خواجه نصیرالدین طوسی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۷ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محمد بن محمد بن حسن طوسى (597-672 ق) معروف به خواجه نصيرالدين طوسى؛ فیلسوف، متکلّم، و ریاضیدان بزرگ ایرانی در قرن هفتم هجری است. خواجه نصیر بنا کننده رصد خانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی است. بزرگانی همچون علامه حلی، قطب الدین شیرازی و... در مکتب وی پرورش یافتند.

وی كتب و رساله های علمی متعددی در موضوعات گوناگون به رشته تحریر درآورد که از آن جمله می توان به : تجرید الاعتقاد، شرح الاشارات، اخلاق ناصری، تحریر اصول اقلیدس و... اشاره کرد.

Khajeh-tosi.jpg
نام کامل محمد بن محمد بن حسن طوسى
زادروز 597 قمری
زادگاه طوس
وفات 672 قمری
مدفن كاظمين

Line.png

شاگردان

علامه حلی، ابن میثم بحرانی، قطب الدین شیرازی،...

آثار

تجرید العقاید، شرح الاشارات، اخلاق ناصری،تحریر اصول اقلیدس، ...

ولادت

محمد بن محمد بن حسن طوسى معروف به محقق طوسى و خواجه نصيرالدين طوسى در سال 597 هـ.ق در طوس متولد شد. پدرش محمد بن حسن از فقهاى اماميه و محدثان طوس بود.[۱]

تحصیل

ایام كودكی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت.

مادرش نیز وی را در خواندن قرآن و متون فارسی كمك می‌كرد. پس از آن به توصیه پدر، نزد دایی‌اش «نورالدین علی بن محمد شیعی» كه از دانشمندان نامور در ریاضیات، حكمت و منطق بود به فراگیری آن علوم پرداخت.

عطش علمی محمد در نزد دایی‌اش چندان برطرف نشد و بدین سبب با راهنمایی پدر در محضر «كمال‌الدین محمد حاسب» كه از دانشوران نامی در ریاضیات بود به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود كه استاد قصد سفر كرد و آورده‌اند كه وی به پدر او چنین گفت: من آنچه می‌دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اكنون سؤال‌هایی می‌كند كه گاه پاسخش را نمی‌دانم!

پس از چندی آن نوجوان سعادتمند از فیض وجود استاد بی‌بهره شده بود دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» كه تبحر ویژه‌أی در علوم رجال، درایه و حدیث داشت به طوس آمد و محمد كه هر لحظه، عطش علمی‌اش افزون می‌گردید در نزد او به كسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه‌أی كه به او توصیه كرد تا به منظور استفاده‌های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت كند.

او در شهر طوس و بدست استادش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» لباس مقدس عالمان دین را بر تن كرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت.

در آخرین روزهایی كه نصیرالدین جوان برای سفر به نیشابور آماده می‌شد غم از دست دادن پدر بر وجودش سایه افكند اما تقدیر چنین بود و او می‌بایست با تحمل آن اندوه جانكاه به تحصیل ادامه دهد. در حالی كه یك سال از فوت پدرش می‌گذشت به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یك سال نزد سراج‌الدین قمری كه از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت. سپس در محضر استاد فریدالدین داماد نیشابوری ـ از شاگردان امام فخر رازی ـ كتاب «اشارات ابن سینا» را فراگرفت.

پس از مباحثات علمی متعدد فریدالدین با خواجه، علاقه و استعداد فوق‌العاده خواجه نسبت به دانش‌اندوزی نمایان شد و فریدالدین او را به یكی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی كرد و بدین ترتیب نصیرالدین طوسی توانست كتاب «قانون ابن سینا» را نزد «قطب‌الدین مصری شافعی» به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر كتاب‌های فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» (متوفی 627) نیز بهره‌مند شد.

خواجه كه در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال كسب علوم و فنون بیشتر بود، پس از خوشه‌چینی فراوان از خرمن پربار دانشمندان نیشابور به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان‌الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت. او سپس قصد سفر به اصفهان كرد. اما در بین راه پس از آشنایی با «میثم بن علی میثم بحرانی» به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو كرد.

