سید عارف حسین حسینی
نام کامل | سيد عارف حسين حسينى |
زادروز | 1320 شمسی |
زادگاه | پيوار پاراچنار |
وفات | 14 مرداد 1367 |
مدفن | پاراچنار |
اساتید |
غلام جعفر لقمان، سيد اسدالله مدنى، شهید مطهری، آيت الله فاضل لنكرانى و آيت الله جواد تبريزى |
| |
| |
شهيد سيد عارف حسين حسينى (1320-1367ش)
براى بقاء دين، مجد و عظمت جامعه دينى پاكستان، فداكارى فراوانى نمود و سرانجام توسط عناصر ضددين و تفكر انقلاب اسلامى به درجه رفيع شهادت نايل آمد. شهادت او سبب استحكام باورهاى دينى و افشاى چهره دشمنان اسلام شد.
محتویات
تولد
سيد عارف حسين حسينى در سال 1320 هجرى شمسى، در خانواده اى مذهبى و روحانى، در پاكستان ديده به جهان گشود.
تحصيل
سيد عارف حسين نخست تحت تعليم و تربيت پدرش كه سيد فضل حسين ميان بود، قرار گرفت و از سرچشمه تقوا و كمال وى سيراب گشت. وی پس از اخذ ديپلم بر اساس رغبت زيادى كه به فراگيرى علوم آل محمد صلی الله علیه و آله داشت وارد حوزه علميه جعفريه پاراچنار شد و نزد استاد حاجى غلام جعفر لقمان، در مدت كوتاهى ادبيات عرب را فراگرفت و به مرحله سطوح عالى رسيد.
او جهت فراگيرى بيشتر علوم دينى در سال 1346 راهى حوزه علميه نجف اشرف گرديد، همان ايام مصادف بود با تبعيد امام خمینی و سلطه جائرانه سوسيال بعثى ها در عراق كه دشوارترين دوره در عمر حوزه علميه نجف اشرف بود. با وجود موانع متعدد و فقر اقتصادى، عارف حسين حسينى نخست در مدرسه علميه «بشريه» و سپس مدتى بعد در مدرسه علميه دارالحكمه سكنى گزيد.
اساتيد
اين شهيد عاليقدر علوم حوزوی در نجف اشرف نزد اساتيد زیر گذراند:
- آيت الله سيد اسدالله مدنى: (شرح لمعه)
- سيد مجتبى لنكرانى: (رسايل)
- آيت الله مرتضوى: (مكاسب)
همچنین در حوزه علميه قم، قبل از انقلاب اسلامى نزد اساتيد بزرگ، كتابها و درسهاى ذيل را فراگرفت:
- آيت الله شهيد مرتضى مطهرى: (فلسفه)
- آيت الله فاضل لنكرانى: (جلد اول كفايه)
- آيت الله جعفر سبحانى: (جلد دوم كفايه)
- استاد ستوده: (مكاسب)
- آيت الله محسن حرم پناهى: (عقائد اسلامى)
- آيت الله ناصر مكارم شيرازى: (خارج اصول)
- آيت الله شيخ جواد تبريزى: (خارج فقه).(1)
فعاليت هاى سياسى
شهيد سيد عارف حسين حسينى در ايام اقامت در نجف اشرف در كنار مردان عمل و اسوه مبارزه قرار گرفت. اولين آشنايى ايشان با شخصيت محبوب امت اسلام، امام خمينى بود. اين آشنايى آغاز تحول فكرى و سياسى در زندگى اين شهيد بود.
