ایام تشریق
روزهاى يازدهم تا سيزدهم ذی الحجه.
محتویات
واژه شناسی
ايام، جمع يوم (روز)[۱] و تشريق بر وزن تفعيل به معناى خشك كردن گوشت در آفتاب،[۲] زيبا و نورانى شدن صورت،[۳] روى به سوى مشرق كردن[۴] و نماز عيد[۵] است و تعبير «ايام تشريق» به صورت تركيبى در اصطلاح فقه به روزهاى يازدهم تا سيزدهم[۶] و به نظر برخى به روزهاى دهم تا سيزدهم ذی الحجه[۷] اطلاق مىشود. روز دهم «يومالنَحْر»، روز يازدهم «يومالقِرّ»، روز دوازدهم «يومالنَفْر الاوّل» و روز سيزدهم «يومالنَفْر الثانى» يا «يومالصدر» نام دارد.[۸] سبب نامگذارى اين روزها به ايام تشريق آن است كه عرب در اين روزها گوشت هاى قربانى را قطعه قطعه كرده، در آفتاب مىخشكاندند[۹] يا آن كه حاجيان بعد از طلوع خورشيد، قربانى را ذبح يا نحر مىكنند[۱۰] يا اين كه در اين روزها روح و جان آدمى با نور عبادت و عرفان نورانى مىشود.[۱۱] برخى گفتهاند: بر اثر تابيدن ماه در شب هاى اين ايام به اين روزها ايام تشريق گفته شده است.[۱۲] عدهاى نيز گفتهاند: اين نام برگرفته از سخن عرب جاهلى است كه در اين روزها مىگفتند: «اَشْرِق ثَبير كَيما نُغير = اى كوه ثبير در نور آفتاب درآى تا قربانى كنيم».[۱۳] در قرآن كريم به صراحت از ايام تشريق ياد نشده؛ ولى تعبيرهاى ديگرى بكار رفته كه مراد از آن ايام تشريق است؛ از جمله آمده است كه خداوند را در روزهاى مشخصى ياد كنيد: «واذكُروااللّهَ فى اَيّام مَعدودت». (سوره بقره/2،203) مراد از «ايّام معدودات» به نظر برخى 10 روز نخست ذی الحجه[۱۴] يا روز عيد قربان و دو روز پس از آن[۱۵] است؛ ولى اهل بيت عليهم السلام مقصود از آن را ايام تشريق دانستهاند.[۱۶]
بيشتر مفسران فريقين نيز همين نظر را ذكر كردهاند.[۱۷] در آيه 28 سوره حج/22 نيز به ذكر خداوند در روزهايى معلوم اشاره گرديده است: «ويَذكُرُوا اسمَ اللّهِ فِى اَيّام مَعلومت». در تعيين مراد از «ايام معلومات» اقوال متعددى وجود دارد؛ از جمله ايام تشريق، 10 روز اول ذی الحجه، 9 روز اول ذی الحجه، عيد قربان و سه روز پس از آن، روز ترويه و 4 روز پس از آن و روز عرفه و سه روز بعد از آن؛[۱۸] ولى بيشتر كسانى كه اين اقوال را ذكر كردهاند ايام تشريق را نيز يكى از مصاديق ايام معلومات برشمردهاند. بنابر روايتى از امام صادق عليه السلام ايام معلومات و ايام معدودات يكى و همان ايام تشريق است.[۱۹] برخى روايات اهل سنت نيز ايام معلومات را همان ايام تشريق دانسته است.[۲۰]
اعمال ايام تشريق
قرآن كريم مؤمنان را به امورى در ايام تشريق فرمان داده است:
ذكر خداوند
«واذكُروااللّهَ فى اَيّام مَعدودت». [۲۱] برخى مراد از ذكر را در اين آيه مطلق ياد خدا مىدانند كه مؤمنان بايد به جاى فخرفروشى به پدران و ستايش آنان كه از سنت هاى دوران جاهليت بود به آن ملتزم باشند،[۲۲] چنان كه در دو آيه قبل از آيه مذكور به اين امر اشاره شده است: «فَاِذا قَضَيتُم مَنسِكَكُم فَاذكُروااللّهَ كَذِكرِكُم ءاباءَكُم اَو اَشَدَّ ذِكرًا». [۲۳] برخى ديگر آن را ياد خدا هنگام قربانى و رمى جمرات دانستهاند؛[۲۴] ليكن بيشتر مفسران و فقهاى شيعه[۲۵] و اهل سنت[۲۶] مراد از ذكر را گفتن تكبير بعد از نمازهاى واجب دانستهاند كه به نظر فقهاى اماميه اين اذكار عبارت است از: «اللهأكبر، اللهأكبر، لا إله إلا اللّه واللهأكبر، اللهأكبر و للّه الحمد، اللهأكبر على ما هدانا، والحمدللّه على ما أولانا، اللهأكبر على ما رزقنا من بهيمة الأنعام».