محقق طوسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او علم «فقه» را از محضر «معین‌الدین سالم بن بدران مصری مازنی» (از شاگردان ابن ادریس حلی و ابن زهره حلبی) فراگرفت. و در سال 619 ق از استاد خود اجازه نقل روایت دریافت كرد. آن گونه كه نوشته‌اند خواجه مدت زمانی از «علامه حلی» فقه و علامه نیز در مقابل، درس حكمت نزد خواجه آموخته است.

«كمال الدین موصلی» ساكن شهر موصل (عراق) از دیگر دانشمندانی بود كه علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدین ترتیب محقق طوسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سال‌ها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به خراسان كرد.[۲]

خواجه طوسی در قلعه های اسماعیلیان

خواجه نصیرالدین طوسی یکی از قربانیان نخستین حمله مغول‌هاست که طی آن سپاهیان چنگیز (1215 ـ 1227 م) سرزمین‌های اسلامی را مورد تعرّض قرار دادند و به هر شهری که رسیدند، آن را با خاک یکسان کردند. شهر نیشابور نیز یکی از این شهرهاست که در آن زمان دارای مدارس علمیه متعدد و مملو از علما بود. مغول‌ها در این حمله، نه تنها نیشابور را ویران کردند، بلکه با شمشیر به جان مردم افتادند و هر کس را که یافتند، کشتند. تنها عده معدودی توانستند از دست آنان جان سالم به در برند و خواجه نصیرالدین طوسی یکی از آن‌ها بود که در پی پناهگاهی مطمئن و امن، آواره بیابان‌ها شد[۳] تا این که ناصرالدين عبدالرحيم بن ابى منصور محتشم که از طرف علاءالدين محمد پادشاه اسماعيليان حاکم خراسان بود، خواجه را به قهستان دعوت كرد و خواجه نيز كه قلعه قهستان را ايمن‌ترين نقطه در خراسان يافت اين دعوت را پذيرفت و به قهستان رفت.

تاريخ دقيق ورود خواجه به مشخص نيست و بعد از سال 619 هـ.ق مى‌باشد كه از استاد خود سالم بن بدران اجازه روايى گرفته است و اگر به دعوت ناصرالدين رفته باشد بايد بعد از سال 624 هـ.ق باشد كه اين سال ابتداى فرمان‌فرمايى اوست.[۱]

او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة الاعراق» تألیف ابن مسکویه را به درخواست میزبانش به زبان فارسی ترجمه کرد و نام آن را «اخلاق ناصری» نهاد. وی در همین ایّام «رساله معینیه» را در موضوع علم هیئت به زبان فارسی نگاشت. ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن، نامه‌ای به خلیفة عباسی در بغداد بنویسد.

در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید. پس از چندی خواجه به قلعة الموت منتقل شد ولی حاکم قلعه که از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا کرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت. نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعه‌های اسماعیلیه بسر برد امّا در این دوران لحظه‌ای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رسالة دیگر را تألیف کرد. کتاب روضه التسلیم و مطلوب المومنین؛ تولی و تبری از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشته است.(1-1)

خواجه در پایان کتاب شرح اشارات می‌نویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته‌ام که سخت تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت. و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمی‌آمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود...».[۲]

خواجه طوسی و هلاکوخان مغول

از آنجا كه وجود اسماعیلیان حاكمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر می‌انداخت هلاكوخان در سال 651 ق با اعزام لشكری به قهستان آنجا را فتح كرد. حاكم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم كامل قلعه، از مغولان اطاعت كرد و چندی پس از آن در سال 656 ق تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل عام مردم برداشته، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژه‌ای یافت.[۲]

بعد از راحتى خيال از جانب اسماعيليان، هلاكوخان متوجه بغداد و خلافت عباسيان گرديد و با خواجه در اين مورد مشورت كرد و از او خواست اوضاع كواكب را بررسى و نتيجه را بيان كند. خواجه اوضاع را اين گونه توضيح داد كه خلافت عباسيان بزودى منقرض و نابود مى‌شود و اين امر هلاكو را به فتح بغداد ترغيب كرد.