در اول برخورد با امام مجذوب گشته و تحت هدايت پيامبرگونه ايشان قرار گرفت در متن وقايع سياسى وارد گرديد. يكى از همدرسهاى وى مى گويد: «در عصر حاكميت بعثى ها، از آنجايى كه آيت الله العظمى حكيم با ديدگاه هاى حزب بعث مخالف و آن را به عنوان نگرش انحرافى و مخالف تفكر دينى معرفى مى كرد با واكنش دولت بعثى مواجه شده، ايشان را در كوفه در محاصره قرار دادند و فعاليت وى را محدود ساختند. در مورد فعاليت هاى سياسى شهيد حسينى در عراق يكى از فرزندانش چنين مى گويد: «به دليل شركت در فعاليت هاى انقلابى و شركت در تظاهرات، در اعتراض به ظلمى كه نسبت به آيت الله العظمى حكيم اعمال مى شد، دستگير و حدود يك ماه زندانى و سپس توسط بعثى هاى جابر از عراق اخراج گرديد».(3)
وی پس از اخراج از عراق به پاکستان رفت و به فعاليت هاى علمى-سياسى خود پرداخت و نفوذ گسترده در بين اقشار امت مسلمان پاكستان پيدا نمود. در سال 1353 دوباره جهت فراگيرى بيشتر علوم اسلامى، راهى نجف اشرف شد و با ندادن اجازه ورود به كشور عراق، ناگزير مقيم حوزه علميه قم گرديد و در كنار تحصيل به فعاليت هاى سياسى نيز مشغول شد. ورود شهيد حسينى به حوزه علميه قم همزمان بود، با گسترش نهضت جهانى امام خمينى. اين شهيد هم خود در تظاهرات شركت مى كرد، هم ديگر طلاب پاكستانى ساكن حوزه علميه قم را، ترغيب مى نمود و از اين رو طلاب غير ايرانى، به خصوص طلاب پاكستانى، تحت مراقبت شديد ساواك قرار گرفتند و به همين سبب شهيد حسينى را پس از شناسايى، دستگير و از ايران اخراج نمودند.
شهيد سيد عارف حسين حسينى پس از ورود به پاكستان بيكار نماند و براى بيدارى توده هاى پاكستان چهره سفاك شاه ايران را معرفى كرد و از نهضت اسلامى امام خمينى كه در حال پيروزى بود، حمايت نمود. در كتاب زندگينامه شهيد حسينى، آمده است: «شهيد حسينى حضرت امام خمينى را، به عنوان ولى امر مسلمانان و رهبر جهان اسلام براى مسلمانان پاكستان معرفى كرد و علیرغم مخالفت ها با قاطعيت تمام، راه خود را ادامه داد و همواره در پى نشر افكار بلند و انقلابى رهبر مستضعفان جهان، تلاش مىكرد تا آنجا كه به پشتيبانى از نهضت و انقلاب اسلامى ايران، راهپيمايى دويست كيلومترى را تدارك ديد و به همراه چند هزار نفر از مردم «پاراچنار» پاکستان بسوى «پيشاور» حركت كرد. در پيشاور با تشكيل يك اجتماع عظيم، از حضرت امام امت و انقلاب اسلامى، اعلام حمايت كرد. اين حركت كه در نوع خود در تاريخ پاكستان بىنظير بود، موجب آگاهى توده ها نسبت به حقانيت انقلاب اسلامى گرديد».(4)
زمينهسازى انقلاب اسلامى
اين شهيد براى شروع تحول فرهنگى-سياسى در ساختار جامعه پاكستان اقدامات حساب شده اى را انجام داده و شيعيان پاكستان را از ماهيت حكومت نظامى ضياءالحق آگاه ساخت. در اين باره، آمده است كه: «در ششم جولاى 1986 ايشان اعلام كرد كه: ما وارد سياست خواهيم شد. زماني كه ضياءالحق، ديكتاتور معروف پاكستان بود، هيچ كس جرأت نمى كرد عليه ضياءالحق قيام كند حتى «بىنظير بوتو» كه نخست وزير بود، نمى توانست بر عليه او ابراز عقيده كند.