اين اذكار را حاضران در منا بعد از 15 نماز قرائت مىكنند كه از نماز ظهر روز عيد آغاز شده، با نماز صبح روز سيزدهم پايان مىپذيرد؛ اما كسانى كه در منا نيستند آنها را بعد از 10 نماز قرائت مىكنند كه اولين آن، نماز ظهر روز عيد است؛[۲۷] اما فقهاى اهل سنت در مورد اين نمازها آراى متفاوتى بيان داشتهاند؛ از جمله: از نماز صبح روز عرفه تا نماز عصر آخرين روز از ايام تشريق يا تا نماز عصر روز عيد، از نماز ظهر روز عيد تا نماز عصر روز دوم از ايام تشريق يا تا نماز صبح آخرين روز از ايام تشريق و از نماز مغرب روز عيد تا نماز صبح آخرين روز از ايام تشريق.[۲۸]
درباره وجوب يا استحباب اين اذكار اختلاف نظر وجود دارد. از ظاهر امر «اُذكرُوا...» وجوب اين اذكار استفاده مىشود. در رواياتى از اهل بيت عليهم السلام نيز به وجوب اين تكبيرها اشاره شده است،[۲۹] بر همين اساس برخى از فقهاى امامى به وجوب اين تكبيرها فتوا دادهاند؛[۳۰] ولى بيشتر فقيهان امامى با استناد به رواياتى ديگر[۳۱] به استحباب اين تكبيرها قائل شده و آيه و روايات مذكور را بر استحباب حمل كردهاند.[۳۲]
اهل سنت نيز با توجه به روايات، آن را «سنّت» دانسته و برخى به وجوب آن تصريح كردهاند؛[۳۳] همچنين در آيات 27 ـ 28 سوره حج/22 يكى از فوايد و علل دعوت مردم به حج، ذكر خداوند در «ايّام معلومات» كه به نظر برخى مقصود ايام تشريق است معرفى شده است:[۳۴]
«و اَذِّن فِىالنّاسِ بِالحَجِّ... × لِيَشهَدوا مَنفِعَ لَهُم ويَذكُرُوا اسمَ اللّهِ فِى اَيّام مَعلومت عَلى ما رَزَقَهُم مِن بَهيمَةِ الاَنعم». در معناى ذكر در اين آيه نيز اقوال متعددى در ميان مفسران و فقهاى شيعه و اهل سنت مطرح است؛ برخى مقصود از آن را مطلق ذكر خداوند در دهه ذی الحجه دانستهاند.[۳۵]
عدهاى ديگر آن را تكبيرهاى مخصوص بعد از نمازهاى پنجگانه در منا دانستهاند كه از نماز ظهر روز عيد آغاز شده، تا نماز صبح روز سيزدهم ادامه مىيابد، چنان كه در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است.[۳۶] برخى ذكر را كنايه از ذبح دانستهاند؛[۳۷] ولى بسيارى از مفسران مراد از آن را بردن نام خداوند هنگام ذبح يا نحر قربانى مىدانند.[۳۸]
بيتوته در منا
عمل ديگر در ايام تشريق بيتوته در مناست. برخى از فقها[۳۹] وجوب بيتوته را از آيه «واذكُروا اللّهَ فِى اَيّام مَعدودت فَمَن تَعَجَّلَ فى يَومَينِ فَلاَ اِثمَ عَلَيهِ ومَن تَاَخَّرَ فَلاَ اِثمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقى واتَّقوااللّهَ واعلَموا اَنَّكُم اِلَيهِ تُحشَرون» و ياد كنيد خدا را در «ايام معدودات» (ايام تشريق) پس هر كس در دو روز شتاب كند (و در روز سوم نماند) گناهى بر او نيست و اگر دير كند (و روز سوم) بازگردد نيز گناهى بر او نيست... (سوره بقره/2،203) استفاده كردهاند، با اين استدلال كه لازمه امر خداوند به ذكر در اين ايام و گناهكار بودن آنان در صورت ترك منا قبل از دو روز، وجوب اقامت در اين مكان است. روايات پرشمارى از اهلبيت عليهم السلام[۴۰] نيز بر وجوب بيتوته در اين ايام دلالت دارد. بيشتر اهل سنت نيز بيتوته كردن را واجب و شمارى از آنان، آن