مخالفت بعضى ديگر از منجمين با جنگ با خليفه و اظهار اين كه اين كار آثار شومى دربر دارد در برابر استدلالات خواجه به جايى نيانجاميد و هلاكوخان پس از محاصره بغداد آن را به تصرف درآورد و خلافت عباسيان با كشته شدن آخرين خليفه المستعصم بالله، منقرض گرديد.

در اين زمان خواجه با تدبير خود جان بسيارى از مردم و علما و اهل فضل و هنر را نجات داد و از غارت اموال بسيارى جلوگيرى نمود. حكايت شفاعت‌هاى او نزد هلاكو براى حفظ جان علما در تاريخ نگاشته شده است.[۱]

ساخت رصدخانه به دست خواجه طوسی

بعد از فتح بغداد و برگشتن خواجه به مراغه در خدمت هلاكو به امر پادشاه مأمور بستن رصد گرديد. بعضى اين كار را از پيشنهادهاى خود خواجه و موافقت هلاكو قلمداد كرده‌اند و عده‌اى آن را از آرزوهاى منكوقا آن جانشين چنگيزخان دانسته‌اند، گفته‌اند او در هندسه دستى داشت و به فكر افتاد در امپراطورى خويش رصدى ايجاد كند.

ابتدا براى اين كار جمال الدين محمد بن طاهر بن محمد زئيدى بخارى را انتخاب كرد ولى او با تمام فضائلى كه داشت خود را مرد انجام آن نديد و اظهار عجز كرد.

منكوقا آن كه صيت و آوازه تبحر خواجه را در علوم رياضى شنيده بود و مى‌دانست كه او در قلعه‌هاى اسماعيليان است، وقتى كه هلاكو را به ايران فرستاد هنگام وداع گفت كه پس از تصرف قلعه‌هاى ملاحده، خواجه نصير طوسى را كه بطلميوس دهر و اقليدس عصر است و ديريست در دست ملاحده اسير است به نزد ما بفرست تا به بستن رصدى كه منظور است قيام كند.

ولى هلاكو او را به نزد خان نفرستاد زيرا يا مى‌ترسيد كه او نتواند به اين امر قيام كند يا چون حسن سيرت و صدق خواجه را مشاهده نمود دوست داشت كه او ملازم خودش باشد و بستن رصد به نام خودش تمام شود. پس از هفت سال از حكومت هلاكو رصد ايلخانى بنا نهاده شد.

هلاكو فرمان داده بود كه خواجه هر قدر مال نياز داشت از خزانه به او بدهند و عشر موقوفات تمام ممالك را نيز در اختيار خواجه گذاشته بود و بر حسب درخواست خواجه جمعى از علماى رياضى و ماهران در نجوم را از اطراف بلاد خواست تا دستيار خواجه باشند همانند:

  • مؤيد الدين عرضى كه در علم هندسه و آلات رصد متبحر بود از دمشق.
  • نجم الدين كاتبى كه در حكمت و كلام و منطق فاضل بود از قزوين.
  • فخرالدين اخلاطى متبحر و مهندس در علوم رياضى از تفليس.
  • فخرالدين مراغه‌اى كه طبيب و در علوم رياضى استاد بود از موصل.
  • نجم الدين كاتب بغدادى كه در اجزاء علوم رياضى و هندسه و علم رصد مهارت داشت و نقاش نيز بود.
  • محيى الدين مغربى كه مهندس و در علوم رياضى و اعمال رصد دانا بود.
  • قطب الدين شيرازى و جمعى ديگر از حكما و دانشمندان مانند شمس الدين شروانى و شيخ كمال الدين ايجى و حسام الدين شامى و نجم الدين شامى و نجم الدين اسطرلابى و سيد ركن الدين استرآبادى و ابن الفوطى و صدرالدين على و اصيل الدين حسن پسران خواجه.

اين رصدخانه با مشورت اين علما در طرف شمال غربى شهر مراغه در بالاى تپه بلندى كه به رصد داغى (كوه رصد) مشهور است ساخته شد و در روز سه‌شنبه چهارم جمادى الاول سال 657 هـ.ق شروع به بناى رصد نمودند و در سال 660 آلت‌هاى رصدى به اتمام رسيد.