شهيد حسينى در اوايل رهبرى علناً با حكومت ظالم ضياءالحق مخالفت كرد. از طرف دولت پيشنهادهاى زيادى براى مذاكره شد و مى خواستند شهيد حسينى راه سازش را در پيش گيرد. اما شهيد حسينى آن را به هيچ وجه قبول نكرده در سال 1980 دولت قوانينى به تصويب رساند كه در آن حقوق شيعيان تضييع شده بود و شيعيان را در اقليت قرار داده بودند. آن زمان كه رهبر شيعيان پاكستان مفتى جعفر حسينى بود، اعلام كرد كه همه شيعيان جهت اعتراض به اين قانون، در «اسلام آباد» تجمع كنند. دولت اعتراض مردم را قبول نكرد و شيعيان به دبيرخانه (كه نخست وزيرى و مجلس سنا در آن واقع است) حمله كردند و يكى از شيعيان در اين راه شهيد شد و نتيجه آن (اعتراضات) به تصويب رسيدن قرار داد بين شيعيان و دولت بود. يكى از محركين اصلى و از كسانى كه در اين جريان فعاليت زيادى داشت، شهيد عارف حسينى بود و بعد از دستگيرى مفتى جعفر حسينى شهيد حسينى فعاليت خود را شدت بخشيد».(5)
شهيد عارف حسينى پس از انتخاب به رهبرى، قلمرو فعاليت هاى انقلابى خود را گسترش داد. او محو مفاسد اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى را در پاكستان در يك حركت بنيادى در بافت كلى جامعه پاكستان مى دانست و از اين جهت انقلاب اسلامى را در پاكستان تنها راه حل آن به حساب مى آورد و چنين عقيده داشت: «حل تمام اين مشكلات از راه يك انقلاب اسلامى خواهد بود، مانند انقلاب اسلامى كه در ايران برپا شد و دشمن هم امروز به حقانيت آن اعتراف دارد، اكنون آمريكا با اين كه ميليونها دلار صرف كرده است در دل محرومان و مظلومان جهان جایی ندارد و علیرغم همه مخالفتهاى قدرتهاى استكبارى، دل محرومان و مظلومان جهان، مالامال از محبت به انقلاب اسلامى ايران و امام خمينى است».(6)
رابطه دوستانه شهيد حسينى با رهبران جمهورى اسلامى حكايت از وفادارى وى نسبت به انقلاب اسلامى ايران دارد. در واقع علامه عارف حسين حسينى زبان گوياى انقلاب اسلامى در شبه قاره هند بود.(6)
خدمات اجتماعى
اين شهيد عالى مقام، جهت گسترش معارف آل محمد صلی الله علیه و آله مراكز آموزشى و عبادى زيادى را در شهرهاى مختلف پاکستان بنا نهاده است و ما در اين مجال كوتاه به چند مورد آن اشاره مى كنيم:
دارالمعارف اسلاميه: در اين كانون آموزشى، با برنامه هاى سنتى و جديد به پرورش فرزندان مسلمان مى پرداخت، تدريس رشته هاى نو و پاسخگويى به نياز جامعه بر اساس شرايط زندگى اجتماعى عصر، همانند اقتصاد، علوم سياسى و آموزشهاى اعتقادى جريان داشت. در كشورى كه تقابل فرهنگى به صورت سيار و پرپيچ و خم رواج داشت، چنين حوزه هاى معارف دينى، نقش حساس و مؤثرى ايفاء مى كردند و با پاسدارى از حريم مكتب، رسالت خويش را به انجام مى رساندند.
و پس از شهادت اين عارف دلسوز اسلام، اسم اين مركز دينى-علمى تغيير يافته و اكنون بنام جامعه شهيد عارف الحسين الحسينى خوانده مى شود. با توجه به عدم امكانات اقتصادى لازم در مناطق شيعه نشين، اين حوزه دينى، بسيار زيبا و به شيوه جديد ساخته شده و از امكانات لازم برخوردار است. اين حوزه علميه در شهر پيشاور جامعه اهل البيت «انوار المدارس» در منطقه اى واقع شده است بنام (اوركزئى) كه قبايل آزاد زندگى مى كنند و تحت نظارت نماينده سياسى دولت مركزى اداره مى شود. اين مكان علمى نياز طلاب همانند، خوابگاه، مدرس و مسكن مدرسين را برطرف مى سازد و مسجدى بسيار مجلل را در كنار اين مدرسه ساخته است.
مساجد: علامه شهيد علاوه بر فعاليت هاى سياسى، به آبادسازى مراكز عبادى نيز مى پرداخت. ايشان براى ايجاد مساجد در مناطق دورافتاده و محروم، برنامهريزى وسيعى داشت و موفق شد در مناطق ايالت سرحد سند و بلوچستان اين برنامه ها را پياده كند، گرچه دشمنان اسلام به ايشان فرصت ندادند و او را از ملت گرفتند ولى او در مدت كوتاهى به ساخت و تأسيس مساجد متعددى موفق شد كه عبارتند از:
- مسجدى در منطقه بنگش.