را مستحب شمردهاند؛[۴۱] همچنين از جملات «فَمَنْ تَعَجَّلَ» و «مَنْ تَاَخَّرَ» استفاده كردهاند كه حاجيان ميان ماندن در منا بين دو روز و سه روز مخيّرند؛[۴۲] ولى فقهاى اماميه و اهل سنت[۴۳] از جمله «لِمَنِ اتَّقى» و برخى احاديث[۴۴] استفاده كردهاند كه اين تخيير ويژه كسانى است كه تقوا پيشه كرده، از برخى محرمات احرام مانند شكار و استمتاع از زنان يا همه آنها اجتناب كنند و در غير اين صورت بايد تا روز سوم در منا بمانند؛ همچنين اگر حاجى پس از غروب روز دوم در منا مانده باشد بايد شب سوم را نيز بيتوته كند.[۴۵]
در مورد تعبير «لاَ اِثْمَ عَلَيْهِ» در آيه فوق نيز احتمال هاى گوناگونى مطرح شده است؛ از جمله اين كه اين جمله به معناى حرام نبودن كوچ در روز دوم يا سوم است و تكرار آن براى روز سوم، با اين كه كوچ كردن در روز سوم نه تنها حرمت ندارد بلكه فضيلت هم دارد[۴۶] يا مردود شمردن سنت جاهليت است كه تعجيل پس از دو روز يا سه روز را حرام مىدانستند يا به جهت رد نظر كسانى است كه جمله «لاَ اِثْمَ عَلَيْهِ» در بخش اول را داراى اين مفهوم مىدانند كه تأخير در كوچ كردن از منا تا سه روز حرام است.[۴۷] احتمال ديگر اين است كه مراد نفى گناه است؛ يعنى كسى كه حج به جا آورَد و از محرمات بپرهيزد همه گناهانش بخشيده مىشود،[۴۸] چنان كه در روايتى از امام صادق عليه السلام نيز اين معنا آمده است.[۴۹]
برخى مراد از «فَمَنْ تَعَجَّلَ... وَ مَنْ تَاَخَّرَ» را تعجيل و تأخير مرگ و مقصود از «لاَ اِثْمَ عَلَيْهِ» را نفى گناه دانستهاند؛ يعنى هر كس مرگش در اين ايام فرارسد گناهانش بخشيده مىشود و كسى كه زنده بماند و از كباير بپرهيزد نيز گناهى بر او نيست.[۵۰] اين احتمال را هر چند حديثى تأييد مىكند ولى افزون بر ضعف روايت چنين معنايى از ظاهر آيه بعيد است.[۵۱]
پرهيز از روزه گرفتن
اگر حج گزار قربانى نيابد بايد 10 روز روزه بگيرد: سه روز در ايام حج و 7 روز پس از بازگشت به وطن: «فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَى الحَجِّ فَمَا استَيسَرَ مِنَ الهَدىِ فَمَن لَم يَجِد فَصِيامُ ثَلثَةِ اَيّام فِىالحَجِّ وسَبعَة اِذا رَجَعتُم تِلكَ عَشَرَةٌ كامِلَة»؛ (سوره بقره/2،196) ولى به نظر مشهور فقهاى اماميه[۵۲] و بيشتر فقهاى اهل سنت[۵۳] سه روز روزه مذكور نبايد در ايام تشريق باشد زيرا بنابر احاديث،[۵۴] ايام تشريق روزهاى خوردن و آشاميدن است و حاجيان از روزه گرفتن در آن منع شدهاند. افزون بر اعمال مذكور اعمال ديگرى نيز براى حج گزار در اين ايام وارد شده كه در كتب فقهى بيان شده است.[۵۵]
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج15، ص466، «يوم».
- ↑ لسانالعرب، ج7، ص96؛ مجمعالبحرين، ج2، ص504، «شرق».
- ↑ لسان العرب، ج7، ص96، «شرق».
- ↑ لسان العرب، ج7، ص96، «شرق».
- ↑ مجمع البحرين، ج2، ص504، «شرق».
- ↑ التفسيرالكبير، ج5، ص210؛ كنزالعرفان، ج1، ص319؛ مجمعالبحرين، ج2، ص504، «شرق».
- ↑ الميزان، ج14، ص370.
- ↑ جواهر الكلام، ج20، ص44، قواعد الاحكام، ج1، ص450؛ جامع المقاصد، ج3، ص279.
- ↑ كنزالعرفان، ج1، ص319؛ جواهرالكلام، ج16، ص327.
