مسجد ضرار

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ اکتبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۵۳ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها) (منابع)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

هنگامی که منافقان در کارهای خود علیه پیامبر(ص) هر بار با شكست رو به رو مى‌شدند و غالبا وحى آسمانى موجب رسوايى و سرافكندگى و كشف توطئه آنان مى‌گرديد، اين بار به فكر افتادند براى پياده كردن نقشه‌هاى خائنانه خود از همان نام دين و اسلام استفاده كنند و بدين منظور مسجدى در محله قبا بنا كنند و در زير پوشش دين، محافل خود را در آنجا تشكيل دهند و مركزى براى اجتماع هم مسلكان و طرح نقشه ‌هاى خود داشته باشند.

كسى كه بيشتر در بناى اين مسجد كوشش داشت و به فكر اين نقشه خطرناك افتاد، شخصى به نام ابو عامر راهب بود كه خود در مدينه نبود ولى از خارج به وسيله نامه‌ها و پيامهايى كه براى منافقان مى‌فرستاد، رهبرى آنها را به عهده داشت.

ابو عامر كه در سلك مسيحيان به سر مى‌برد در همان اوايل ورود اسلام به مدينه بناى مخالفت‌با اسلام و كارشكنى را در مدينه گذارد و چون نتيجه‌اى نگرفت و مطرود مسلمانان و مردم مدينه گرديد به مكه رفت و از آتش افروزان جنگ احد و احزاب و از همان افرادى بود كه در تحريك قريش و دشمنان اسلام به جنگ با مسلمين فعاليت زيادى داشت و با پيشرفت اسلام در جزيرة العرب و فتح مكه به طائف رفت و از آنجا نيز به شام گريخت ولى از فعاليتهاى تخريبى خود دست‌بردار نبود.

ابو عامر در ضمن نامه‌اى كه به منافقان نوشته بود دستور بناى اين مسجد را در محله قباء داده بود و آنها نيز دستورش را عملى كرده و مسجد مزبور را ساختند و هنگامى كه رسول خدا(ص)عازم تبوك بود پنج نفر از ايشان نزد رسول خدا آمدند و گفتند: ما به نمايندگى ديگران نزد تو آمده ايم تا در مسجدى كه به خاطر نيازمندان بنا كرده ايم نماز بخوانى آن پنج نفر عبارت بودند از:

  1. معتب بن قشير
  2. ثعلبة بن حاطب
  3. خذام بن خالد
  4. ابو حبيبة بن الازعر
  5. نبتل بن حارث

آنان به پیامبر چنین گفتند: - اى رسول خدا ما براى بيماران و پيران و افراد زمين‌گيرى كه نمى‌توانند براى نماز به مسجد جامع بيايند و بخصوص در شبهاى زمستانى، سردى هوا و دورى راه مانع حضور آنها در مسجد قباء است مسجدى ساخته‌ايم و ميل داريم شما بدانجا بياييد و با خواندن يك نماز در آن مسجد آن را افتتاح فرماييد!

پيغمبر فرمود: من اكنون در جناح سفر هستم و اگر ان شاء الله از اين سفر بازگشتم بدانجا خواهم آمد.

اكنون كه رسول خدا(ص)باز مى‌گشت در نزديكى مدينه به آن حضرت خبر دادند كه مسجد مزبور به اتمام رسيده و مركز اجتماع منافقان گرديده است. رسول خدا(ص)به دستور پروردگار متعال از همان خارج شهر پيش از ورود به مدينه، دو نفر از قبيله عمرو بن عوف را فرستاد تا آن مسجد را كه خداى تعالى‌«مسجد ضرار»ناميد ويران كنند و اين بناى بظاهر مقدس را كه در واقع به صورت مركز دسته‌بنديهاى سياسى عليه اسلام و مسلمين در آمده و كانونى براى ايجاد دو دستگى ميان مسلمانان شده بود با خاك يكسان سازند.

و از آن پس براى چندى به صورت مزبله و محل اجتماع زباله و كثافات در آمد و منافقان نيز از آن پس نتوانستند مركزى براى خود ترتيب دهند و پس از دو ماه نيزمرگ رئيس و بزرگ آنها يعنى عبد الله ابى پيش آمد و يكسره تشكيلات آنها را به هم زد.


