قصه مدینه (کتاب)
قصه مدينه: تاريخ زندگى حضرت فاطمه زهرا(س) و وقايع پس از رحلت حضرت رسول(ص)، تأليف على نظرى منفرد، گزارش و تحليلى از تاريخ زندگى حضرت زهرا(س) و وقايع پس از رحلت پيامبر(ص) است كه با استناد به جوامع روايى و تاريخى فريقين نگاشته شده است[۱]
ساختار
كتاب با مقدمهاى از مؤلف آغاز شده است. نويسنده در گزارش خود، سرنوشت پرفراز و نشيب مدينه، قصههاى پرماجراى دوران صحابه در اين شهر و بهويژه مطالبى در مظلوميت اهلبيت(ع) را در شش فصل ارائه كرده است[۲]
گزارش محتوا
در مقدمه، مطالبى پيرامون رحلت پيامبر(ص)، منشأ اختلافات، عادل دانستن صحابه و راه شناخت منافقين، عنوان گرديده است[۳]
در فصل نخست اين اثر، مباحثى در شش بخش ارائه شده است. اين فصل، شامل مباحثى درباره خلافت و مشروعيت آن، حوادث تلخ مربوط به ماجراى سقيفه و احاديثى درباره امام على(ع) و اهلبيت(ع) است[۴]
پيامبر(ص) پس از 23 سال تلاش بىوقفه و كوششى مداوم، چشم از جهان فروبست و روح مقدسش بهسوى ملكوت پرواز كرد. او مسئوليت خويش را انجام داد و رسالتش را ابلاغ نمود. دينى كه او مأمور تبليغ آن شده بود، كامل و تمام بود و هيچ نقصان و كاستىاى در آن نبود تا مسلمانان آن را كامل كنند. پس آنچه در خير و سعادت، تباهى و شقاوت بشريت تأثير مىگذاشت، توسط وحى به رسول خدا(ص) انتقال يافت و او نيز به مردم ابلاغ كرد. پس همه چيز از طرف حضرت حق بيان و توسط رسول خدا ابلاغ شد. نويسنده پس از بيان اين مطلب، اين سؤال را مطرح مىكند كه با توجه به اينكه اسلام دين ابدى و هميشگى است و بعد از پيامبر(ص)، كسى بهعنوان نبى و پيامبر نخواهد آمد، مسئله خلافت و مشروعيت آن بعد از ايشان چه خواهد شد؟[۵]
در ادامه، سه راهى كه براى مشروعيت خلافت وجود دارد، بهتفصيل بحث شده است. اين سه راه عبارتند از: اجماع، شورا و نصب[۶]
در فصل دوم، از شايستگىهاى حضرت على(ع) براى رهبرى سخن به ميان آمده است. از جمله آنكه از جابر بن عبدالله نقل شده است كه گفت: از رسول خدا(ص) شنيدم كه خصلتهايى از على(ع) بيان مىكرد كه اگر يكى از آنها در كسى باشد، براى فضل و شرف او كافى است؛ مثلا پيامبر فرموده:
- «من كنت مولاه فعلي مولاه»؛ «هركس من مولاى اويم، پس على مولاى اوست».
- «علي منّي كهارون من موسى»؛ «على از من چنان است كه هارون نسبت به موسى بود».
- «علي منّي و أنا منه»؛ «على از من و من از اويم».
- «علي منّي كنفسي، طاعته طاعتي و معصيته معصيتي»؛ «على نسبت به من همانند خودش [خودم] است، اطاعت از او اطاعت از من و سرپيچى از او سرپيچى از من است».
- «حرب علي حرب اللّه و سلم علي سلم اللّه»؛ «جنگ با على، جنگ با خدا و صلح با او، صلح با خداست».
- «ولي علي ولي اللّه و عدوّ علي عدوّ اللّه»؛ «دوست على، دوست خدا و دشمن على، دشمن خداست».
- «علي حجّة اللّه على عباده»؛ «على حجت خدا بر بندگانش مىباشد».
