‌هاى طولانى و در طول بيش از سه قرن، همچنان منتظر بازگشت او به‌عنوان منجى موعود، باقى ماندند. از اين جريان در تاريخ زيديه به‌عنوان حسينيّه ياد شده است.

2. مطرّفيّه‌

در قرن چهارم هجرى جدال فكرى ديگرى در ميان زيديه آغاز شد كه در طول قرن پنجم و ششم با شدت بيشترى ادامه يافت. برخى از زيديه كه خود را پيرو مكتب عقيدتى هادى يحيى بن حسين مى‌دانستند، در مسائل كلامى انديشه خاصى را مطرح مى‌كردند كه بنابر نظر برخى محققان، متأثر از مكتب ابو القاسم بلخى (متوفاى 319 هجرى) يكى از سران معتزله در بصره بود و براساس آن معتقد بودند كه خداوند با آفرينش عناصر اربعه، ديگر دخالت مستقيمى در آفرينش ديگر اجسام ندارد و اين عناصر اربعه هستند كه با احاله و استحاله، اجسام را پديد مى‌آورند. همچنين به آنان عقايد ديگرى نيز برخلاف عقيده شناخته شده از زيديه و ديگر عدليه نسبت داده‌ اند.

اين گروه از زيديه به دليل انتساب به يكى از سران خود با نام مطرّف بن شهاب كه در نيمه اول قرن پنجم مى‌ زيسته به نام مطرّفيّه خوانده شده‌ اند.

مجموعه اعتقادات كلامى و احيانا سياسى آنان موجب شد تا امامان و عالمان زيديه در برابر آنان ايستادگى كنند و دست به مقابله‌اى همه‌جانبه عليه آنان بزنند.

3. مخترعه‌

به جريان اصلى زيديه كه در مقابل مطرفيّه ايستادگى و با آنان مخالفت مى‌كرد و پس از روى كارآمدن دوباره حكومت زيديه در قرن پنجم به مقابله جدى با آنان روى آورد، مخترعه گفته مى‌شود.

آنان قائل به اختراع اجسام توسط خداوند بودند. البته با افول و اضمحلال مطرفيه در قرن هفتم به بعد، از اصطلاح مخترعه نيز استفاده نشد و از آن پس از اين اصطلاح هم اثرى نمى‌بينيم.


دولت دوم زيديه يمن

‌ در سال 532 هجرى امام زيديه، متوكل على اللّه احمد بن سليمان كه از نوادگان هادى يحيى بن حسين بود، بار ديگر حركت زيديه را جانى دوباره بخشيد و پس از مبارزات فراوان موفق شد حكومت زيديه را بر مناطقى از شمال يمن بگستراند. او علاوه بر نشستن بر كرسى امامت و رهبرى سياسى، با تأثيرگذارى فكرى و تأليفات مهم خود كه براساس خط اصيل زيديه جاروديه بود، با جريانات انحرافى در داخل صفوف زيديه و از جمله مطرفيه كه در طول يك قرن فترت، رشد زيادى كرده بودند، به مقابله جدى پرداخت.

احمد بن سليمان در سال 566 هجرى وفات يافت. منصور باللّه عبد اللّه بن حمزه كه او نيز از نسل قاسم رسّى بود، راه او را با قوت بيشترى ادامه داد و اقتدار زيديه را براى بار ديگر به آنان باز گرداند. عبد اللّه بن حمزه با تأليفات بسيار و مبارزات بى‌امان علمى و سياسى و نظامى و از جمله مبارزه قاطع با مطرّفيه كه موجب شد براى هميشه آنان از صحنه خارج شوند، يكى از مؤثرترين و مهم‌ترين امامان زيديه در طول تاريخ آنان به شمار مى‌آيد و از وى به‌عنوان مجدد زيديه در قرن ششم نام مى‌برند. وى در سال 614 هجرى از دنيا رفت، ولى امامان زيديه كه اغلب از نوادگان‌ قاسم رسّى و از سادات حسنى بودند، يكى پس از ديگرى و احيانا با نزاع‌هاى پى در پى بر سر تصاحب منصب امامت، به مقام امامت مى‌رسيدند.