آيات 107 ـ 110 از سوره توبه در اين باره نزول يافت. در نخستین آیه مى گوید " گروهى دیگر از آنها مسجدى در مدینه اختیار كردند " كه هدفهاى شومى زیر این نام مقدس نهفته بودند، (وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً). سوره ی توبه آیه ی 107. سپس هدفهاى آنها را در چهار قسمت زیر خلاصه مى كند:

1- منظور آنها این بود كه با این عمل ضرر و زیانى به مسلمانان برسانند (ضرارا). " ضرار" به معنى زیان رسانیدن تعمدى است، آنها در واقع درست به عكس آنچه ادعا داشتند كه هدفشان تامین منافع مسلمانان و كمك به بیماران و از كار افتادگان است، مى خواستند با این مقدمات پیامبر اسلام را نابود و مسلمانان را در هم بكوبند و حتى اگر توفیق یابند نام اسلام را از صفحه جهان براندازند.

2- تقویت مبانى كفر و بازگشت دادن مردم به وضع قبل از اسلام (وَ كُفْراً). 3- ایجاد تفرقه در میان صفوف مسلمانان، زیرا با اجتماع گروهى در این مسجد، مسجد" قبا" كه نزدیك آن بود و یا مسجد پیامبر ص كه از آن فاصله داشت از رونق مى افتاد (وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ. از این جمله- آن چنان كه بعضى از مفسران استفاده كرده اند- چنین بر مى آید كه نباید فاصله میان مساجد آن چنان كم باشد كه روى اجتماع یكدیگر اثر بگذارند، بنا بر این آنها كه روى تعصبهاى قومى و یا اغراض شخصى مساجد را در كنار یكدیگر مى سازند، و جماعات مسلمین را آن چنان پراكنده مى كنند كه صفوف جماعت آنها خلوت و بى رونق و بى روح مى شود، عملى بر خلاف اهداف اسلامى انجام مى دهند.

4- آخرین هدف آنها این بود كه مركز و كانونى براى كسى كه با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه كرده بود و سوابق سوئش بر همگان روشن بود بسازند تا از این پایگاه نفاق، برنامه هاى خود را عملى سازند (وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ). ولى عجب این است كه تمام این اغراض سوء و اهداف شوم را در یك لباس زیبا و ظاهر فریب پیچیده بودند،" و حتى سوگند یاد مى كردند كه ما جز نیكى قصد و نظر دیگرى نداشتیم" (وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلَّا الْحُسْنى ). و این است آئین منافقان در هر عصر و زمان كه علاوه بر استتار در پرده هاى ظاهرا زیبا متوسل به انواع سوگندهاى دروغین براى منحرف ساختن افكار عمومى مى شوند.

ولى قرآن اضافه مى كند" خداوندى كه از اسرار درون همه آگاه است و غیب و شهود برایش یكسان مى باشد گواهى مى دهد كه بطور مسلم آنها دروغگو هستند" (وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ). در این جمله انواع تاكیدها براى تكذیب آنان به چشم مى خورد نخست اینكه" جمله اسمیه" است، و دیگر اینكه كلمه" ان" براى تاكید است، و نیز لام" لكاذبون" كه به اصطلاح لام ابتدا و براى تاكید مى باشد و همچنین ذكر " كاذبون" بجاى فعل ماضى دلیل بر استمرار و ادامه دروغگویى آنان مى باشد، و به این ترتیب خداوند با شدیدترین وجهى سوگندهاى غلیظ و شدید آنان را تكذیب مى كند!. خداوند در آیه بعد تاكید بیشترى روى این موضوع حیاتى كرده، به پیامبرش صریحا دستور مى دهد كه" هرگز در این مسجد قیام به عبادت مكن" و نماز مگزار (لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً). بلكه بجاى این مسجد" شایسته تر این است كه در مسجدى قیام به عبادت كنى كه شالوده آن در روز نخست بر اساس تقوا گذارده شده است" (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ). نه این مسجدى كه شالوده و اساسش از روز نخست بر كفر و نفاق و بى دینى و تفرقه بنا شده است.