در جنب اين رصدخانه كتابخانه بزرگى ساخته شد كه چهارصد هزار جلد كتاب داشت و بنا به فرمان هلاكو كتب نفيس فراوانى كه از بغداد و دمشق و موصل و خراسان غارت شده بود و براى خواجه و همراهان وى لازم بود به آن كتابخانه نقل داده شد و خود خواجه نيز مأمورينى به بلاد اطراف مى‌فرستاد كه كتب علمى را در هر كجا بيابند براى او بخرند و بفرستند و در مسافرت‌ها خودش هم هر جا كتابى يا اسطرلابى يا آلت نجومى ديگرى پيدا مى‌كرد مى‌خريد و آن را به مراغه مى‌آورد.

يك رصد كامل به سى سال وقت نياز داشت ولى چون هلاكو تعجيل داشت خواجه مجبور شد نتايج كار خويش را در دوازده سال ارائه دهد و از اين رو خواجه مجبور شد به كمك جدول‌هاى زيجهاى سابق و رصدخانه جديد به ترتيب زيج بپردازد و زيج ايلخانى را منتشر كند و خطاى چهل دقيقه‌اى خورشيد در اول سال را بر اساس حساب گذشتگان نشان داد.

خواجه بعد از ملازم شدن با هلاكو و فرزندش اباقا سفرهاى متعددى انجام داد. در سال 665 هـ.ق به همراهى قطب شيرازى به خراسان رفت و در سال 667 هـ.ق به مراغه بازگشت در سال 662 هـ.ق و چند نوبت ديگر براى جمع‌آورى كتاب به بغداد سفر كرد.[۱]

خواجه طوسی در زمان اباقاخان

خواجه در به سلطنت رساندن اباقاخان بعد از مرگ هلاكو دخالت داشت و در همان لحظه به سلطنت رسيدن جمله‌اى از نصايح سودمند نوشت و به عرض رسانيد و به فرمان اباقاخان، خواجه آن نوشته را با صداى بلند در آن مجلس خواند.

بعد از شروع سلطنت اباقاخان عمر اين دانشمند رو به آخر گذارده و از او سخنى نمى‌شنويم جز آن كه پنج سال بعد از اين تاريخ يعنى در سال 669 هـ.ق تفصيل معالجه اباقاخان از او نقل شده است.

خواجه در بعضى از مصنفات خويش به كارهاى طبى و معالجات خود اشاره نموده است و اين حاكى از اطلاع او از طبابت است.

خواجه داراى ذوق شعرى نيز بوده و اشعار بسيارى به زبان عربى و فارسى سروده است كه به جز چند قطعه و چند رباعى و مثنوى كوتاه چيزى در دست نيست.[۱]

شاگردان خواجه طوسی

نصیرالدین طوسی در شهرها و كشورهای مختلف رفت و آمد می‌كرد و همچون خورشیدی تابان نورافشانی كرده، شاگردان بسیاری را فروغ دانش می‌بخشید. برخی از آنان به این قرار است:

  1. جمال‌الدین حسن بن یوسف مطهر حلی (علامه حلی ـ متوفی 726 ق) او از دانشوران برزگ شیعه بود كه آثار گرانسنگی از خود به جای نهاد. وی شرح‌هایی نیز بر كتاب‌های خواجه نگاشت.
  2. كمال‌الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی. او حكیم، ریاضیدان، متكلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده كردند. وی گرچه در رشته حكمت زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس فقه وی بهره‌مند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر نهج ‌البلاغه نوشته كه به شرح نهج البلاغه ابن میثم معروف است.
  3. محمود بن ‌مسعود بن مصلح ‌شیرازی، معروف به «قطب‌الدین ‌شیرازی» (متوفی 710 ق) او از شاگردان ممتاز خواجه است وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست و در بیمارستان به طبابت پرداخت. سپس به شهرهای مختلفی سفر كرد و علم هیئت و اشارات ابوعلی را از محضر پرفیض خواجه نصیر فراگرفت. قطب‌الدین كتاب‌هایی در شرح قانون ابن سینا و در تفسیر قرآن‌ نوشته است.
  4. كمال‌الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (642ـ723 ق) او حنبلی مذهب و معروف به ابن الفُوَطی بود. این دانشمند مدت زیادی در محضر خواجه علم آموخته است. وی از تاریخ‌نویسان معروف قرن هفتم است و كتاب‌های معجم الآداب، الحوادث الجامعه و تلخیص معجم الالقاب از آثار اوست.
  5. سید ركن‌الدین استرآبادی (متوقی 715 ق) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرح‌هایی بر كتاب‌های استاد خویش نوشته و علاوه بر تواضع و بردباری، از احترامی افزون برخوردار بوده است. وی در تبریز به خاك سپرده شده است.