- «حبّ علي إيمان و بغضه كفر»؛ «دوست داشتن على، ايمان و دشمنى با او، كفر است».
- «حزب علي حزب اللّه و حزب أعدائه حزب الشّيطان»؛ «حزب على حزب خدا و حزب دشمنان او حزب شيطان است».
- «علي مع الحقّ و الحقّ معه لا يفترقان»؛ «على با حق و حق با اوست كه از يكديگر جدا نشوند».
- «علي قسيم الجنّة و النّار»؛ «على تقسيمكننده بهشت و دوزخ است».
- «من فارق عليا فقد فارقني و من فارقني فقد فارق اللّه»؛ «هركس از على جدا شود از من جدا شده و هركس از من جدا شود از خدا فاصله گرفته است».
- «شيعة علي هم الفائزون يوم القيامة»؛ «شيعيان على در روز قيامت رستگارند»[۷]
در روايت ديگرى كه از معاذ بن جبل، از پيامبر(ص) نقل شده، چنين آمده است كه آن حضرت فرمود: يا على! من بر تو در نبوّت پيشى گرفتم و تو بر مردم در هفت چيز برتر هستى و هيچ قريشىاى نمىتواند با تو در آن مقابله كند:
- تو اول كسى بودى كه ايمان به خدا آوردى؛
- به عهد و پيمان الهى بهتر از ديگران وفا كردى؛
- امر خدا را بهتر از ديگران اقامه كردى؛
- در مساوات در تقسيم، از ديگران برتر بودى؛
- در ميان رعيت، عادلتر از ديگران بودى؛
- آگاهى و بصيرت تو در قضايا بيش از ديگران است؛
- نزد خدا مزيت و برترى تو عظيمتر است[۸]
فصل سوم ويژه بيان فضايل، ويژگىها و مظلوميت حضرت فاطمه زهرا(س) است. در روايتى در اين فصل، چنين آمده است كه پيامبر(ص) فرمود: نور فاطمه قبل از خلقت زمين و آسمان آفريده شده است. بعضى از مردم گفتند: يا رسولالله! مگر فاطمه از جنس بشر نيست؟ فرمود: فاطمة حوراي إنسية (حور و انس است). گفتند: چگونه او حوراى انسيه است؟ فرمود: خدا او را قبل از خلقت آدم از نور خود آفريد و هنگامى كه آدم را آفريد او را بر آدم عرضه كرد. گفتند: فاطمه در كجا بود؟ فرمود: در حقهاى زير ساق عرش. گفتند: طعام او چه بود؟ فرمود: تسبيح، تقديس، تهليل و تحميد. پس زمانى كه خداى عز و جل آدم را آفريد و مرا از صلب او بيرون آورد و خواست فاطمه را از صلب من بيرون آورد، او را در سيب بهشتى قرار داد و جبرئيل آن را نزد من آورد[۹]
در فصلهاى چهارم تا ششم، حوادث و مسائل مربوط به دوران خلفاى سهگانه (ابوبكر، عمر و عثمان) ارائه شده است. از جمله مباحث مطرحشده در اين فصول، عبارت است از: حديث شيطان و استقاله، مدت زمامدارى ابوبكر، رابطه عمر با يهود، رأى عمر درباره قرآن، جارود عامرى، تصرف عثمان در بيتالمال، وليد بن عقبه، وفات ابوذر، اسباب قتل عثمان، نقش طلحه و زبير و...[۱۰]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، در ابتدا و كتابنامه منابع مورد استفاده نويسنده، در انتهاى كتاب آمده است.
در پاورقىها، علاوه بر ذكر منابع[۱۱]، به توضيح برخى مطالب متن پرداخته شده است[۱۲]
پانويس
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- مجله كتابهاى اسلامى، شماره 16، بهار 1383، «پيامبر و اهلبيت(ع)»، پايگاه مجلات تخصصى نور.
منبع
ویکی نور