كلمه" احق" شایسته تر" گر چه افعل التفضیل است ولى در اینجا به معنى مقایسه دو چیز در شایستگى نیامده بلكه" شایسته" و" ناشایسته" اى را مقایسه مى كند، و این در آیات قرآن و احادیث و سخنان روزمره نمونه هاى زیادى دارد. مثلا گاه به شخص ناپاك و دزد مى گوئیم پاكى و درست كارى براى تو بهتر است، معنى این سخن آن نیست كه دزدى و ناپاكى خوب است ولى پاكى از آن بهتر است بلكه مفهومش این است كه پاكى خوب و دزدى بد و ناشایست است. مفسران گفته اند مسجدى كه در جمله فوق به آن اشاره شده كه شایسته است پیامبر ص در آن نماز بخواند همان مسجد" قبا" است كه منافقان مسجد ضرار را در نزدیك آن ساخته بودند. البته این احتمال نیز داده شده كه منظور مسجد پیامبر ص و یا همه مساجدى است كه بر اساس تقوا بنا شود، ولى با توجه به تعبیر" أَوَّلِ یَوْمٍ" (از روز نخست) و با توجه به اینكه مسجد" قبا" نخستین مسجدى بود كه در مدینه ساخته شد احتمال اول مناسبتر به نظر مى رسد، هر چند این كلمه با مساجدى همچون مسجد پیامبر ص نیز سازگار است.

سپس قرآن اضافه مى كند: علاوه بر اینكه این مسجد از اساس بر شالوده تقوا گذارده شده،" گروهى از مردان در آن به عبادت مشغولند كه دوست مى دارند خود را پاكیزه نگه دارند، و خدا پاكیزگان را دوست دارد" (فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ). در اینكه منظور از این پاكیزگى، پاكیزگى ظاهرى و جسمانى یا معنوى و باطنى است، در میان مفسران گفتگو است، در روایتى كه در تفسیر" تبیان" و" مجمع البیان" در ذیل این آیه از پیامبر ص نقل شده چنین مى خوانیم كه به اهل مسجد قبا فرمود" ما ذا تفعلون فى طهركم فان اللَّه تعالى قد احسن علیكم الثناء، قالوا نغسل اثر الغائط ":" شما به هنگام پاك ساختن خود چه كارى انجام مى دهید كه خداوند این چنین شما را مدح كرده است؟ گفتند ما اثر مدفوع را با آب مى شوئیم". روایاتى به همین مضمون از امام باقر ع و امام صادق ع نقل شده است ولى اینگونه روایات دلیل بر منحصر بودن مفهوم آیه به این مصداق نیست، بلكه همانگونه كه ظاهر اطلاق آیه گواهى مى دهد طهارت در اینجا معنى وسیعى دارد كه هر گونه پاكسازى روحانى از آثار شرك و گناه، و جسمانى از آثار آلودگى به كثافات را شامل مى شود.

در سومین آیه مورد بحث مقایسه اى میان دو گروه مؤمنان كه مساجدى همچون مسجد قبا را بر پایه تقوى بنا مى كنند با منافقانى كه شالوده آن را بر كفر و نفاق و تفرقه و فساد قرار مى دهند به عمل آمده است. نخست مى گوید:" آیا كسى كه بناى آن مسجد را بر پایه تقوا و پرهیز از مخالفت فرمان خدا و جلب خشنودى او نهاده است بهتر است، یا كسى كه شالوده آن را بر لبه پرتگاه سستى در كنار دوزخ نهاده كه بزودى در آتش جهنم سقوط خواهد كرد"! (أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ).

" بنیان" مصدرى است به معنى" اسم مفعول" یعنى بنا و ساختمان و" شفا" به معنى لبه چیزى است، و" جرف" به معنى" حاشیه" نهر و یا چاه است كه آب زیر آن را خالى كرده باشد، و" هار" به معنى شخص یا ساختمان سستى است كه در حال سقوط است. تشبیه فوق با نهایت روشنى و وضوح بى ثباتى و سستى كار منافقان و استحكام و بقاى كار اهل ایمان و برنامه هاى آنها را روشن مى سازد. مؤمنان به كسى مى مانند كه براى بناى یك ساختمان، زمین بسیار محكمى را انتخاب كرده و آن را از شالوده با مصالحى پر دوام و مطمئن بنا مى كند، اما منافقان به كسى مى مانند كه ساختمان خود را بر لبه رودخانه اى كه سیلاب زیر آن را به كلى خالى كرده و هر آن آماده سقوط است مى سازد، همانگونه كه نفاق ظاهرى دارد فاقد محتوا چنین ساختمانى نیز ظاهرى دارد بدون پایه و شالوده.