مهم‌ترين امامان اين دوره از تاريخ حكومت زيديه در يمن عبارت بودند از:

- مهدى لدين اللّه احمد بن حسين، مشهور به ابو طير صاحب ذى بين، كه از نوادگان قاسم رسّى بود و برخى از زيديه در مورد او نيز گمان مهدويت داشتند و عاقبت بر اثر نزاعات داخلى ميان زيديه در سال 656 هجرى كشته شد!

- منصور باللّه حسن بن بدر الدين محمد (م 670 ه. ق) كه از نوادگان هادى يحيى بن حسين بود و يكى از مطرح‌ترين امامان زيديه با گرايش اصيل زيدى در قرون ميانه در يمن است.

- متوكل على اللّه مطهر بن يحيى معروف به المظلل بالغمام (م 697 ه. ق) و فرزندش مهدى لدين اللّه محمد (م 728 ه. ق) دو امام ديگر زيديه از نسل امام هادى يحيى بن حسين بودند كه از آنها به‌عنوان مجدّدان زيديه در آغاز قرن هشتم نام برده شده است.

- مؤيد باللّه يحيى بن حمزه كه از نوادگان امام دهم اثنا عشريه حضرت على النقى (ع) است و در سال 729 هجرى مدعى مقام امامت زيديه در يمن بود، و در سال 749 هجرى وفات يافت.

وى كه صاحب تأليفات مهم و فراوانى است، در برخى اعتقادات از خط اصلى زيديه كه به فرقه جاروديه منتسب بودند، فاصله گرفت. - مهدى لدين اللّه احمد بن يحيى مشهور به ابن مرتضى (م 840 ه. ق) كه او نيز از نوادگان امام هادى يحيى بن حسين و تا حدود زيادى متأثر از مكتب معتزله بود و با تأليفات بسيار در مباحث مختلف يكى از تأثيرگذارترين امامان زيديه يمن از قرن نهم تاكنون به شمار مى‌رود و از او به‌عنوان مجدّد مذهب زيديه در آغاز قرن نهم ياد مى‌كنند.

- هادى الى الحق عز الدين بن حسن (م 900 ه. ق) يكى ديگر از نوادگان امام هادى يحيى بن حسين بود كه به مقام امامت زيديه در يمن رسيد و با تأليفات و طرح نظرياتى كه به نحوى در ادامه گرايش ابن مرتضى بود به امامى مطرح و برجسته تبديل شد و به‌عنوان مجدد قرن در تاريخ زيديه ماندگار گشت.

- متوكل على اللّه يحيى شرف الدين از نسل امام زيديه ابن مرتضى، از آخرين امامان زيديه در دوره دوم حكومت آنان بر يمن بود. پس از وفاتش در سال 965 هجرى و روى كار آمدن فرزندش مطهر و چند امام ديگر، تركان عثمانى به تدريج با تسلط بر يمن عرصه را بر امامان زيديه‌ تنگ كردند و پس از فراز و نشيب‌هايى در اواخر قرن دهم هجرى، يكبار ديگر عرصه سياسى يمن از حكومت امامان زيديه خالى ماند.

گرايش‌ها و دسته‌ بندى‌هاى اين دوره‌

يكى از پيامدهاى ظهور جريان مطرفّيه در ميان زيديه، نشر وسيع كتب و افكار معتزله در ميان زيديه يمن بود. از آنجا كه مطرفّيه ريشه‌هاى بحث‌هاى كلامى خود را از برخى مكاتب معتزله گرفته بودند، امامان و عالمان زيديه براى مقابله با آنان به ميراث فكرى و كلامى ديگر معتزله روى آوردند كه در آن دوران همچنان در عراق و ايران پايگاه‌هاى وسيعى داشتند. به همين دليل و بنابر دعوت امامانى همچون احمد بن سليمان كتاب‌هاى معتزله و شخصيت‌هايى متأثر از آنان در قرن ششم هجرى از عراق و ايران به يمن برده شدند و اين حركت موجب شد تا در قرن‌هاى بعدى شاهد ظهور جريانى در زيديه يمن باشيم كه متأثر از معتزله و افكار آنان است؛ يعنى مشابه همان جريانى كه در قرن چهارم و پنجم هجرى در زيديه ايران شاهد آن بوديم. در اين مكتب اصول مذهب زيديه با عقل‌گرايى افراطى پيوند داده شده و برخى ديدگاه‌هاى كلامى غيرشيعى نيز در ميان آنان رواج يافت.