- ↑ مجمعالبحرين، ج2، ص504؛ جواهرالكلام، ج16، ص327.
- ↑ تفسير آيات الاحكام، ج2، ص205.
- ↑ كنزالعرفان، ج1، ص319.
- ↑ همان؛ لسان العرب، ج7، ص96، «شرق».
- ↑ مجمع البيان، ج2، ص532.
- ↑ زادالمسير، ج1، ص218.
- ↑ قرب الاسناد، ص17؛ الكافى، ج4، ص516.
- ↑ مجمع البيان، ج3، ص532؛ التفسير الكبير، ج2، ص340؛ تفسير قرطبى، ج3، ص3.
- ↑ جامع البيان، مج2، ج2، ص414؛ مجمعالبيان، ج7، ص129؛ تهذيب، ج5، ص539.زادالمسير، ج5، ص425.
- ↑ معانى الاخبار، ج2، ص213؛ وسائلالشيعه، ج14، ص271؛ جامع احاديث الشيعه، ج14، ص440.
- ↑ جامعالبيان، مج2، ج2، ص413ـ414؛ الدرالمنثور، ج6، ص38.
- ↑ (سوره بقره/2،203)
- ↑ تفسير آيات الاحكام، ج4، ص204.
- ↑ (سوره بقره/2،200)
- ↑ همان؛ مجمع البيان، ج7، ص129.
- ↑ كنزالعرفان، ج1، ص319؛ مجمع البيان، ج2، ص532.
- ↑ احكام القرآن، ج1، ص142؛ التفسير الكبير، ج5، ص211؛ تفسير قرطبى، ج3، ص4ـ5.
- ↑ مجمع البيان، ج2، ص532؛ جواهرالكلام، ج20 ص35؛ كنزالعرفان، ج1، ص319.
- ↑ احكام القرآن، ج1، ص142؛ زادالمسير، ج1، ص198؛ تفسيرقرطبى، ج3، ص4.
- ↑ تهذيب، ج5، ص304.
- ↑ تفسير آيات الاحكام، ج4، ص205.
- ↑ قرب الاسناد، ص221؛ تهذيب، ج5، ص541.
- ↑ تهذيب، ج5، ص304؛ مسالك الافهام، ج2، ص220؛ جواهرالكلام، ج20، ص34.
- ↑ المغنى، ج2، ص126ـ127؛ ج3، ص483؛ فتحالقدير، ج1، ص106، 207.
- ↑ مجمعالبيان، ج7، ص129؛ زادالمسير، ج5، ص425.
- ↑ مسالك الافهام، ج2، ص123؛ الميزان، ج14، ص371.
- ↑ تهذيب، ج5، ص304؛ مجمعالبيان، ج7، ص129ـ130.
- ↑ الكشاف، ج3، ص153؛ مجمعالبيان، ج7، ص129.
- ↑ تفسير قرطبى، ج12، ص29؛ الميزان، ج14، ص370؛ الفرقان، ج17، ص70.
- ↑ كنزالعرفان، ج1، ص319.
- ↑ وسائل الشيعه، ج14، ص251ـ259.
- ↑ المجموع، ج8، ص245ـ246؛ المغنى، ج3، ص473ـ474؛ نيل الاوطار، ج5، ص85ـ88.
- ↑ جامعالبيان، مج2، ج2، ص416ـ417؛ مسالكالافهام، ج2، ص223.
- ↑ زادالمسير، ج1، ص218؛ مسالك الافهام، ج2، ص224؛ جواهرالكلام، ج20، ص36؛ فتح القدير، ج1، ص207.
- ↑ وسائل الشيعه، ج14، ص279.
- ↑ كنزالعرفان، ج1، ص320.
- ↑ مجمع البيان، ج2، ص532.
- ↑ مسالكالافهام، ج2، ص223؛ تفسير آيات الاحكام، ج4، ص208.
- ↑ مجمع البيان، ج2، ص532.
- ↑ تفسير عياشى، ج1، ص99.
- ↑ مجمع البيان، ج2، ص532.
- ↑ فقه القرآن، ج1، ص301؛ مسالك الافهام، ج2، ص225ـ226.
- ↑ جواهرالكلام، ج19، ص172.
- ↑ تفسير قرطبى، ج2، ص266؛ الفقه الاسلامى، ج3، ص1634.
- ↑ همان؛ وسائل الشيعه، ج14، ص191ـ192.
- ↑ جواهرالكلام، ج19، ص250؛ ج20، ص15ـ16.
منابع
شهريار سليمانى، سيد جعفر صادقى فدكى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص162-167.