این ساختمان هر آن ممكن است فرو بریزد، مكتب اهل نفاق نیز هر لحظه ممكن است باطن خود را نشان دهد و به رسوایى بیانجامد. پرهیزگارى و جلب رضاى خدا، یعنى هماهنگى با واقعیت و همگامى با جهان آفرینش و نوامیس آن بدون شك عامل بقا و ثبات است. اما نفاق یعنى بیگانگى با واقعیتها و جدایى از قوانین آفرینش بدون تردید عامل زوال و فناست. و از آنجا كه گروه منافقان هم به خویشتن ستم مى كنند و هم به جامعه، در آخر آیه مى فرماید" خداوند ظالمان را هدایت نمى كند" (وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).

در مجمع البیان مى گوید: مفسرین نقل كرده اند كه بنى عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته، به نزد رسول خدا (ص) فرستادند تا تشریف آورده، در آن نماز بگزارد، رسول خدا (ص) آن مسجد را افتتاح فرمود، جماعتى از منافقین از بنى غنم بن عوف برایشان حسد برده، با خود گفتند: ما نیز مسجدى مى سازیم و در آن نماز مى گزاریم، و دیگر به جماعت محمد (ص) حاضر نمى شویم. و آنها دوازده نفر بودند، بعضى گفته اند پانزده نفر بودند، كه از جمله ایشان بود ثعلبه بن حاطب، معتب بن قشیر، و نبتل بن حارث، پس مسجدى پهلوى مسجد قبا ساختند.

پس از آنكه از كار آن فارغ شدند نزد رسول خدا (ص) آمده، در حالى كه آن جناب آماده سفر به تبوك مى شد، بعرضش رساندند: یا رسول اللَّه! ما براى افراد مریض و كسانى كه كارشان زیاد است و نمى توانند راه دورى طى نموده تا مسجد شما بیایند، و نیز براى شبهاى بارانى و شبهاى زمستان مسجدى ساخته ایم و میل داریم بدانجا تشریف آورده، در آن نماز بگزارى، و براى ما به بركت دعا فرمایى. حضرت فرمود: من الان سر راه سفرم، اگر ان شاء اللَّه برگشتم به محله شما مى آیم و در مسجد شما نماز مى گزارم، ولى وقتى از سفر تبوك برگشت این آیات نازل شد، و وضع آن مسجد را روشن نمود.

رسول خدا (ص) عاصم بن عوف عجلانى و مالك بن دخشم را كه از قبیله بنى عمرو بن عوف بود فرستاد و به ایشان فرمود: به این مسجدى كه مردمى ظالم آنجا را ساخته اند بروید، و خرابش نموده آن را آتش بزنید. و در روایت دیگرى آمده كه عمار یاسر و وحشى را فرستاد و آن دو آن مسجد را آتش زدند، و دستور داد تا جاى آن را خاكروبه دان نموده، كثافات محل را در آنجا بریزند. علامه ی طباطبایی ره: و در روایت قمى آمده كه: آن جناب مالك بن دخشم خزاعى، و عامر بن عدى از قبیله بنى عمرو بن عوف را فرستاد، و مالك بدانجا شده به عامر گفت: صبر كن تا من از منزل آتشى بیاورم، پس به درون خانه خویش شده آتشى بیاورد و به سقف مسجد كه از شاخ و برگ خرما پوشیده بود افكند، همچنین سوختنى هاى داخل مسجد را آتش بزد و مردم آن مسجد متفرق شدند، و زید بن حارثه هم چنان نشست تا مسجد به كلى بسوخت، آن گاه دستور داد تا چهار دیوارش را خراب كردند.

در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابن ابى حاتم از ابن اسحاق روایت كرده اند كه گفت: اشخاصى كه مسجد ضرار را ساختند دوازده نفر بودند به نامهاى: 1- خذام بن خالد بن عبید بن زید 2- ثعلبة بن حاطب 3- هلال بن امیه 4- معتب بن قشیر 5- ابو حبیبة بن ازعر 6- عباد بن حنیف 7- جاریة بن عامر 8 و 9- و دو پسرانش مجمع و زید 10- نبتل بن حارث 11- بخدج بن عثمان 12- ودیعة بن ثابت.

منابع

  • دكتر محمدابراهيم آيتى، چكيده تاريخ پيامبر اسلام، مشهد،1378.
  • رسولی محلاتی،زندگانی حضرت محمد(ص)،تهران 1397 ق ،ص615.
  • محمدحسین طباطبایی،تفسیر المیزان،قم1374 ج9،ص531.
  • ناصرمکارم شیرازی،تفسیر نمونه،ج‌8، ص: 137، تهران،1374