امام زيديه احمد بن يحيى بن مرتضى و پس از او عز الدين بن حسن، از همين جريان متأثر بودند.

در مقابل اين جريان برخى ديگر از عالمان زيديه با نقد عقل‌گرايى افراطى معتزله، گرايشى مشابه به گرايش اهل حديث را نمايندگى كردند و از سويى ديگر از جريان اصيل زيديه و شيعى فاصله گرفتند كه سرآمد آنان محمد بن ابراهيم وزير (م 840 ه. ق) بود و در قرون بعدى محمد بن اسماعيل صنعانى (م 1128 ه. ق) و محمد بن على شوكانى (م 1250 ه. ق) نيز همين راه را پيمودند.

بدين ترتيب خط اصيل زيديه در ميان دو جريان متمايل به تفكرات غيرشيعى، ولى متفاوت از هم، قرار گرفت؛ يعنى جريان عقل‌گراى متمايل به تفكرات معتزله و جريان نقل‌گراى متمايل به اهل حديث.

دولت سوم زيديه يمن‌

پس از يك دوره اشغال يمن به وسيله حكومت عثمانى و عدم امكان تحرك امامان زيديه در سال‌ 1006 هجرى، امام منصور باللّه قاسم بن محمد بن على از نوادگان هادى يحيى بن حسين، امامت زيديه را به دست گرفت و با عثمانى‌ها وارد مبارزه جدى شد و اين آغازى بود براى رهايى يمن و زيديه از سيطره حكومت عثمانى‌ها. از منصور باللّه قاسم بن محمد كه بيشتر امامان زيدى پس از او تا دوران معاصر از نسل او بودند، به دليل مقام والاى علمى و تلاش بسيار در احياى مكتب زيديه در آغاز قرن يازدهم كه در قالب تأليفاتى مهم و شاگردانى تأثيرگذار بروز داشته، به عنوان مجدد مذهب زيدى در اين قرن ياد شده است.

پس از وفات منصور باللّه قاسم بن محمد در سال 1029 هجرى دو فرزند او مؤيد باللّه محمد (م 1054 ه. ق) و متوكل على اللّه اسماعيل (م 1087 ه. ق) به ترتيب به مقام امامت رسيدند و هردو از امامان برجسته و مهم زيديه به شمار مى‌آيند. از آن پس با روى كار آمدن مجموعه‌اى از امامان كه اغلب از نسل منصور باللّه قاسم بن محمد بودند، به تدريج حكومت امامان زيديه رو به ضعف و انحطاط گذاشت و در بسيارى از مقاطع با درگيرى‌هاى داخلى و نزاع مدعيان امامت همراه بود. اين ضعف و انحطاط به جايى رسيد كه در قرن سيزدهم كسى همچون محمد بن على شوكانى (م 1250 ه. ق) كه به مكتب اهل سنت گرايشى آشكار داشت و در نزد زيديه به‌عنوان منحرف تلقى مى‌شد، به مقام قاضى القضاتى امامان وقت رسيد و تقريبا در همه امور حكومت دخالت داشت.

اين انحطاط و اختلاف سرانجام به بازگشت مجدد عثمانى‌ها در اواخر قرن سيزدهم هجرى و اشغال مجدد يمن انجاميد.