برخی دیگر از شاگردان خواجه نصیر عبارتند از:

  • ابراهیم حموی جوینی
  • اثیرالدین اومانی
  • مجدالدین طوسی
  • مجدالدین مراغی

آثار

خواجه نصیرالدین در دوران حیات ارزشمند خویش به رغم آشوب و حوادث مخاطره‌انگیز و فشارهای سیاسی، اجتماعی و نظامی آن عصر، توانست حدود یكصد و نود كتاب و رساله علمی در موضوعات متفاوت به رشته تحریر درآورد. برخی از آثارش عبارت‌اند از:

  1. تجرید العقاید كه در موضوع كلام نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوق‌العاده آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرح‌های بسیاری پیرامون آن نوشته شده است.
  2. شرح اشارات: این كتاب شرحی بر اشارات بوعلی سینا است.
  3. فواعد العقاید، در موضوع اصول عقاید
  4. اخلاق ناصری
  5. اوصاف الاشراف
  6. تحریر اقلیدس
  7. تحریر مجسطی
  8. اساس الاقتباس
  9. زیج ایلخانی
  10. اثبات الجواهر
  11. اثبات اللوح المحفوظ
  12. اشكال الكرویه
  13. شرح اصول كافی
  14. رساله‌ای در كلیات طب
  15. تجرید الهندسه و ده‌ها كتاب و رساله علمی دیگر[۲]

وفات

خواجه طوسی در سال 672 هـ.ق در بغداد رحلت نمود و بنابر وصيت خودش در شهر كاظمين مدفون گرديد.[۲]

خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشائه به جوار الهی ارتحال می کند، وصیت کرد: «مرا از کنار امام هفتم، باب الحوائج الی الله از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روی قبر من بنویسید: وکلبهم باسط ذراعیه بالوصید».[۴]

فرزندان

خواجه نصیر سه پسر از خود به یادگار نهاد: صدرالدین علی، فرزند بزرگ او كه همواره در كنار پدر و همگام با او بود و در فلسفه، نجوم و ریاضی بهره كافی داشت. دومین فرزندش اصیل‌الدین حسن نیز اهل دانش و فضیلت بود و در زمان حیاتش اغلب به امور سیاسی مشغول بود. فرزند كوچك خواجه فخرالدین محمد بود كه ریاست امور اوقاف در كشورهای اسلامی را به عهده داشت.[۲]

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نورالحکمه (نسخه 3)، بخش اطلاعات جانبی (زندگی نامه مولفان).
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ گلشن ابرار، جلد 1، زندگی نامه «خواجه نصیر طوسی» از عبدالوحيد وفايي.
  3. خواجه نصیرالدین طوسی و نقش او در گسترش تشیّع و حفظ آثار اسلامی، امین، سید حسن / ترجمه، تلخیص و تحقیق: مهدی زندیه، فصلنامه شیعه شناسی، شماره 5 در دسترس در سایت حوزه، بازیابی: 29 اردیبهشت 1392.
  4. هزار و یک نکته، علامه حسن زاده آملی.

منابع

  • گلشن ابرار، جلد 1، زندگی نامه «خواجه نصیر طوسی» از عبدالوحيد وفايي.
  • مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نورالحکمه (نسخه 3)، بخش اطلاعات جانبی (زندگی نامه مولفان).

پيوندها

خواجه نصيرالدين طوسي و اسماعيليه (1)

خواجه نصيرالدين طوسي و اسماعيليه (2)