- مسجدى در منطقه كچى.
- مسجدى در ستر سام.
- مسجدى در شبلان واقع در منطقه «كرم».
- مسجدى در «پيوار» زادگاهش.
- مسجدى جامع در مركز اوركزئى بنام كلايا.
- مسجدى در بخش على زائى.
- مسجدى در سرازئى.
- مسجدى در اندخيل «اوركزئى».
- مسجد باشكوهى در قصبه در كرمان در چهار مايلى پاراچنار.
- در مناطق بلوچستان پاكستان، سه مسجد جامع تأسيس كرده است.
- مسجدى در آزاد كشمير. امروز اين مساجد مراكز اسلام شناسى هزاران تن از مسلمانان اين مناطق به حساب مى آيد.
حسينيه: در مؤمن آباد بنگش؛ در منطقه سترسام و مناطق ديگر حسينيه هاى متعددى را بوجود آورده است.
درمانگاه: در شهرستان پاراچنار و در حاشيه شهر درمانگاهى به نام «شفاخانه علمدار» به همت ايشان ساخته شد، در اين درمانگاه علاوه بر وسايل درمانى و امكانات مورد نياز بيماران، سى تخت براى بسترى شدن بيماران مى باشد. پزشكان ماهر با وسايل و ابزار پيشرفته به معالجه بيماران مى پردازند.
در شهر كراچى: براى معالجه افراد فقير و بىپول درمانگاهى به نام «العصر» به دستور مستقيم ايشان تأسيس گرديد و هماكنون در خدمت مردم محروم اين شهر قرار دارد».(7)
ويژگيهاى اخلاقى
شهيد عارف حسين حسينى علاوه بر برجستگى هاى علمى و سياسى، از صفات اخلاقى خوبى برخوردار بود. و از همين جهت خيلى زود توانست در قلوب مسلمانان پاكستان جا نمايد و خدمات شايسته اى را به انجام برساند و ما طبق اين مبحث به مواردى از آن اشاره مى نماييم:
تعبد: تقيد به برنامه هاى دينى و عبادى در هر شرايط در او ملموس بود؛ فرزندش چنين مى گويد: «به اعتقاد من رمز موفقيت شهيد عارف در حفظ اخلاص و تعبد ايشان بود. قبل از رهبرى هم اين خلق و خوى در ايشان بود، حفاظت و مداومت بر نماز شب ايشان قابل تحسين بود. سجده هاى طولانى داشت و همچنين به دعاى كميل بسيار علاقمند بود و هر شب جمعه دعاى كميل مى خواند».(8) يكى از دوستان دوران نجف شهيد حسينى درباره روح تعبد ايشان اظهار مى دارد: «در همان جوانى كه با هم در حوزه علميه نجف بوديم، تقوى و پرهيزكارى از سيمايش پيدا بود و هرگاه به زيارت قبر مولى الموحدين امام على علیهالسلام مشرف مى شد و زيارتنامه مى خواند، تا آخر زيارتنامه يكنواخت اشك مى ريخت. چنان با هيجان و سوزدل بود، كه اطرافيانش را نيز منقلب مى ساخت».(9)
تواضع: شهيد عارف حسين حسينى از نظر تواضع كمنظير بود. چه قبل از انتخاب به رهبرى و نيز پس از آن، برخوردش بسيار شايسته و با همه نزديكان دوستانه بود و خود را بالاتر از اطرافيان به حساب نمى آورد.
درد اجتماعى: شهيد حسينى خود را وقف خدمات اجتماعى كرده بود، با توجه به عدم امكانات لازم به بسيارى از مناطق محروم و شهرهاى مرزى سفر مى كرد و به حل معضلات اقتصادى-فرهنگى توده هاى رنجديده شيعه مى پرداخت. او نه تنها در دوره رهبرى اين گونه بود، بلكه در ايام جوانى نيز خدمات اجتماعى اش را از كسى دريغ نمى كرد و در حد توان به حل آن اهتمام مى ورزيد. شهيد حسينى پس از رهبرى هم روحيه خدمت به توده ها را از دست نداد چون خودش از بين قشر محروم برخاسته بود. درد مردمى داشت و مشكلات آنها را درك مى نمود و از اين رو به دورافتاده ترين مناطق كشور مى رفت. مثلاً در دهات (سند) كه فاقد امكانات مانند برق و ... بود مى رفت و به مشكلات آنها مى پرداخت و حتى عبا را پهن مى كرد و نماز جماعت مى خواند».(11)
اخلاق در خانه: اين شهيد بزرگوار در خانه و با خانواده اش بسيار ساده و صميمى بود و اخلاقش در روابط خانوادگى همانند اخلاق سياسى و اجتماعى اش الگو بود. همسر شهيد در رابطه با روش او در خانه و خصوصيت شخصى اش اظهار مى دارد: «ما در زندگى با شهيد هيچ مشكلى نداشتيم؛ او بااخلاق بسيار خوب با ما رفتار مى كرد».