زيديه يمن در عصر حاضر

در اواخر قرن سيزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجرى، در حالى كه يمن بار ديگر به اشغال عثمانى‌ها درآمده بود، هنوز برخى امامان زيديه مطرح مى‌شدند؛ هرچند توان بسط قدرت سياسى و تشكيل حكومت مستقل را نداشتند. در اين مقطع نيز گاهى به‌طور همزمان چند نفر مدعى مقام امامت زيديه مى‌شدند. برجسته‌ترين امامان زيديه در اين مقطع منصور باللّه محمد بن عبد اللّه وزير (م 1307 ه. ق) و مهدى لدين اللّه محمد بن قاسم حوثى (م 1310 ه. ق) بودند. تا اينكه در سال 1307 هجرى پس از وفات محمد بن عبد اللّه وزير، منصور باللّه محمد بن يحيى حميد الدين به‌عنوان امام زيديه خود را مطرح كرد و اين آغازى بود بر سلسله‌اى از آخرين امامان زيديه از خانواده حميد الدين كه آنها نيز از نسل منصور باللّه قاسم بن محمد بن على بودند.

وقتى محمد بن يحيى حميد الدين در سال 1322 هجرى وفات يافت فرزندش متوكل على اللّه يحيى به مقام امامت رسيد و راه او را در مبارزه با تركان عثمانى ادامه داد و در عصر او براى بار دوم يمن از تحت سلطه عثمانى‌ها خارج شد و به استقلال رسيد.

در اين دوره و در فاصله جنگ جهانى اول و دوم يمن نيز دستخوش تحولات سياسى، اجتماعى و فرهنگى بسيارى شد و اين تحولات به انقلابى داخلى عليه حكومت امامت زيديه در سال 1367 هجرى/ 1948 ميلادى و ترور امام يحيى انجاميد. ولى انقلابيون بى‌درنگ در تسلط بر اوضاع يمن شكست خوردند و فرزند امام يحيى، ناصر لدين اللّه احمد به منصب امامت رسيد. تحولات سريع جهانى و منطقه‌اى همچنان ادامه داشت و حكومت امامان زيديه كه شكلى موروثى و سلطنتى به خود گرفته بود، به تدريج توان مقابله خود را در برابر موج جديد جمهورى خواهى و تجددطلبى از دست داد و در سال 1382 هجرى/ 1962 ميلادى وقتى امام احمد حميد الدين از دنيا رفت و فرزندش محمد بدر به‌عنوان جانشين او معرفى شد، در كودتايى نظامى كه از برخى پشتوانه‌هاى خارجى نيز بهره مى‌برد، حكومت امامان زيديه سقوط كرد و از آن پس تاكنون زيديه از قدرت سياسى و به تبع آن از امامت مورد تأكيد در مذهب خود، فاصله گرفت.

در دوران معاصر نيز جريان سلفى طرفدار شوكانى را مى‌توان در داخل زيديه ديد و اين در حالى است كه آخرين امامان و عالمان زيديه همچنان بر خط اصيل شيعى كه منتسب به گرايش جاروديه است، پاى فشرده‌ اند.

از سويى ديگر همزمان با موج تجددخواهى در قرن گذشته برخى از زيديه نيز به جريان روشنفكرى پيوستند.

اكنون از نظر جمعيتى زيديه حدود نيمى از جمعيت بيست ميليونى كشور يمن را تشكيل مى‌دهند و جمعيت پراكنده و كوچكى از آنان نيز به دلائل سياسى، اقتصادى و يا فرهنگى در خارج از يمن زندگى مى‌كنند. همچنين در جنوب كشور عربستان به‌ويژه در منطقه نجران مذهب زيديه پيروان قابل توجهى دارد. اين منطقه كه در همسايگى كشور يمن واقع شده، پيش از اين بخشى از خاك يمن محسوب مى‌شده كه در درگيرى‌هاى دو كشور در قرن گذشته از يمن جدا شده است. تهاجم عقيدتى و فكرى وهابيت از بيرون و گسترش گرايش سلفى در درون از مهم‌ترين مسائل زيديه يمن در عصر حاضر است.

منبع

فرمانيان، مهدى‌، آشنايى با فرق تشيع‌، مركز ميريت حوزه علميه قم‌، قم‌، 1387 ه. ش‌، ص 95 - 101