اسلام گرايى: شهيد حسينى چه قبل از رهبرى و يا بعد از آن مدافع سرسخت اسلام و ارزشهاى آن بود و لحظه اى از سنگر پاسدارى دين غافل نشد. در مجامع علمى و سخنرانى ها شالوده زندگى سالم را در سايه قرآن دانسته و عمل به آن را مايه سربلندى مسلمين مى دانست. در اين مورد چنين گفته است: «قرآن خاص ابدى سعادت بشرى است و انسان را از ذلت و نكبت مى رهاند» و در موضوع قرآن و هدايت مى گفت: «قرآن فقط يك كتاب فقهى و تربيتى نيست، بلكه شامل اصول سياسى، اجتماعى، اقتصادى، عدالتى، روحانى و مادى نيز مى باشد. مسلمانان تا وقتى كه به قرآن عمل مى كردند، سرفراز و رستگار و باسعادت بودند و از لحظه اى كه از تعليمات اين كتاب آسمانى دورى جسته اند در معرض زوال و نابودى قرار گرفته اند. آن عظمت از دست رفته مسلمانان زمانى بر خواهد گشت كه مسلمين راه هاى غلط و انحرافى را ترك كرده و به قرآن روى آورند و به تعليمات آن عمل نمايند و قرآن را رهنماى خويش و چراغ زندگى خود قرار بدهند».(13)
اين شهيد براى وحدت اسلامى زياد زحمت كشيد. با علماء اهل سنت پاكستان و ساير بلاد و مسلمانان رابطه اى صميمى داشت. و قلمرو فعاليت هاى فرهنگى خود را تا شهرهاى سنىنشينى گسترش داده بود و با نفوذ كلام و نفس پاكى كه داشت، خيلى ها را شيفته فرهنگ اهلبيت علیهالسلام ساخت. فرزندش مى گويد: «در پاكستان منطقه اى است به نام (چارسده و ديز) كه از مناطق صد در صد سنىنشين هستند و تعصب عجيبى نسبت به شيعيان دارند، شهيد حسينى در آنجا تبليغات خود را شروع كرد و براى مردم آن جا كتاب مى فرستاد و سخنرانى مى كرد. مهمترين هدفى را كه در اين كار دنبال مى كرد، اين بود كه اتحاد بين تسنن و تشيع محكمتر شود. بحمدالله در آنجا صدها نفر علاقمند به شيعه شدند و هماكنون افراد ديگرى هم كه توسط شهيد حسينى؛ شيعه شدند، خود به خود فعاليت هاى مذهبى و تبليغى دارند».(14)
استعمار ستيزى: شهيد حسينى در برابر دشمنان دين، از خود سازش نشان نمى داد و از مجامع سياسى، با قاطعيت نظام استكبارى را مورد حمله قرار مى داد و سرچشمه مفاسد سياسى و اقتصادى جهان را آمريكا معرفى مى كرد و با وجود نفوذ گسترده استعمار آمريكايى در پاكستان، هراسى نداشت و اين چنين جهان استعمار را مورد انتقاد قرار مى داد: «براى ما تعجبآور نيست اگر مى بينيم براى ايجاد اختلاف بين مسلمانان پاكستان مسجدى به نام (مسجد فيصل) در اسلام آباد ساختند و يا براى ايجاد اختلاف در بين مسلمانان پاكستان، دانشگاه هايى را به وجود آوردند. پس ما اين منطق را درك مى كنيم كه تنها با اين كارها منافع خود را دنبال مى كنند، به خاطر منافع خودشان مسلمانان را به جان يكديگر مى اندازند، براى منافع خودشان مساجد و مدارس را به صورت سنگر درمى آورند ولى ما اين منطق را درك نمى كنيم آن كه آل سعود به چه دليل براى از بين بردن انقلاب نيكاراگوا به نهضت ضدانقلابى «كنترا» كمك هاى مالى مى كند؟! آمريكا كه خود را جمهورىخواه و حكومت خود را جمهورى مى انگارد، ببينيد در «پاناما» به چه توطئههايى كه عليه پاناما دست نمى زند. «گرانادا» را ببينيد كه آمريكا چگونه به وسيله ارتش خود، حكومت آنجا را سرنگون و حكومتى مطابق خواسته هاى خود در آنجا بوجود آورد. اين آمريكا كه به «مسكو» رفته و حقوق بشر را به گورباچف، تدريس مى كند. ما در رابطه با همين حقوق بشر مى پرسيم: آقاى «ريگان»! شما سخن از حقوق كدام بشر را مطرح مى كنيد؟ آيا فلسطينى ها بشر نيستند؟ آيا در لبنان بشر نيست؟ «ويتنامى ها» بشر نبودند؟ در آفريقاى جنوبى بشر نيست؟ آنهايى كه در ايران در هواپيما و در حال سفر بودند، بشر نبودند؟ اين كدام بشر است كه آمريكا از آن دم مى زند؟ اين بشر همان بشرى است كه براى منافع آمريكا كار كند. چه اين بشر، يهودى باشد و چه حكام به اصطلاح مسلمان».(16)
شهادت
شهيد حسينى شخصيت متعهدى بود كه شجاعانه از حريم پاك مكتب دفاع و مانع بزرگ سر راه استعمار سياسى-فرهنگى در پاكستان بود، همانا استعمارگران خارجى و سياستمداران مستبد داخلى او را دشمن مى دانستند و سعى بر نابوديش داشتند و در اين فرصت كوتاه اشاره مىشود به روندى كه سرانجامش منجر به شهادت ايشان شد.
پس از تولد كشور پاكستان و جدايى اش از شبه قاره هند، پاكستان كشورى بود فاقد سرمايه غنى و سالم فكرى-سياسى، و اعلام استقلال آنها ناشى از تنفر از حاكميت استبدادى هندوها بر مسلمانان بود. و به علت عدم آشنايى اين كشور، با بينش دينى و معيارهاى سالم اعتقادى، به مرور زمان به فقر اقتصادى-سياسى و فرهنگى دچار گرديد و در نتيجه مورد هجوم فرهنگ بيگانه قرار گرفت. و از همه زودتر مورد تهاجم فرهنگى غرب سرمايه دارى و شرق سوسياليستى واقع شد، اين دو بلوك مبلغ روابط آزاد جنسى، بىحجابى، مواد مخدر و برنامه هاى ضددين بودند و در اين ميدان غربى ها بيشتر نفوذ خود را گستردند، رسانه هاى داخلى در راستاى برنامه هاى استعمارى و با تبليغات زهرآگين خود اذهان را، نسبت به اسلام و شعاير ملى-مذهبى بدبين مى ساختند. در چنين مقطع حساسى از حيات سياسى-فرهنگى و اخلاقى پاكستان، وارد شدن شخصيتى همانند شهيد حسينى در صحنه پيكار عليه تمام مظاهر تباهى فرهنگى-سياسى، براى جامعه مسلمان پاكستان از موهبت هاى خدايى تلقى مى شد و حضور امثال وى در ميدان عمل سياسى-فرهنگى براى استكبار جهانى و استبداد داخلى زنگ خطر بود. ولذا استعمارگران با نوكران منطقه اى و حلقه به گوشان پاكستانى خود، او را به شهادت رسانده و قلوب محرومان را مجروح ساختند.
در سنگر شهادت
شهيد سيد عارف حسين حسينى شامگاه 13 مرداد ماه 1367 از زادگاهش پاراچنار به پيشاور آمده و شب را در مدرسه علميه دارالمعارف ماند، قرار بود فردا صبح 14 مرداد براى شركت در يك مصاحبه مطبوعاتى به لاهور سفر كند و پس از ختم مصاحبه در اجتماع مردم سخنرانى نمايد و مسئله اى مهم درباره آينده موقعيت سياسى كشور، اعلام كند و مردم از شهرهاى دور و نزديك گرد هم آمده بودند تا به سخنان رهبر عاليقدر خويش گوش فرادهند.
شهيد حسينى نماز صبح جمعه همان روز را اقامه و پس از بجا آوردن فريضه الهى جهت تجديد وضو طرف وضوخانه كه طبقه دوم مدرسه علميه دارالمعارف بود، مى رود و پس از وضو همان طورى كه از پله ها پايين مى آيد، توسط جنايت كاران ناشناسى هدف گلوله اى قرار مى گيرد و به محض اصابت گلوله ها با فرياد لا اله الا الله، نقش بر زمين مى گردد.
پيكرش را در حوزه علميه «پاراچنار» بردند و جانب زادگاه اصلى اش «پيوار» حركت دادند و بدن ابرمرد پيكار و اسوه عمل را در درون خاك وطن و در كنار آرامگاه يكى از بزرگان كه از اجداد آن شهيد است، به خاك سپردند.
امام خمينى رهبر كبير انقلاب اسلامى پس از دريافت خبر شهادت علامه سيد عارف حسينى می گوید: ... گرچه اين حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانيت متعهد اسلام را جريحهدار نمود، ولى مسئله اى دور از انتظار ما و ملتهاى مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاكستان كه خود طعم تلخ استعمار را چشيده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خويش را بدست آورده است، نبود. درد آشنايان جوامع اسلامى، هم آنان كه با محرومان و پابرهنگان ميثاق خون بسته اند، بايد توجه كنند كه در آغاز راه مبارزه اند و براى شكستن سدهاى استعمار و استثمار و رسيدن به اسلام ناب محمدى صلی الله علیه و آله راه طولانى در پيش دارند و براى امثال علامه عارف حسين حسينى بشارتى بالاتر از اين نبوده است كه از محراب عبادت حق عروج خونين «ارجعى الى ربّك» خويش را نظاره كند و جرعه وصل يار را از شهد شهادت بياشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سرچشمه نور گردد.(19)
پانویس
(1). مصاحبه با حجت الاسلام شيخ محمدعلى فياضى كشميرى (از همدرسهاى شهيد) توسط مؤلف.
(2). همان.
(3). مصاحبه با حجت الاسلام سيد على حسينى فرزند شهيد، توسط مؤلف.
(4). زندگينامه شهيد حسينى، ص 28-27.
(5). مصاحبه با حجت الاسلام سيد على حسينى، توسط على باباجانى.
(6). پيام به مستضعفين: از زندگينامه شهيد حسينى، ص 56.
(7). زندگينامه شهيد حسينى، ص 82 و 81.
(8). مصاحبه با سيد على حسينى، توسط على باباجانى.
(9). مصاحبه با حجت الاسلام محمدعلى فياضى كشميرى (از همدوره اى شهيد) توسط مؤلف.
(10). مصاحبه با شيخ على ناصر مهدوى پاكستانى (مسئول حوزه علميه قرآن و عترت قم) توسط مؤلف.
(11). مصاحبه با شيخ حسين شريفى پاكستانى «بلستانى» توسط مؤلف.
(12). مصاحبه با همسر شهيد حسينى: نقل از زندگينامه شهيد، ص 186.
(13). از سخنرانى هاى شهيد: تحت عنوان قرآن و هدايت. از زندگينامه شهيد، ص 107.
(14). مصاحبه با سيد على حسينى (فرزند شهيد) توسط على باباجانى.
(15). مصاحبه با شيخ حسين شريفى پاكستانى، توسط مؤلف.
(16). از زندگينامه شهيد حسينى، ص 192.
(17). سيد جواد هادى (از نزديكان شهيد حسينى) نقل از زندگينامه شهيد، ص 85.
(18). همان، ص 89.
(19). صحيفه نور، ج 19، ص 7-9 در تاريخ 1367/5/14.
(20). زندگينامه شهيد حسينى، ص 229-238.
منبع
- سيد غلامحسين صادقى," سيد عارف حسين حسينى" ستارگان حرم، جلد 6